گروه فرهنگي مشرق - «عصر جمعه» را احتمالا بايد در عصر جمعه مي ديديم تا تلخي هايش بيشتر به کاممان بنشيند. تجاوز يک عمو به برادر زاده اش، موضوع پنهان اما اصلي اين فيلم است و معلوم نيست که اين حادثه غير اخلاقي چقدر فراگيري دارد که بايد فيلمي بلند براي آن ساخت.
اين فيلم را به اميد اينکه يک کار قوي از يک کارگردان زن است در پرديس سينمايي آزادي ديدم. وقايع فيلم پر از پراکندگي است و مي شود گفت هيچ داستاني در پس آن ديده نمي شود.
«منا زندي حقيقي» به هيچ وجه از ويژگي هاي منحصر به فرد بازيگرانش استفاده نکرده و آنچه مي شود گفت، اينکه نتوانسته از آنها بازي بگيرد. رويا نونهالي با تبحر خاصش در انتقال حس، بازي نچسب و بي حالي را ارائه مي دهد و بازيگر مقابلش هم (هانيه توسلي) به شدت کم فروشي مي کند.
شايد در اين ميان فقط بشود از پيرزن فالگيري ياد کرد که به خوبي در نقشش فرو مي رود و بهتر است بگوييم بازي نمي کند و خودش است.
از ضعف هاي فني و اجرايي فيلم که بگذريم، «عصر جمعه» به لحاظ محتوا و مضمون هم مشکلات زيادي دارد. بدون شک اين فيلم را با نوجوانان زير ?? سال نمي شود ديد چرا که سئوالات زيادي براي آنها ايجاد مي شود که پاسخ به آنها کار هر کسي نيست. وقتي "سوگند" براي حضور مشتري اش در خانه براي خودفروشي، خودش را آماده مي کند و تب و تابش به طور کامل به تصوير کشيده شده، چه جوابي مي شود براي بچه ها داشت؟
در اين ميان مانده ام که چرا شرکت اتحاديه کاميون داران و حمل و نقل کشور به اين فيلم اعتراض نکرده است. عموي سوگند کاميونداري بوده که وقتي هر دو از سر زمين و چيدن ميوه ها برمي گشتند، کنار خرابه اي ترمز مي زند و در کمال ناباوري، او را به زور مورد تجاوز جنسي قرار مي دهد و بعد از چند ماه که بچه اش در بند نسوان به دنيا مي آيد، پدرش او را نمي پذيرد و سرش راکنار باغچه مي گذارد تا ببرد. او هم خانه و کاشانه را رها مي کند و به سرنوشت امروزش مبتلا مي شود.
تعريف رنگي اين وقايع از سوي سوگند، اوج پرده دري هاي اين فيلم است که حتي پايش را از نمايش تاتو کردن و ابرو برداشتن و اپيلاسيون زنان در اين فيلم هم فراتر مي گذارد.زندي حقيقي در آخرين ساخته اش، تاکيد زيادي بر بي حجابي زنان دارد و بارها اين بي حجابي را در قالب کلاه گيس، نشان مي دهد. لمس بازيگران زن و مرد هم که جاي خود دارد. اصولا فحش و بد و بيراه هم که به وفور در اين ساخته شنيده مي شود. آخر فيلم هم که چند ثانيه از يک ريل قطار ديده مي شود، باور اينکه فيلم تمام شده، سخت است.
تنها نکته اي که ذهن بيننده را مشغول مي کند، ارتباط نامشروع يک مرد با برادرزاده اش و تولد فرزندي است که حالا بزرگ شده و براي مادرش مشکلاتي را به وجود آورده. همان چيزي که من را از ديدن اين فيلم هم متاسف کرد.
ميثم رشيدي مهرآبادي
---------
* اين فيلم به تهيه کنندگي کوثري، 5 سال منتظر نوبت اکران بود. تيم جديد معاونت سينمايي در مدت مديريت خود بر حوزه سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با اين بهانه که مجوز ساخت آثاري از اين دست در مديريت هاي گذشته صادر شده و يا...، به همه آنها اجازه نمايش مي دهد. اين در حالي است که از حمايتهاي اين معاونت از جشنواره هاي ارزشي چون فيلم مردمي "عمار" خبري در دست نيست. شايد به همين خاطر باشد که فعالين انقلابي عرصه سينما و مستند (که مدعي اند رسانه ملي و سينماي ملي کشور، حتي ملي هم نيست چه رسد به اسلامي و انقلابي)، خود به فکر راه اندازي جشنواره اي براي حمايت، تشويق و معرفي فيلمسازان عرصه سينماي انقلاب و دفاع مقدس افتاده اند.