در اینجا باید به نکتهای اشاره کرد و آن خطر تکرار اشتباهات گذشته در حوزهی اجراست. در مقطعی از تاریخ اقتصاد سیاسی کشور، یعنی سالهای پس از 1368، نظریهپردازان و مدیران اقتصادی کشور در جهت حل مشکلات موجود، به سمت پیادهسازی افراطی مدلهای ارائهشده توسط نهادهای اقتصادی غربی رفتند و در عمل نه تنها اجرای این الگوها موفقیتآمیز نبود، بلکه تا مدتها اثرات نامطلوبی در اقتصاد کشور به همراه داشت.
آفت دیگر برخی مدیران اقتصادی کشور که متأسفانه در چند برهه و دولت مختلف تکرار شده است آن بود که عدهای از مدیران اجرایی کوشیدهاند ناکارآمدی خود در مدیریت و تدبیر اقتصاد کشور را به گردن عوامل خارجی بیندازند و در راهحل مشکلات کشور، آن چیزی را که از آن به «تنشزدایی» تعبیر میشود، به عنوان نسخهی درمان اقتصاد کشور نشان دهند. حال آنکه روشن است که بیماری اقتصاد کشور به مدیریت و تدبیر داخلی برمیگردد و ربط دادن آن به مسائل سیاست خارجی تا حدودی فرافکنی است. انتظار ملت از مدیران اجرایی این است که در عین حفظ اصول و ارزشها، خصوصاً در سیاست خارجی، به حل مشکلات معیشتی بپردازند و به دنبال باز کردن مسئولیتها از گردن خود نباشند.
دغدغهی دیگری که وجود دارد مسئلهی عدالت اجتماعی است که جز دو مؤلفهی اصلی دههی چهارم انقلاب، یعنی پیشرفت و عدالت، است. باید مراقب بود در کنار پیشرفتهای اقتصادی، به بیعدالتیها دامن زده نشود و نیز خدایناکرده شاهد شکلگیری و رشد مفاسد اقتصادی نباشیم.
انتخابات 92 سند رسوایی فتنهگران
انتخابات 92 را از منظری میتوان سند رسوایی فتنهگران و اربابان خارجی آنها دانست. در سال 1388 یک حماسهی ملی با حضور بینظیر 85درصدی در پای صندوقهای رأی شکل گرفت، اما فتنهگران شیرینی این حماسه را در کام ملت تلخ کردند. ابتدا با شعار پوچ و موهوم تقلب، نظام اسلامی را به خیانت در آرای مردم متهم کردند و بعد که نتوانستند این ادعای پوشالی را اثبات کنند، نظام را به جنایت در حق اغتشاشگران متهم کردند.
البته با گذشت زمان، هر روز بخشی از ابعاد پیچیده و لایههای پنهان و نیمهآشکار فتنهی 88 روشن میشود و چنین به نظر میرسد که ابعاد قابل توجهی از این توطئه هنوز رمزگشایی نشده است. در بیان رهبر معظم انقلاب نیز داریم که «هنوز خیلی جا وجود دارد برای تحلیل و تبیین و روشن کردن زوایا و ابعاد این فتنهای که دشمن طراحی کرده بود. دشمن محاسبات خیلی دقیقی کرده بود. منتها خب، محاسباتش غلط از آب درآمد. ملت ایران را نشناخته بود. دشمن در پشت صحنه، همهی چیزها را مشاهده کرده بود.»
شناخت عمیق از توطئهای که دشمن در فتنهی 88 برای آن برنامهریزی کرده بود و دنبال میکرد، نیازمند تحلیلی بسیار عمیق و البته گذشت زمان نیز بود؛ چرا که دشمنان انقلاب اسلامی هنوز حاضر به «لو» دادن نقشهی پیچیده خود نبوده و روشن شدن بخشی از حقایق، نیازمند گذشت زمان است. مقام معظم رهبری در این خصوص میفرمایند: «فتنهی [88]، فتنهی بزرگی بود. من به شما عرض کنم؛ چند سالی که بگذرد، آن وقت قلمهای بستهشدهی آگاهان بینالمللی روان خواهد شد، باز خواهد شد، خواهند نوشت. ممکن است من آن روز نباشم، اما شماها هستید؛ خواهید شنید، خواهید خواند که چه توطئهی بزرگی پشت فتنهی سال 88 بود. این فتنه خیلی چیز مهمی بود، قصدشان خیلی قصد عجیب و غریبی بود؛ در واقع میخواستند ایران را تسخیر کنند. اینهایی که عامل فتنه بودند ـتوی خیابان، یا بعضی از سخنگویانشانـ اغلب ندانسته وارد این میدان شده بودند؛ اما دستهایی اینها را هدایت میکرد، نمیفهمیدند.»
واقعیت آن است که برنامهریزی اجرایی دشمن برای فتنهی 88 از دو سال قبل از برگزاری انتخابات دهم ـیعنی سال 1386ـ کلید خورد و بخش قابل توجهی از جریانات سیاسی و گروهکهای ضدامنیتی برای پیادهسازی نقشهی شوم دشمن بسیج شده بودند. در این میان، فتنهگران داخلی نیز با باز کردن عرصه برای دشمن و دنبالهروی کورکورانه از مقاصد دشمن، به تکمیل سناریوی او کمک کردند. به تعبیر رهبر فرزانهی انقلاب، «در این فتنههای بعد از انتخابات، آن چیزی که اساس قضیه است، این است که رأی مردم و حضور مردم از نظر یک عدهای نفی شد، مورد خدشه قرار گرفت، نظام تکذیب شد، مورد تهمت قرار گرفت. گناه بزرگی که انجام دادند، این بود.»
دو سناریوی دشمن برای خنثی شدن انتخابات 92
بررسی راهبردهای دشمن در چند سال اخیر و نیز مجموعهی فراوانی از قراین و شواهد نشان میدهد که دشمن برای انتخابات 92 نیز دو سناریوی مشخص را در دستور کار قرار داده بود. اول بیثباتسازی جمهوری اسلامی ایران و دوم تسری و تسلط گفتمان تغییر در جهتگیریها، سیاستها و ارزشها. بخشی از نظام سلطه به محوریت آمریکا و سرویسهای اطلاعاتی و اندیشکدههای راهبری آن، به دنبال بیثباتسازی جمهوری اسلامی ایران در مقاطع قبل، حین و پس از انتخابات ریاستجمهوری بودند و برخی محافل به دنبال سیاست حاکم نمودن گفتمان تغییر در جهتگیریها، سیاستها و ارزشها بودند. البته باید تأکید شود که راهبرد تغییر تنها به انتخابات ختم نشده و اساساً چون فرآیند تغییر یک فرآیند تدریجی و مبتنی بر استحاله است، در طول بازهی زمانی طولانیتری دنبال میشود.
رهبر معظم انقلاب در بیانات خود پس از انتخابات میفرمایند: «نمیشود ما این مسئلهی مهم و اساسی [انتخابات] را از دایرهی تحلیل و تذکر و توجه خارج کنیم؛ حادثهای که از یک سال قبل تقریباً، مخالفان جمهوری اسلامی، دشمنان جمهوری اسلامی، دربارهی آن حادثه داشتند برنامهریزی منفی میکردند؛ پولها خرج کردند، فکرها کردند، فریادها کشیدند، کارهای گوناگون انجام دادند، فشارها وارد کردند، برای اینکه این حادثه را به آن صورتی که خودشان میخواستند، دربیاورند؛ یا انتخابات اتفاق نیفتد یا انتخابات با اقبال کم مردم، با بیاعتنایی مردم مواجه شود یا اینکه حتی بعد از انتخابات بهانههایی به وجود بیاید که بتوانند مقاصد شوم خودشان را در کشور اعمال کنند؛ برای همهی اینها برنامهریزی کرده بودند. اینها همهاش خبرهای پنهان نیست، اطلاعات ویژه و پنهان نیست؛ خیلی از آنها اطلاعات آشکار است. هر کسی رفتارهای جبههی دشمن جمهوری اسلامی را در این حدود یک سال دیده باشد، دنبال کرده باشد یا شنیده باشد، میفهمد که اینها چه برنامهریزیای کرده بودند. خب، آنچه که اتفاق افتاد، 180 درجه عکس آن چیزی بود که آنها میخواستند. این چیز کمی است؟ این حادثهی کوچکی است که ماستمالی کنند، با تحلیلهای آبکی از روی قضیه بگذرند؟ نخیر، ملت ایران عظمتی را از خود ساطع کرد؛ ملت ایران کار بزرگ و کارستانی انجام داد؛ در عرصهی مواجهه و مقابله و خصومت و کینهورزی دشمنان بینالمللی، از خود مهارت نشان داد. چرا این را پنهان کنند؟ چرا این را بارها تکرار نکنیم؟»
بررسی راهبردهای دشمن در چند سال اخیر و نیز مجموعهی فراوانی از قراین و شواهد نشان میدهد که دشمن برای انتخابات 92 نیز دو سناریوی مشخص را در دستور کار قرار داده بود. اول بیثباتسازی جمهوری اسلامی ایران و دوم تسری و تسلط گفتمان تغییر در جهتگیریها، سیاستها و ارزشها.
بحمدالله با هوشیاری امت و تدابیر نظام، راهبرد بیثباتسازی ناکام ماند و در خصوص راهبرد «تغییر» نیز همهی دلسوزان نظام و ملت شریف ایران و خصوصاً دولتمردان آینده باید هوشیار باشند.
به هر حال، این سند افتخار نظام اسلامی و نیز سند رسوایی فتنهگران بود که نظام از 260 هزار رأی ملت پاسداری کرد و خود به خود متوهمانه بودن ادعای دروغین فتنهگران 88 ثابت شد. به نظر میرسد اکنون و پس از روشن شدن این مسئله، دیگر هیچ جای اغماضی در مواجهه با فتنهگران وجود ندارد و آنها دیگر در خواب نیز بازگشت به قدرت را نخواهند دید.
مهمترین دلیل ناکامی اصولگرایان در انتخابات 92
به طور کلی، سه محور کلی اندیشههای سیاسی، قدرتطلبی و خودپدیدهپنداری را میتوان به عنوان آسیبهای جریان اصولگرایی در انتخابات یازدهم دانست. چرایی این ناکامی را میتوان بیش از آنکه در نتیجهی نوع تاکتیکها و وضعیت سیاسی و حزبی این جریان دانست، ناشی از حوزهی اندیشهی سیاسی بدانیم.
یک دهه قبل، جریان اصولگرایی با شعار گفتمان انقلاب اسلامی و ارائهای ناب از مکتب سیاسی اسلام مبتنی بر اندیشههای امام راحل عظیمالشأن و رهبر معظم انقلاب اسلامی (مد ظله العالی) وارد عرصه رقابت سیاسی شد و اتفاقاً همین دست شعارها بود که توانست اقبال عمومی را به خود جلب کند، اما در عمل شاهد بروز زاویههایی در این رویکرد بودهایم که نیاز به بررسی دقیق دارد.
اولاً یکی از اصلیترین آرمانهای انقلاب اسلامی شکلگیری جامعهای مبتنی بر امام و امت بود و اتفاقاً جریانات اصولگرا با همین ادعای ولایتمداری در عرصه حضور داشتند و برخی از آنها اصلاً با همین شعار به تصفیهی درونگفتمانی میپرداختند. اما در عمل میبینیم برخی از این جریانات به جای آنکه به دنبال انتقال رهنمودها و منویات امام جامعه به امت باشند، به تدریج نخبگان سیاسی مورد وثوق خود را در جایگاه قله تعریف کردند و بر اساس اندیشهی سیاسی و نوع نگاه آن به جهتگیری حزبی پرداختند. شوربختانهتر آنکه دیدگاههای سیاسی و اندیشهای این جریانات به نام ولایتمداری، به بدنهی جریان تزریق شد و هر کس که نگاه انتقادی به این شخصیتها و دیدگاههایشان مطرح میساخت با انواع برچسبهای مختلف از صحنه رانده میشد.
ماجرا آنجا غمانگیزتر میگردد که متوجه شویم اتفاقاً این جریانات در برخی از حوزههای اندیشهی سیاسی، دارای زاویههای روشن با اندیشهی امام و رهبری، که اساس گفتمان انقلاب اسلامی را شکل میدهند، هستند؛ ولی در عین حال، حبوبغضهای سیاسی منبعث از اندیشهی سیاسی آنها به عنوان حرکت در تراز انقلاب اسلامی معرفی میشود. البته لازم به تأکید است که شخصیت همهی بزرگان محترم است و اینجا مقصود نقد اندیشهی سیاسی افراد نیست، بلکه مقصود آن است که بگوییم برخی از این گونه دیدگاهها حرف انقلاب نبوده و نیست.
به عنوان نمونه، باید گفت در مکتب امام راحل (رحمت الله علیه) و نیز اندیشهی مقام معظم رهبری (مد ظله) مردم جایگاه والایی در نظام سیاسی دارند و نقش تعیینکنندهی آنها در شکلگیری و استمرار حیات نظام اسلامی روشن و واضح است. در عین حال، در این سالها برخی جریانات با طرح اندیشههای سیاسی خود، جایگاه مردم را در اندیشهی سیاسی اسلام کمرنگ ساختهاند که اینها در زاویهای روشن با اندیشهی امام و رهبری است.
عجیب نیست که برخی از این جریانها برای طرح دوگانهی مقبولیت و مشروعیت اصرار دارند به گونهای که گویا این دوگانه اصالت داشته و این در حالی است که در بیانات رهبر معظم انقلاب این دوگانه به چشم نمیخورد؛ بلکه به عکس، همواره کوشیده است مردم و دیانت در یک جبهه دیده شوند یا مثلاً برخی افراد پس از انتخابات ریاستجمهوری به درجهبندی رأی مردم پرداختند و آرایی که در حمایت از نامزد خودشان بود را رأی درجه یک و بقیه را درجه دو و دنیازده تصور کردند. اینها صرفاً برداشت ذهنی یک فرد نیست. به نظر میرسد برخاسته از نوعی اندیشهی سیاسی خاصی است که میتوان از آن به «دفع حداکثری» تعبیر کرد و بایستی بیشتر مورد اشاره قرار گیرد.
همین اندیشهی خاص که منجر به تنگ کردن دایرهی نیروهای خودی میشود و همان گونه که قبلاً اشاره شد، عنوان «دفع حداکثری» بهترین عنوان برای آن است، یکی از مصادیق روشن زاویهی این جریانات با اندیشهی امام و رهبری است. در حالی که بیان صریحی از رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص نیاز به وحدت در عین خلوص و راهبرد جذب حداکثری و دفع حداقلی وجود دارد.
عدهای با تعمیم اندیشهی سیاسی خود به گفتمان انقلاب اسلامی، به دنبال خلوصسازی و پیاده کردن خودسر بخشی از اصولگرایان از قطار انقلاب هستند و جالب اینجاست که همین اقدامات به اسم انقلابیگری، ارزشگرایی و بصیرتافزایی انجام میپذیرد و روشن نیست که این مسائل بر چه مبنایی به انقلاب نسبت داده میشود. حال آنکه در سیرهی سیاسی امام و رهبری نیز مصادیق روشنی در خلاف این رویکرد انقلابینمایانه وجود دارد.
جالب اینجاست که در طول دو سال گذشته، که مشکلات معیشتی گریبانگیر جامعه بوده است و مردم از جریانات سیاسی تقاضای پیگیری حل این مشکلات را داشتهاند، برخی از این جریانات بیشتر دنبال همان راهبرد دفع حداکثری بودهاند و کار به جایی رسیده است که برخی از چهرههای این جریانات، در اظهاراتی قابل تأمل، با عناوینی نامناسب، از کسانی که به دنبال حل مشکلات معیشتی مردم بودهاند و مردمی که به خاطر حل مشکلات معیشتی به نامزدها رأی دادهاند تعبیر کردهاند. این در حالی است که شما اگر به سیاست رهبر معظم انقلاب در نامگذاری دههی چهارم انقلاب و چند سال اخیر نگاه کنید، پررنگ بودن اولویت اقتصاد در نیازهای کشور به خوبی به چشم میخورد. از اینها واضحتر اینکه معظمله صراحتاً در سخنرانی خود در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام (رحمت الله علیه) در سال جاری، مسئلهی اقتصاد را اولویت و مسئلهی اول کشور دانستند. حال اینجا جای این سؤال باقی است که چگونه برخی نخبگان و جریانات سیاسی دغدغههای امام امت را درک نمیکنند و باز به دنبال منویات خود هستند؟
حال در نظر بگیرید که همهی این اقدامات و شعارها به اسم گفتمان انقلاب اسلامی انجام گرفته است؛ یعنی در مرحلهی عمل، ما شاهد آن بودیم گفتمانی تقلیلگرا و نحیف به اسم انقلاب عرضه گردیده که اتفاقاً در برخی جاها در تضاد جدی با گفتمان اصیل انقلاب اسلامی است و از سویی در مرحلهی پیادهسازی اجتماعی ناکارآمد است؛ یعنی نسخهی روشنی برای حل مشکلات عادی مردم ندارد و به جای آن به مردم توصیه میکند که از پیگیری مطالبات معیشتی دست بکشند. ببینید چه ظلم بزرگی به اندیشهی سیاسی امام، انقلاب و رهبری شد؟ اگر این حرفها به نام یک جریان سیاسی زده میشد، کسی به آن خرده نمیگرفت، بالاخره سلیقهی سیاسی خاصی است، اما اینها به نام انقلاب عرضه شده است و هر که غیر از این گفت با انواع برچسبها مورد حمله واقع شد.
همین اندیشههای سیاسی زاویهدار با گفتمان انقلاب، امام و رهبری، مبنای عمل سیاسی عدهای قرار میگیرد و صراحتاً از مهم نبودن نتیجه سخن میگویند و مدعی عمل به تکلیف هستند. حال آنکه رهبر معظم انقلاب صراحتاً از لزوم توجه به نتیجه در عمل به تکلیف سخن گفتهاند.
به نظر میرسد این مسئله دلیل اصلی ناکامی اصولگرایان در این انتخابات بود. هرچند ممکن است که برخی تاکتیکهای غلط حزبی و انتخاباتی نیز مؤثر بوده باشد، اما دلیل اصلی این ناکامی را باید در این زاویههای اندیشهی سیاسی جستوجو کرد.
همین اندیشههای سیاسی زاویهدار با گفتمان انقلاب، امام و رهبری، مبنای عمل سیاسی عدهای قرار میگیرد و صراحتاً از مهم نبودن نتیجه سخن میگویند و مدعی عمل به تکلیف هستند. حال آنکه رهبر معظم انقلاب صراحتاً از لزوم توجه به نتیجه در عمل به تکلیف سخن گفتهاند.
ما وقتی رفتار سیاسی برخی جریانهای اصولگرا را بررسی میکنیم، یکی دیگر از دلایل عدم اجماع میان این جبههی گسترده را مییابیم و آن قدرتطلبی برخی از جریانات است. جریاناتی که در پشت صحنهی تحولات، همواره به رایزنی طیفهای گوناگون سیاسی (حتی نیروهای غیراصولگرا) مشغولاند و برنامهریزی آنان به گونهای تعریف میشود که با پیروزی هر یک از طیفهای گوناگون، خود را به آن نزدیک میکنند. این جریانات یکی از دلایل شکست راهبرد توافق و اجماع در جبههی اصولگرایی بودهاند.
مسئلهی دیگر که در حقیقت آفت برخی دیگر از نخبگان سیاسی است، مسئلهی خودپدیدهپنداری یا به تعبیری، ندیدن واقعیتهاست که اتفاقاً در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان، همین مسئلهی ندیدن واقعیتها به عنوان یکی از آفات مورد اشارهی معظمله قرار گرفت. به نظر میرسد کسانی که واقعیتهای سیاسی اجتماعی را در نظر نمیگیرند، رفتار سیاسی خود را مبتنی بر آرزوها و نیز دادههایی که از اطرافیان میگیرند، تنظیم میکنند و نتیجهی این رویکرد «خودپدیدهپنداری» است که متأسفانه روشن شدن غلط بودن این تصور با هزینههای بالایی همراه است.
در مجموع دلایلی که اشاره شد منجر به نوعی آرایش و چیدمان غلط و به تعبیر دیگر، یک اَرِنج سیاسی غلط در میدان بازی انتخابات شد و نتیجه به نفع رقبای اصولگرایان رقم خورد.
البته باید به نکتهای دیگر نیز اشاره کرد که هرچند از ناحیهی جریان اصولگرایی رخ نداد، اما به نام اصولگرایان تمام شد و آن رفتار سیاسی منحرفین در دو سال اخیر بود که بر قهر و بداخلاقی مبتنی گشت و منجر به بر هم زدن آرامش سیاسی کشور شد.(*)
*رضا سراج؛ کارشناس مرکز آینده پژوهی و مطالعات راهبردی تابان