به گزارش سرویس فرهنگی مشرق، غلامرضا اعوانی متولد شهر سمنان، فیلسوف ایرانی و در سال 1380 در نخستین همایش چهرههای ماندگار درعرصه فرهنگ و علم برگزیده شد.
وی میگوید پدرش تاجر بوده و بسیار علاقه داشته فرزندانش تحصیل کرده شوند، بنابراین وی به همراه خواهرانش همه تحصیل علم کردند.
عضو پیوسته فرهنگستان علوم و رییس انجمن حکمت و فلسفه ایران که پیش از حجتالاسلام خسروپناه ریاست مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران را بر عهده داشت، شاگرد سیدحسین نصر و ایزوتسو بوده و معتقد است که از آنها تأثیر گرفته و در جلسات و همایشهای آنها شرکت کرده است.
عضو هیأت مدیره فدراسیون بینالمللی انجمنهای فلسفه جهان FISP و عضو هیأت مؤسس انجمن علمی عرفان اسلامی میگوید: پروفسور ایزوتسو یک خانه محقری داشت و در ایران با همسرش آنجا زندگی میکرد و تمام طول شب را به مطالعه میپرداخت و میگفت آرامش شب بهتر میتواند به مطالعه کمکم کند، من و نصرالله پورجوادی نزد ایشان یونانی میخواندیم.
وی علاقهمند بسیار فلسفه اسلامی است و معتقد است که فلسفه و حکمت اسلامی با یکدیگر وحدت دارند و خودش نیز علاقهمند به تمام فیلسوفان و حکمای اسلامی است. در این بین به شعر و موسیقی نیز با حکمت و فلسفه خاص اسلامی علاقه دارد، وی موسیقی اصیل حکمی و اشعار عرفانی تمام شاعران ایرانی از جمله حافظ، سعدی، مولانا، فردوسی و ... را بسیار دوست دارد.
چهره ماندگار فلسفه میگوید: حکمت مشرقی از ابن سینا، سهروردی، ابن عربی سپس ملاصدرا به صورت وحدت با درجات مختلف ادامه یافته است بنابراین اینها بزرگترین دستاوردهای حکمت و فلسفه در شرق است که در غرب دیده نمیشود.
اعوانی ارادتش به اهل بیت (ع) را نیز یکی از نکات برجسته زندگیش یاد میکند و میگوید به همه چهارده معصوم علاقه دارم اما در این بین حضرت امیر(ع) و حضرت فاطمه(س) برایش طور دیگری هستند.
وی زمانی که درباره تفریح، ورزش و رژیم غذایی صحبت میکند، میگوید که روزهداری در ماه مبارک رمضان یک نوع رژیم غذایی از نوع الهی است من نیز هرگز روزه گرفتن را ترک نکردم.
این فیلسوف برجسته ایرانی در چهل سالگی ازدواج کرده و از ازدواجش راضی است و معتقد است که خداوند به او یک همسر فهمیده، تحصیلکرده و کدبانو عطا کرده است. اکنون دو فرزندش نیز در خارج از کشور تحصیل میکنند و از این بابت نارضایتی ندارد چرا که میگوید وسایل ارتباط جمعی آنقدر گسترده شده که نبود بچهها را حس نمیکند، آنها هم گهگاه به خانواده سر میزنند.
مطالعه بهترین تفریح غلامرضا اعوانی محسوب میشود، برخی آثار او عبارتند از: «ترجمه تاریخ فلسفه عرب»، «حکمت هنر معنوی» «تصحیح النبوة حاتم رازی» و «تصحیح وجه دین ناصری».
یکی از نکات برجسته در زندگی این شخصیت فلسفی که خود را در اوان جوانی یک فیلسوف شکاک مینامد، تحصیل مقطعی در حوزه علمیه تهران و مطالعه آثار حوزوی است. وی در محضر آیتالله شیخ علی محمد جولستانی، استاد اسفار تلمذ کرده و معتقد است که متأسفانه شخصیت این استاد فقید مغفول مانده است.
بخش دوم و پایانی گپوگفت فارس با غلامرضا اعوانی را در زیر میخوانید:
نزد ایزوتسو «فصوصالحکم» خواندم
*درباره پروفسور ایزوتسو و ارتباطتان با این مستشرق بزرگ بگویید؟
-ایزوتسو فردی است که در 22 سالگی قرآن را ترجمه کرده است در «الازهر» مطالعات اسلامی و عربی داشته و به 17 زبان مهم نه در حد مکالمه بلکه خواندن متون دشوار زبانهای اروپایی، آمریکایی، لاتین حتی چینی کار کرده است. این اواخر که چین بودم یک تصحیح جدید از کتاب «تائو- ته- کینگ» دیدم که کار ایزوتسو بود، این کتاب شاید بیش از 400 بار ترجمه شده است و ایزوتسو نیز این کتاب را در ایران به ما تدریس میکرد و با همکاری «سیدحسین نصر» مشغول ترجمه کتاب به فارسی بود بنابراین او پیش از مرگش باز تصمیم به تصحیح مجدد این کتاب میگیرد که البته در مقدمه کتاب نیز آن را شرح داده که این تصحیح بسیار با تسلط و خوب کار شده، ایزوتسو در مقدمه بیان کرده که قرائت من در این کتاب با سایرین متفاوت است و واقعاً این تفسیر در نوع خود نوآوری بود.
بنده درس «فصوصالحکم» را کامل با ایشان گذراندم و زمانی که دانشجوی دکتری بودم وی به انجمن حکمت و فلسفه رفتوآمد میکرد و ایران بود و پس از مدتی اینجا ماندگار شد، ایشان در کنفرانسها و همایشهای مختلف از جمله کنفرانسی که به خاطر دارم یک تابستانی در سوییس برگزار شد و همه بزرگران فلسفه دنیا در آنجا شرکت داشتند، مقالات مختلفی ارایه داد.
خانه ایزوتسو در ایران کمی بزرگتر از دفتر کار ما بود/ ایزوتسو شبها مطالعه میکرد و روزها میخوابید/ ایزوتسو در ایران کتابخانه تأسیس کرد
*منزلشان هم رفتوآمد میکردید؟
-بله ایشان خانه محقری در ایران داشتند و با خانوادهشان زندگی میکردند، خانهشان شاید کمی بزرگتر از این دفتر کار ما در فرهنگستان بود. به قول خودشان شب تا صبح مطالعه میکرد و روز صبحانه میخورد، میخوابید و عصر بیدار میشد، ما به او میگفتیم چرا روز درس نمیخوانی؟ او میگفت روزها نمیشود مزاحم میشوند، تلفن زنگ میزند و هزار کار پیش میآید، بنابراین شبها بهتر است.
ایزوتسو در اواخر عمر به فلسفه اسلامی علاقهمند شد و پس از رفتن از ایران نیز دراینباره کتاب نوشت علاقه من به متون چینی از همنشینی با ایزوتسو و مطالعه کتابهای تائوته چین و سایر کتب شروع شد، کتاب «آی چینگ» کتابی است با قدمت چهار هزار ساله درباره متافیزیک که کنفوسیوس آن را تصحیح مجدد کرده است، نوشته شده، ایزوتسو بیش از یک سال در ایران این کتاب را تحلیل کرد. وی یک کتابخانه غنی و به روزی هم در ایران تأسیس کرد که من زمانی رییس انجمن حکمت و فلسفه شدم آن را تقویت کردم. ضمناً ما در انجمن حکمت و فلسفه انتشارات هم داشتیم کتاب افرادی همچون ایزوتسو، کربن و متون فلسفه اسلامی و تطبیقی و حتی مجله «جاویدان خرد» را چاپ میکردیم که تنها مجله ایرانی فلسفی بعد از انقلاب با رسمیت بینالمللی بود.
من و نصرالله پورجوادی گاهی به منزل ایزوتسو میرفتیم و یونانی میخواندیم پس از آن من بیش از بیست تا سی کتاب خودآموز یونانی را جمعآوری و مطالعه کردم.
خاطره پورجوادی از ایزوتسو
*تدریس پروفسور ایزوتسو چطور بود؟
-ایشان علامه زمان بود، نصرالله پورجوادی میگفت زمانی که لندن بوده مشاهده کرده که ایزوتسو رساله «پاتانجل» را (کتابی که ابوریحان بیرونی از سانسکریت به عربی ترجمه کرد) تدریس میکرده، این کار هر کسی نیست وی بسیار دقیق بود در نهایت ارتباط من با ایزوتسو یک مطالعه تکمیلی دانشگاه برایم شد و بسیار بر موفقیتم افزود.
حکمت اسلامی، اصل نبوت و قرآن است
*استاد درباره حکمت اسلامی صحبت کنید، دیدگاهتان درباره این نوع حکمت چیست؟
-همانگونه که قبلاً هم در مقالاتم نوشتم من اعتقاد دارم که وارث حکمت یونانی اروپا نیست، اسلام است یعنی حکمت تحت عنایات پرودگار و وحی بروز پیدا میکند. این حکمت اصل نبوت است چرا که حکمت حاصل تعلیم همه انبیاء است و یک اصل قرآنی است که نه تنها درباره پیامبر (ص) بلکه همه انبیاء چون حضرت عیسی، موسی و ... نیز صدق میکند. خداوند طی میثاقی که از ائمه (ع) گرفته کتاب و حکمت را به آنها عطا کرده و به همه درباره آمدن پیامبر خاتم (ع) توضیح داده است. بنابراین حاصل تلاش همه ادیان ترویج حکمت است و ادیان همه باطنشان حکمت الهی دارا هستند، ایران نیز از بزرگترین فرهنگهایی بوده که حکمت در آن ترویج داشته هیچ جای دیگر حکمت را اینگونه در پرتو تعالیم وحی نمییابیم.
*این حکمت تنها از اسلام اخذ شده؟
- خیر حکمت از همه جا گرفته شده در درجه نخست از ایران باستان و سپس قرآن. در حدیث آمده که حکمت گمشده مؤمن است. بنابراین این حکمت افتخاری برای مسلمانان است و از همه جا از یونان باستان تا دوره اسلام گرفته شده است. حکمت با ورود به دنیای کنونی غرب پس از رنسانس منحرف شد و به ضد حکمت تبدیل شد ولی با اسلام تا به امروز ادامه پیدا کرد و به حکمت نبوی نزدیک شد. در غرب یک نظریهای به نام حقیقت مضاعف مطرح است که آن را به ابن رشد نسبت دادهاند بنا به این نظریه دو نوع حکمت وجود دارد یکی «فلسفه» و دومی «دین» و این دو هیچ ربطی به یکدیگر ندارند و در موازات همدیگر هستند، کسانی به نام ابن رشدیان لاتین که حرکت و نهضت فلسفی قوی داشتند، معتقد به این نظریه هستند و مرکز آنها هم مهمترین دانشگاه آن زمان، دانشگاه پاریس بود، دو قرن این دانشگاه مرکز ابن رشدیان لاتین بود آنها میگفتند که باید راه فلسفه را انتخاب کنید نه راه دین و این باعث شد که فلسفه از دین جدا شود، غرب فلسفه را انتخاب کرد و به راه نفی حکمت و مبنای الهی افتاد.
ابنسینا شخصیت بینظیر عالم است
*در این مسیر در شرق چه اتفاقی افتاد؟
-در شرق یک اتفاق دیگر افتاد، این حکمت به حکمت یونانی نزدیک شد البته با درجات مختلف و بنا به اصل توحید اسلامی، حکمت به وحدت وجود رسید، خود ابن سینا در تحول حکمت نقش بسیار اساسی داشت و از جمله شخصیتهای بی نظیر عالم است چرا که حکمت ارسطو را که به صورت مطالب پراکنده بود، گرفت و آن را کامل کرد و این را به عنوان یک اصل درآورد همانگونه که پیش از ارسطو هر که بوده تنها شارح بوده و فیلسوف نبوده پیش از ابن سینا نیز غیر فارابی هر که بوده شارح بوده، چون ابن رشد که هیچ کتاب درباره فلسفه ننوشته، فقط آثار دیگران را شرح کرده بنابراین نظام فلسفی نداشته است ابن سینا هم درست است که در مسایل ارسطو تأمل کرده اما در همان ابتدای شفا گفته که این روش فلسفی من نیست، روش من حکمت مشرقیه است کسانی که میخواهند به فلسفه من مراجعه کنند به کتابم مراجعه کنند، که البته این کتاب متأسفانه از بین رفته است بنابراین او کتابی داشته به نام «انصاف» که در آن داوری شرق و غرب و بیست هزار مسأله را بررسی کرده است.
حکمت مشرقی ابن سینا را سهروردی، ابن عربی و سپس ملاصدرا به صورت وحدت حکمی با درجات مختلف ادامه دادند، بنابراین اینها بزرگترین دستاوردهای حکمت و فلسفه در شرق است که در غرب دیده نمیشود، غرب و ایران دو راه مختلف رفتند غرب به سمت سکولاریسم و جدایی از حکمت الهی و ما به سمت وحدت حکمت متعالیه رفتیم.
از دیدگاه الهی نیز همانگونه که گفتم، حکمت مخصوص پیامبران است کتاب بدون حکمت بکار نمیآید ائمه ما نیز این درجه حکمت را داشتند بنابراین فهم حکمی کتاب خیلی با اهمیت است.
رأس ارادتم به اهل بیت؛ فاطمه زهرا(ص) و حضرت علی (ع) هستند
*از میان اهل بیت(ع) به کدامیک بیشتر ارادت دارید؟
-به همه علاقهمند هستم مخصوصاً پنج تن اهل کساء و رأس آنها حضرت فاطمه (ص) و حضرت علی (ع). البته اعتقادم بر این است که تفسیر آیه «وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» سوره حمد نمیشود بلکه چهارده معصوم منظور است چرا که سوره حمد خود در قرآن قرار دارد پس این «سبعاً من المثانی» باید غیر از قرآن باشد ولی اکثراً این را به سوره حمد تفسیر کردند.
در دو جای تورات آمده که ساره، هاجر را از خود دور کرد و حضرت ابراهیم (ع) بسیار دلتنگ شد، خداوند به او وحی کرد که من از نسل او امتی را ایجاد خواهم کرد بیش از ستارگان آسمان و دوازده پادشاه بر میانگیزم. این دوازده پادشاه همان ائمه هستند من این را با خود مسیحیان هم احتجاج کردم از کتاب خودشان حتی اسم مبارک حضرت احمد در قرآن هست، در چند انجیل نیز از احمد به تسلی بخش و تکمیل کننده یاد شده و بیان شده که پیامبری خاتم خواهد آمد، حضرت عیسی (ع) نیز به آمدن پیامبری با این ویژگیها مژده داده است.
*استاد حوزه هم درس خواندید؟
-بله با برخی اساتید چند درس را گذراندم.
در محضر شیخ علیمحمد جولستانی تلمذ میکردم
*با کدام یک از علما و اساتید حوزوی ارتباط داشتید؟
-من با چند استاد حوزه تهران درس خواندم زمانی که در سمنان بودم هم «جامعالمقدمات» را با چند استاد و یک قسمت را حتی در دبیرستان با دو استاد خواندم پس از آن در مجالس علما نیز شرکت میکردم و در تهران با اساتیدی چون «شیخ علی محمد جولستانی» از اساتید بزرگ، حکیم و بینظیر فلسفه مکتب تهران ارتباط داشتم، ایشان گوشهگیر و کمتر شناخته شده بود، دیگرانی چون آقامیرزا طاهر تنکابنی، حاج شیخ عبدالنبی نوری، حکیم میرزا مهدی الهی قمشهای ارتباط و در محضرشان تملذ کردم.
در یک دورهای مکتب تهران در زمینه فلسفه از قم هم بالاتر بود، چرا که بزرگان فلسفه به تهران منتقل شده بودند و شاگردانشان هم در تهران بودند اما زمانی که دانشگاهها در تهران باز شد این اساتید و افراد گوشهگیر شدند و کسی سراغشان را کمتر میگرفت اما ما مدتی این بزرگان را پیدا کردیم و از همنشینی با آنها استفاده کردیم.
با استاد ابراهیمی دینانی ارتباط خوبی دارم
*الان هم با اساتید دیگر فلسفه ارتباط دارید؟
- در حوزه فلسفه با استاد دینانی مرتبط هستم که عضو انجمن حکمت و فلسفهاند الان هم ایشان به عنوان استاد و مدرس فلسفه با انجمن همکاری دارند.
جلسات انجمن حکمت به جدل هم کشیده میشود
*خاطره خاصی از جلسات انجمن یا از اساتید فلسفه دارید؟
-خاطره که بسیار است اما آنچه در جلسات جالب توجه است بحث، مذاکرات، دعواهای گاه و بیگاه حتی در مسایل فلسفی است چرا که ما هر هفته جلسات را ضبط میکنیم ولی پخش نمیکنیم چرا که میخواهیم محیط آزاد باشد و افراد آزادانه دیدگاههای مختلفشان را بیان کنند اما بازهم در جلسات خیلی وقتها دعوا شده و این نقطه جالبش است.
از شک فلسفی در دوران دانشجویی گذشتم
*بگذریم. استاد شما فیلسوف شکاکی هستید؟
-بله قبلاً بودم اما الان دیگر خیر. آنقدر در فلسفه شک زیاد است که متون فلاسفه قدیم و جدید را که میخوانیم، متوجه میشویم. من هم در دوران دانشجویی یا زمانی که فلسفه اسلامی را به خوبی نمیشناختم دچار شک میشدم اما از آن گذشتم.
فلاسفه سلسلهجبال اندیشه ایران هستند
*از بین فیلسوفان اسلامی اندیشه کدام یک را بیشتر میپسندید؟
- همه فلاسفه سلسله جبال با عظمت فلسفه اسلامی هستند هر یک به نوعی تأثیرگذار بودهاند به طور مثال ابن سینا بسیار ارزشمند است، ملاصدرا، سهروردی، ابن عربی، مولانا اینها همه در اندیشه من مؤثر بودند و اگر یکی از آنها نبود نقصان داشتیم، مجموعه این افراد فلسفه و حکمت اسلامی را به معنای واقعی میسازد.
مثنوی سراسر تفسیر قرآن است
*به عرفان هم علاقه دارید؟
-عرفان براساس آیه «وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ ...» خود حکمت است، عرفا خوب حکمت را تشریح کردهاند، فقها به فقه پرداخته و توحید، معاد و اصول دین را مدنظر قرار دادند، عرفان هم با اصول اعتقادی سروکار دارد، نباید از آن غافل شد. اگر مثنوی را بگشایید سراسر تفسیر قرآن است. صراحتاً میگویم که اگر عرفان را برداریم ما هم مثل وهابیها میشویم کما اینکه یک نوع وهابیت هم در حال شکلگیری در شیعه است. پیامبر اکرم (ص) جامع قرآن است و به نوعی قرآن مجسم بوده و گرایش عرفانی دارد، معارف الهی تنها فقه نیست اندیشههای ائمه همه از این معارف و عرفان میجوشیده بنابراین همانگونه که دین بدون اخلاق معنا ندارد بدون حکمت هم معنا ندارد.
دین را باید سلوک کرد، دین بدون سلوک به دست نمیآید ما هم که معصوم نیستیم باید راه برویم و سلوک کردن با تخلق همراه است، این تخلق در عرفان خیلی با اهمیت است همراه با اخلاق، حلم، علم، توبه، انابه، صبر و سلوک به دست میآید.
*تجربه عرفان عملی هم دارید؟
-خب سیروسلوک که هر کسی دارد بدون سلوک نمیشود ولی همه باید در کنار هم باشد؛ دین و احکام و سلوک. دستیابی به معرفت تنها از راه خواندن کسب نمیشود بلکه سلوک لازم دارد این را عرفا بیشتر به آن توجه میکنند.
*دغدغهای که الان برای فلسفه در کشور دارید؟
-نگرانیم رحلت همه بزرگان فلسفی است این مکتب در تهران آنچنان قوی بود که بیش از 100 استاد را در دورهای پرورش میداد اما حالا کجا هستند آن استادها؟
جهان به فرهنگ ایرانی و اسلامی محتاج است
*مگر الان استاد تربیت نمیکنیم؟
-چرا الان هم داریم ولی قدیمیها رفتهاند در دورهای یادم است که 30 مدرس اسفار درجه یک تربیت شده بود البته اینها هم که الان هستند را باید غنیمت دانست، اما در کنار آن باید به پرورش اساتید در حوزه معارف هم فکر کرد و متون این استادان منتشر شود، خیلی از نوشتهها الان چاپ نشده است باید این بار فرهنگی که حاملش هستیم را نظیر نسخههای خطی و آثار بزرگان به آیندگان منتقل کنیم. ایران دارای فرهنگی با تأثیرگذاری بسیار در جهان است. ایزوتسو همیشه میگفت که ایرانیها در شرق آثار بودایی را ترجمه کردند بسیاری کتابها را از هند به غرب بردند خود ابوریحان بیرونی در قرون پیش باعث انتقال هندشناسی به اروپا شد بنابراین جهان هماینک نیز سخت به فرهنگ ایرانی و اسلامی احتیاج دارد اما خوب متأسفانه هیچ کاری آنطور که شایسته است صورت نگرفته و کارها خیلی محدود است.
*به عنوان سؤال نهایی برای آینده نزدیک چه برنامهای دارید؟
-همین کارهای علمی و خواندن و نوشتن رفتن به سخنرانیها در خارج از کشور. از چین دوباره برای تدریس مرا دعوت کردهاند اینها همان حمل پیام است که امیدوارم در این زمینه موفق باشم.
*از شما برای وقتی که در اختیارمان گذاشتید سپاسگزارم.
-من نیز تشکر میکنم.