کارشناس مسائل آفریقا گفت: جنبش تمرد را باید بر مبنای یک تحلیل درون گفتمانی بررسی کنیم. جنبش تمرد برآمده از گفتمان اسلام گرایی است اما اسلام گرایی که به لیبرال ها نزدیک است. شاید دلیل این نزدیکی هم این باشد که این اسلام گراها از سوی دولت اخوانی به بازی گرفته نشده اند. لذا همه دعواها درون گفتمان اسلام گرایی روی می دهد و ما به هیچ عنوان نمی توانیم بگوییم که جنبش تمرد با اسلام گرایی اختلاف دارد و متعلق به این جریان نیست.

گروه بین الملل مشرق - موج جدیدی از تحولات در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه به راه افتاده است. بعد از شکل گیری جنبش تمرد در مصر و سرنگونی دولت اخوانی محمد مرسی، این جنبش به سایر کشورهای همسایه در شمال آفریقا و همچنین در خاورمیانه نیز سرایت کرده است. تونس، لیبی، بحرین و حتی فلسطین اشغالی مقصدهای بعدی جنبش تمرد بوده و هر روز اخبار جدیدی از پیامدهای این جنبش به گوش می رسد. در گفتگو با آقای دکتر احمد بخشی، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل آفریقا به بررسی ریشه های شکل گیری جنبش تمرد و تأثیرات آن بر کشورهای شمال افریقا و خاورمیانه پرداخته ایم.

در ابتدا بفرمایید جنبش تمرد در اثر چه عواملی شکل گرفت و زمینه هایی که باعث پیدایش این جنبش بود، چیست؟

پیش از بحث درباره تأثیرات جنبش تمرد در سایر کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه، باید در رابطه با عواملی که سبب پیدایش و شکل گیری جنبش تمرد گردید، صحبت کنیم. زیرا جنبش تمرد در واقع شکافی در جریان بیداری اسلامی به حساب می آید و این شکاف هم در اثر تفسیرهای متفاوت برخی از گروه ها در جریان قیام های مردمی به وجود آمد. اصلی ترین علت شکل گیری جنبش تمرد در مصر، ناکارآمدی و عدم شناخت صحیح مدیرانی بود که پس از سقوط آقای مبارک به قدرت رسیدند. اخوان المسلمین و نماینده آنها یعنی آقای مرسی شناخت درستی از تحولات نداشتند.

یک نکته اساسی که وجود دارد این است که در بیداری اسلامی، مشکل اساسی جریان این بود که خواسته و مطالبه اولیه مردمی، که سقوط رژیم های حاکم در کشورهای عربی بود، وجود داشت اما مرحله دوم که ایجاد ساختار جدید حکومت بود، وجود نداشت. یعنی انقلاب های مردمی منطقه رهبری و ایدئولوژی را که دو رکن اساسی هر انقلابی است، نداشتند و لذا پس از سرنگونی رژیم های قبلی با خلأ روبرو شدند.

شما به ناکارآمدی و عدم شناخت صحیح اخوان المسلمین مصر از جامعه و شرایط آن اشاره کردید. لطفا جزئیات بیشتری در این باره بفرمایید.

خب، در این شرایط آقای محمد مرسی به قدرت رسید و از همان ابتدا هم مشخص بود که ایشان با مشکل روبرو می شود. علتش هم این است که آقای مرسی نه شناخت صحیحی از جامعه مصر و نه شناختی از زمینه هایی که او را به قدرت رساندند، داشت. رفتار ایشان به نوعی تک روانه بود و عقل جمعی را در کارها به کار نمی بست و بیشتر به اخوان المسلمین تکیه کرده بود. یکی دیگر از اشتباهات آقای مرسی این بود که به جای اینکه دولت را کارآمد نشان دهد و این کارآمدی را افزایش دهد، دولت را سیاست زده کرد. همین سیاست زدگی سبب قشون کشی های خیابانی در مصر شد.

شرایط جامعه مصر به گونه ای است که احزاب و گروه های مختلف در آن حضور دارند و باید همه این گروه ها مدنظر قرار بگیرند. یعنی علاوه بر اخوان المسلمین، که مهمترین گروه اسلام گرا در مصر به شمار می رود، باید به گروه هایی که عیار اسلام گرایی کمتری هم دارند، نیز توجه شود. لیبرال ها هم باید مورد توجه قرار بگیرند.


نکته مهم دیگری که در جامعه مصر باید به آن توجه شود، وجود ارتش و جایگاه آن است. به این معنا که ارتش از زمان عثمانی، نقش زیادی داشته است. با تأسیس رژیم نامشروع صهیونیستی در قلب جهان اسلام و در همسایگی مصر، نقش آفرینی ارتش هم بیشتر شده است. در جنگ های اعراب و اسرائیل، مصر در واقع سنگر اول اعراب بوده و در مصر هم نظامیان مهمترین نقش را بر عهده داشتند. در کودتای افسران جوان در زمان عبدالناصر هم نظامیان حضور داشتند. لذا ارتش باید حتماً در جامعه مصر دیده شود.

مشکل در اینجا بود که آقای مرسی دو ضلع مثلث جامعه مصر، یعنی نیروهای لیبرال و طرفدار غرب و ارتش و نظامیان را نادیده گرفت و تنها با اخوان المسلمین تعامل کرد. آرایی که آقای مرسی در انتخابات از آن خود کرد نشان می دهد که اختلاف چندانی بین او و رقیبش وجود نداشته و لذا ایشان باید گروه های مخالف خود را در حکومت وارد می کرد که البته این کار را نکرد. با این شرایط دولت ائتلافی باید تشکیل می شد ولی این گونه نشد.

یکی دیگر از مشکلات سر راه دولت آقای مرسی این بود که مطالبات حداکثری مردم در این یک سال پاسخ داده نشد. باید توجه داشته باشیم که در انقلاب ها، مطالبات حداکثری مردم باید پاسخ داده شود وگرنه روند انقلاب با مشکل مواجه می شود. مجموعه عومالی که عرض کردم سبب شد تا مردمی که با حضور در صحنه، مبارک را سرنگون کردند، بار دیگر به میدان بیایند و این بار دولت آقای مرسی را سرنگون کنند.

تأثیرات این جنبش در سایر کشورهای شمال آفریقا چگونه بوده است؟

جنبش تمرد، که در اثر عوامل پیش گفته شکل گرفت، در واقع مشروعیت دولت های برآمده از انقلاب ها را عیار سنجی می کند. جنبش تمرد در مصر با استفاده از ناکارآمدی دولت آقای مرسی، حرکت خود را آغاز کرد و دیدم که یک ماه این جنبش به تونس رسید و ناکارآمدی اخوان و آقای راشد الغنوشی در این کشور مطرح شد. البته باید در نظر داشت که جنبش تمرد ریشه های خارجی هم دارد.

برخی با سوء استفاده از جنبش تمرد، عنوان می کنند که شکل گیری این جنبش و موفقیت آن در مصر، به معنای ناکامی بیداری اسلامی است. تحلیل شما در این رابطه چیست؟

من این تحلیل را قبول ندارم. همان طور که گفتم شکل گیری این جنبش ناشی از آسیب هایی است که برای جریان بیداری اسلامی ایجاد شد و به عوامل شکل گیری آن هم اشاره کردم. نمی توان گفت که جنبش تمرد ضد اسلام گرایی است، اگر این جنبش مخالف بیداری اسلامی بود، ما شعارهای "مرگ بر اسرائیل" و "مرگ بر آمریکا" را در آن شاهد نبودیم. به نظر من جنبش تمرد را باید بر مبنای یک تحلیل درون گفتمانی بررسی کنیم. جنبش تمرد برآمده از گفتمان اسلام گرایی است اما اسلام گرایی که به لیبرال ها نزدیک است. شاید دلیل این نزدیکی هم این باشد که این اسلام گراها از سوی دولت اخوانی به بازی گرفته نشده اند.

لذا همه دعواها درون گفتمان اسلام گرایی روی می دهد و ما به هیچ عنوان نمی توانیم بگوییم که جنبش تمرد با اسلام گرایی اختلاف دارد و متعلق به این جریان نیست. مشکلی که وجود دارد و باعث می شود این تحلیل ها مطرح شود این است که اخوان المسلمین متأسفانه آمده و خود را نمایده تام و کامل اسلام معرفی و سایر گروه ها و جریان ها را از دایره اسلام گرایی خارج کرده است. اما واقعیت این نیست، بلکه واقعیت امروز کشورهای شمال آفریقا این است که تفسیرهای متفاوت درون گفتمان اسلام گرایی مطرح می شود.