کد خبر 225514
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۵:۲۰

نام رودبار و منجیل شاید با زیتون و بادهایش گره خورده باشد. شاید به دالان ورودی به گیلان شهره شده باشند. شاید خیلی ها آن را با سد سفید رود، پروانه های 30 متری نیروگاه بادی، سرو 3 هزار ساله هرزویل و پایگاه آموزش تفنگداران دریایی اش بشناسند اما بعید است کسی نام این دو را بشنود و یاد زلزله هولناک 31 خرداد 1369 نیفتند. 23 سال است نام این دوشهر با زلزله، پیوند خورده است. یک سال از فوت امام می گذشت. 2 سال از پایان جنگ نمی گذشت و عراق هنوز، کویت را اشغال نکرده بود. تلویزیون دوشبکه داشت و ایتالیا، میزبان جام جهانی 1990 بود. حالا بعد از 23 سال یادی می کنیم از آن حادثه تلخ.


ساعت از 12 شب گذشته. نیم ساعتی می شود که پنجشنبه 31 خرداد شروع شده. در دل تاریکی آخرین شب بهاری، منجیل و رودبار بر روی دامنه کوه دل به خنکایی سپرده اند که از دریاچه سد سفید رود می آید اما 11 کیلومتر پایین تر، درست زیرپای رودبار آرام و خواب آلود، هیاهویی برپاست. گسل 80 کیلومتری که رودبارسال هاست روی آن زندگی می کند، فشار لایه های اطراف را تاب نمی آورد و با قدرت 7.3 ریشتر به لرزش می افتد.

حتی فکر کردن به آن هم سخت است. در یک لحظه، تمام شهر روی زمین می خوابد. با قطع شدن برق، خاموشی مطلق، همه جا را فرا می گیرد. فقط صدای جیغ و ناله زیرآوارمانده ها شنیده می شود و گرد و غبار خانه های تازه ویران شده، ابری روی شهر ایجاد می کند. عده ای فکر می کنند قیامت شده، سکته می کنند و می میرند.

زلزله رودبار محدوده ای به وسعت 60 هزارکیلومترمربع (تقریبا به اندازه استان خوزستان)، می لرزاند. ساکنان تهران، تبریز و اصفهان، لرزش را حس می کنند. تا شعاع 100 کیلومتری از کانون زلزله، همه چیز ویران می شود. 50 پس لرزه در عرض 3 ساعت، امکان کمک کردن را از بین می برد و حتی بر میزان تلفات افزوده می شود. ریزش سنگ، جاده ها را می بندد. در چند منطقه، لغزش زمین حداقل چهار روستا را با ساکنانش زیر خاک دفن می کند.

40 هزار کشته، 60 هزار زخمی، نیم میلیون آواره و 164 میلیارد تومان(معادل 8 درصد توليد ناخالص ملي آن سال - 1369). پراکندگی زیاد روستاها در دل کوه ها، اشتباه در محل و مقیاس زلزله، دودلی درباره دریافت کمک خارجی، قطع شدن جاده ها، عدم اطلاع رسانی سریع و به موقع، از دست رفتن 72 ساعت اولیه بعد از زلزله که به ساعات طلایی نجات مشهور است، تلفات زلزله را بالا می برد.

آن شب، شب های داغ جام جهانی 1990 ایتالیا هم بود. برزیل و اسکاتلند در ورزشگاه دل آلپی تورین بازی داشتند. برزیل، دو بازی قبلی اش را از سوئد و کاستاریکا برده بود و در صدر گروهcقرار داشت. خیلی ها در رودبار، سوت آغاز بازی توسط کهل اتریشی را شنیدند اما هیچ کس تک گل بازی را که مولر مهاجم تعویضی برزیل در دقیقه 80 زد، را ندیدند. زلزله، وسط بازی آمد. مطمئنا اگر بازی، زنده پخش نمی شد تلفات زلزله بیشتر از اینها بود.

زلزله مثل الک آمد. با فرکانس بالا و پریود کوتاه که یک دقیقه هم طول می کشد. 90 درصد خانه های شهری که یک طبقه و با آجر و سیستم طاق ضربی ساخته شده اند، ویران می شوند. از خانه های 1200 روستای اطراف که از مصالح متداول روستاهای ایران یعنی خشت ، گل ، چوب و سنگ بنا شده اند چیزی جز تلی از خاک باقی نمی ماند. وضع ساخت و ساز به قدری خراب بود و آنقدر به بقیه مناطق ایران شباهت دارد که 13 روز بعد از زلزله، سياست هاي بازسازي به تصویب می رسد و آئین نامه 2800 هم که مربوط به محاسبات ساختمان در برابر زلزله است، نهایی می شود

هوا گرم است. جسدها زیادند. بوی تعفن همه جا را گرفته. نمی شود اجساد را نگه داشت و تک تک دفن کرد. لودرها به کار می افتند، گورهای دسته جمعی می کنند. بازماندگان بهت زده، اجساد عزیزان شان را در دریاچه سد سفید رود که کنار آرامستان است، غسل می کنند. اجساد هر خانواده، ردیفی کنار هم چیده می شود و باز لودرها می آیند و خاک می ریزند. حالا هر خانواده چند تل خاک دارد و چند تکه سنگ بر روی آنها.

بمان و بساز. بازسازی براساس اصل نگه داشتن بازماندگان در منطقه و مشارکت شان در ساخت و ساز انجام می شود تا جلوی بیکاری، مهاجرت و نابودی اراضی کشاورزی و دام ها گرفته شود. 17 ستاد معین به سرپرستی بنیاد مسکن، اول برای آوارگان، چادر امدادی و اتاقک های 12 تا 35 متری علم می کنند بعد هم به اهالی، مصالح و وام 20 هزارتومانی می دهند تا خود اهالی خانه هایشان را بسازند. ومهندسان معماری و ساختمان، ناظر ماجرایند.

«31 / 3 / 1369 - بر اثر زلزله.» روی حدود 80 درصد سنگ قبرهای آرامستان منجیل این عبارت حک شده است. در هر ردیف،هم معمولا نام یک فامیل تکرار می شود و معلوم است که همه خفتگان در یک ردیف، اعضای یک خانواده اند. قبرستان، به شهر چسبیده برای همین هر کس که دلش بگیرد، می تواند سریع به اینجا بیاید. قبرستان، تپه ایست که از همه جای شهر، قابل رویت است. کنار سنگ قبری نوشته شده : «نفرین به زلزله 69»