کد خبر 232779
تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۱۳۹۲ - ۱۵:۲۹

کارشناسان مسائل امنیتی و اطلاعاتی در مؤسسه بروکینگز با انتشار گزارشی مفصل راه‌کارهای خود را برای حفظ پایگاه نظامی آمریکا در بحرین ارائه کردند.

به گزارش مشرق به نقل از تسنیم،  پایگاه نظامی آمریکا در بحرین، یکی از مهمترین پایگاه‌های آمریکا در منطقه است که حفظ و تثبیت جایگاه آن با توجه به قیام مردم مسلمان این کشور علیه حکومت مستبد این کشور، بسیار دشوار شده است؛ از این رو کارشناسان مسائل امنیتی و اطلاعاتی اندیشکده بروکینگز در گزارشی مفصل به طراحی نقشه‌ای ثانویه می‌پردازند که در صورت از دست رفتن این پایگاه جایگزینی مناسبی بیابند.

1. قیام شیعیان بحرینی تا زمان رسیدن به نتیجه پایان نخواهد یافت
حفظ حضور نظامی آمریکا در آن سوی مرزها برای صیانت از منافع این کشور حیاتی است، به حفظ امنیت منطقه‌ای کمک می‌کند و آمادگی برای پاسخ به بحران‌ها را فراهم می‌کند. دسترسی استراتژیک به خاورمیانه نیروهای آمریکا را برای فعالیت مستمر آماده می‌کند و متحدین مهم این کشور را از التزام آمریکا نسبه به این منطقه مطمئن می‌سازد. تقریباً مهمترین پایگاه استراتژیک آمریکا در قلب خاورمیانه در جزیره کوچک بحرین قرار گرفته است. در طول دو سال گذشته، بحرین شاهد قیام‌های گسترده مسلمانان شیعه و اعتراضات و ناآرامی‌های سیاسی بوده است که به خاطر عدم تمایل خاندان حاکم آل‌خلیفه برای اعمال اصلاحات دموکراتیک شکل گرفته‌اند. تا به این تاریخ، حکومت بحرین اعتراضات را، در برخی موارد با توسل به خشونت، کنترل کرده است. با این حال هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که نشان دهد این اعتراضات به پایان خواهند رسید به ویژه با توجه به اینکه اصلاحات دموکراتیک در خاندان حاکم با سرعت بسیار اندکی پیش می‌رود. در مورد ناآرامی‌های سیاسی جاری، احتمال از دست رفتن حقوق اساسی استراتژیک در بحرین چیزی است که باید به دقت بررسی شود. متأسفانه رهبران نظامی اعلان کرده‌اند که در صورتی که پایگاه استراتژی در بحرین در معرض خطر قرار گیرد، هیچ «نقشه ثانویه»‌ای وجود ندارد.

درک متعارف بیشتر کارشناسان و طراحان نظامی آمریکا در وزارت دفاع این است که «از دست دادن پایگاه ناوگان پنجم در بحرین بسیار بعید است» و «سعودی‌ها و آمریکایی‌ها هرگز اجازه وقوع چنین رویدادی را نمی‌دهند.» تنها برنامه عملیاتی برای طراحان نظامی این است که اطمینان حاصل کنند «نقشه اولیه» کارآمد است. «نقشه اولیه» تضمین می‌کند که حکومت بحرین پا برجا می‌ماند، اوضاع امنیتی با ثبات باقی می‌ماند و آمریکا پایگاه خود در منطقه را حفظ می‌کند.

پیشینه تاریخ معاصر، از جمله از دست رفتن دسترسی به ایران و فیلیپین، به ما نشان داده است که انتظار حوادث غیر مترقبه را داشته باشیم و مشخص می‌کند که آمریکا بر همه عواملی که منجر به از دست رفتن دسترسی به یک منطقه می‌شوند، نفوذ دارد. نیروی دریایی باید از تجربیات تاریخی خود درس گرفته و به بهترین نحو ممکن نیروهای خود را مستقر کند تا در صورت وقوع احتمالی موقعیت‌هایی همچون «قوی سیاه» آمادگی لازم را داشته باشد.

 هر چند از دست رفتن بحرین نتیجه مسلم این جریانات نیست، اما همچنان به عنوان یک احتمال در سناریوها و موقعیت‌های مختلف مطرح است. فقدان حضور آمریکا می‌تواند به صورت بالقوه یک خلأ قدرت به وجود آورده، منطقه را با بی‌ثباتی روبه‌رو کند و نقش میانجیگری آمریکا در بحران بحرین را از میان ببرد. بنابراین، آمریکا باید جایگزین‌های ممکن را به عنوان یک استراتژی ثانویه بررسی کند.

این گزارش به ارائه طرح‌های ثانویه ممکن خواهد پرداخت و پیشنهاداتی را ارائه می‌کند تا آمریکا از دسترسی خود به این منطقه اطمینان حاصل کند، جای پای خود را در منطقه گسترش دهد و بر التزام آمریکا در قبال انجام اصلاحات دموکراتیک در بحرین پافشاری می‌کند.

2. از دست دادن پایگاه ناوگان پنجم فاجعه‌ای غیر قابل جبران است
جایگاه راهبردی آمریکا و دسترسی‌های برون‌ مرزی آن به مناطق حیاتی هیچ گاه بحرانی‌تر از برهه کنونی نبوده است. تداوم حضور آمریکا در بیرون از مرزهای این کشور امری حیاتی برای حمایت از منافع آمریکا و کمک به امنیت و ثبات و آمادگی برای واکنش به بحران‌ها در سرتاسر جهان بوده است. تقریباً مهم‌ترین پایگاه راهبردی آمریکا در قلب خاورمیانه در کشور جزیره‌ای کوچک بحرین قرار گرفته است.

 دسترسی‌های برون‌مرزی در خاورمیانه به نیروهای آمریکایی اجازه می‌دهد تا در چارچوب تعهد پایدار آمریکا در قبال منطقه به متحدان مهم خود اطمینان خاطر بخشیده و نیز آمادگی خود را به صورت مستمر حفظ نمایند.

در طول دو دهه گذشته، بحرین در نتیجه فقدان اصلاحات دموکراتیک درون خاندان سنی حاکم الخلیفه شاهد افزایش چشمگیر تظاهرات‌های فرقه‌ای و ناآرامی‌های سیاسی بوده است. تا به امروز، دولت بحرین برای کاهش تظاهرات‌های فرقه‌ای برنامه‌ریزی کرده و برخی اوقات از روش‌های خشونت‌باری استفاده کرده است.

 اما معترضان از اعتراضات خود دست نکشیده و تفاوت‌ها میان اکثریت معترضان شیعی و خاندان حاکم هیچ‌ جایی مثل بحرین واضح و آشکار نیست. در نگاه به ناآرامی‌های سیاسی جاری، احتمال از دست دادن دسترسی‌های راهبردی در بحرین چیزی است که باید با احتیاط به آن نگریست و مورد بررسی قرار داد.

در گذشته آمریکا دسترسی‌های خود به نقاط راهبردی کلیدی را از دست داد، چرا که این کشور نتوانست محیط ژئوپلیتیکی را به درستی فهم کند، در نتیجه طرح‌های آتی توسعه نیافت. از دست دادن ناگهانی این دسترسی‌ها باعث شده است که شهروندان و رهبران نظامی آمریکایی برای حفظ حضور در مناطق کلیدی تقلا کنند. به طرز شگفت‌آوری، اگر دسترسی‌های راهبردی در بحرین از دست برود، رهبران نظامی فاقد طرح «ثانویه» هستند. به خاطر اشتیاق شدید برای حمایت از حکومت بحرین، امکان از دست‌دادن دسترسی‌های حیاتی مورد توجه قرار نگرفته و جایگزین‌های این پایگاه راهبردی هنوز بررسی نشده است. در نتیجه، آمریکا ممکن است بار دیگر در جهت از دست دادن دسترسی‌های کلیدی خود در این منطقه حیاتی حرکت کند.

بحرین: یک ضرورت استراتژیک
پادشاهی بحرین یک کشور جزیره‌ای کوچک اما راهبردی است که درون خلیج فارس و به طور مستقیم در شرق عربستان سعودی و جنوب شرقی تنگه هرمز واقع شده است. موقعیت استثنایی این جزیره به آمریکا و نیروهای دریایی ائتلاف این امکان را می‌دهد تا ایران را به طور مداوم تحت نظر گیرند و به سهولت واکنش دریایی نیرومندی در خلیج فارس و تنگنه هرمز به عنوان مناطق بسیار ناپایدار فراهم نمایند.

 بحرین میزبان فعالیت‌ پشتیبانی نیروی دریایی و میزبان پایگاه فرماندهی مرکزی نیروهای دریایی آمریکا و مقر ناوگان پنجم دریایی آمریکا و میزبان بیش از 5 هزار سرباز و تفنگدار آمریکایی است. ناوگان پنجم تمامی فعالیت‌ها و عملیات‌های دریایی آمریکا و ائتلاف در خلیج فارس، دریای عرب، اقیانوس هند و دریای سرخ و عمده آب‌های شرق آفریقا را انجام می‌دهد.

 بحرین بدون تردید مهم‌ترین پایگاه فرماندهی، کنترل، پشتیبانی و مرکز مراقبت است که از حضور دریایی آمریکا در منطقه حمایت می‌کند. آمریکا به طور اساسی در بحرین سرمایه‌گذاری کرده است و راهبرد دریایی خود را در منطقه تحت نفوذ ناوگان پنجم با هدف حمایت از این محور کلیدی تدوین نموده است. از دست دادن دسترسی به بحرین به عنوان نتیجه ناآرامی‌های جاری در کل خاورمیانه و تنش‌های تشدید یافته با ایران به هیچ وجه برای شهروندان و رهبران نظامی پذیرفتنی نیست.

آیا آمریکا باید اجازه دهد که بحرین از دست برود؟
پاسخ فوری طراحان و سیاستگذاران در وزارت خارجه و نیروی دریایی آمریکا به طور قطعی آن است که «خیر». درک متعارف اکثر کارشناسان نظامی و برنامه‌ریزان در وزارت دفاع آن است که «از دست دادن مرکز ناوگان پنجم در بحرین به هیچ وجه قابل پذیرش نیست» و «سعودی‌ها و آمریکایی‌ها هرگز نباید اجازه دهند چنین اتفاقی بیافتد.» در حقیقت، آنها زمانی که کابوس از دست دادن بحرین را در نظر می‌گیرند، تأکید می‌کنند که تنها این طرح اولیه است که جواب می‌دهد.

 طرح اولیه اطمینان می‌دهد که پادشاهی بحرین دست نخورده باقی بماند، وضعیت امنیتی باثبات بماند و آمریکا همچنان پایگاه خود را در منطقه حفظ نماید. به طور مشخص، طرح اولیه تمایل دارد تا ناوگان پنجم و نیز موقعیت آمریکا در بحرین حفظ شود.

به طور قابل توجهی، اکثر طراحان نظامی اعتراف می‌کنند که آنها نسبت به شدت و تداوم ناآرامی‌های دنباله‌دار در بحرین نگران هستند؛ آنها هنوز طرفدار این ایده هستند که آمریکا و عربستان سعودی هرگز نباید اجازه دهند که وضعیت امنیتی به نقطه‌ای تنزل یابد که باعث بی‌ثباتی بحرین شود و پایگاه آمریکا در معرض تهدید قرار گیرد.

 متأسفانه علی‌رغم تمایلات این طراحان و سیاست‌گذاران نظامی، متغیرهای زیادی وجود دارد که آمریکا کنترل اندکی بر آنها دارد و این می‌تواند بر مسیر حوادث در بحرین و یا خروجی نهایی این بی‌ثباتی سیاسی جاری تأثیر بگذارد. این وضعیت پتانسیل آن را دارد که هرچه سریعتر به وخامت بگراید و محیطی بحرانی برای دسترسی‌های آمریکا پدید آورد.

3. بحرین هم ممکن است مانند ایران در پی انقلاب از حلقه متحدین آمریکا خارج شود
حقوق برون مرزی ممکن است در نتیجه اختلافات سیاسی با کشور میزبان، تغییری مهم در رهبری سیاسی در آمریکا یا کشور میزبان و حمایت رو به کاهش آمریکا از طرف جمعیت کشور میزبان تلف شود. نگاهی به تاریخ، این حقیقت را نشان می‌دهد که آمریکا بر هر عاملی که به طور احتمالی در تحلیل دستیابی بر منطقه نقش دارد، نفوذ ندارد. در واقع، زیان‌های گذشته، سناریو‌های چالش برانگیز مشابهی را برای استراتژی‌های دفاعی به دست می‌دهد.

 وقتی آمریکا در شکل دهی مناسب محیط شکست خورده و درک درست و کاملی از پویایی‌های ژئوپلوتیک ندارد، نمی‌تواند به آن منطقه دسترسی پیدا کند. رهبران سیاسی و نظامی مجبور می‌شوند تا به زحمت پیشروی کرده و پیامد‌های منفی فوری و پیامد‌های طولانی مدت را حل و فصل کنند. دو مورد بسیار برجسته که آمریکا دسترسی خود را از دست داد و برای یادآوری بسیار مفید هستند، یکی ایران پیش از انقلاب سال 1979 و دیگری فیلیپین در سال 1991 است.

ایران: قوی سیاه
محمد رضا پهلوی که یکی از متحدین نزدیک دولت آمریکا بود، از سال 1941 تا سرنگونی‌اش در سال 1979 بر سرتاسر ایران حکومت کرد. بدنامی او در میان مردم ایران در اواخر دوره تصدی‌اش که به دلیل افراط گری‌های خانواده‌اش، اقتصاد ضعیف کشور و آشفتگی سیاسی به وجود آمده بود، او را به سمت نابودی کشاند. اتحاد آمریکا که در آن شاه ایران خود را با همکاری در منافع بی‌شمار آمریکا در منطقه و خارج از مرز‌ها با دولت آمریکا در یک ردیف قرار می‌داد، تا زمان خلع شاه ادامه داشت.

 ایران برای یاری رساندن به مأموریت‌های جنگی در ویتنام هواپیما اعزام می‌کرد و سی‌آی‌ای پایگاه‌های فراوانی را در مرز ایران با روسیه تأسیس کرده بود تا بر حرکات نیروهای روسی و برنامه‌های موشکی آنها نظارت کند. در مقابل، ارتش آمریکا نیز میلیارد‌ها دلار تجهیزات نظامی به ایران ارسال می‌کرد. این مسئله درست شبیه به آنچه که امروز در بحرین اتفاق می‌افتد، یک هدف را دنبال می‌کرد؛ آمریکا تعهد داشت تا از متحدانش به خاطر همکاری دو جانبه و منافع مشترک امنیتی حمایت کند.

با این حال، سیاست آمریکا در ایران به زودی دچار بحران شد. وقتی کارتر وارد دفتر ریاست جمهوری آمریکا شد، اعلام کرد که در مدت استقرار دولت او، آمریکا دیگر سوداگر سلاح در دنیا نخواهد بود و معیار‌های حقوق بشر باید در مورد متحدان نیز مانند مخالفان اعمال شود. پس از آن، دولت کارتر تلاش کرد تا فروش کالاهای جنگی آمریکا را کاهش دهد تا به این طریق تضمین کند که با نقض حقوق بشر در ایران موافق است.

 بسیاری از کارشناسان اینطور استدلال می‌کنند که سیاست دولت کارتر مبنی بر کاهش فروش کالا‌های نظامی در میان فشار برای اصلاحات اضافی حقوق بشری در ایران، عاقبت منجر به سرنگونی شاه شد. بالاخره، سیاست ناموفق اتحادی آمریکا و ناکامی در شناخت و بررسی حوادث به شدت تغییر دهنده در جریان در ایران باعث نابودی دسترسی حساس به یک متحد کلیدی در خاورمیانه گردید.

فیلیپین: نجات ملی‌گرایی
عدم نوسازی و از دست دادن متعاقب پایگاه هوایی کلارک و پایگاه دریایی خلیج سوبیک در سال 1991 بسیاری از مردم را حیرت زده کرد. شراکت طولانی مدت ما با دولت فیلیپین که از اواخر قرن نوزدهم ناشی می‌شد، بسیار قوی بود و حضور آمریکا در فیلیپین از اهمیت بالایی برخوردار بود. پایگاه هوایی کلارک، بزرگترین پایگاه نظامی دنیا با تقریباً 63 هزار هکتار مساحت بود. پایگاه دریایی خلیج سوبیک، با 24 هزار هکتار مساحت به عنوان قطب عمده لجستیک و تعمیرات برای ناوگان هفتم خدمت می‌کرد.

بر خلاف جای پای بزرگ آمریکا، عوامل داخلی سیاسی و ملی‌گرایی فیلیپین، در نهایت منجر به از دست رفتن حقوق تأسیس در فیلیپین شد. مذاکرات پیرامون یک توافق جدید در رابطه با تأسیس، وقتی مجلس سنای فیلیپین معاهده را پس از یک گفتگوی هیجانی رد کرد، با شکست مواجه شد. در این گفتگو‌ها، حضور نظامی آمریکا به عنوان رد پایی از استعمار گرایی و توهینی به حق حاکمیت فیلیپین مورد نقد و حمله قرار گرفت.

 علی رغم همکاری‌های فراوان امنیتی و کمک‌های خارجی آمریکا که بسیاری عقیده داشتند دولت فیلیپین را متقاعد به تمدید قرار داد خواهد کرد، توافق تأسیس در سال 1991 باطل شد. درک عمومی نشان می‌داد که احتمال عدم تمدید اجاره نامه پایگاه بسیار کم است و به همین دلیل طراحان زمان کمی برای حل و فصل مشکل از دست دادن این پایگاه‌ها قبل از اینکه این اتفاق بیفتد، داشتند. آمریکا مجبور بود به سرعت نیروهایش را منتقل نموده و وظایف ضروری را برای ادامه عملیات‌ها در صحنه اقیانوس آرام و خاور میانه تقسیم کند.

تجربه‌ها
آمریکا چه درس‌هایی باید از تجربیاتش در ایران و فیلیپین بیاموزد؟ در حالی که دستیاری امنیتی و کمک‌های خارجی آمریکا می‌تواند بر موقعیتی تأثیر بگذارد، هیچ تضمینی برای یک نتیجه مطلوب سیاسی وجود ندارد؛ به خصوص زمانی که از طرف مطالبات جنبش‌های ملی‌گرایی مورد مخالفت قرار گیرند. در نهایت، دولت‌ها در راستای بهترین اهداف خود دست به اقدام می‌زنند، و اگر تصمیم گیرندگان تمامی متغیر‌ها را مد نظر قرار ندهند، نتایج این اقدامات می‌تواند غیر قابل پیش بینی باشد. خطرناک‌تر زمانی است که سیاست گزاران تمامی متغیر‌ها را درک کنند اما وقتی که یک نتیجه نامطلوب غیر محتمل به نظر برسد باز هم در برنامه ریزی شکست می‌خورند.

چرا آمریکا به انقلاب در پیش روی ایران یا عدم تجدید پایگاه‌ها در فیلیپین دقت نکرد. رابرت جرویس در کتاب خود با عنوان «چرایی شکست‌های اطلاعاتی: درس‌هایی از انقلاب ایران و جنگ عراق»، دلیل شکست سیاست گزاران را در ایجاد نقشه ثانویه اینطور تفسیر می‌کند: «اگر افراد دیگر از وجود نقشه ثانویه با خبر شوند، احتمالاً از نقشه اولیه حمایت کمتری به عمل آورند». به نظر می‌رسد این حرف در مورد بحرین صدق می‌کند. نگرانی اصلی که مانع رهبران برای گسترش جایگزین‌ها می‌شود، این نگرش است که نقشه ثانویه ارتباط اصلی با بحرین را که هسته مرکزی برای نقشه اولیه است، تحلیل می‌برد.

 جرویس در ادامه می‌گوید: «همچنانکه که یک برنامه سیاست گذاری رو به جلو پیش می‌رود، سرعت حرکت، اطلاعات و تحلیل‌هایی که اهمیت بسیار دارند، چنانچه زودتر از موعد به دست رسند، ممکن است مورد غفلت واقع شوند.» آیا بی‌میلی برای توسعه نقشه ثانویه در بحرین، نتیجه تعهد استوار به نقشه اولیه است؟ مشخص است که دگرگونی داخلی در اتفاقات چطور می‌تواند روابط آمریکا را به سرعت دچار تغییر کند و عدم موفقیت حتی در بررسی نقشه ثانویه می‌تواند نتایج خطرناکی را برای منافع استراتژیک آمریکا به دنبال داشته باشد.

بر اساس تحقیقاتی که ما انجام داده‌ایم، بحرین با ایران و فیلیپین تفاوت دارد، اما با این حال، از دست دادن بحرین موجه و قابل قبول است و باید به طور جدی مورد بررسی قرار گیرد تا دسترسی بلند مدت به خاورمیانه تضمین شود. در مسئله ایران و فیلیپین، سیاست گزاران توضیح و درک کاملی از موقعیت داخل کشور یا واکنش احتمالی دولت نداشتند. اگر دولت آمریکا نتایج جایگزین را مورد توجه قرار داده و نقشه ثانویه با دوام را توسعه داده بود، می‌توانست سیاست‌های حساب شده‌تری را برای حراست از منافع آمریکا، تقویت اتحاد میان دولت‌ها و ایجاد یک برنامه که دسترسی به منطقه را تضمین کند، داشته باشد.

4. حکومت سعودی و حکومت آل‌خلیفه هر دو در معرض خطر سقوط هستند

نفوذ و غلبه دولت آل‌سعود؛ برادر بزرگ بحرین

بسیاری از کارشناسان اینطور استدلال می‌کنند که دخالت عربستان سعودی، بحرین را از سقوط در گرداب انقلاب سیاسی و آشفتگی که منجر به از دست رفتن پایگاه آمریکا در منامه می‌شود، دور نگه خواهد داشت. اخیراً، یکی از افسران ارشد نیروی دریایی آمریکا، اهمیت بحرین را برای دولت عربستان سعودی مورد سنجش قرار داده و اظهار کرد که بحرین برای عربستان سعودی مانند هنگ کنگ برای چین است. به عبارت دیگر، رابطه بین این دو کشور بسیار قوی می‌باشد و منافع آنها به طور نزدیک با هم درآمیخته است. مفهوم این حرف این است که پادشاهی عربستان سعودی تحت هیچ شرایطی کنترل بحرین را به شخص دیگری که هم ردیف کاخ سعودی نیست، تسلیم نمی‌کند.

گذرگاه فهد، مستقیماً از ساحل شرقی عربستان سعودی به سمت بحرین ساخته شده است و بحرین را به این سرزمین متصل می‌کند. این گذرگاه، امنیت آل خلیفه را تأمین نموده و به عنوان پل ارتباطی میان این خاندان و آل‌‌سعود عمل می‌کند. در واقع، گذرگاه فهد پلی بود که به نیروهای شورای همکاری خلیج فارس این امکان را داد که در طول اعتراضات مارس 2011 وارد بحرین شوند. همچنین امکان سفر نامحدود شهروندان عربستان سعودی به بحرین برای تعطیلات و تفریح توسط این گذرگاه فراهم می‌شود.

بحرین یک کشور مسلمان ترقی خواه است و گزینه‌های بسیاری را بر حسب رستوران‌ها، هتل‌ها و تفریحات پیش رو می‌گذارد. بسیاری از مردم عربستان صعودی در روزهای پایان هفته برای لذت بردن از تفریحاتی که به راحتی در عربستان صعودی قابل دسترسی نیستند یا ممنوع هستند، به بحرین مسافرت می‌کنند.

 چند وقت پیش، هم بستگی‌های فرهنگی بین این دو خاندان حاکم با ازدواج پسر پادشاه بحرین با دختر پادشاه عربستان صعودی بیش از پیش تقویت شد. به هر حال، روابط و پیوند‌ها از خانواده‌های سلطنتی فراتر رفته است؛ به طوری که عربستان صعودی در همسایه خود سرمایه گزاری قابل توجهی کرده و منافع خود را در امنیت و ثبات بحرین می‌بیند. عربستان صعودی، 448 میلیون دلار به عنوان بخشی از وام 2.5 میلیارد دلاری برای سرمایه گزاری در پروژه‌های عمرانی پس از نا آرامی‌های اخیر به بحرین اعطا کرده است.

هر دو خانواده حاکم در عربستان سعودی و بحرین سنی هستند و یک دشمن مشترک دارند و آن دولت شیعه ایران است. در چشم رهبران سعودی و بحرینی، تفاوت کمی میان شیعه ایرانی و شیعه عرب در بحرین و عربستان سعودی وجود دارد. با توجه به این که سابقه آشوب و اقدامات به ظاهر خرابکارانه به دستور ایران وجود دارد که از آن جمله می‌توان به تلاش‌ها در سال 1981 که طی انقلابی توسط جبهه اسلامی به منظور آزادی بحرین صورت گرفت، اشاره کرد، بیشتر سنی‌های سعودی و بحرینی، اعتراضات قانونی شیعیان را برای برابری، نمایندگی پیشرفته دولتی و حقوق بشر اصلاح شده به اقدامات خرابکارانه ایران نسبت می‌دهند.

پیوند‌های سیاسی، خانوادگی، فرهنگی، مالی و مذهبی به علاوه یک دشمن مشترک، رهبران بحرین و عربستان سعودی را در مواضعی بسیار نزدیک به هم قرار می‌دهد. این رابطه بسیار قوی گواهی است بر اینکه عربستان سعودی با ثبات تحت هیچ شرایطی اجازه نمی‌دهد که اوضاع بحرین تا جایی وخیم شود که مشروعیت خاندان حاکم به خطر بیفتد. در نتیجه، عربستان سعودی نفوذ قابل توجهی در دولت بحرین اعمال می‌کند.

آیا برادر بزرگ با ثبات باقی می‌ماند؟
تمرکز بر نقش عربستان سعودی در بحرین، ثبات را در هر دو طرف معادله به ذهن متبادر می‌کند. اگر عربستان سعودی ثبات خود را از دست بدهد یا آشوب و ناآرامی را تجربه کند، تمام شرایط در رابطه با ثبات آینده در بحرین تغییر می‌یابند. در این رابطه یکی از افسران ارشد نیروی دریایی آمریکا اعلام کرده است که عربستان سعودی تا وقتی که با ثبات باقی بماند، هرگز اجازه نخواهد داد که بحرین سقوط کند.

برخی جریان‌های مخفی می‌تواند عربستان را دستخوش شورش کند
آیا وقتی از مسئله بحرین صحبت می‌کنیم باید عربستان سعودی با ثبات فرض شود؟ نسیم طالب، مؤلف کتاب قوی سیاه، کتابی در مورد وقایع نادر، می‌نویسد: «عربستان سعودی مانند مصر بی‌ثبات است». در حالی که آل سعود سابقه‌ای طولانی در با ثبات باقی ماندن و غلبه بر فجایع سیاسی دارد، بعضی جریانات مخفی قابل توجه در قلمرو این پادشاهی می‌تواند سرانجام کشور را دچار بی ثباتی کرده و به نا آرامی‌های بیشتر منجر شود.

در درجه نخست می‌توان گفت که 40 درصد از 26 میلیون شهروند در عربستان سعودی زیر 15 سال هستند و نرخ بیکاری در این کشور در سنین 20 تا 24 سالگی تقریباً 43 درصد است. شرایط نامطلوب اقتصادی و بیکاری می‌تواند منجر به چالش‌های مهمی در طی سه یا چهار سال شود. دوم اینکه کهولت سن ملک عبدالله، باعث ایجاد بلاتکلیفی در مسیر رهبری آینده که کشور را به دست خواهد گرفت می‌شود.

 در نهایت، اختلافات فرقه‌ای میان سنی‌ها و شیعیان صعودی که تقریباً 10 درصد از کل جمعیت را تشکیل می‌دهند، همچنان ادامه دارد. آیا عربستان سعودی خطر بی‌ثباتی را به دلیل نارضایتی در میان جوانان و تفرقه‌های گروهی به جان خواهد خرید؟ آیا پادشاهی عربستان سعودی به مسیر اصلاحات ادامه می‌دهد یا به گذشته محافظه کاری شدید خود باز می‌گردد؟ بروس رایدل از مؤسسه بروکینگز در مورد اینکه آل‌سعود چگونه در صدد بند آوردن آسیب پذیری‌های داخلی و خارجی بر آمده است، می‌نویسد: «در رابطه با موضع گیری عربستان سعودی در مقابل آسیب پذیری‌ها می‌توان گفت که خاندان سلطنتی سعودی بیش از 130 میلیارد دلار از زمان آغاز جنبش‌های عربی برای رشوه دادن به مخالفان داخلی هزینه کرده است. در خارج از مرزها نیز، آنها نیروهای خود را از طریق گذرگاه فهد برای خاموش کردن شعله‌های انقلاب به بحرین اعزام کرده‌اند».

محققی به نام اُلیویر رای می‌نویسد: «اختلافات میان شیعه و سنی به شعله‌های ناآرامی در منطقه دامن می‌زند». یک ماجرای شیعه هراسی در حال شکل گیری و دوام است که شیعیان ایرانی علیه سنی‌های عرب وارد میدان مبارزه می‌شوند و در این مبارزه، تمام شیعیان عرب به عنوان ایرانی‌هایی که عربی صحبت می‌کنند، در نظر گرفته می‌شوند.

 بعضی از شیعیان سعودی ادعا کرده‌اند که در کشور خود قربانی تبعیض شده‌اند. کوین سالیوان در نشریه واشنگتن پست، اوضاع را اینطور ترسیم کرده است: «شیعیان خواستار پایان دادن به تبعیض در استخدام شده‌اند؛ چرا که مشاغل سطح بالای دولتی کمی به آنها تعلق می‌گیرد. آنها آزادی بیشتری برای ساخت مساجد مخصوص شیعیان و برپایی مراکز اجتماعی مذهبی که در بسیاری از مناطق قدغن است، می‌خواهند. آنها می‌خواهند شهرهایی که کهنه و فرسوده به نظر می‌رسند و به آنها اعتنایی نمی‌شوند، توسعه بیشتری بیابند.

 آنها همچنین خواستار آزادی زندانیان سیاسی شیعه که بسیاری از آنها بدون اتهام یا محاکمه مدت زیادی در حبس بوده‌اند، هستند».

این اختلافات عمیق نشانگر این است که ثبات و پایداری در عربستان صعودی، فرض مسلم نیست. اگر این فرضیه را بپذیریم که بحرین قدم در جای پای عربستان سعودی می‌گذارد، پس نا آرامی سیاسی در عربستان صعودی می‌تواند با ناآرامی در بحرین هم زمان باشد یا منجر به ناآرامی در بحرین شود. بنابراین، به این نتیجه گیری منطقی می‌رسیم که کار کردن بر روی نقشه ثانویه، اقدامی صد در صد عاقلانه است.

بازی احتمالات
با توجه به گرایش‌های موجود در عربستان سعودی و ناآرامی متناوب در بحرین و همانطور که گرایش‌های بلند مدت نشان می‌دهند، احتمال از دست دادن دسترسی، رو به افزایش است. نخست اینکه، آمار و ارقام در بحرین نشان می‌دهد که 35 درصد از مردم سنی و 65 درصد شیعه هستند؛ آل‌خلیفه نیز سنی است. بسیاری از جوانان شیعه بیکار هستند و بخش بزرگی از جمعیت خواستار اصلاحات را تشکیل می‌دهند. دوم اینکه، فقدان اصلاحات دموکراتیک قابل توجه که منجر به سلطنت مشروطه می‌شود، به افزایش نارضایتی در میان مخالفان بحرینی تداوم می‌بخشد.

 سرعت و شیوه اصلاحات دموکراتیک به اندازه‌ای نبوده است که انتقادات را خنثی کند و همین مسئله افزایش نارضایتی را به دنبال دارد. و آخر اینکه، دولت بحرین متهم به استفاده از فنون و روش‌های خشونت آمیز در کنترل اعتراضات مخالفان شده است.

دولت بحرین چگونه اصلاحات دموکراتیک را که در بخش عمده‌ای تعیین کننده آینده طولانی مدت و ثبات کشور خواهند بود، کنترل می‌کند. واکنش‌های آمریکا در صورتی که دسترسی خود را به این کشور جزیره‌ای حساس از دست ندهد، چگونه تعیین خواهند شد.

خلاصه اینکه، نتیجه نامشخص باقی می‌ماند. دولت بحرین در نوامبر 2012، شهروندی 31 مخالف را از جمله اعضای سابق پارلمان و مخالفان سیاسی به دلیل نگرانی‌های سیاسی باطل کرد.
 
بسیاری از کارشناسان، کمیسیون مستقل تحقیق بحرین را به عنوان گامی امید بخش به سمت اصلاحات دموکراتیک معرفی کرده‌اند. اما منتقدین چنین استدلال می‌کنند که تبعیت بحرین از یافته‌های این کمیسیون و پیاده سازی اصلاحات پیشنهادی و بهسازی‌ها، بسیار آهسته است. در ژانویه 2013، شاه حماد، نمایندگان انجمن‌های سیاسی و اعضای مستقل جامعه سیاسی را به از سر گیری یک گفتگوی ملی دعوت کرد. این اقدام، نوید بخش بود، اما اصلاحات هنوز با روشی بسیار کند در حال پیشرفت هستند. این نگرانی وجود دارد که جوانان بحرینی با خستگی از روند آهسته اصلاحات بزرگ شده و به سمت افراط گرایی پیش روند. امید است که چنین اتفاقی نیفتد، اما ادامه این روند بحرین را آنطور که شایسته است به سوی اجرای اصلاحات پیش می‌برد. لازم است که آمریکا تمام موقعیت‌های بحرانی را که احتمال وقوع دارند مورد بررسی قرار داده و برنامه‌های مناسب را برای سناریو‌ی موردی بدتر توسعه دهد.

آیا منافع آمریکا در بحرین باعث نادیده گرفتن اوضاع می‌شود؟
این مسئله، آمریکا و واکنش‌های اخیر به اعتراضات را یادآور می‌شود. سیاست خارجی آمریکا دچار سرگردانی شده است؛ پادشاهی بحرین چندین سال یکی از متحدان نزدیک آمریکا بوده است. آمریکا باید در مورد مسیری که در پیش می‌گیرد، تصمیم درستی اتخاذ کند؛ یعنی در ضمن تشویق اصلاحات دموکراتیک، از به خطر افتادن رابطه نزدیکش با آل‌خلیفه جلوگیری کند. چرا که این اتفاق می‌تواند منافع امنیتی را تحلیل برد یا به روابط با آل سعود آسیب وارد کند. این رابطه نزدیک با عربستان سعودی و بحرین، دلیل اعمال فشار محدود از طرف وزارت امور خارجه آمریکا برای اصلاحات است.

بسیاری از منتقدین اعلام کرده‌اند که اقدامات و پیام‌های آمریکا در مورد بحرین به اندازه کافی پیش نرفته است. آنها اینطور استدلال می‌کنند که حمایت ضمنی از خاندان حاکم، خواسته مردم بحرین را مورد بی مهری قرار داده و ارزش‌های اساسی آمریکا را منعکس نمی‌کند. مریم الخواجه، رئیس فعال مرکز حقوق بشر در بحرین، در رابطه با سیاست آمریکا چنین اظهار نظر می‌کند: «آمریکا هیچ کاری انجام نداده است. من پیش‌بینی نمی‌کنم که آمریکا یا انگلیس سیاست‌های بین‌المللی خود را به دلیل منافع ژئوپلوتیکی که در بحرین و عربستان سعودی و سایر کشورهای منطقه دارند، به زودی تغییر دهند.»

منتقدین ادعا دارند که آمریکا به دلیل منافع امنیت ملی که در بحرین دارد، نسبت به هر خطا کاری که توسط آل‌خلیفه انجام می‌شود، سیاست نادیده گرفتن در پیش گرفته است. برای مثال، فروش کالاهای نظامی به بحرین از سال 2000 تا کنون به 1.4 میلیارد دلار می‌رسد. درست است که بحرین به آمریکا سپرده شده است، اما کارشناسان ادعا دارند که دولت آمریکا به طور کامل از اصلاحات دموکراتیک پشتیبانی نکرده است؛ و این مسئله به دلیل حضور نظامی آمریکا در این کشور است. آمریکا تنها فروش ادوات دفاعی را که در کنترل شلوغی به کار می‌روند، متوقف کرده است. به هر حال، بسیاری از منتقدین، فروش هر نوع ادوات نظامی را به عنوان حمایت از حکومتی اتوکرات تفسیر می‌کنند که باعث تحلیل پایه بلندِ اخلاقی آمریکا می‌شود. این تجزیه و تحلیل‌ها به طور قطع مورد انکار واقع می‌شوند،‌ اما مسلماً آمریکا باید به اصلاحات دموکراتیک در هر جایی که روی می‌دهند، همانند منافع برتر خود نگاه کند.

آیا اصلاحات، منافع آمریکا را تحلیل می‌برد؟
آیا دولت آمریکا فشار فزاینده قابل توجهی برای اصلاحات بر آل‌خلیفه اعمال خواهد کرد؟ اگر چنین است، اصلاحات در نظر آمریکا به چه معناست؟ بسیاری از کارشناسان عقیده دارند که پیامدهای حمایت از گروه مخالف، در جایی که اکثریت شیعه قدرت برتر را در دست دارد، به طور احتمالی می‌تواند منجر به حذف حضور نظامی آمریکا از بحرین شود. و این مسئله، نگرانی اصلی در میان رهبران نظامی در خصوص قدرت برتر در اختیار اکثریت شیعه است.

مخالفان اعلام کرده‌اند که نمی‌خواهند ارتش آمریکا بحرین را ترک کند. به هر حال، وضعیت نهایی یک سلطنت مشروطه با برتری شیعه، نا معلوم باقی می‌ماند. بسیاری از رهبران آمریکا نگران این هستند که واگذاری قدرت بیشتر به اکثریت شیعه می‌تواند منجر به ایجاد دولتی در بحرین شود که دیگر منافع مشترکی با آمریکا ندارد و در نهایت از نیروهای آمریکایی می‌خواهد که کشورش را ترک کنند. نگرانی منتقدین نیز کاملاً بی اساس نیست و آنها به اصلاحات دموکراتیک در مصر و غزه اشاره می‌کنند؛ یعنی نقاطی که اصلاحات دقیقاً با منافع آمریکا در یک ردیف قرار نگرفتند. نیکل هانگرفورد در نشریه فرانت پیج، آشفتگی مکرر را میان دموکراسی و آزادی‌هایی که دولت‌های دموکراتیک به آنها عقیده دارند، شرح می‌دهد؛ «تناقض دموکراسی در خاورمیانه، آنطور که به نظر می‌رسد، نا واضح نیست.

این عبارت از ترکیب ساده «دموکراسی» و «آزادی» ناشی می‌شود. درست است که آمریکا باید از آزادی و اجتماعات مدنی که به سوی زایش صلح جهانی پیش می‌رود، حمایت کند، اما هر جنبش پوپولیستی‌ای، یک جنبش آزادی خواه نیست. بسیاری از انقلاب‌های به اصطلاح دموکراتیک در قرن 20، اگر نگوییم بیشترین آنها، جنبش‌های فاشیستی بودند که واژگان آزادی را به نفع خود تحریف کردند. تمام حکومت‌های کمونیستی، دولت‌های پلیسی خود را که دست به کشتار مردم می‌زدند، دموکراسی‌های مردمی می‌خواندند. حکومت روحانیون نیز در ایران توسط انقلابی دموکراتیک بر قرار شد. دموکراسی در این جنبش‌ها تنها یک وسیله است نه یک هدف.»

آمریکا برای حفظ وجهه خود باید برای اجرایی شدن اصلاحات گام بردارد
شک و بلاتکلیفی در خصوص اصلاحات دموکراتیک در خاورمیانه، بسیاری از سیاست گزاران آمریکایی را وادار کرده است تا به بحرین با این قالب فکری نگاه کنند که سر و کار داشتن با دولتی آشنا و قابل پیش بینی یعنی آل‌خلیفه بهتر از سر و کار داشتن با موجودیتی نا آشنا یعنی مخالفان بحرینی می‌باشد. آمریکا در قبال تشویق اصلاحات دموکراتیک و ارزش‌های آمریکایی به ویژه در جایی که دارای رابطه‌ای با نفوذ و سرمایه گزاری کلان است، احساس یک تعهد اخلاقی می‌کند. اگر آمریکا در نقش مشوق اصلاحات دموکراتیک ظاهر نشود، اعتبارش در چشم شیعیان بحرین و خاورمیانه بزرگتر به خطر خواهد افتاد.

در پایان، این سؤال به ذهن خطور می‌کند که شیعیان بحرین به چه کسی وفادار هستند؟ این یک سؤال بسیار حساس است که پاسخ آن برای درک اینکه آیا مشارکت بیشتر شیعیان در حکومت داری، منافع آمریکا را تحلیل می‌برد یا نه، ضروری است. از طرفی، اگر وفاداری شیعیان بحرین به سمت ایران سوق پیدا کند، منافع آمریکا تحلیل خواهد رفت. از طرف دیگر، اگر شیعیان بحرین به طور عمده به بحرین وفادار بوده و صادقانه خواستار اصلاحات وسیع‌تر و حق انتخاب برای تمام مردم بحرین باشند، در این صورت آمریکا نباید از تغییرات فزاینده هراسی داشته باشد. کمیسیون مستقل تحقیق بحرین، اعتقادات مذهبی و وفاداری بسیاری از مردم بحرین را دسته بندی نموده است که به درک قصد و نیت غالب مردم بحرین کمک می‌کند؛ «یک گروه اقلیت از شیعه، مشهور به عجم، از نژاد ایرانی هستند.

بیشتر شیعیان بحرینی دارای مذهب دوازده امامی با دامنه وسیعی از رهبران مذهبی یا تقلید هستند. رهبران مذهبی آنها، دانشمندان شیعه‌ای هستند که راهنمایی و رهبری جامعه را در مسائل دینی بر عهده دارند. بسیاری از آنها از راهنمایی‌های آیت‌الله خامنه‌ای از حوزه علمیه قم پیروی می‌کنند. از لحاظ سیاسی، آیت‌الله خامنه‌ای از نظریه ولایت فقیه حمایت می‌کند که به تأسیس مذهبی، اختیار تام در تمامی مسائل اعتقادی و دولتی اعطا می‌کند. سایر شیعیان بحرینی از راهنمایی‌های آیت‌الله علی سیستانی در حوزه علمیه نجف اشرف در عراق پیروی می‌کنند. آیت‌الله سیستانی نظری در مورد نظریه ولایت فقیه ندارد. سایر مدارس فقهی که در این مسئله از امام محمد شیرازی و آیت‌الله محمد حسین فضل‌الله لبنانی پیروی می‌کنند، الزامی به استفاده از ولایت فقیه ندارند. این مسئله به خصوص در میان جوانان، دولتمردان و تحصیل کرده‌ها مشاهده می‌شود».

خلاصه اینکه تنها اقلیت کوچکی از شیعیان بحرین، ایرانی و بیشتر آنها عرب هستند. بیشتر شیعیان بحرین پایبند به ولایت فقیه که تسلط مذهبی را بر دولت تأیید می‌کند، نیستند. برخی از شیعیان بحرین، پیرو آیت‌الله خامنه‌ای هستند؛ اما این گروه اقلیت کوچکی از شیعیان بحرین را تشکیل می‌دهد. وفاداری شیعیان بحرین به رهبران مذهبی مختلفی برمی‌گردد که این مسئله نفوذ ایران را محدود می‌کند. نفوذ محدود، رد نظریه ولایت فقیه و وفاداری به رهبران مذهبی مختلف، باعث اطمینان خاطر می‌شود که اکثریت شیعه بحرین به دنبال ایجاد بحرینی دست نشانده ایران نیستند.

شکی نیست که ایران به دنبال نفع بردن از وضعیت حساس در بحرین است، اما فقط در صورتی موفق به این کار خواهد شد که اصلاحات دموکراتیک به تعویق افتاده و نا آرامی داخلی ادامه پیدا کند. مسلماً بزرگترین تهدید برای دسترسی آمریکا به بحرین، اصلاحات دموکراتیک که منجر به سلطنت مشروطه می‌گردد، نیست. اما نبود اصلاحات که منجر به بی ثباتی مداوم، نا آرامی و قدرت گرفتن رهبران رادیکال می‌شود، تهدیدی بزرگ برای دسترسی آمریکا به حساب می‌آید.
بدون تشویق اصلاحات، ممکن است آمریکا طرفداران خود را از دست بدهد احتمال دارد آمریکا خود را در موقعیتی ببیند که از لحاظ سیاسی، ادامه حمایت از خاندان حاکم، منفور و نا پسند جلوه نماید. سناریویی را در نظر بگیرید که در آن تنش‌ها میان آل‌خلیفه و مخالفان شیعه بالا گرفته است و دولت بحرین از روش‌های خشن و زننده برای سرکوب نا آرامی‌ها استفاده می‌کند. اگر آمریکا در محکوم کردن سخت گیری‌ها کوتاهی کند، ممکن است به عنوان شریک در واکنش‌های خشونت آمیز خاندان حاکم شناخته شود.

استفان گرند، شادی حمید، کِنِت پولاک و سارا یرکز در قسمت‌های مربوط به خود در تألیف کتاب بیداری عربی راجع به این احتمال صحبت می‌کنند: «اگر آمریکا به عنوان پیش برنده اصلاحات در کشوری که وابستگی نظامی شدیدی به آمریکا دارد، شناخته نشود، تعداد بسیار زیادی از مردم گمان خواهند کرد که در پشت صحنه، آمریکا در حال تأمین نظامی آن کشور است تا به رهبران آن در مقاومت در برابر اصلاحات یاری رساند. آمریکا چه بخواهد و چه نخواهد، این واقعیت در منطقه حاکم است. بنابراین، ادامه کمک‌های نظامی و باقی ماندن پایگاه‌های نظامی آمریکا در کشوری که حکومت آن از توجه به شکایات قانونی شهروندانش امتناع می‌کند، به قیمت زیادی برای آمریکا تمام خواهد شد.»

در این موقعیت، ممکن است آمریکا مجبور شود جای پای بی واسطه خود را از صحنه پاک کند. البته بسیاری از سیاست گزاران در وزارت دفاع بر این باورند که شراکت استراتژیک با بحرین تعیین می‌کند که ثبات در خاورمیانه، درخواست برای هرگونه عقب نشینی نظامی را رد خواهد کرد. از طرف دیگر، سیاست گزاران فقط بر نقشه اولیه تأکید و پا فشاری می‌کنند؛ بنابراین، آمریکا به دلیل سیاستی که به منظور پیشرفت اصلاحات اعمال نمی‌شود، مورد انتقاد قرار می‌گیرد.

احتمالات سه گانه؛ اصلاحات، سرکوبی یا انقلاب در نهایت، این موقعیت را باید در نظر گرفت که اگر اصلاحات قابل توجه دموکراتیک صورت نگیرد و اکثریت شیعه حق ابراز عقیده بیشتری به دست نیاورند، احتمال وقوع انقلاب توسط شیعیان افزایش خواهد یافت. خطری که در این موقعیت وجود دارد این است که اگر انقلاب سر گیرد، آمریکا کنترل کمی بر نتایج آن خواهد داشت.

 بدون شک آمریکا به بحرینی با ثبات نیاز دارد که با منافع آمریکا هم جهت است. آمریکا سابقه درخشانی در جانبداری از دموکراسی در سرتاسر جهان دارد و برای اینکه شراکت آمریکا و بحرین به طور موفقیت آمیز ادامه پیدا کند، اصلاحات دموکراتیک باید بخشی از مذاکرات راجع به ثبات و پایداری باشد. عدم موفقیت در توجه به مردم بحرین، در نهایت منجر به استقرار دولتی جدید یا ایجاد یک فضای سیاسی که بیش از این موافق حضور نظامی آمریکا نیست، می‌گردد.

کالین کاخال، یکی از افراد ارشد در مرکز امنیت جدید آمریکا، به طور خلاصه نتایج ممکن را در یک بحران احتمالی در بحرین طبقه بندی می‌کند: «در مورد بحرین سه گزینه وجود دارد؛ نخست، گفتگوی آزاد با خاندان حاکم و مخالفت در جایی که اصلاحات حقیقی پی گیری می‌شود، می‌تواند اتفاق بیفتد که این امر به نوبه خود تنش‌های سیاسی را کاهش داده و موجب استقرار دوباره نظم می‌شود. دوم، خاندان حاکم می‌تواند خود را درگیر یک سرکوبی خشونت آمیز دیگر علیه اکثریت شیعه نموده و آمریکا نیز چشم خود را بر این حوادث فرو بندد. سوم، یک انقلاب خشونت آمیز می‌تواند اتفاق بیفتد که طی آن اکثریت شیعه، خاندان حاکم را عقب رانده و یک دولت کاملاً جدید به قدرت می‌رسد. در گزینه‌های دو و سه، باقی ماندن پایگاه آمریکا در بحرین، امری بسیار غیر محتمل و بعید خواهد بود».

با توجه به این پیامد‌های احتمالی، طراحی برنامه عملی نقشه ثانویه با جایگزین‌های تأسیس پایگاه، یک تصمیم بسیار ضروری است.

5. امنیت بحرین برای نظامیان آمریکا بیشتر از خود آمریکاست

آمریکا چه چیزی را از دست می‌دهد؟

این که بحرین دارای ارزش عملیاتی و استراتژیکی بسیار زیاد می‌باشد، کمترین چیزی است که می‌توان در مورد آن گفت. از لحاظ عملکرد و جغرافیا، دولت این جزیره کوچک به عنوان بخش مرکزی استراتژیک به استراتژی دریایی، امنیت و ثبات آمریکا در خلیج فارس خدمت می‌کند. همانطور که قبلاً گفته شد، این پایگاه در تحقق اهداف بسیاری مؤثر بوده و کارآمد است. در مرحله اول پایگاهی برای فرماندهی مرکزی نیروهای دریایی و ناوگان پنجم آمریکا است. منطقه عملیاتی ناوگان پنجم، بسیار وسیع است و تقریباً 2.5 میلیون مایل مربع را با سه نقطه حساس تحت پوشش قرار می‌دهد؛ این سه نقطه عبارتند از: کانال سوئز، تنگه باب المندب و تنگه هرمز.

این پایگاه به دلیل مجاورت با تنگه هرمز، از ارزش بالایی برخوردار می‌باشد که از موضوع این بحث خارج است. فاصله اندک تا این تنگه به عنوان مانعی در مقابل ایران که بارها تهدید کرده است که این راه آبی حساس را می‌بندد، عمل می‌کند. آمریکا و کشتی‌های متحدانش که تنها در فاصله 300 مایلی جنوب غرب تنگه قرار دارند، معمولاً می‌توانند در آن منطقه گشت بزنند و امنیت عبور را برای وسایل نقلیه بین‌المللی دریایی تضمین کنند. این گشت زنی‌های معمولی، ضروری هستند؛ چرا که بیش از یک پنجم از فرآورده نفتی دنیا در هر سال از طریق این تنگه صادر می‌شود و اگر ایران حتی تلاش کند که این دروازه حساس را ببندد، قیمت نفت به سرعت بالا خواهد رفت و بازار‌های جهانی سقوط خواهند کرد. بالاخره، تأسیس پایگاه در بحرین، از عملیات نیروهای دریایی آمریکا و متحدانش در آب‌های بین‌المللی خلیج فارس به خصوص به سمت ساحل ایران، حمایت کرده و یک  قطب پشتیبانی و لجیستیکی مناسب را برای نیروی دریایی آمریکا فراهم می‌نماید.

از دست دادن یک متحد قدیمی
شراکت میان آمریکا و پادشاهی بحرین طی سال‌های متمادی، بسیار موفقیت آمیز بوده است. این رابطه پررنگ وقتی که آمریکا بحرین را در سال 2002 به عنوان متحدی غیر عضو در پیمان آتلانتیک شمالی معرفی کرد، کاملاً آشکار بود. نیروی دریایی آمریکا و نیروی دفاعی بحرین به طور معمول با هم دست به عملیات می‌زنند و ارتباط بین این دو سرویس، نزدیک و مشارکتی است.

 بنابر اسناد دفتر امور خاور نزدیک در وزارت امور خارجه، بحرین و آمریکا یک معاهده دفاعی 10 ساله در اکتبر 1991 و یک بار دیگر در اکتبر 2001 با هم امضا کرده‌اند و اخیراً این معاهده را در دسامبر 2011 تمدید کردند. نیروهای بحرین با نیروهای همیاری امنیتی بین‌المللی (آی‌اس‌اِی‌اف) در افغانستان همکاری می‌کردند. همچنین بحرین نخستین دولت عربی بود که رهبری نیروی عملیاتی ائتلافی را برای پاسداری از خلیج فارس بر عهده گرفت و مأموریت مقابله با دزدی دریایی را با صف آرایی ناوگان دریایی خود مورد حمایت قرار داد. بنابر اظهارات وزارت امور خارجه، از لحاظ اقتصادی نیز ارتباط میان آمریکا و بحرین بسیار پر جنب و جوش و پویا است.

توافق نامه تجارت آزاد میان آمریکا و بحرین در 1 آگوست 2006 به مرحله اجرا درآمده و منافع بازرگانی بسیاری را برای آمریکا به دنبال داشته است. تجارت دو جانبه میان آمریکا و بحرین از زمان امضای توافق نامه تجارت آزاد افزایش یافته و از 1.7 میلیارد دلار آمریکا در سال 2011 تجاوز کرده است. صادرات آمریکا به بحرین شامل ماشین آلات، هواپیما، وسایل نقلیه و محصولات فرهنگی می‌شود. واردات آمریکا از بحرین شامل کود شیمیایی، آلومینیوم، پارچه، پوشاک و مواد شیمیایی آلی می‌شود.

وقتی بحرین را با سایر دولت‌های میزبان در خاور میانه مقایسه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که پیدا کردن دولتی با روابط نزدیک‌تر و حامی‌تر از دولت بحرین کار بسیار دشواری است.

آمادگی جنگی: تجهیز و تقویت ناوگان دریایی
تدارکات و پشتیبانی، بحرین را تبدیل به یک عنصر حساس و سرنوشت ساز برای نیروهای دریایی مستقر در منطقه می‌کند. از لحاظ تدارکاتی، فرمانده نیروی عملیاتی 53 (سی‌تی‌اف 53) مسئول تدارکات و پشتیبانی از تمام منطقه عملیاتی ناوگان پنجم است. قرارگاه فرماندهی سی‌تی‌اف 53 در بحرین است و از آنجا بخش‌ها، کارمندان، سوخت رسانی، مهمات و عملیات پستی را در 20 کشتی که خارج از بندرگاه ملی خود صف آرایی کرده‌اند، هدایت می‌کند.

نیروهای دریایی برای ادامه عملیات‌های دریایی نیاز به سوخت، تدارکات، مهمات و قطعات دارند. بیشتر کشتی‌های تجدید کالا و سوخت، در بحرین دوباره سوخت گیری کرده و از نو تجهیز می‌شوند تا کار جایگزینی و تجهیز دوباره در حال حرکت آسان شود. بنادر تجهیزات رسانی دیگری مانند فوجیره، جبل علی، امارت متحده عربی، مسقط و عمان وجود دارند که ناو‌های نفت کش در آنها می‌توانند لنگر انداخته و سوخت و کالا دریافت کنند.

 با این حال، بیشترین تجهیزات از طریق بحرین به ناوگان رسانده می‌شود. تمام حرکت‌های لجستیکی توسط سازمان نیروی عملیاتی 53 در بحرین هماهنگ می‌شوند. فرمانده نیروی عملیاتی 53 نیز یک مسئولیت متقابل با سایر سازمان‌های حساس لجستیکی مانند مرکز فرماندهی حمل و نقل دریایی نظامی (ام‌اس‌سی‌سی‌ای‌ان‌تی) دارد.

 این مرکز فرماندهی یکی از پنج فرماندهی عملیاتی حمل و نقل دریایی نظامی در سطح جهان می‌باشد که در شهر منامه در کشور بحرین مستقر شده است. کشتی‌های مرکز فرماندهی حمل و نقل دریایی، وظیفه حمل کالا، سوخت و تجهیزات مورد نیاز را برای نیروهای آمریکایی که در خاور میانه فعالیت می‌کنند، بر عهده دارند. فرمانده نیروی عملیاتی 53 و مرکز حمل و نقل دریایی نظامی از لحاظ فنی دو فرماندهی مجزا هستند که توسط یک فرمانده اداره می‌شوند تا هماهنگ سازی نیازهای عمده پشتیبانی که برای ادامه عملیات‌ها در ناوگان پنجم ضروری است، به خوبی انجام گیرد.

زیرساخت مستحکم
زیرساخت‌های بحرین یکی از بهترین زیر ساخت‌ها در رابطه با حمایت از کشتی‌های مستقر در منطقه، هواپیماها و سربازان ارتش است. اسکله مینا السلمان به طور دائم میزبان کشتی‌های آمریکایی از جمله پنج قایق گشت ساحلی کلاس سایکلون و هشت کشتی ضد عملیاتی کلاس اَونجر می‌باشد. این اسکله همچنین بسیاری از رزم ناو‌های پشتیبانی مستقر در منطقه، ناوشکن‌های الریف، زیر دریایی‌ها، کشتی‌های فرماندهی حمل و نقل دریایی نظامی و کشتی‌های متحد را در خود جای داده و به آنها سرویس می‌دهد. در واقع، این اسکله یکی از معدود امکانات بندر‌گاهی در خلیج فارس است که عمق آن به اندازه کافی برای پهلو گرفتن ناو‌های 11 متری که مورد نیاز بسیاری از جنگنده‌های آمریکایی هستند، لایروبی شده است.

 بندر دیگر در آب‌های عمیق در بحرین، خلیفه بن سلمان است. این بندر یکی از امکانات جدید بندر‌گاهی و یکی از معدود لنگر‌گاه‌ها در خلیج فارس است (البته جدای از جبل علی و امارات متحده عربی) که حوزه آبگیری 15 متری آن به خوبی مطابق با آبخور 12 متری مورد نیاز برای ناوها است به ویژه برای ناو‌های هواپیمابر و شناورهای آبی و خاکی.

علاوه بر این، یگان پشتیبانی دریایی در شهر نورفوک، قسمت بحرین، از امکانات محلی در هنگام ضرورت استفاده می‌کند و امور مربوط به تعمیرات کشتی‌های آمریکایی را که در خلیج فارس مستقر هستند، هدایت می‌کند. شرکت محوطه تعمیر و ساخت کشتی عربی، از جمله امکانات تعمیر در بحرین است که یک محوطه تعمیر را با حوضچه تعمیر کشتی با گنجایش باری 500 هزار تن، دو حوضچه شناور تعمیر کشتی با ظرفیت جابجایی کشتی‌های باری 33 و 30 هزار تن و چهار لنگرگاه برای تعمیر ناو‌های باربری بسیار بزرگ اداره می‌کند.

پایانه نظامی فرودگاه بین‌المللی بحرین، سهم بزرگی از پرواز‌های لجستیک نظامی را در داخل و خارج از خاور میانه هدایت می‌کند. پروازهای هفته‌ای لجستیک که توسط فرماندهی نیروی عملیاتی 53 هماهنگ می‌شوند، به منظور خدمت رسانی به کشتی‌های مستقر در خلیج فارس انجام می‌گیرند. اعضای این سرویس برای رسیدن به مقصد نهایی خود در دماغه آفریقا، کویت و افغانستان از پایانه نظامی فرودگاه بین المللی بحرین به پرواز در می‌آیند. پایگاه هوایی ایسا، به عنوان مرکزی برای هواپیماهای متحد فعال در منطقه و فرودگاه تغییر مسیر برای هواپیماهای باربری فعال در خلیج فارس عمل می‌کند. بدون این پایگاه‌های هوایی حساس، عملیات‌های هوایی که در حمایت از نیروهای‌ آمریکا و متحدان در خلیج فارس شکل می‌گیرند و منطقه عملیاتی ناوگان پنجم به شدت محدود خواهند شد.

مرکز اصلی کنترل و فرماندهی
همانطور که قبلاً بحث کردیم، بحرین پایگاه ناوگان پنجم، فرماندهی مرکزی نیروی دریایی و کارمندان پشتیبانی می‌باشد. ناوگان پنجم در هر لحظه، وظیفه کنترل و نظارت بر 20 کشتی متعلق به آمریکا و متحدان را که در منطقه تحت مسئولیت خود مستقر هستند بر عهده دارد. عملکرد فرماندهی و کنترل تمام عملیات‌ها از قرارگاه‌های موجود در یگان پشتیبانی دریایی در بحرین انجام می‌گیرد. امکانات و زیرساخت‌های بسیاری لازم است تا یک چنین پرسنل و کادر عظیمی را در خود جای دهد؛ یعنی چیزی حدود 24 تا 40 هکتار زمین.

 به همین دلیل، از این پایگاه اغلب به عنوان 24 هکتار از پر رفت و آمد‌ترین قسمت جهان یاد می‌شود. یگان پشتیبانی دریایی بحرین، خانه فرماندهی مرکزی نیروی دریایی آمریکا، اسکادران ویرانگر 50، سه نیروی دریایی ترکیب شده و نیروهای پشتیبانی آنها می‌باشد. عناصر فرماندهی یک چنین یگانی، دارای اطلاعات بسیار زیاد و اختیار عمل بالا برای هدایت عملیات‌های روزانه با فرماندهی عملیاتی چند گانه در سرتاسر یک منطقه عملیاتی پهناور هستند.

جامعه یکپارچه نمونه
شاید یکی از مهمترین منافع حق تأسیس پایگاه در بحرین که زیاد هم از آن بحث نمی‌شود، رابطه میان نیروی دریایی آمریکا و جامعه داخلی بحرین است. بحرین در حال حاضر تنها پایگاه آمریکا در خاور میانه است که شمار زیادی از زنان و مردان کادر ثابت ارتش با جمعیت مسلمان محلی ادغام شده‌اند. حتی در طول اعتراضات اخیر در بحرین، مردم محلی معمولاً حامی حضور آمریکا در جزیره بوده‌اند و هیچ یک از اعضای کادر نظامی مورد هدف قرار نگرفته‌اند.

در حالی که امنیت و سلامت را هرگز نمی‌توان تضمین کرد، بسیاری از اعضای ارتش پس از بازگشت به خانه ادعا کردند که در بحرین احساس امنیت بیشتری از آمریکا می‌کرده‌اند. در واقع، پادشاهی بحرین، به طور موفقیت آمیزی خطرات امنیتی را کاهش داده است و اکثریت پرسنل ارتش آمریکا و خانواده‌هایشان از زمان توقف به دلیل مأموریتشان در بحرین، کاملاً لذت می‌برند. حقوق نظامی و غرامت به دلیل اینکه بحرین منطقه جنگی معرفی شده است، بسیار بالا است و به حقوق نظامی مالیات تعلق نمی‌گیرد. اغلب، اعضای ارتش بعد از تجربه لذت‌های زندگی در این کشور، داوطلب مسافرت بعدی به این کشور می‌شوند.

جامعه بحرین ترکیبی از سبک زندگی غربی و محلی در خصوصیات خانه سازی، خرید و رستوران‌های فراوان است. علاوه بر این، یک مدرسه عالی وزارت دفاع در آنجا وجود دارد که بچه‌های آمریکایی در کنار بچه‌های دیگر از خاور‌میانه و اروپا تحصیل می‌کنند. هیچ پایگاه دیگری در خاور میانه وجود ندارد که شمار زیادی از اعضای ارتش آمریکا با فرهنگ و جامعه اسلامی بدون هیچ مشکل خاصی ادغام شوند. قطر اخیراً سیاست خود را تغییر داده و به خانواده‌های آمریکایی این اجازه را می‌دهد که با حامیان نظامی خود در یک جا مستقر شوند؛ اگر چه تعداد خانواده‌ها خیلی زیاد نیست. در سایر تأسیسات عمده آمریکا در خاورمیانه، نیروها اغلب دور از مردم محلی زندگی می‌کنند و از فرهنگ مجاور جدا می‌شوند.

این جامعه یکپارچه اگرچه کامل نیست اما نمونه‌ای از تعاون و همکاری است. از دست دادن این جامعه، نشانه‌ای از ضعف و تزلزل حمایت آمریکا از بحرین و عربستان صعودی می‌باشد. این جامعه یکپارچه به عنوان چراغی درخشان به خاورمیانه بزرگتر تحت حمایت آمریکا، اعتماد در میان مردم بحرین و ادغام موفقیت آمیز خانواده‌های آمریکایی در یک جامعه مسلمان خدمت می‌کند.

6. محدودیت آمریکا در یافتن جایگزینی برای بحرین

برنامه‌ای برای بدترین وضعیت، طراحی سیاست به بهترین وجه

همانطور که مشاهده کردیم، سناریوی از دست دادن دسترسی ممکن است میان ناآرامی، انتقال دولت یا بی‌میلی آمریکا برای پیش رفتن در مرکز ناآرامی یا سرکوبی توسط دولت، در نوسان و تغییر باشد. صرف نظر از شرایط و وقایع دقیق سیاسی که منجر به از دست رفتن پایگاه استراتژیک آمریکا در بحرین می‌شود، واضح است که وضعیت بسیار پیچیده است و احتمال از دست رفتن دسترسی وجود دارد. طرح‌های احتمالی برای جابجایی دائمی، مسئله‌ای است که نیروی دریایی آمریکا باید آماده اجرای آن باشد.

احتمالات، گزینه‌هایی هستند که طراحان نظامی آمریکا به بهترین شکل آنها را ارائه می‌دهند و نباید از حمایت و دوستی نزدیک با دولت بحرین دست برداشت. فرض اینکه آمریکا بحرین را از دست نخواهد داد، روش درستی نیست. درک چشم انداز سیاسی و برنامه ریزی کامل برای سناریویی در بدترین حالت، برای آرایش بهینه نیروها، آمادگی ناوگان و ثبات بلند مدت، ضروری است. برنامه ریزی دقیق و کامل در موارد قبلی که دسترسی به خطر افتاده بود، می‌تواند به یک انتقال آرام‌تر و بدون درد سرتر از پایگاه هوایی کلارک و ایستگاه دریایی سابیک در فیلیپین، منجر شود. همینطور، احتمالاً درک بهتر از موقعیت ژئوپلوتیک در ایران قبل از انقلاب به فضای کمتر خشونت آمیز بعد از انقلاب منجر شده است.

اگر چه از دست دادن بحرین، قطعی و از پیش تعیین شده نیست، اما در ادامه بحث چنین فرض می‌شود که آمریکا دسترسی خود را از دست می‌دهد یا مجبور می‌شود رد پای خود را کم رنگ کرده و جایگزین‌های قابل قبولی را به عنوان یک استراتژی برای جلوگیری از احتمال سرکوب یا انقلاب بررسی کند.

اگر آمریکا بحرین را از دست بدهد، کجا را جایگزین آن خواهد کرد؟

اگر این امر اتفاق بیفتد و آمریکا پایگاه مستقر در بحرین را از دست بدهد، در این صورت، گزینه‌های پیش روی طراحان نظامی، محدود خواهد بود. در واقع، هیچ جایگزین مناسبی وجود ندارد که آمریکا بتواند بلافاصله جابجا شده و همین قابلیت‌ها و حمایت‌ها را برای ناوگان خود فراهم کند. این مسئله، کسانی را که خواهان انتقال فوری نیروهای آمریکایی به دلیل عدم اجرای اصلاحات یا تغییرات آهسته سیاسی هستند، دچار شک و دودلی می‌کند.

تنها امکانات بندرگاهی دیگر در خلیج فارس که در حال حاضر می‌تواند از دسته‌های جنگنده در آب عمیق حمایت کند، بندر جبل علی در امارات متحده عربی است. جنگنده‌های نیروی دریایی آمریکا به طور عادی برای بازرسی‌های مرزی جهت ورود به دبی، تجدید ذخایر و انبارها و تعمیرات و پشتیبانی محدود، وارد بندر جبل علی می‌شوند؛ اما هیچ یک از کشتی‌ها از طریق این پایگاه حمایت نمی‌شوند یا به طور دائم در آن مستقر نمی‌گردند و همچنین این پایگاه نمی‌تواند خدمات و امکاناتی را که آمریکا در منامه دریافت می‌کند، فراهم کند. این مسئله هنوز مشخص نیست که آیا امارات متحده عربی میل به موافقت با یک چنین افزایشی در نیروهای مستقر دائمی آمریکایی دارد یا خیر. امروز در امارات متحده عربی، هیچ وضعیت ثابتی در خصوص توافق نیروها که حضور اعضای ارتش را در کشور محدود می‌کند، وجود ندارد. علاوه بر این، کشتی‌های آمریکایی وقتی وارد بندر می‌شوند باید برای پهلو گرفتن منتظر بمانند. جبل علی یک بندر بازرگانی است و با توجه به لنگرگاه‌های پر هزینه در آن، به نفع آنها است که میزبان کشتی‌های تجاری باشند. در نتیجه، کشتی‌های آمریکایی همیشه از اولویت برخوردار نیستند. علاوه بر این، برنامه ریزان و کسانی که وظیفه زمان بندی در ناوگان آمریکا بر عهده آنهاست، به تجهیزات بندرگاهی بحرین دسترسی کامل دارند و به همین دلیل قادرند به آسانی به تقاضاهای دینامیک ناوگان دریایی پاسخ دهند.
آیا پایگاه دریایی جایگزینی قابل قبولی است؟

ایجاد پایگاه دریایی توانایی است که نیروی دریایی آمریکا با اتکا بر آن قدرت خود را منعکس می‌کند و از طریق مجموعه‌ای از کشتی‌های شناور در آب‌های بین‌المللی دست به انجام عملیات می‌زند بدون آن که یک کشور میزبان اجازه ورود به آنها را بدهد یا ردپای قابل ملاحظه‌ای را در ساحل ایجاد کند. با این حال، وقتی گزینه پایگاه دریایی در مقابل پایگاه دائمی مستقر در ساحل مطرح می‌شود، در بیشتر موارد، پایگاه مستقر در ساحل انتخاب مناسب خواهد بود. دلیل این انتخاب چیست؟ راه اندازی و حفظ یک ناوگان جنگی آماده به کار، نیاز به ساحل پشتیبانی وسیع دارد. تلاش‌های لجستیک آمریکا که در بحرین صورت می‌گیرد، به آمادگی عملیاتی ناوگان آمریکا کمک شایانی می‌کند. کشتی‌ها نیاز به تعمیرات عادی و ناگهانی دارند تا آمادگی جنگی آنها پیوسته تأمین شود. در فضای مالی نامطلوب امروز که تعمیر کشتی اغلب به تأخیر افتاده یا کاهش می‌یابد، زیرساخت‌های تنومند لجستیکی و تعمیراتی در یک مکان مستقر در جلو، از همه چیز ضروری‌تر است.

دنیس بلایر، دریا سالار باز نشسته نیروی دریایی و رئیس سابق سازمان اطلاعات ملی، از عقب کشیدن یک کشتی نظارت و فرماندهی مشابه همان چید‌مانی که نیروی دریایی آمریکا در اوایل دهه 1990 از آن برخوردار بود، حمایت کرده است. او استدلال می‌کند که عملیات‌ها باید از یک پایگاه دریایی شناور حمایت شوند و ادعا دارد که استقرار پایگاه در دریا یعنی پیشرفت در یک کشتی فرماندهی، کنترل، ارتباطات، رایانه‌ها و اطلاعات (سی‌4‌آی) به دور از ساحل یا در بندر لنگر انداخته، به حل مشکلات موجود در بحرین کمک خواهد کرد. او می‌گوید که یک شناور حرکتی، نارضایتی آمریکا را از نقض حقوق بشر اثبات کرده و در عین حال نشان دهنده تعهد آمریکا در قبال کشور بحرین است و حرکتی سریع را برای وقتی که نا آرامی افزایش پیدا کند، در نظر می‌گیرد.
به هر حال، نگهداری نیروهای دریایی در خارج از مرزها برای یک دوره زمانی مداوم، کار ساده‌ای نیست و انجام این کار به تنهایی از یک پایگاه دریایی برنمی‌آید. یکی از مشکلات استفاده از پایگاه دریایی، کمبود اتاق برای اسکان افراد است. یک کشتی فرماندهی آبی خاکی، ظرفیت پذیرش تقریباً 930 کارمند را دارد و تنها می‌تواند افسران برنامه ریزی عملیاتی را بپذیرد. اما، 5 هزار عضو ارتش که در بحرین مستقر هستند، باید در ساحل ساکن شوند.

اگر ناآرامی‌ها همچنان ادامه پیدا کنند، حرکت به سمت یک پایگاه دریایی در بحرین، می‌تواند در عمل نقشه ثانویه بسیار مناسبی باشد. منفعت اصلی پیشرفت در کشتی سی‌4‌آی این است که پرسنل ناوگان پنجم می‌توانند در یک بازه زمانی نسبی کوتاه، به عملیات‌های شناور تغییر مسیر دهند. در حالی که، پیشرفت در کشتی‌های کنترل و فرماندهی، امکان ادامه عملیات‌ها را در صورت افزایش ناآرامی‌ها فراهم می‌کند، اما تغییر روش دائمی به سمت پایگاه‌های سی‌4‌آی و کاهش حضور می‌تواند موقعیت را بیش از پیش بی ثبات کرده و نتایج نا مطلوبی در بر داشته باشد.
اگر آمریکا به گسترش پایگاه‌های جایگزین میلی ندارد چرا که این کار ممکن است به عنوان تزلزل در حمایت از بحرین به نظر بیاید، آوردن یک پایگاه دریایی در کشور می‌تواند به همان اندازه نگرشی منفی را در بر داشته باشد. اهمیتی ندارد که این تصمیم چطور مطرح شده است؛ به هر حال، بحرین این حرکت را به عنوان گام اول آمریکا برای عقب نشینی در نظر خواهد گرفت. عملیات کردن از یک پایگاه دریایی، تماس بین نیروی دریایی آمریکا و نیروی دفاعی بحرین را کاهش داده و در نتیجه باعث ایجاد سوء ظن و تحلیل روابط قوی میان این دو سازمان می‌شود. ثانیاً، ظهور یک پایگاه دریایی ممکن است در نظر ایران، تدارک و آمادگی تحریک آمیز برای تنش بعدی در خلیج فارس مطرح شود. و در نهایت، مردم بحرین این حرکت را به عنوان پایان حمایت آمریکا به حساب می‌آورند. حمایت به ظاهر کم رنگ آمریکا، منجر به جسور شدن عناصر افراطی در هر دو طرف دعوی و ترویج نا آرامی بیشتر خواهد شد. از آنجا که مخالفان میانه رو ترجیح می‌دهند که آمریکا در کشور باقی بماند، حرکت شناور ممکن است به عنوان بسته شدن پنجره رو به اصلاحات تلقی شود. درک یک خط زمانی مختصر نیز فشار برای اصلاحات را برمی‌انگیزد و در نهایت موجب تسریع فرآیند و تولید اعتراضات و ناآرامی‌های بیشتر می‌شود. با توجه به اینکه مخالفان معتقدند نیروهای آمریکایی بر مواضع دولت بحرین و پاسخ به معترضین تأثیر مناسب و میانه‌ای دارند، حذف حضور نظامی آمریکا احتمالاً این تأثیر مناسب را کاهش می‌دهد.

هدایت عملیات‌های شناور از یک سکوی سی‌4‌آی مانند یک ناو هواپیما بر (سی‌وی‌ان) یا کشتی فرماندهی آبی خاکی (ال‌سی‌سی‌)، محدویت‌های بالایی به دلیل پهنای باند ارتباطات مورد نیاز برای عملیات‌هایی بزرگی چون NAVCENT و پرسنل پشتیبانی دارد. سرعت پایین وب در داخل کشتی‌های جنگی در نشریه وایرد، که بسیار مطرح است، ترسیم شده است. محدودیت‌های مربوط به پهنای باند، از جمله چالش‌های پیش رو هستند؛ به خصوص وقتی که ادوات جدید اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی آن لاین برای در اختیار گذاشتن عکس‌های مداوم از آنچه که در محیط اطراف وجود دارد به ناوگان مورد استفاده قرار می‌گیرند. اگرچه کشتی‌های فرماندهی آبی خاکی (ال‌سی‌سی) با بهترین مجموعه‌های ارتباطاتی در ناوگان مجهز شده‌اند، اما وقتی عملیات در دریا با عملیات در خشکی مورد مقایسه قرار می‌گیرد، باز هم متوجه محدودیت‌های در این مورد می‌شویم.

پایگاه مستقر در دریا، همچنین به دلیل هدایت عملیات‌ها در آب بدون دخالت عمده از طرف نیروهای مخالف، به عنوان برتری دریایی در یک منطقه نسبتاً بی خطر برای عملیات‌ها در نظر گرفته می‌شود. انجام عملیات در زمان جنگ با یک یا دو سکوی سی‌4‌آی اصلی علیه یک تهدید دریایی مشخص و معتبر می‌تواند موفقیت تمام عملیات را به خطر بیندازد. عملیات در محیط مورد نزاع، خطر بزرگتری را ترسیم می‌کند و نیاز به حضور جنگنده‌ها در حالت آماده باش برای تأمین حفاظت دارد.
اجرای عملیات از یک پایگاه دریایی در سواحل خلیج فارس نیز وقتی با تجهیزات بندری حفاظت شده مقایسه می‌شود، چالش‌های مشابهی را پیش می‌آورد.

نگه داشتن پایگاه ساحلی در خلیج فارس برای رسیدگی کردن به تهدید در شرف وقوع خصومت‌ها با ایران، بسیار ضروری است. برای جنگنده آمریکایی بسیار نامطلوب است که پس از عملیات در داخل خلیج فارس، برای ورود به بندر به منظور تعمیر و نگهداری از تنگه هرمز خارج شود. با توجه به فضای کاهش یافته عملیاتی در تنگه هرمز و آسیب پذیری تمام کشتی‌هایی که از این دریچه حساس عبور می‌کنند توسط میدان‌های مین، موشک‌های ضد کشتی کروز و حملات قایق‌های کوچک، حفظ تأسیسات بندری حفاظت شده در محدوده خلیج فارس بسیار ضروری به نظر می‌رسد.

پایگاه مستقر در دریا برای عملیات‌های احتمالی کوتاه مدت و در موقعیت‌های که دسترسی منع یا رد شده است، مطلوب و ایده آل می‌باشد. به هر حال، وقتی که یک پایگاه دریایی در بحرین مورد بررسی قرار می‌گیرد، منفعت‌های به دست آمده از دوام کوتاه مدت عملیات‌ها باید به دقت در مقابل بسیاری از موارد منفی سنجیده شود.

درد سر‌های بحرین
بحرین، گذشته از گام آهسته به طرف اصلاحات و نا آرامی در جریان، فارغ از تعهدات خود نیست. اهمیت دادن به بحث پیرامون جایگزین‌های نقشه ثانویه، تأیید می‌کند که بسیاری از ویژگی‌ها که بحرین را با ارزش می‌کنند، بزرگترین خطرات را نیز پیش رو می‌آورند.

بحرین یک قطب نظامی متمرکز در خاورمیانه است و برای هر دشمنی یک هدف بسیار ارزشمند به حساب می‌آید. بدون شک، ایران هدف‌های مبنایی توسط موشک‌های بالیستیک در صورت وقوع خصومت‌هایی در آینده دارد. حضور سایر پایگاه‌های وابسته به آمریکا در داخل کشور نیز آسیب پذیری چشمگیری را مطرح می‌کند. آمریکا قطعاً در صورت افزایش شدید تنش‌ها، خانواده‌ها را به قاره خود باز خواهد گرداند؛ با این وجود شهروندان آمریکایی مایه درد سر هستند. ثانیاً، تجهیزات لجستیکی، نگهداری و بندر گاهی متمرکز، خود یک هدف عمده به شمار می‌روند.

حفظ و نگهداری بیشتر امکانات دریایی آمریکا در یک منطقه جغرافیایی، مرکز ثقلی به وجود می‌آورد که دشمن بدون شک از آن استفاده مناسبی می‌کند. اگرچه بسیاری از پایگاه‌های آمریکا در سرتاسر جهان در معرض خطر هستند، اما تعداد کمی از پایگاه‌های دیگر آن در منطقه‌ای مستقر هستند که تنش‌ها به سرعت می‌توانند مشتعل شده و به یک درگیری منطقه‌ای تبدیل شوند. آیا تسهیلات رسانی به نیروهای پشتیبانی از طریق بحرین ارزش چنین خطراتی را دارد؟
چرا نیروها را تنها در آمریکا مستقر نمی‌کنیم؟

بعضی از کارشناسان استدلال می‌کنند آمریکا باید جلوی شکست‌های خود را بگیرد و نیروهای آمریکایی را در وطنشان مستقر کند. استدلا‌هایی که می‌گویند ارتش آمریکا می‌تواند در صورت استقرار در کشور خود نیز به همان اندازه کارآمد باشد، حیرت آور هستند؛ البته این مسئله بر حسب هزینه‌ها نیز جالب توجه می‌باشد. برخی از بزرگترین اشکالاتی که به استقرار نیروها در خارج از آمریکا وارد است، زمان تأخیر در واکنش است؛ سفر دریایی از سانتیگو تا بحرین با سرعت 16 مایل در ساعت با مسافت نزدیک به 7200 مایل، تقریباً 19 روز زمان می‌برد. این مسئله، تأثیر استراتژیک نیروها را کاهش داده، میزان بازدارندگی یا حضور ثبات بخش نیروها را دچار نقصان کرده و امنیت و اطمینان خاطر را در میان شرکا و متحدان تنزل می‌دهد. لرن تامپسون از مؤسسه لگزینگتون چنین استدلال می‌کند که حضور آمریکا در خاور میانه صد در صد بر مبنای پیشگویی‌ها در مورد استقلال انرژی آمریکا در آینده، تفسیر خواهد شد. استراتژی تنها مبتنی بر آمریکا، کوته بینانه و انزوا گرایانه است. این استراتژی در شناخت این مسئله که در اقتصاد جهانی، دنیا به ثبات خاور میانه و جریان آزاد انرژی در داخل و خارج خلیج فارس از طریق قلمرو دریایی بستگی دارد، نا موفق بوده است.

عربستان سعودی و سایر متحدان GCC نیاز به این تعهد و اطمینان دارند که آمریکا حضور امنیتی بلند مدتی در خاور میانه خواهد داشت. در میان محور آمریکا در آسیا و پیش گویی‌ها در مورد استقلال انرژی در آینده، این نگرانی وجود دارد که آمریکا به طور چشمگیری حضور خود را در خاورمیانه کاهش خواهد داد.

گسترش جایگزین‌ها که موجب حفظ دسترسی شده و حضور بلند مدت را تضمین می‌کنند، در زمره برترین منافع آمریکا و متحدان او در شورای همکاری خلیج فارس قرار می‌گیرد. در پایان باید تأکید کرد که استقرار نیروها فقط در آمریکا، پیمان با شرکای خاورمیانه را شکسته، ایران را جسور کرده، منطقه را بی‌ثبات می‌نماید و این تصور قدیمی را که آمریکا در کنار دوستان خود نمی‌ماند، تقویت می‌کند.

7. پیشنهاد جایگزین‌های احتمالی برای ایجاد پایگاه در خلیج فارس

جایگزین‌های نقشه ثانویه

در حالیکه جابجایی قابلیت‌های بحرین را نمی‌توان در زمان کوتاهی اعمال کرد، درک موارد در دسترس و مسائلی که نقشه ثانویه را گسترش می‌دهند، برای اینکه گزینه‌های بیشتری در اختیار برنامه ریزان آمریکایی گذاشته شود و افزونگی و گستردگی برای نیروهای دریایی فراهم شود، ضروری می‌باشد. با توجه به عدم وجود جایگزین‌های فوری، آغاز گفتگو‌ها و گسترش توافق‌های واسطه‌ای با شریکان خلیج فارس برای تضمین دسترسی در آینده، ضروری است.

از لحاظ استراتژیکی، پایگاه‌های جایگزین در خلیج فارس، در مکانی آن سوی خلیج دارای برتری هستند. یکی از ژنرال‌های ارشد آمریکایی اعلام کرده است که تنها مکان مناسب برای جابجایی، غرب سوئز است. با این حال، بررسی بندر‌های موجود در داخل خلیج فارس نشان می‌دهد که دو جایگزین قابل قبول وجود دارد که آمریکا بتواند توافقات مشابه با آنچه که در حال حاضر در بحرین وجود دارد را در آنها گسترش دهد. بندر جدید دوحه در قطر و شعیبه در کویت، دو کاندیدای مطرح برای مکان‌های مورد نیاز نقشه ثانویه هستند. در خارج از خلیج نیز دیگو گارسیا، الدقم، عمان و فجیره وجود دارند که عمان گزینه‌های بیشتری را در اختیار می‌گذارد؛ اما اینها گزینه‌های مناسبی نیستند چرا که برای دسترسی به خلیج فارس باید از تنگه هرمز عبور کنند.

بندر جدید دوحه در قطر. بندر جدید دوحه بهترین نقطه بندر گاهی برای جایگزینی است. قطر در حال ساخت و توسعه این بندر جدید و برنامه‌هایی به منظور آغاز عملیات در سال 2016 است.
طراحی نقشه ثانویه در مورد بندر جدید دوحه، عملی و منطقی است؛ چون این بندر در حال ساخت است و آمریکا می‌تواند واسطه توافقاتی شود که در نتیجه آن، جنگنده‌های آمریکایی از تجهیزات این بندر خدمات دریافت کرده و تجدید قوا کنند یا به طور دائم در آن توقف نمایند.

 استقرار نیروهای دریایی در قطر، به دلیل وجود یک پیمان دفاعی با دولت قطر کاملاً امکان پذیر است و قطری‌ها وقتی میزبان ارتش آمریکا بوده‌اند به خوبی به آن جا و مکان داده‌اند. قطر، محل استقرار پایگاه هوایی العدید، قرارگاه فرماندهی مقدم برای فرماندهی مرکزی آمریکا (سنت‌کام) و فرماندهی نیروی هوایی آمریکا است.

از آنجا که پروژه ساخت بندر جدید دوحه در حال اجرا است، می‌توان در مورد زیرساخت‌های آن مذاکره کرد تا تجهیزات لجستیکی و نگهداری مورد نیاز و ضروری برای خدمات رسانی به جنگنده‌ها و پشتیبانی کشتی‌ها در آن تعبیه شود. قرار داد خاک برداری زیر آبی این بندر اخیراً بسته شد و این بندر به عمیق‌ترین بندر جهان تبدیل گردید. مسلماً، اگر کانال اصلی و لنگرگاه طبق برنامه خاک برداری شوند، دیگر مشکلی برای اسکان جنگنده‌های آمریکایی باقی نخواهد ماند. علاوه بر این، عملیات‌های لجستیکی از طریق پایگاه هوایی العدید یا فرودگاه بین المللی دوحه می توانند جای خالی قابلیت‌های فرودگاه بین المللی بحرین را پر کنند.

طرح‌های کنونی بند جدید دوحه را در بر می‌گیرد که برای 4‌هزار نفر نیرو از نیروی دریایی قطر و نیروهای دریایی مهمان، مناسب است. این پایگاه همچنین برای ارائه پشتیبانی فنی، تجهیزات لجستیکی وسیع، پشتیبانی وسایل و تجهیزات و خدمات تفریحی برنامه ریزی شده است. ارتش آمریکا قصد دارد نیروهای خود را در آینده در این کشور مستقر کند. طرح آمریکا در این مورد از طرف سفیر آمریکا در قطر بیان شد. سفیر آمریکا در حالی که از قبول دوستی آمریکا با قطر سخن می‌گفت اعلام کرد:«ما قصد داریم در آینده خانواده نظامیان آمریکایی را به قطر منتقل کرده و روابط بین مردممان را عمیق‌تر کنیم».

کریستوفر بلانچارد، عضو سرویس تحقیقاتی کنگره می‌گوید که رابطه میان دولت آمریکا و قطر و ارتش‌های این دو کشور بسیار قوی می‌باشد. آمریکا در جنگ خلیج، تعامل و مشارکت خود را با دولت قطر در بسیاری از جنبه‌های مختلف گسترش داده است. شیخ حماد، علاوه بر اصلاحات سیاسی، اقتصادی و آموزشی، ابتکار همکاری دفاعی را نیز آغاز کرده است. دولت قطر از لحاظ اقتصادی با ثبات و در حال رشد است. اما همانند بحرین، در قطر نیز نگرانی‌هایی در مورد حقوق بشر وجود دارد. اگرچه اعتراضات گسترده‌ای وجود ندارد، اما این کشور از این مسائل عاری نیست. بیشترین بخش نقض حقوق بشر ادعا شده در این کشور شامل قاچاق انسان، کار اجباری، شرایط سخت کاری، اعمال محدودیت بر آزادی مطبوعات، آزادی ملاقات و حق بهره‌مندی از محاکمه منصفانه می‌شود.

 در واقع، بعید است که هر کشور جایگزینی، سابقه بی عیب و نقصی در مورد تجاوز به حقوق بشر و اصلاحات دموکراتیک داشته باشد. اما با وجود تمام این کاستی‌ها، بندر جدید دوحه گزینه برتر برای اجرای نقشه ثانویه است؛ چرا که در مورد تجهزات دریایی، شایستگی و یک دولت میزبان حامی، بیشترین امتیاز را دارد.

بندر شعیبه، کویت. شعیبه، دومین بندر بزرگ کویت و کاندیدای مطرح دیگر برای اجرای نقشه ثانویه است. این بندر از لحاظ استراتژیکی در خلیج فارس قرار داشته و تقریباً 33 مایل از شهر کویت فاصله دارد و تنها بندر در کویت است که عمق لازم برای پشتیبانی از جنگنده‌های آمریکایی یعنی حداقل 12 متر را دارا می‌باشد؛ جنگنده‌هایی مانند سی‌وی‌ان، رزم ناو‌ها (سی‌جی) و ناو شکن‌ها (دی‌دی‌جی). این بندر، عبور و مرور بازرگانی، کانتینر‌ها و تانکرهای نفت را کنترل کرده و 20 لنگرگاه بازرگانی و کانتینر‌ی دارد. بیشترین اندازه مورد نیاز برای پذیرش کشتی‌ها، 12.5 متر است، اما لنگرگاه‌های نفتی 16 متر عمق دارند. پروژه‌های خاک برداری زیر آبی اضافی و ساخت بناهای تعمیر و نگهداری ساحلی برای پشتیبانی سی‌وی‌ان، کشتی آبی خاکی با عرشه بزرگ، سی‌جی یا دی‌دی‌جی مورد نیاز است.

به لحاظ دیپلماتیک نیز روابط آمریکا با خاندان حاکم الصباح بسیار خوب است. بر اساس گزارشی از سرویس تحقیقاتی کنگره که توسط کنتز کاتزمن در مورد کویت تهیه شده است، کویت در سه جنگ، نقش عمده‌ای ایفا کرده است؛ جنگ ایران و عراق، جنگ خلیج فارس و عملیات آزادی عراق. در هر یک از این جنگ‌ها، کویت برای جا دادن نیروهای آمریکایی، دست به گسترش تجهیزات خود زده است. در سپتامبر 1991، آمریکا و کویت نخستی پیمان دفاعی ده ساله خود و SOFA را امضا کردند. در سپتامبر 2001، این پیمان برای یک دوره ده ساله دیگر تمدید شد. در حال حاضر نیز این پیمان در دست بررسی است و انتظار می‌رود که دوباره با آن موافقت شود. تصمیم گیرندگان در عرصه نظامی چنین احساس می‌کنند که دولت کویت میزبانی مهربان و به طور کلی پشتیبان سرسخت منافع آمریکا است.

به هر حال، یک سری نگرانی سیاسی در کویت وجود دارد که لازم است در اینجا به آنها اشاره کوتاهی شود. کاتز‌من در این مورد می‌گوید:«سیستم سیاسی مویت از سال 2006 به بعد، دستخوش آشفتگی بوده است و این وضع در سال 2012 نیز رو به وخامت دارد. این کشمکش‌ها از سال 2006 تا کنون موجب انحلال 5 مجلس ملی و برگزاری انتخابات جدید شده است که آخرین آنها در 8 اکتبر 2012 اتفاق افتاد و انتخابات پس از آن در تاریخ 1 دسامبر 2012 برگزار شد. در سال‌های 2011 تا 2012، تظاهرات‌های نسبتاً کوچکی از طرف گروه‌های مخالف در برابر فساد مقامات رسمی، بی‌رحمی نیروهای امنیتی، شایستگی شهروندی و مسائل دیگر شکل گرفته است. البته در اواخر سال 2012، اعتراضات قابل توجهی در برابر حکومت صباح که تلاش می‌کرد انتخابات 1 دسامبر 2012 را به نفع خود برگزار کند، صورت گرفت».

یکی دیگر از جنبه‌های منفی که در این باره مطرح است، نگرانی‌های مربوط به مشکلات زیست محیطی در میان بازیگرانی که پیش از این در آنجا مستقر شده‌اند، می‌باشد. از آنجا که تمام پالایشگاه‌های نفتی و کارخانجات شیمیایی در مجاورت بنادر قرار دارند، نیرو‌هایی که در طول جنگ عراق در اردوگاه نظامی خط مقدم در شعیبه مستقر بودند، آن را اردوگاه سرطان می‌نامیدند. این مبدأ عامیانه نباید از ارزش این پایگاه به عنوان یک جایگزین قابل قبول و قوی بکاهد. باید بین زندگی در چادر در نزدیکی یک ناحیه صنعتی و جنگنده‌های به طور ثابت مستقر، و ساخت قرارگاه‌های دائمی و اقامتگاه‌هایی در یک منطقه قائل به تفکیک شد.

 ثانیاً، تقریباً تمام بنادر موجود در خلیج فارس در مجاورت تأسیسات صنعتی قرار گرفته‌اند؛ بنابراین، مستثنی کردن این مکان بر اساس نزدیکی به مناطق صنعتی و کارخانجات شیمیایی تنها یک توهم است. در نهایت، نیروهای آمریکایی در زمان استقرار در کویت، هرگز با جامعه بومی ادغام نشده‌اند. اگرچه متعلقات استقرار دائمی را می‌توان در مذاکرات مشخص کرد، اما توافق فعلی این اجازه را به خانواده‌ها نمی‌دهد که اعضای ارتش را همراهی کنند. علیرغم این نکات منفی، بندر شعیبه در کویت یک کاندیدای مطرح برای اجرای نقشه ثانویه است. این گزینه، تجهیزات دریایی فوق العاده‌ای را که برای بر طرف کردن نیازهای ناوگان لازم هستند، و همچنین دولت میزبانی قوی با سابقه طولانی مدت در خصوص همکاری با آمریکا در اختیار می‌گذارد.

حفظ و صیانت ائتلاف، گسترش جایگزین‌های قابل قبول
آیا گسترش این جایگزین‌ها و تنوع نیروها در آینده، منجر به بی‌ثباتی بیشتر در بحرین می‌شود؟ و آیا منجر به بی ثباتی منطقه می‌شود؟ عقب نشینی نیروهای آمریکایی از بحرین، قطعاً باعث ایجاد یک خلأ یعنی فقدان نفوذ آمریکا و در نتیجه نا آرامی سیاسی بیشتر می‌شود. گسترش جایگزین‌های استراتژیک و نقشه‌های احتمالی با سایر شرکا در شورای همکاری خلیج فارس، به ویژه کویت و قطر، نباید به عنوان کاهش روابط نزدیک آمریکا با بحرین در نظر گرفته شود.

جایگزین‌ها نتیجه تصمیم عاقلانه در مورد آینده استراتژیک هستند. گسترش جایگزین‌ها اگر به طور صحیح پیام رسانی شود، با این پیام همراه است که التزام مجدد به شراکت قوی آمریکا و بحرین تأثیر اندکی را در بر خواهد داشت. به هر حال، اگر جایگزین‌ها تنها با این هدف حذف آمریکا گسترش یابند، منجر به نگاهی منفی به چند شاخه شدن و به خطر افتادن روابط قوی میان دو دولت خواهد شد. نمی‌توان به طور قطع و با توجه به توسعه جایگزین‌ها پیش گویی کرد که آمریکا از بحرین جدا خواهد شد.

مسیر پیش رو
بحرین یکی از متحدین بزرگ غیر عضو ناتو است، بنابراین آمریکا تعهد دارد که در طول دوره‌های چالش برانگیز در کنار او بایستد در حالی که او را تشویق به اجرای اصلاحات می‌کند. حذف رد پای آمریکا از بحرین به طور عمد، کمک کوچکی به بهبود اوضاع می‌کند و احتمالاً باعث ایجاد خلائی از قدرت، بی ثباتی منطقه و محو تأثیر ملایمی که نفوذ آمریکا در بحران بحرین داشته است، می‌شود. وقتی آمریکا متحدان خود را به اجرای اصلاحات تشویق می‌کند، آیا باید سیاست تهدید و ترغیب را به کار گیرد؟ آیا دوستانی که در قبال آنها تهدید به کار می‌رود، در طولانی مدت به عنوان دوست باقی می‌مانند؟ مسئله این است که نفوذ و نگرش مبتنی بر تشویق، برای متحدان بزرگ غیر عضو ناتو بسیار مناسب هستند. آمریکا باید برای ترویج تغییرات مثبت، از عناصر قدرت داخلی به عنوان وسیله نفوذ استفاده کرده و این مسئله را نیز نشان دهد که تعهدی اخلاقی در مورد اصرار بر اصول و تشویق اصلاحات دموکراتیک دارد.

طراحی نقشه‌ای با احساس ضرورت! وقتی سؤال می‌شود که آیا نقشه ثانویه مورد پسند است، طراحان ارشد نظامی پاسخ می‌دهند: نه مطمئناً. متأسفانه، تصمیم گیرندگان ارشد احساس فوریتی در این موقعیت نمی‌کنند. بیشتر سیاست گزاران آمریکایی به این توافق رسیده‌اند که بحرین گرفتار نا آرامی داخلی بزرگتری که دسترسی آمریکا را به خطر بیندازد، نخواهد شد. در ذهن این افراد، هرگونه نا آرامی احتمالاً توسط دولت بحرین مدیریت خواهد شد. تعهد تردید ناپذیر آمریکا به نقشه اولیه باعث شده است که تصمیم گیرندگان به آسانی به درخواست‌ها مبنی بر برنامه ریزی‌های احتیاطی پاسخ ندهند.

در واقع، موقعیت در بحرین ممکن است با سرعت رو به زوال گذاشته و آمریکا بدون هیچ قطب دریایی در خاور میانه باقی بماند. با توجه به نا‌ آرامی‌ها در جریان و پیشرفت آهسته اصلاحات، طراحی نقشه احتیاطی باید به زودی به منظور ارزیابی مکان‌های مناسب برای جایگزین‌های استقرار پایگاه آغاز شود. در بهترین سناریوی موردی، بندر‌های جایگزین بهتر است پراکندگی و افزونگی را ارائه کرده و گزینه‌های بیشتری را برای تجهیزات لجستیکی و نگهداری در اختیار بگذارد. در بدترین سناریوی موردی، بندر‌های جایگزین بهتر است جزء اصلی باشند که از فعالیت دریایی در خلیج فارس و منطقه تحت مسئولیت ناوگان پنجم در طول دوره بحران حمایت می‌کند.

انجام بازی جنگ شبیه سازی شده بحرین. ساخت سناریویی که در آن دیدگاه‌ها از بحرین، عربستان سعودی، آمریکا و مخالفان برای آزمایش سناریو‌های ممکن در طول نا آرامی و نتایج احتمالی برای تصمیم گرفتن در صورتی که دسترسی آمریکا به خطر بیفتد، به نمایش گذاشته شده است. بازی جنگی اولیه را با شبیه سازی دیگری که در آن آمریکا حضور پر رنگ خود را در بحرین با جایگزین‌های قابل قبول استقرار پایگاه تداوم می‌بخشد، دنبال کنید. واکنش آمریکا و موقعیت نیروها را نظر به جایگزین‌های ممکن مورد بررسی قرار دهید. از طریق تحلیل‌های نزدیک در رابطه با محیط و عوامل مؤثر در بحرین، تصمیم گیرندگان می‌توانند درک بهتری از شرایط و عوامل مؤثری که به دسترسی آمریکا ضربه وارد می‌کند، به دست بیاورند. این درک نهایتاً بینشی فراهم نموده و منجر به اجرای سیاست‌های می‌شود که دسترسی آینده را تضمین، ثبات را حفظ و متحدان را دلگرم می‌کند.

انجام تحلیل‌های پایگاهی در مکان‌ها اجرای نقشه ثانویه. آغاز گفتگوها و مذاکرات با شریکان شورای همکاری خلیج فارس، برای توافقات بلند مدت واسطه‌ای با کویت و قطر به منظور تأسیس نقشه ثانویه قابل قبول. در مکاتبات با اعضای شورای همکاری خلیج فارس، باید توضیحاتی در مورد یک سری نقشه‌ها ارائه شود؛ از جمله نقشه‌هایی که در آنها بیان شده است که آمریکا می‌خواهد نیروهای دریایی خود را در بحرین نگه دارد، اما قصد دارد جایگزین‌ها را برای تأمین امنیت بلند مدت منطقه به عنوان استراتژی بازدارنده در برابر احتمال نا آرامی در آینده گسترش دهد. نیروی دریایی آمریکا قبل از جنگ جهانی دوم، مطالعات موضعی بسیاری را در اقیانوس آرام هدایت کرده است که اخیراً ثابت شد که از ارزش بالایی برخوردار هستند. مطالعات موضعی مشابه و گفتگوها و مذاکرات با کشور میزبان باید برای تعیین تغییرات خاص، هزینه‌های لازم، بازه زمانی پیوسته مورد نیاز برای توسعه امکانات بندر گاهی مجهز به منظور استقرار و خدمات رسانی به ناوگان دریایی آمریکا، آغاز شود. زیر ساخت مورد نیاز را که برای پشتیبانی از کشتی‌های آمریکا و ائتلاف، ضروری است نمی‌توان طی یک شب تکثیر کرد؛ گسترش تجهیزات بندر گاهی مناسب ممکن است سال‌ها به طول بینجامد تا ساخته یا اصلاح شود. بنابراین، در آینده‌ای نزدیک که این توافقات و ترتیبات به مرحله نهایی برسند، آمادگی بسیار بیشتر ناوگان آمریکا و امنیت منطقه را در پی خواهند داشت.

اجرای ارزیابی آسیب پذیری در مورد پایگاه‌های استراتژیک آمریکا در سرتاسر جهان به منظور تعیین نقاطی که دسترسی به آنها مورد تهدید قرار دارد. با بررسی تصویر جهانی وسیع‌تر از دسترسی استراتژیک آمریکا، متوجه می‌شویم که پایگاه‌های بیشتری وجود دارد که نیروهای آمریکایی ممکن است در آینده با چالش‌های دسترسی به آنها روبرو شوند. در تاریخ اخیر آمریکا مثال‌هایی وجود دارد که حضور نیروهای آمریکایی و تأسیسات آنها با مخالفت از طرف دولت میزبان یا مردم اطراف روبرو شده است. اعتراض علیه نیروهای آمریکایی در اوکیناوا، بستن پایگاه دریایی در مانتا در اکوادور، اخراج نیروها از عربستان سعودی در سال 2003 و ناتوانی در به توافق رسیدن پس از جنگ عراق، همگی مثال‌های تازه از زمانی هستند که دسترسی آمریکا به چالش کشیده شده یا رد شده است. بدون شک ارتش آمریکا در آینده نیز با چنین گرایش‌هایی روبرو خواهد بود. اگر کشورها حضور آمریکا را به عنوان یک قابلیت در نظر بگیرند و نه یک قدرت، سپس شناسایی آن مناطق آسیب پذیر برای تناسب سیاست‌ها جهت سبک کردن و توسعه دادن استراتژی‌ها و تضمین بهتر دسترسی در آینده، مفید و مؤثر می‌باشد.

8. ناکامی آمریکا در طراحی نقشه ثانویه فقط به نفع ایران تمام خواهد شد

«نیرومند آن است که کاری را که می‌تواند، انجام می‌دهد و ضعیف کسی است که با انجام دادن آنچه که مجبور است، خود را به رنج‌ می‌اندازد.» «تیوسایدیدز» اوضاع حساس سیاسی در بحرین و سناریو‌های احتمالی بی شمار که ممکن است بر خلاف خط سیر تاریخی و تحولات فعلی در خاورمیانه حرکت کنند را نادیده بگیرید. طراحی و اجرای یک نقشه ثانویه قابل قبول و عملی، روشی هوشمندانه و عاقلانه برای مقابله با این اوضاع بسیار حساس است.

آمریکا در روابطش با بحرین یا از لحاظ استراتژیکی در سرتاسر خاورمیانه، از موضع قدرت عمل نمی‌کند. جایگزین‌های قابل قبول و ممکن، موضع قدرت آمریکا را ترمیم کرده و سپس اصلاحات دموکراتیک را تقویت می‌کند. انتقال عملیات‌ها به یک پایگاه دریایی یا خودداری از فروش کالاهای نظامی به خارج از کشور، واکنش نهایی نیست و در راستای ارتقای اصلاحات بلند مدت یا تضمین دسترسی تأثیر چندانی ندارد.

یکی از قابل توجه‌ترین مزایا، ایجاد یک نقشه ثانویه قابل قبول که وجوه اخلاقی آن، وجهه آمریکا را حفظ می‌کند، می‌باشد. بدترین استدلال منتقدان سیاست گذاری آمریکا در قبال بحرین، پیرامون حمایت آمریکا از آل‌خلیفه است؛ دلیل آمریکا برای این کار، حفاظت از منافع حیاتی آمریکا یعنی پایگاه نیروی دریایی و قرارگاه‌های ناوگان پنجم می‌باشد. گسترش گزینه‌ها توأم با ماندن در کشور، نشان می‌هد که آمریکا با ظاهر سازی و فریب پیش نمی‌رود و در عوض درصدد ارتقای امنیت منطقه‌ای، اثبات وفاداری به یکی از متحدان و حمایت جدی از اصلاحات دموکراتیک است.

منفعت دیگر گسترش جایگزین‌های قابل قبول این است که به تقویت گفتگو و اصلاحات بیشتر میان آل‌خلیفه و مخالفان کمک خواهد کرد. واقعیت نامحسوس این است که وجود جایگزین‌های قابل قبول باید به آمریکا کمک کند تا به صدای ملایم پادشاه، ولیعهد و اعتدال گرایان در گروه مخالفان، نیروی تازه بدهد. تبادل پر اهمیت و سرنوشت ساز میان آل‌خلیفه و مخالفان برای موفقیت بلند مدت بسیار حساس و سرنوشت ساز است؛ این اقدام باعث ترقی اصلاحات واقعی که منجر به سلطنت مشروطه می‌شوند، قدرت بخشیدن به شیعیان بحرینی و همچنین تضمین این مسئله که خاندان حاکم قادر به ایجاد تغییرات فزاینده بدون به خطر انداختن حقانیت خود می‌باشد، می‌گردد.

جایگزین‌ها از این حیث که گزینه‌های نظامی را در سناریو‌هایی که در آنها هیچ چیز در بحرین تغییر نمی‌کند فراهم می‌کنند، از اهمیت بالایی برخوردار هستند. جایگزین‌های عملی، گزینه‌های بیشتری را برای برنامه ریزی احتیاطی و انعطاف پذیری در هنگام هدایت عملیات‌ها در اختیار طراحان نظامی می‌گذارند. تنوع بخشیدن به نوع حضور و پراکندن نیروها، مورد هدف قرار گرفتن توسط دشمن را در هر نزاعی که در آینده صورت گیرد به شدت دشوار می‌کند. گسترش بنادر دریایی کامل به عنوان گزینه‌های جایگزینی، ناوگان دریایی را از لحاظ لجستیکی آماده می‌کند و توان زنده ماندن، قابلیت تحمل و افزونگی نیروها را افزایش می‌دهد.

در پایان می‌توان گفت که فقدان جایگزین‌ها می‌تواند آمریکا را بدون یک پایگاه دریایی اصلی در دوران سپری شدن یک رویداد حساس، که تنش‌ها در خاورمیانه تشدید شده است، باقی بگذارد. آیا رهبران نظامی صد در صد مطمئن هستند که آمریکا می‌تواند وضع فعلی را در بحرین حفظ کند؟ متأسفانه، شرایط ایجاد شده در اینجا چیز دیگری را نشان می‌دهد و تمام مقامات و مسئولین را دچار تردید می‌کند که آیا می‌توانند با اطمینان و قطعیت پاسخ دهند.

با توجه به خطر احتمالی از طرف ایران، هر گونه شکست در طراحی و اجرای نقشه ثانویه، خطر بسیار بزرگتری را به وجود می‌آورد که به مراتب از خطر از دست دادن دسترسی استراتژیک به خاورمیانه، بدتر است. فقدان بنادر جایگزین و ناتوانی در توزیع نیروها، در صورت وقوع نزاع در آینده، امتیازات استراتژیک بسیاری در اختیار ایران قرار می‌گیرد. تکرار اشتباهات از دست دادن دسترسی در فیلیپین و ایران پیش از انقلاب، کاملاً غیر ضروری و قابل پیشگیری است. به هر حال، بدون طراحی و اجرای یک نقشه ثانویه قابل قبول، این اتفاق دقیقاً همان چیزی است که آمریکا به زودی با آن مواجه می‌شود. آنکس که از پیش تدبیر کند پشیمان نمی‌شود.