به گزارش مشرق، کیهان در ویژه های خود نوشت:
از کدام افتخار سخن ميگوئيد؟!
اظهارات حسن روحاني در برنامه تبليغاتي تلويزيوني تعجب ناظران مطلع را برانگيخت.وي در برنامه گفتوگوي ويژه خبري که با تکگويي، بداخلاقي و تحريف واقعيات همراه بود، از دوره امتياز دادنهاي يک سويه به غرب بر سر چالش هستهاي تصويري طلايي به نمايش گذاشت و به مجري برنامه نيز با تندخويي حمله کرد.
اين در حالي است که به عنوان مثال سيدمحمد خاتمي در تاريخ 28 خرداد 1383 و در جمع خبرنگاران از پيمانشکنيهاي 3 دولت اروپايي انتقاد کرد و گفت: ما تأييد البرادعي را داشتيم که گازدهي به دستگاه سانتريفيوژ، قطعهسازي و مسايل ديگري که مربوط به آن ميشود و مونتاژ، اصلا جزو غنيسازي نيست. حال يا بهانهگيري کردند يا نظرشان عوض شد و يا مسئله غنيسازي را تعميم دادند و ما با حسننيت اين را پذيرفتيم و عملي هم کرديم و مسير را پيش ميرفتيم که سوال کردند، به آنها اجازه داديم حتي از تشکيلات نظامي ما بازرسي کنند.
خاتمي تصريح کرد:در مقابل، اروپاييها تعهداتي داشتند که زمينه انتقال تکنولوژي و همکاريهاي گسترده را بوجود آورند و هم در زمينه منطقهاي، دو جانبه و هم با اتحاديه اروپايي همکاري کنند که با بهانههاي مختلف در اين مسير حرکت نکردند. پس از بحثهاي فراوان بالاخره در بروکسل اين بحثها ادامه داشت و بنابراين بود که پرونده هستهاي ايران در اجلاس ژوئن عادي بشود، يعني از يک مسئله فوقالعاده بيرون برود. امروز با وجود بازرسيها و همکاريهايي که شده، پرونده ايران از حالت فوقالعاده خارج نشده است.
رويکرد تسليمطلبانه باعث شد که علياکبر محتشميپور 11 تيرماه 1383 ضمن سخنراني در حسينيه جماران اعلام کند: در جريان مباحثي که سال گذشته ميان ايران و آژانس انرژي اتمي مطرح شد، ناگهان وزراي کشورهاي انگليس، آلمان و فرانسه به ايران آمده و قراردادي را با دبير شوراي عالي امنيت ملي (روحاني) امضاء کردند که يکي از مفاد آن تعليق موقت غنيسازي اورانيوم بود.
در حالي که اين اقدام ربطي به کشورهاي اروپايي نداشت و اگر ايران با آژانس انرژي اتمي مسئلهاي دارد، اروپاييها حق نداشتند از موضع قيممابانه با ملت ايران رفتار کنند. آقاي روحاني مجاز نبود در سفر به بروکسل با وزراي خارجه کشورهاي فرانسه، آلمان و انگليس قراردادي را امضاء کند که به موجب آن متعهد شود ايران ساخت قطعات دستگاههاي سانتريفيوژ را متوقف کرده و در مقابل اروپائيها هم قول بستن پرونده هستهاي ايران در آژانس بينالمللي اتمي را بدهند، در حالي که اين کار از عهده آنها برنميآيد.
همچنين کمال خرازي وزير وقت خارجه در تاريخ 18/2/1384 و در جريان سفر نيويورک به واحد مرکزي خبر گفت: ما براساس جدولبندي که داشتيم از آغاز پس از مذاکرات پاريس قرار بود در مدت سه ماه مسايل ارزيابي شود و تصميم بگيريم که اگر مذاکرات نتيجهبخش است ادامه دهيم و اگر نتيجهبخش نيست و تنها وقت گذراني است آنرا ادامه ندهيم.
خرازي در پاسخ به اين سوال که آنچه در مذاکرات گذشته اتفاق افتاده امتيازدهي از جانب ايران بوده آيا باز هم مصلحت است که مذاکرات ادامه يابد، گفت ما نيز احساس ميکنيم که اروپاييها در حال وقتکشي هستند و ما اکنون به مقطعي رسيدهايم که تصميم خواهيم گرفت.
يادآور ميشود رهبرمعظم انقلاب سوم مرداد 1391 در ديدار مسئولان و کارگزاران نظام اعلام کردند:« در هر برههاي که ما در مقابل جبهه دشمن انعطاف نشان داديم و عقبنشيني کرديم با توجيههايي؛ مثلا گفتيم بگذاريد بهانه را از دست دشمن بگيريم، يک وقت گفتيم سوءظن دشمن را از خودمان زايل بکنيم، به اين بهانهها انعطاف نشان داديم، دشمن مواضع گستاخانهتر عليه ما گرفت. در آن روز ادبيات مسئولين ما آلوده شد به حرفها و تعبيرهاي تملقآميز نسبت به غرب و فرهنگ غربي، در آن روز اينها ما را محور شرارت معرفي کردند. کي؟ آن کسي که خودش مجسمه شرارت بود، رئيسجمهور قبلي آمريکا مجسمه شرارت، ايران اسلامي را محور شرارت معرفي کرد.
اين کي بود؟ آن وقتي که ما در ادبيات خودمان در اظهارات خودمان حرفهاي تملقآميز نسبت به غرب و نسبت به آمريکا را تکرار ميکرديم. اين جورياند اينها. در همين قضيه هستهاي، آن وقتي که ما با اينها همراهي کرديم، عقبنشيني کرديم، البته تجربهاي بود براي ما، اما اين واقعيت است. آن روزي که عقبنشيني کرديم، اينها جلو آمدند اين قدر جلو آمدند که من توي همين حسينيه گفتم که اگر بنا باشد اين روال از سوي آنها ادامه پيدا کند من خودم وارد قضيه خواهم شد و وارد قضيه شدم. عقبنشينيها آنها را گستاختر کرد، طلبکارتر کرد.
يک روزي بود که مسئولين ما قانع بودند که اجازه بدهند که 25 سانتريفيوژ ما توي کشور داشته باشيم؛ 25 تا سانتريفيوژ! آنها گفتند نميشود اينها قانع شدند که 5 تا داشته باشيم، باز هم گفتند نميشود. مسئولان ما قانع شدند که 3 تا سانتريفيوژ داشته باشيم باز هم گفتند نميشود. امروز گزارش را شنيديم. 11 هزار سانتريفيوژ داريم. اگر قرار بود ما آن عقبنشينيها را، آن انعطافها را ادامه ميداديم، امروز از پيشرفت هستهاي که هيچ خبري نبود- من ميخواهم عرض کنم- اين نشاط علمي هم در کشور قطعا لطمه ميخورد. اين نشاط علمي که اين چند سال اخير در کشور به وجود آمده، اين حرکت علمي اين جوانها، اين ابتکارات، اختراعات، پيشرفتهاي گوناگون در بخشهاي مختلف اين هم لطمه ميخورد».
بايد از آقاي روحاني که با افتخار ادعا ميکند ايشان مانع ارسال پرونده هستهاي کشورمان به شوراي امنيت شده بودند، پرسيد؛ در حالي که تمامي فعاليتهاي هستهاي ايران به حالت تعليق درآمده بود، چه بهانهاي براي ارسال پرونده به شوراي امنيت سازمان ملل وجود داشت؟! و اين چه افتخاري است که به آن اشاره ميکنيد؟!
بازي ميام نميام خاتمي اصلاحطلبان را 72 فرقه کرد
همکار سابق روزنامههاي اصلاحطلب درباره وضعيت آشفته افراطيون مدعي اصلاحات نوشت آنها هفتاد و دو فرقه شدهاند و حال اپوزيسيون از آنها هم بدتر است.«آرش ب» که مدتي است به خارج از کشور گريخته در وبلاگ خود (مرثيههاي خاک) مينويسد: از نتايج بيبرنامگي، عدم نقد گذشته، نشاندن آرزوها به جاي تحليل شرايط واقعي کشور و... اين ميشود که 4 سال پس از انتخابات سال 88، دو سال پس از حصر موسوي و کروبي و بيش از يک سال پس از انتخابات مجلس نهم، اصلاحطلبان و حاميانشان، هفتاد و دو فرقه شده و هر کدام ساز خود را ميزنند و مشخص نيست که با انتخابات رياستجمهوري آتي، بايد چگونه برخورد کنند.
وي تصريح کرد: زماني که خاتمي در انتخابات مجلس نهم شرکت کرد، ميشد حدس زد که اصلاحطلبان- يا لااقل گروههايي از آنان- براي انتخابات رياستجمهوري برنامه دارند. بازي «ميآيم-نميآيم» خاتمي اما بيش از يک سال طول کشيد و کمپينهاي مجازي و ديدارها با خاتمي نيز تنها به التماس و خواهش از او خلاصه شد براي حضور در انتخابات، بدون اين که برنامهاي ارائه شود يا راهکاري براي روزي که خاتمي نيايد/نگذارند بيايد.
او ميافزايد: با عدم پذيرش خاتمي، تمام اين التماسها عينا به سمت هاشمي رفسنجاني رفت. نه برنامهاي، نه تحليل درستي از اوضاع و... حال که هاشمي رد صلاحيت شده، خاتمي نيامده، موسوي و کروبي در حصرند و هر فرصتي از ميان رفته، کاسه چه کنم چه کنم شايعترين ابزار دوستان اصلاحطلب است. گروهي به دنبال تحريماند، برخي سوداي حمايت از روحاني يا عارف را در سر ميپرورانند و عدهاي ديگر نيز مايوس و نااميد از رد صلاحيت هاشمي، زانوي غم در بغل گرفتهاند.
آرش-ب همچنين نوشت: برخي اصلاحطلبان پيش از اين گفته بودند که کانديداي آنها يا خاتمي يا هاشمي رفسنجاني است، بدنه سرگرداناند. صدايي از خاتمي و هاشمي بلند نميشود، مگر تکرار مکرراتي که هر بچه ده سالهاي هم ميتواند پيرامون وضعيت بگويد.
وي در پايان نوشت: اپوزيسيون؟ شوخي ميکنيد؟ آنها که سي سال است تکيه زدهاند بر تخت بيخيالي و بدون ارزيابي درست از وضعيت کشور، مشغول صدور بيانيههايي براي «ثبت در تاريخ» هستند.
ما شکستخوردگان چرا بايد به هاشمي دخيل ببنديم
«ما شکست خوردهايم. اين واقعيتي است که بسياري از ما هنوز به دلايل متفاوت باور نداريم.»
پايگاه اينترنتي روز آنلاين وابسته به طيفي از اپوزيسيون مقيم پاريس مطلب فوق را درباره ناکامي سناريوي اپوزيسيون در انتخابات منتشر کرد و افزود: آنان که اين شکست را قبول ندارند جز احساسات حرفي براي گفتن ندارند. ما شکست خوردهايم و باور اين شکست اولين اتفاق مهم است که چشمان خستهمان را باز مي کند.
اين سايت اينترنتي در عين حال در توجيه علت حمايت از هاشمي نوشت: تنها گزينه قابل بحث که سبب فضاي کنوني در تحريم يا عدم تحريم انتخابات رياست جمهوري شد، حضور هاشمي رفسنجاني بود، با تمام سابقه گذشتهاش تا خرداد ماه 88 و تا امروز. هاشمياي که هيچ کدام از ما که نماز جمعه بيست و ششم تير ماه و آن روز که اصليترين تريبون نظام را که با فشار بر هاشمي مصادره کرديم، از خاطر نبردهايم. هاشمي که ميتوان او را تنها سياستمدار غير ايدئولوژيک در نظام جمهوري اسلامي دانست.
فردي که سياست را براساس منفعت سياسي ميسنجد. هاشمياي که با تمام نقاط تاريک سياستورزي و تمام لحظات تلخ گذشتهاش، امروز بر مسند تنها اپوزيسيون جدي در چارچوب نظام نشسته است. براساس همان سياست منفعتسنج هاشمي، امروز منافع شخصي و سياسياش با برخي از منافع حداقلي ما در اين شرايط خفقان از بد يا خوب حادثه يکيست.
نويسنده تصريح ميکند: قرار نيست به هاشمي اعتماد کنيم، قرار نيست او رهبر حرکتيمان شود، تقدسزدايياش کنيم، سياه و سفيد نگاهش کنيم، قرار نيست با او همراه شويم، قسم خوردهاش شويم يا سينهچاکش، قرار نيست فراموش کنيم و ببخشيم.
آش بيعقلي شور شد صداي عضو مستعفي درآمد
عضو تندرو و مستعفي حزب مشارکت، اصلاحطلبان را دعوت به عقلانيت کرد.
وي در مصاحبه با يکي از رسانههاي ضدانقلاب درباره ترجيح ميان عارف و روحاني گفته است: حساسيت چنداني به اين مسئله ندارم ولي مسئوليت وضع فعلي با اصلاحطلباني است که هيچ کوششي براي ثبتنام آقايان دکتر نجفي و جهانگيري نکردند و همه راهها را به رم ختم کردند.
برداشت بنده اين است که قصد واقعي آنان هم عدم مشارکت بود رويشان نميشد بگويند، اين راه را رفتند تا به اين نتيجه برسند. اما گذشته گذشته است. الان هم ميان اين دو ترجيحي ندارم به نظرم هر دو را حمايت کنند هرکدام تا 15 خرداد راي بيشتري در تهران داشت او را حمايت کنند، اما اصلاحطلبان هنوز دنبال آقاي هاشمي و خاتمي هستند، وقتي بهترين نيروهاي خود را کممحلي ميکنند و تحويل نميگيرند و اعتباري براي نامزدي آنان قائل نيستند همين ميشود که شده. اين رفتارها غيرمنطقي بود.
وي با انتقاد از نامزد شدن هاشمي گفت: «آيا آقاي هاشمي ميدانست که با چنين وضعي مواجه ميشوند يا خير؟ اگر بگوييم نميدانست، قدري بعيد و ناپذيرفتني است، چون ايشان در سطحي از سياست ايران حضور دارند که به خوبي ميتوانند اين نکات را متوجه شوند، ضمن آنکه بارها هم بر مشکلات و سختيهاي اين راه اشاره کرده بودند. اگر بگوييم که ايشان ميدانست چنين ميشود و آمد، در اين صورت بايد بگوييم که آمدن با علم به اين واقعيت، جز ايجاد هزينه براي نظام و نيز کسب اعتبار شخصي، هدف ديگري نميتوانسته داشته باشد، و اين نيز با اظهارات صريح و مکرر آقاي هاشمي که خواهان اقدامي هستند که هزينهاي را به حکومت تحميل نکند، ناسازگار است.
پس چرا ايشان آمد؟ اگر به سخنان اخير ايشان ارجاع دهيم، حداقل از منظر خودشان پاسخ روشن است. صريحا ميگويند که «من خودم ميدانم که نبايد ميآمدم.» به اين معنا که ميدانستند چنين ميشود، ولي به علت فشارهاي زياد چارهاي جز پا گذاشتن در اين راه نداشتهاند. در واقع اين کار، انتخاب ايشان نبوده، بلکه اقدامي از روي اجبار بوده است. اين همان فرآيندي است که در سال 1388 هم به آقاي خاتمي فشار آورد و ايشان را وارد ميدان کرد، ولي خيلي زودتر از آنکه کار به بررسي صلاحيت برسد، ايشان کنار رفت و موضوع منتفي شد. اين تير از چله همان فرآيندي بيرون آمده است که در اين دور هم ابتدا بسوي آقاي خاتمي هدفگيري شد و هنگامي که ديدند نتيجهبخش نيست، به سوي آقاي هاشمي نشانه رفتند.»
عبدي با انتقاد از عوامزدگي اصلاحطلبان گفت: نيروي سياسي بايد متوجه عواقب رفتار خودش باشد، نميتواند بگويد ما نميدانستيم چنين ميشود، اگر بگويد، فرقي با مردم عادي ندارد و نبايد داعيه سياست داشته باشد. نيروي سياسي حق ندارد که به افرادي امثال آقاي هاشمي يا خاتمي يا هر کس ديگر اصرار کند و کمپين دعوت راه بياندازد، و با زور و فشار رواني و تبليغاتي آنان را عليرغم دانش و ميل خودشان وارد ميدان کند، حضور در ميداني که بايد مبتني بر عقلانيت و محاسبه سود و زيان جامعه باشد. اين کارهاي تبليغاتي خوب است به شرطي که بعد از اعلام آمادگي اين افراد صورت گيرد، نه آنکه قبل از تصميم عقلاني، آنان را در فشار قرار داد و پس از پذيرش اين فشارها احساس موفقيت کرد.
وي اضافه کرد: مهمترين اشکال سياست برخي از دوستان اصلاحطلبان در چند دوره اخير، همين سياست «راه بنداز و جا بنداز» است. مثل برخي از سياستهايي که در دهه 1360 در حوزه جنگ و حتي مديريت اقتصادي صورت ميگرفت. آنان که دل در گرو منافع و هيجانات شخصي خود دارند، ميتوانند سياست را تبديل به يک تفنن و بازي کنند و با اين رفتارها افراد و شخصيتها را تحت فشار قرار دهند، ولي وقتي که کار به اين جاها رسيد، بجاي آنکه حدود مسئوليت خود را تعيين کنند، نبايد به سادگي عليه ديگران به سخنپراکني مشغول شوند.
گوانتانامو تعطيل نميشود اختصاص 450 ميليون دلار بودجه تازه
صداي آمريکا اعلام کرده است اين کشور براي ادامه فعاليت شکنجهگاه گوانتانامو درخواست 450 ميليون دلار بودجه جديد از کنگره کرده است.
شکنجه وحشيانه افراد بازداشت شده در زندان گوانتانامو طي دهه گذشته باعث انزجار جهاني و سرشکستگي مقامات آمريکايي شده و به همين دليل هم اوباما سال 2008 وعده تعطيلي اين بازداشتگاه را صادر کرد اما با وجود سپري شدن 5 سال از آن زمان، وعده اوباما عملي نشده است.
در همين حال صداي آمريکا درخبري کوتاه اعلام کرد: با وجود آن که رئيسجمهوري ايالات متحده در پي يافتن راهکارهايي براي تعطيلي زندان گوانتانامو است، دولت اوباما از کنگره خواسته تا براي تعمير و مراقبت از زندان گوانتانامو 450 ميليون دلار بودجه اختصاص دهد. اين بازداشتگاه يازده ساله در پايگاه دريايي ايالات متحده در کوبا ساخته شده و محل نگهداري زندانيان متهم به فعاليتهاي تروريستي است.
جرج دبليو بوش، رئيس جمهوري وقت آمريکا در سال 2002 و پس از حملههاي تروريستي القاعده در سپتامبر سال 2001 بازداشتگاه گوانتانامو را تأسيس کرد تا مظنونان به فعاليتهاي تروريستي را در آن نگهداري کند.
صداي آمريکا اضافه کرد: از زمان گشايش اين بازداشتگاه تاکنون حدود 780 مظنون در آن بازداشت شدهاند. طي سالهاي گذشته بيش از 600 مظنون آزاد و يا به کشورهاي ديگر منتقل شدند و بسياري از آنها هنوز بدون صدور حکم رسمي و محکوميت اسير ماندهاند. در حال حاضر 166 مظنون در گوانتانامو در بازداشت هستند.
پرزيدنت اوباما پيش از اين گفته است «وجود زندان گوانتانامو براي حفظ امنيت مردم آمريکا ضروري نيست، هزينهاي که صرف اين بازداشتگاه ميشود، بالا و ناکافي است و به وجهه بينالمللي ما لطمه ميزند و همکاري ما در زمينه مبارزه با تروريسم را با متحدانمان کاهش ميدهد.»
صداي آمريکا گفت، يکي از دادستانهاي نظامي پيشين در گوانتانامو هفته گذشته دادخواستي را تسليم کاخ سفيد کرد بيش از 370 هزار نفر آن را امضا کرده بودند. امضاکنندگان خواهان تعطيلي فوري اين بازداشتگاه در کوبا شده بودند.موريس ديويس، دادستان پيشين و سرهنگ بازنشسته نيروي هوايي گفت اين زندان لکه ننگي بر پيشينه آمريکا است. اعتصاب غذاي تعداد زيادي از زندانيان گوانتانامو که هم اکنون بيش از سه ماه است ادامه دارد يکي ديگر از ابزارهاي فشار روي اوباما براي تعطيلي اين زندان است. بسياري از اين زندانيان با تغذيه اجباري زنده نگهداشته شدهاند.