مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم، در یادداشتی این مساله را بررسی و پاسخ داده است که با تغییراتی، خلاصه پاسخ از نظر میگذرد.
با مطالعه در زندگی ابوطالب و تامل در نحوه حمایتش از پیامبر، این پرسش مطرح میشود که چه عاملی او را وادار کرد تا در راه اسلام و حمایت از پیامبر ایثارگریهای بیمانندی نموده و از جان و مال و ریاست قبیله، گذشته و همه اینها را و خود را به مخاطره بیندازد.
آیا این همه فداکاریهای ابوطالب را میتوان به پای خویشاوندی وی با پیامبر گذاشت، چون پیامبر خویشاوندان و عموهای زیادی داشت و اکثر قریش با او قرابت داشتند.
برخی درباره ایمان ابوطالب به پیامبر اکرم(ص) ایجاد شبهه کردهاند، در پاسخ به این شبهه کتابهای فراوان با استدلالهای استواری نوشته شده که در اینجا به برخی از آنها به اختصار اشاره میشود:
1. ایثار و خود گذشتگیهای بی نظیر ابوطالب، دلیل اعتقاد راسخ او نسبت به نبوّت محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ است.
صفحات زندگی ابوطالب نشان میدهد که او چهل و دو سال تمام پیامبر را یاری نمود.
ابن ابی الحدید در این باره میگوید هرگاه ابوطالب و فرزند او نبود، هرگز دین، قد راست نمیکرد.(1)
او در راه حفظ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از پا ننشست و سه سال آوارگی و زندگی در کوهها و درهها را بر ریاست و سیادت مکه ترجیح داد. او راضی بود تمام فرزندانش کشته شوند ولی پیامبر زنده بماند. او در هنگام مرگ به فرزندان خود گفت: من محمّد(ص) را به شما توصیه میکنم، زیرا او امین قریش و راستگوی عرب، و حائز تمام کمالات است آئینی آورد که دل ها بدان ایمان آورد...» (2)
2. گواهی آثار و اشعار و سرودهها
علاوه بر رفتار، آثاری که از ابوطالب بر جای مانده گواهی بر ایمان و اخلاص او میدهد که به ابیاتی از آنها اشاره میشود:
نبیّ کموسی والمسیح بن مریم لیعلم خیار الناس انّ محمداً
فکل بأمر اللّه یهدی و یعصم. (3) اتانا بهدی مثل ما اتیا به
اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد (ص) بسان موسی و مسیح، پیامبر است. او هدایت را برای ما به ارمغان آورد، همان گونه که مسیح و موسی و تمام پیامبران به فرمان خدا مردم را راهنمایی و از گناه باز میدارند.
ابوطالب نه تنها پیامبری محمد را پذیرفته بلکه از اساس نبوت را که یکی از اصول دین است، آنرا به دیگران میشناساند.
امانیکم هذی کاحلام نائم تمنیتم ان تقتلوه و انما
و من قال لایقرع بها من نادم نبیّ اتاه الوحی من عند ربّه
ای سران قریش! تصور کردهاید که میتوانید بر او دست یابید، در صورتی که آرزویی را که در سر میپرورانید، کمتر از خوابهای آشفته نیست. او پیامبر است و از ناحیه خداوند بر او وحی نازل میشود و کسی که جواب منفی بدهد، انگشت پشیمانی به دندان خواهد گرفت.
رسولاً کموسی خطّ فی اوّل الکتب الم تعلموا انّا وجدنا محمداً
و لاحیف فیمن خصّه اللّه بالحبّ و انّ علیه فی العباد محبّة
ای قریش! آیا نمیدانید که ما او را مانند موسی، پیامبر میدانیم و نام و نشان او در کتابهای آسمانی قید گردیده است. و بندگان خدا محبت مخصوص به وی دارند و نباید درباره کسی که خدا محبت او را در دلها به ودیعت گذارده است، تأسف خورد.
حتی اوسد فی التراب دفینا واللّه لن یضلوا الیک بجمعهم
وابشربذاک وقر منک عیونا فاصدع بامرک ماعلیک غضاضة
ولقد دعوت و کنت ثم امینا ودعوتنی و علمت انّک ناصحی
من خیر ادیان البریة دینا و لقد علمت انّ دین محمد صلی الله علیه و آله
ای برادر زادهام هرگز قریش به تو دست نخواهند یافت و تا آن روزی که لحد را بستر کنم و در میان خاک بخوابم، دست از یاری تو بر نخواهم داشت.
آنچه را مأموری، آشکار کن و از هیچ چیز مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز. مرا به آئین خود خواندی و میدانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری. حقا که کیش محمد صلی الله علیه و آله از بهترین آیینهاست! (4)
از اشعار معروف ابوطالب که دلالت بر ایمان او دارد، قصیدههای «لامیه» و «میمنه» اوست:
واحببته حبّ الحبیب المواصل لعمری لقد کلّفت وجداً باحمد
ودافعت عنه بالذری والکواهل وجدت بنفسی دونه فحمیته
واظهر دیناً حقاً غیر باطل(5) وایّده ربّ العباد بنصره
به جان خودم! به قدری به واسطه وجود احمد صلی الله علیه و آله در وجد و سرور غوطه ورم که وجد را به زحمت آوردهام.
زیرا او را به قدری دوست میدارم مانند کسی که دوست خود را به سینه گرفته باشد.
جان خود را نثار او کنم و حمایت از او نمایم به اعضای رئیسه و غیر رئیسه خود.
خداوند او را پاینده بدارد که جمال اهل دنیا است و نقمت دشمنان و زینت هر کوی و محفل است.
پروردگار بندگان او را با توفیقات خود تأیید و یاری نمود و ظاهر و محقق کرد دین حقی را که باطل در او راه نداشت.
از دیگر اشعار او که صراحت بر ایمان ابوطالب دارد، شعری است که ابن ابی الحدید در جلد سوم شرح نهج البلاغه آورده است:
انّی علی دین النّبیّ احمد یا شاهد اللّه علیّ فاشهد
من ضلّ فی الدّین فانّی مهتد
ای گواهان! شاهد باشید که من بر دین پیغمبر خدا احمد صلی الله علیه و آله استوارم. هر کس از آن خارج است، باشد. من به او هدایت شدم.
هر یک از این قطعات، قسمت کوچکی از عقائد مفصل و نغز ابوطالب است که هر یک به تنهایی در اثبات ایمان و اخلاص گوینده آن کافی است.
3. گواهی اهل بیت (ع) و نزدیکان ابوطالب
در مرحله اول پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ که صداقت او مورد تایید قرآن است ایمان ابوطالب را تصدیق فرمود و علی ـ علیهالسّلام ـ و دیگر ائمه ـ علیهمالسّلام ـ بر ایمان او تأکید کردند.
امام باقر ـ علیهالسّلام ـ میفرمایند «ایمان ابی طالب، بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و علی ـ علیهالسّلام ـ دستور میداد از طرف وی حج به جای آورند» (6)
آری جای هیچ شک نیست که هرگاه یک دهم گواهیهایی که بر ایمان و اسلام ابوطالب در تاریخ و منابع معتبر دیگر آمده، درباره یک فرد دیگری دور از کینه و بغض، آورده بودند همه به اتّفاق ایمان و اسلام او را تصدیق میکردند.
الاصبغ بن نباته قال: سمعت أمیر المؤمنین صلوات الله علیه یقول: والله ما عبد أبی ولاجدی عبدالمطلب ولاهاشم ولا عبد مناف صنما قط، قیل له: فما کانوا یعبدون؟ قال: کانوا یصلون إلی البیت علی دین إبراهیم علیه السلام متمسکین به. (7)
اصبغ بن نباته میگوید: أمیرالمؤمنین (ع) فرمودند: به خدا قسم هرگز پدرم و جدم عبدالمطلب و هاشم و عبد مناف عبادت بت نکردهاند.» گفتند: پس چه را عبادت میکردند؟ فرمودند: به سوی کعبه نماز میخواندند و بر دین ابراهیم و به آن متمسک بودند.
در برخی از کتب اهل تسنن جملاتی در مورد حضرت ابوطالب دیده میشود که حکایت از کم لطفی یا کینه نویسندگان آن کتابها نسبت به شخصیت حضرت ابو طالب علیهالسلام دارد.
جای شک نیست که اگر یک دهم گواههایی که بر ایمان و اسلام ابوطالب آمده است، درباره هر فرد دیگری آمده بود، همگی بالاتفاق اسلام و ایمان او را تصدیق میکردند. ولی چگونه است که با وجود دهها شاهد محکم بر ایمان او، باز گروهی وی را تکفیر کردهاند و حکم به کفر و عذاب او نمودهاند و گفتهاند که برخی از آیات که درباره عذاب است، در حق ابوطالب نازل گردیده است؟!
به راحتی میتوان فهمید که هدف از طرح این مسأله، جز طعن فرزندان ابوطالب، به ویژه امیرمؤمنان علی علیهالسلام چیز دیگری نیست.
برخی از نویسندگان اهل تسنن برای این که بهتر بتوانند ابوطالب را تکفیر کنند، دامنه بحث را به پدران پیامبر صلی الله علیه و آله کشانیدهاند و پدر و مادر آن حضرت را نیز غیر مؤمن قلمداد نمودهاند. (9)
مسلم است که در موضوع نسب و نژاد، بعد از شخص خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله کسی به شرافت علی علیهالسلام نمیرسد. به قدری نسبت و نژاد آن حضرت پاک و درخشان است که برخی از متعصبین، مانند: علاءالدین قوشچی، جاحظ و سعدالدین تفتازانی گفتهاند: ما از کلمات علی علیهالسلام که فرموده است: «نحن اهل البیت لایقاس بنا احد». ما اهل بیت رسول اللّه هستیم که احدی را نتوان به ما قیاس کرد، در حیرتیم.
سخن احمد بن حنبل درباره فضیلت حضرت علی (ع)
احمد بن محمد کرزی بغدادی میگوید: از عبدالله بن احمد بن حنبل شنیدم که گفت: «وقتی در مورد فضیلت صحابه از پدرم، احمدبن حنبل سؤال کردم، گفت: ابوبکر، عمر و عثمان.
گفتم: پس جایگاه علی ابن ابی طالب علیه السلام کجاست؟
پدرم گفت: «هو من اهل البیت لا یقاس به هؤلاء».
علی علیهالسلام از اهل بیت پیامبر است و صحابه را نباید با او قیاس کرد.
امام احمدبن حنبل در کتاب مسند خود، میر سید علی همدانی شافعی در کتاب «مودة القربی» ابن مغازلی شافعی در مناقب و محمدبن طلحه شافعی در کتاب «مطالب السؤل» نقل کردهاند:
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود: من و علی نوری بودیم در اختیار قدرت خدای تعالی، چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم. پس چون خداوند آدم را خلق نمود، ما را که نور بودیم، در صلب آدم قرار داد و ما در صلب آدم پیوسته باهم بودیم، تا در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم. پس در من، نبوت و در علی، خلافت را ظاهر ساخت. (10)
این حدیث را بسیاری از علمای اهل تسنن از جمله خوارزمی در فصل چهارم مناقب، ابن جوزی در تذکرة الخواص، ابن صباغ مالکی در فصول المهمه، گنجی شافعی در کفایة الطالب، ابن ابی الحدید در جلد دوم شرح نهج البلاغه، شیخ سلیمان بلخی حنفی در ینابیع المودة، حموینی در کتاب فرائدالسّمطین نقل کردهاند.
از طرف دیگر، طبق آنچه که از کتب تاریخی و انساب استخراج میشود، نیاکان حضرت علی علیهالسلام بر خلاف دیگران، همگی تا آدم ابوالبشر علیهالسلام موحد و خدا پرست بودند و در صلب و رحم ناپاکی قرار نگرفتند.
موضع ابوطالب در آغاز بعثت
روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله تمام خویشاوندان خود را جمع کرد و آیین اسلام را بر آنان عرضه نمود، ابوطالب به او گفت: «برادر زادهام! قیام کن! تو والامقامی! حزب تو گرامیترین حزبهاست! تو فرزند مرد بزرگی هستی! هرگاه زبانی تو را آزار دهد، زبانهای تیزی به دفاع تو بر میخیزد. به خدا سوگند! اعراب مانند خضوع بچه حیوان نسبت به مادرش در پیشگاه تو خاضع خواهند شد.» (11)
موضع پیامبر اکرم (ع) درباره ابوطالب
وقتی علی علیهالسلام خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر صلی الله علیه و آله داد، وی سخت گریست و به علی علیه السلام دستور غسل و کفن و دفن داد و از خداوند برای او طلب مغفرت نمود.
موضع امام علی(ع) درباره ابوطالب
قسم به کسی که محمد را به حق به پیامبری برگزید اگر پدرم در حق تمام گناهکاران روی زمین شفاعت کند، خداوند میپذیرد. اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه ترازو و ایمان این مردم را در کفه دیگر قرار دهند ایمان ابوطالب فزونی خواهد داشت. (12)
موضع امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) درباره ابوطالب
در محضر امام سجاد علیهالسلام از ایمان ابوطالب سخن به میان آمد. آن حضرت فرمود: در شگفتم که چرا مردم در اخلاص او تردید دارند، در صورتی که هیچ زن مسلمانی نبایست بعد از اسلام آوردن در حباله شوهر کافر خود بماند و فاطمه بنت اسد که از سابقین در اسلام است، تا هنگام مرگ ابوطالب در نکاح او بود.
امام باقر علیهالسلام فرمود: ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیرمؤمنان دستور میداد از طرف وی حج به جا آورند. (13)
موضع امام صادق (ع) درباره ابوطالب
امام صادق علیهالسلام فرمود: حضرت ابوطالب بسان اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و تظاهر به شرک مینمودند. از این جهت دوبار مأجور خواهند بود. (14)
موضع امام رضا (ع) درباره ابوطالب
حضرت عبدالعظیم حسنی در نامهای از محضر امام رضا علیهالسلام در مورد ایمان ابوطالب سؤال نمود. امام رضا علیهالسلام در جواب فرمود:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. اگر در ایمان ابوطالب شک کنی، سرنوشت تو آتش جهنّم است. (15)
آخرین لحظههای ابوطالب (ع)
ابوطالب در واپسین لحظههای عمر خود نیز دست از یاری پیامبر اکرم (ص) برنداشت. بزرگان خانواده را مخاطب ساخته چنین گفت: چهار تن را به یاری پیامبر سفارش میکنم فرزندم علی و بزرگ قبیله عباس و شیر خدا حمزه که هماره از پیامبر حمایت کرده و فرزندم جعفر تا او را یاور باشید و شما که عزیزان من به فدایتان باد همیشه برای رسول خدا در برابر دشمنان چون سپرها محافظ باشید. (16)
علامه امینی آخرین سخنان او را چنین بازگو میکند:
یا معشر بنی هاشم اطیعوا محمدا و صدّقوه تفلحوا و ترشدوا (17) ای جماعت بنی هاشم محمد را اطاعت و تصدیق کنید رستگار و هدایت میشوید.
و نیز گفت: محمد امین قریش است، راستگوی عرب است، دارای همه کمالات است، دلها به او ایمان دارد ولی زبانها از ترس به انکار برخاستهاند. من میبینم که در آینده مستضعفان را خواهد شکست.
و بزرگان آن را خوار و خانههایشان را خراب و بی پناهان را نیرومند خواهد کرد.
و در آخر گفت: به او مهر ورزید و از حمایت کنندگان حزب محمد باشید. (18)
ابوطالب بعد از چهل و چند سال تلاش در بستر مرگ افتاد و با هشتاد و اندی سال درگذشت. (19)
او را در سال 10 بعثت در کنار قبر پدرش عبدالمطلب در قبرستان حجون به خاک سپردند.
مزار او در سال 1325 ق همراه گنبد عبدالمطلب تجدید بنا شد. (20)
نظر علمای غیر شیعه درباره ایمان ابوطالب
بسیاری از علمای اسلام، با پیروی از اهل بیت (ع) همگی اتّفاق دارند که ابوطالب یکی از افراد با ایمان و برجسته اسلام بوده است و برخی از دانشمندان اهل سنّت چون «زینی دهلان» مفتی مکه، درباره ایمان ابوطالب کتاب نوشته و به شبهات پاسخ دادهاند.