کد خبر 24246
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۸۹ - ۱۲:۵۴

پايگاه خبري المنار در گزارشي با ارائه دلايل قاطع ثابت کرده که رژيم صهيونيستي با هدف بي‌ثبات کردن اوضاع لبنان و اقدامات امنيتي عليه سوريه و مقاومت، رفيق حريري را با شليک موشک هوايي ترور کرده است.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، پايگاه خبري "المنار " در زمينه بررسي ابعاد ترور حريري با عنوان "دلايل قطعي دست داشتن رژيم صهيونيستي در ترور حريري " با تکيه بر اصول جنايي و کنار هم قرار دادن شواهد و قراين قطعي و نيز اعترافات برخي فرماندهان به حقيقتي دست يافت که هيچ خدشه منطقي و عاقلانه‌اي بر آن وارد نخواهد شد.

اين گزارش همچنين به بررسي دقيق ابعاد اين ترور پرداخته و با تکيه بر اصول تحقيقات جنايي، سود و زيان ناشي از ترور و طرف سود برنده و خسارت ديده اين حادثه را مشخص مي‌نمايد.

گزارش مذکور در سه بخش متوالي در اين پايگاه خبري منتشر شده است، در بخش اول اين گزارش آمده است: با اجازه تو بلمار[دادستان دادگاه بين‌المللي حريري] و با اجازه سروران بين‌المللي، با اجازه عدالت يک يام و دو هواي شما که معيارهاي متعددي دارد، با اجازه دادگاهي که از فرق سر تا نوک پا سياسي است، با اجازه تحقيقات تحريف شده و ناقصتان که اميد کشف حقيقت از آن نمي‌رود؛ با اجازه همه شما، ما مي‌خواهيم به دادگاه عقل و منطق پناه ببريم، چرا که به شما و عدالتتان اطميناني نداريم، ما فقط دادگاه عقل و استدلال را مي‌پذيريم تا حقيقت را دريابيم و مجرم و قاتل حقيقي در ترور رفيق حريري را بيابيم.

بر اساس اين گزارش، سناريوي احتمالي اوليه دست داشتن رژيم صهيونيستي در عمليات ترور را نشان مي‌دهد؛ اما اين نظر اوليه بي‌دليل هم نيست، بلکه حکمي است مبتني بر ادله و براهين قاطع، دلايلي که ابهام و تأويلي در آنها وجود ندارد و مبتني بر دانش و اصول تحقيقات جنايي است که چنانچه با مقياس منطق، انصاف و عدالت سنجيده شود، شکي نيست که به يک چيز يعني فقط و فقط حقيقت ميرسد.

*اول: جستجوي طرف برنده در ترور حريري

از امور بديهي که شکي در آن وجود ندارد اين است که جنايت در هر حجمي صورت بگيرد، انجام آن بدون هدف، انگيزه و مصلحتي که مجرم به دنبال آن است نخواهد بود؛ در هر جنايتي همان طور که برخي متحمل ضرر و خسارت مي‌شوند، برخي نيز سود مي‌برند که ميزان اين سود به حجم جنايت و نوع آن بستگي دارد.
لذا با نگاه به جنايت ترور حريري در مي‌يابيم، شخص مورد هدف، به گفته برخي "چکيده و عصاره لبنان " بوده است. علت اين امر ناشي از مرکز ثقل بودن بارز وي، حجم ارتباطات و دوستي‌هاي داخلي، منطقه‌اي و بين‌المللي و نيز جايگاه حريري به‌ عنوان رئيس چند دولت متوالي و نيز رهبري اهل تسنن لبنان است، به اضافه آنکه وي يک تاجر معروف و بسيار ثروتمند بوده و داراي پروژه‌هاي اقتصادي در چندين دولت غير از لبنان بوده است.
از اين رو اولين نتيجه‌اي که مي‌توان گرفت اين است که مرتکب جنايت ترور حريري به دنبال ضربه زدن به موقعيت حريري بوده نه شخص وي؛ و در وراي آن از طريق اين ترور به دنبال محقق ساختن هدفي بزرگتر بوده است. همچنين حجم حملات حاکي از اين مطلب است که هدف، هدفي کوچک و راحت نبوده بلکه هدفي بسيار بزرگ وجود دارد که ترور حريري لازمه آن به شمار مي‌آيد.

*وجوه منافع جنايتکاران از اين ترور:

بدون شک، شرايط اجراي جنايت و شيوه انجام آن در کشف برخي ابهامات، جزئيات و حتي شاخص‌هايي که داراي معناي مهمي در شيوه استدلال برنده‌هاي ضربه به موقعيت حريري و مرتکبين جنايت مي‌باشد، نقش مهمي دارد.

*شرايط سياسي ترور حريري:

هنگام رخداد ترور، حريري در پي قدرت نبود، اين حادثه همزمان با مرحله حساسي بود که لبنان از زمان صلح فرانسه و آمريکا در ژوئن 2004 با آن مواجه شده بود و بر اساس اين مصالحه لبنان پس از حل اختلافات ميان فرانسه و آمريکا در ليست اولويت‌هاي مشترک دو کشور قرار مي‌گرفت؛ بعد از اختلافات ميان فرانسه و آمريکا بر سر جنگ عراق، نتيجه اين صلح آمريکايي فرانسوي صدور قطعنامه بين‌المللي 1559 بود و "جورج بوش " در خلال آن مي‌کوشيد با القاي اين نکته که امکان نفوذ فرانسه در لبنان و سوريه با نام "نشر آزادي و دموکراسي "وجود دارد، بتواند نظر "ژاک شيراک " را در تأييد سياست‌هاي خود در عراق جلب کند.
رئيس جمهور فرانسه که با جنگ عراق مخالف بود، براي گسترش نفوذ و قدرت خود در لبنان و سوريه و کسب جايگاه در خاورميانه جديد به دنبال اسقاط نظام سوريه در لبنان بود، چرا که به اعتقاد آنها "عقب‌نشيني نيروهاي سوريه از لبنان در نهايت منجر به سقوط نظام سوري خواهد شد "؛ آمريکا نيز به نوبه خود در تلاش بود سوريه را به سمت کاستن از شدت مواضع سخت خود در قبال عراق بکشاند.
بوش در کتاب لحظات‌ تصميم‌گيري تحت عنوان "طرح انتشار آزادي " به آنچه پس از صدور قطعنامه 1559 و ترور حريري در لبنان انجام داده، افتخار کرده و پس از روايت حوادث آن دوره مي‌گويد: "انقلاب ارز [برنج] يکي از مهمترين پيروزي‌ها در طرح انتشار آزادي بود. اين انقلاب در کشوري با اديان مختلف که غالبا مسلمانند و در نتيجه فشار شديد ديپلماتيک جهاني و بدون دخالت نظامي آمريکا اتفاق افتاد.
از طرفي "تيري ميسان " نويسنده و تحليلگر معروف فرانسوي در کتاب "دروغ بزرگ 2 " مي‌نويسد که به اين نتيجه رسيده که در سرزمين لبنان بازي آينده يعني طرح امپرياليستي آمريکا در حال جريان است؛ وي به اين نکته اشاره دارد که طرح آمريکا در پي سلطه بر کشورهاي خاورميانه است که بهترين شکل آن تنها در لبنان نمود پيدا کرده است.
شرايط سياسي حاکم بر جنايت ترور حريري، ناگزير ما را به اين نتيجه مي‌رساند که براي شناخت کساني که پشت اين جنايت قرار دارند بايستي به طرف ذي نفعي که از طريق اين جنايت به مزاياي سياسي دست يافته، دقت کرد. جنبه‌هاي حوادث ناشي از ترور حريري را مي‌توان به طور خلاصه اينگونه بيان کرد:
1.عقب‌نشيني نيروهاي سوريه از لبنان که يکي از بندهاي قطعنامه 1559 به آن تصريح نموده است.
2.تغيير موضع اهل تسنن در حمايت از سوريه و مخالفت با آمريکا در منطقه به موضعي کاملا معکوس.
3.تحريک افکار عمومي لبنان به نفع رژيم صهيونيستي و آمريکا و انحراف افکار عمومي از مقاومت و مخدوش کردن تصوير مقاومت از طريق اتهام به دست داشتن در جنايت ترور.
4.انتقام از سوريه بابت عدم مشارکت در جنگ عراق و فشار مستمر بر اين کشور جهت دريافت امتيازاتي به نفع سياست آمريکا.
5.دخالت مستقيم آمريکا و فرانسه در لبنان از طريق تسلط بر مراکز تصميم گيري و سلطه سياسي در اين کشور.
6.تضعيف قدرت نظامي لبنان از طريق خروج نيروهاي سوري و قرار دادن ارتش لبنان در برابر تجاوزات رژيم صهيونستي و نيز خلع سلاح مقاومت.
7.ايجاد ابزار فشار (تحقيق و دادگاه بين‌المللي) براي ضربه به سوريه و حزب‌الله.
از مطالب ذکر شده روشن مي‌شود تمامي مسائل از قبيل ترور حريري، بر هم خوردن ثبات لبنان و منطقه، در معرض خطر قرار گرفتن اين کشور و امنيت و قدرت سوريه بويژه در برابر جامعه بين‌المللي در آن دوره که به طور کامل در قطعنامه 1559 نمود داشت، هيچ يک به نفع سوريه نبوده است. اينها جداي از پيمان ميان دمشق و رفيق حريري است که تا روزهاي آخر عمرش پابرجا مانده بود تا جائيکه وي در آخرين اظهارات خود آورده "ما پيرامون روابط خود با سوريه و حمايت از منافع سوريه مصمم و جدي هستيم و اين اشتياق ناشي از تعهدات ملي و عربي عميق ميان دو کشور است. "
لذا به اين نتيجه مي‌رسيم که برندگان بزرگ ترور حريري و اوضاع بي‌ثبات لبنان در پي اين ترور، آمريکا و رژيم صهيونيستي هستند، اضافه بر اينکه شکي نيست که لبنان و سوريه دو خسارت‌ديده بزرگ اين جنايت هستند.

**بخش دوم گزارش المنار

پايگاه خبري المنار در بخش دوم گزارش خود درباره دادگاه جنايي بين‌المللي ويژه ترور رفيق الحريري، به موضوع چگونگي ترور حريري پرداخت و در اين خصوص اعلام کرد که وي به احتمال فراوان و بر خلاف ادعاي رايج که با بمب کشته شده است، توسط اسرائيل با شليک موشک حاوي اورانيوم غني‌شده ترور شده است.
المنار نوشت: يکي از مهم‌ترين مسائلي که در پي ترور حريري در لبنان جنجالي شد، فرضيه‌هاي چگونگي ترور او بود که برخي قائل به انفجار بمب و برخي به انفجار خودرو بمب‌گذاري وي قائل بودند تا اينکه برخي اخيرا اعلام کردند که وي با موشک يک هواپيماي [بودن سرنشين] اسرائيلي يا آمريکايي ترور شده است.
المنار نوشت: از آنجا که شيوه ترور حريري نقشي مهم در کشف زوايايي پنهان اين جنايت دارد و از آنجايي که هر نشانه‌اي در راه کشف عوامل جنايت معاني خاص خود را دارد، به اين بحث مهم پرداخته مي‌شود.

** شيـوه اجـراي تــرور:

حجم وقدرت و شيوه اجراي انفجاري که حريري و همراهان وي را نشانه رفت به موارد زير اشاره مي‌کند:
1- عامل ترور و حامي آن، فرد يا سازماني مهم است که تجربه و قدرت اطلاعاتي و لوجستيکي و عملياتي بسيار بالايي دارد.
2- عامل ترور، ضمن تحقق هدف اصلي در پي تحقق اهداف فرعي بوده است که از جمله آن موارد زير است:
- ضمانت تحقق نتيجه به طوري که هيچ اميدي به نجات جان حريري نباشد.
- پيچيده کردن تحقيقات و گمراه کردن مسير تحقيق به طوري که هر چه حجم انفجار بزرگ‌تر باشد، رسيدن به عوامل آن دشوارتر باشد.
- تحريک احساسات و عواطف با دلخراش کردن ترور و اين همان موردي است که "يورگن کولبل " در کتاب خود به نام "شواهد پنهان در ترور حريري " به آن اشاره مي‌کند و مي‌نويسد که ترور حريري چنان طرح‌ريزي شد که مانند "ثوره الارز " در لبنان در خاطره‌ها باقي بماند.

اين نکات يک سوال اساسي را درباره شيوه‌اي که با آن حريري ترور شد، مطرح مي‌کند که مي‌توان آن را در سه فرضيه خلاصه کرد:

** فرضيه اجراي ترور با کارگذاري بمب زير زمين:
بسياري از داده‌ها و شواهد که به دست آمده است همه به يک نتيجه رسيده است و آن اين که چنين فرضيه‌اي با توجه به دشوار بودن شيوه اجرا و کاشت مواد منفجره که وزن آن به يک تُن مي‌رسد در منطقه‌اي در مرکز بيروت که شبانه‌روز شاهد آمد و شد مردم است، بسيار بعيد است زيرا اين شرايط عوامل ترور را رسوا مي‌کند.
از طرفي ديگر گودالي که انفجار ايجاد کرده است نشان مي‌دهد که انفجار از زير زمين نبوده و نشان مي‌دهد که اگر اين طور بود، قطر گودال کمتر از اين مي‌شد. علاوه بر اين اگر اين طور بود، اين انفجار لرزشي شديد شبيه زمين‌لرزه به همراه صداي شديد و پراکنده شدن گازهاي مختلف ايجاد مي‌کرد؛ همچنين مواد منفجره زير زمين قدرت تخريبي همان مواد منفجره بر روي زمين را ندارد و چون زمين محل انفجار قابليت فشرده شدن نداشت، خرابي فقط در محيط مجاور ايجاد ‌شد در صورتي که اگر اين مواد را روي سطح زمين منفجر کنيم قدرت تخريبي در مساحت بيشتري دارد.
در نتيجه، بعيد بودن اين فرضيه ما را به نتيجه‌اي بدون ابهام و بدون تأويل مي‌رساند و آن اين است که ترور با يکي از شيوه‌هاي زير انجام شده است:
- انفجار با فردي انتحاري سوار بر خودرويي بمب‌گذاري شده که مقدار زيادي منفجره حدود يک تُن يا بيشتر از آن حمل مي‌کرده است.
- ترور از راه هوا با موشکي که هواپيمايي نظامي شليک کرده است.

** فرضيه اجراي تـرور با خودرويي که فردي انتحاري با خودرو بمب‌گذاري شده اجرا کرده است
اين شيوه که خودرويي بمب‌گذراي شده را فردي انتحاري هدايت کرده باشد، به دلايل زير ثابت نشد:
1- حفره ناشي از انفجار به ابعاد 15 در 9 متر و با عمق 3 متر بوده است؛ در نتيجه بسته انفجاري -اگر با خودرو و در روي سطح خيابان حمل شده است- بايد وزني معادل شش تن مواد بشدت انفجاري داشته باشد تا اين حفره را ايجاد کند در حالي که همه گزارش‌ها تاکيد کرده است که وزن بسته مواد منفجره بيش از يک تن نبوده است پس مطمئنا روي سطح نبوده وگرنه چنين حفره‌اي ايجاد نمي‌کرد.

2- حفره ناشي از انفجار که در آن لوله‌هاي صدمه‌ديده آب پوشيده شده از گل و لاي ديده مي‌شود، نشان مي‌دهد که بخشي از انفجار در عمق زمين روي داده است زيرا بسته منفجره که در خودرو بوده است به چنين عمقي نمي‌تواند برسد که لوله‌هاي خوابيده در عمق زمين را صدمه بزند.

3- خودروي پارک شده در کنار حفره که در لحظه انفجار نيز آنجا بوده است، پس از انفجار شکل اتاق خود را حفظ کرده بود در حالي که مي‌بايست به چند متر آن سوتر پرتاب و به شکل کلي نابود مي‌شد البته اگر انفجار ناشي بوده باشد از بمبي به وزن چند تن که در خودرويي نزديک آن در حرکت بوده است.

4- موج قدرت تخريبي بسته کار گذاشته شده در درون خودرو بمب‌گذاري شده که بي‌شک در سمت راست خودرو يا چپ هيئت همراه حريري بوده است در نتيجه قدرتي که اشياء را به اطراف پرتاب کرده است سبب مي‌شده است که خودرو به يکي از سمت‌هاي چپ يا راست پرتاب شده باشد؛ پس با توجه به آنچه گفته شد نمي‌توان نتيجه گرفت که يکي از خودروهاي همراه حريري تا طبقه سوم ساختمان مجاور خود به بالا پرتاب شده باشد مگر اينکه انفجار از پايين بوده و سبب شده باشد که خودرو به بالا پرتاب شده باشد.

5- اگر هر بسته منفجره‌اي روي زمين يا در خودرويي کار گذاشته مي‌شد، دستگاه‌هاي هشدار دهنده موجود در هيئت حريري آن را شناسايي مي‌کرد و هشدار مي‌داد.

با توجه به تحليل‌هايي که بيان شد، روشن مي‌شود که احتمال انفجار با خودرويي حامل فرد انتحاري و مواد منفجره احتمالي غيرمنطقي است که واقعيت‌هاي به دست آمده آن را تاييد نمي‌کند و در عين حال بعيد است که کسي زمين را حفر و بسته منفجره‌اي به وزن يک يا دو تن دفن کرده سپس آن را پوشانده باشد آن‌هم در منطقه‌اي که شب و روز شلوغ است بدون اينکه کسي ديده باشد. اکنون اين سوال مطرح مي‌شود که ترور چگونه انجام شده است؟

** فرضيه اجراي ترور از هوا با موشک يک هواپيماي نظامي؛

بي‌شک، تحليل شکل حفره ناشي از انفجار و حجم آن بخصوص عمق آن و به بالا پرتاب شدن خودروهاي هيئت همراه حريري تا ارتفاع طبقه سوم ساختمان مجاور محل حادثه، علاوه بر تصاويري که از جسد حريري گرفته شده است، که در قسمت پايين تنه بشدت آسيب ديده بود، در حالي که قسمت بالاي بدن مانند سر کمترين آسيب را ديده بود، همه نشان مي‌دهد که اجراي ترور با شليک موشک از هوا محتمل‌تر از فرضيه‌هاي ديگر است.
ولي در اين جا برخي جوانب اين فرضيه نياز به توضيح دارد که بايد نوع مواد منفجره که کلاهک موشک حامل آن بوده است، روشن شود.
نخستين موضوعي که مي‌تواند طرح شود اين است که ممکن است اين موشک از آسمان به زمين شليک شده و چنين حفره بزرگي را ايجاد کرده و به مرگ حريري منجر شده باشد. پاسخ سريع به اين امر را با مقايسه ساده‌اي ميان تصوير حفره انفجار ترور حريري و تصاوير حفره‌هاي بمباران هوايي اسرائيل در جنگ تابستان سال 2006 [33 روزه] يا جنگ غزه مانند حفره دانشکده پليس حماس در غزه، خواهيم داد.
اما درباره چگونگي ايجاد اين حفره و پرتاب شدن بتون‌ها به چند صدمتري و خروج لوله‌هاي زيرزميني آب از زمين، طبق تحليلي منطقي به دليل اين است که ممکن است ترور با موشکي با دقت بالا از آسمان به زير خودرو حريري اصابت کرده و آسفالت را شکافته و حفره‌اي به عمق مشخص ايجاد کرده باشد، پيش از آنکه خودروي منفجر شده باشد.
اين تحليل پيش از اين توجه «سرج پرامرتس» پژوهشگر بين‌المللي را جلب کرده بود و سپس نزد برخي کارشناسان فني و کارشناسان پزشکي قانوني انعکاس يافته است. از طرفي، "کيت هلسابل " کارشناس حفريات و مهندس مکانيک در دانشگاه واشنگتن در يکي از گزارش‌هاي منتشر شده اعلام کرد که اگر بمب به کلاهکي حفرکننده مجهز بوده باشد، قادر بوده است که چنين خسارتي را به زمين و جسدهاي حادثه ترور حريري وارد کرده باشد.
هلسابل افزود که اين نوع بمب‌ها معمولا از آسمان شليک مي‌شود و قادر است بمب‌هاي "پانکر پاستر " را که قبل از انفجار سطح مدنظر را مي‌شکافد، نابود کند و در نتيجه بمب به وزن يک تن و مجهز به کلاهک نفوذکننده بوده که از آسمان به زمين شليک شده و قادر بوده است که چنين حفره‌اي ايجاد کند.
همچنين، "خاوير لاروش " کارشناس امور جنايي کميته بازرسي بين الملل (کارشناس پزشکي قانوني و هماهنگ کننده پزشکي قانوني در دادگاه بين‌المللي) گزارشي محرمانه تهيه و در آن اشاره کرد که احتمال دارد اسرائيل حريري را با بمب هوا به زمين مجهز به مواد منفجره به وزن بيش از 500 کيلوگرم از ماده تي.ان.تي ترور کرده باشد که به هنگام اصابت بمب به زمين يا با کمي تاخير يعني پس از شکافتن سطح زمين و ايجاد حفره منفجر شده باشد و بخش باقي مانده بمب اهداف نزديک به مکان انفجار را نابود کرده باشد.

** مواد تشکيل دهنده ماده منفجره؛

براي شناختن مواد تشکيل دهنده ماده به کار رفته براي ترور حريري، اهميتي ويژه دارد زيرا سبب شناسايي عامل ترور حريري مي‌شود، بويژه اينکه اگر بدانيم که انواع مشخص به کار رفته در ترور حريري جز در اختيار چند کشور محدود و مشخص نيست. براي تعيين ماهيت اين مواد شکي نيست که بايد به جزئي‌ترين موارد ترور واقف بود و آن را بررسي کرد و مهم‌ترين مواردي که پس از رخداد ترور مي‌توان به آن اشاره کرد اين است:
- حرارت بالا و ايجاد شده از قدرت آتش انفجار
- آتش‌گرفتن مکان ترور و پراکنده شدن تکه‌هاي خودروي حريري
- ذغال شدن بخشي از اجساد و سالم ماندن بخشي ديگر از اجساد
- پراکنده شدن تکه‌هاي اجساد به شکلي عجيب
عدم وجود آثار استخوان‌هاي خرد شده، يا پوست تکه شده پس از آنکه نيروي حرارت خون‌هاي ريخته شده را خشک کرد
- ذوب شدن ساعت حريري که از طلاي خالص بود و ذوب لايه فولاد روي خودروهاي هيئت حريري و نابود شده آن به طور کامل
پرتاب شدن سرپوش لوله‌هاي آب موجود در محل انفجار
بي‌شک اين چنين آثاري نشان دهنده نوع مواد منفجره‌ ترور حريري است و ويژگي‌هاي سلاح به کار رفته در اين ترور را نشان مي‌دهد که مي‌توان به موارد زير اشاره کرد:

- قدرت مکندگي اکسيژن در لحظه وقوع انفجار که اين را خشکي اجساد قربانيان کاملا نشان مي‌دهد.
- قدرت ايجاد فشار بسيار بر منطقه انفجار به طوري که اشياء سنگين به بالا پرتاب و به پرواز آن در هوا منجر شده است.
- با دقت بودن و قدرت بالاي انفجاري که به نابودي همه اشياء موجود در مکان منجر شد
- سرعت انفجار که حرارت فوق‌العاده زياد محل انفجار نشان دهنده آن است (انفجار کند همه گياهان منطقه را مي‌سوزاند درست عکس مواد منفجره سريع‌الانفجار که ناقص مي‌سوزاند).

اين ويژگي‌ها سوالي اساسي درباره سلاح به کار رفته در ترور حريري که به مقدار کمي اورانيوم غني‌شده مجهز بوده مطرح مي‌کند، که اين اورانيوم مي‌توانسته است تشعشع در مقدار محدود داشته باشد.
احتمال اين فرضيه وقتي قوت مي‌گيرد که بدانيم پزشکان بيمارستان نظامي فرانسه که "باسل فليحان " تنها نجات‌يافته از اين حادثه را معاينه کردند و شگفت‌زده شدند زمانيکه دريافتند وي در معرض تشعشع اورانيوم غني‌شده قرار گرفته است.
براي تامل دقيق در اين فرضيه به آثاري اشاره مي‌کنيم که بمب‌هاي حاوي اورانيوم غني‌شده مي‌تواند از خود بر روي خودروهاي زرهي و افراد بر جاي گذارد مانند:
1- توليد نيروي فشار و انرژي زياد که سبب ذوب شديد بدنه خودروهاي زرهي مي‌شود.
2- تشعشع به بدن افراد و تاثير بر پوست و انسداد وريدهاي بدن و نابودي سلول‌هاي عصبي.
3- بالا رفتن شديد درجه حرارت به هنگان انفجار و در نتيجه علت آتش‌سوزي و آتش‌هاي ايجاد شده حرارت ناشي از انفجار مواد منفجره بوده است که با سرعت احتراق و بالا رفتن فشار و درجه حرارت، سرعت آتش‌سوزي بيشتر شده است.

براي اطمينان يافتن از اين امر، مقايسه‌اي ساده مي‌کنيم با نشانه‌هايي که روي اجساد برخي قربانيان جنايت صهيونيستي در غزه در جنگ 22 روزه سال 2008 باقي مانده است و نشانه‌هايي که جنايت ترور حريري باقي گذاشته تا وجوه مشترک اين دو به دست آيد.
طبق گزارش‌هاي وزارت بهداشت دولت اسماعيل هنيه در غزه، در سال 2008، "آثار ويران‌کننده بمب‌هاي اسرائيل در تهاجم به غزه، سبب سوختگي بالاي صدمه‌ديدگان و شکسته‌شدن استخوان‌هايشا ن و بدچهره کردن جسد شهدا شده است. شاهدان عيني ترور حريري هم از بوي بد صحنه جنايت شکايت کرده‌اند.
همچنين، روزنامه "اينديپندنت " انگليس گزارش کرد: آسيب مردم در سال 2008 در غزه بسيار عجيب بود. اين روزنامه درباره سوختگي همه اجزاء جسد شهدا تا استخوان‌ها و تکه‌تکه شدن و انفجار اعضاي داخلي قربانيان نوشت بدون اينکه جراحت‌هايي جدي يا شديد اين آسيب را توجيه کند. اين همان آثاري است که به شکلي روشن بر جسد حريري عيان بود، همچنانکه جسد وي نيز تکه‌تکه نشده بود و جراحتي ديده نمي‌شد يا خونريزي که ناشي از جراحت در جسدش باشد ملاحظه نشد در حالي که خونريزي ايجاد شده در جسد حريري از دهان و بيني وي بود و بدن وي بر اثر حرارت فوق‌العاده بالاي انفجار بسرعت خشک شده بود.

در نتيجه، بر اساس آنچه در بالا آمد، شواهد محکم از دخالت اسرائيل در عمليات ترور رفيق الحريري نخست وزير اسبق لبنان حکايت مي‌کند؛ چه از لحاظ مواد منفجره‌اي که داراي اورانيوم غني‌شده بوده است و هيچ دولتي جز اسرائيل تاکنون سابقه استفاده از آن را ندارد چه از لحاظ شيوه ايجاد انفجار و خسارت‌هاي به بار آمده بر اثر آن در مکان انفجار و اجساد قربانيان.

***بخش سوم گزارش المنار

المنار در اين گزارش توضيح مي‌دهد که پارادوکس‌هاي بزرگ و غيرقابل تفسيري در صحبت‌هاي "دانيل بلمار " دادستان کل دادگاه بين‌المللي وجود دارد؛ زماني که وي صراحتا اعلام کرد در قضيه ترور رفيق حريري به قوي‌ترين شواهد تکيه کرده، اين سؤال مطرح مي‌شود چرا تحقيقات پيرامون شواهد، ادله و قرايني که از زمان ترور حريري تا به امروز بدون شک حاکي از دست داشتن رژيم صهيونيستي در ترور حريري مي‌باشد، صورت نمي‌گيرد؟

***اعتراف رئيس اطلاعات نظامي رژيم صهيونيستي

بر اساس اين گزارش اگر در تحقيقات جنائي واقعا هدف تحقق عدالت از طريق پرداختن به معيارهاي درست قانوني جهت اثبات امور باشد، بايستي براي اقامه دليل در برابر قاضي به اصل صداقت مبتني بر واقعيت يا کشف حقيقت پايبند بود؛ در علم حقوق اصلي قانوني وجود دارد که اعتراف را بالاترين دليل مي‌داند که از حيث ارزش اثباتي دليلي بالاتر از آن وجود ندارد و به منزله استدلال قاطع براي فرد اعتراف کننده است. در همين چارچوب بر کسي پوشيده نيست که "عاموس يادلين " رئيس اطلاعات نظامي اسرائيل اذعان داشته دستگاه امنيتي وي بسياري از ترورها و انفجارهاي لبنان را مديريت مي‌کند. وي اخيرا ضمن اعتراف به اينکه "حادثه ترور حريري نقش بسزايي در راه‌اندازي بسياري از طرح‌هاي رژيم صهيونيستي در لبنان داشته است "، اشاره کرده که توانسته "کارهاي بزرگي جهت دور کردن اطلاعات و ارتش سوريه از لبنان و محاصره حزب‌الله به ثبت برساند ".
اين اظهارات يادلين اعتراف صريح به ترور حريري و بسياري از شخصيت‌هاي لبنان است که با آنچه پيش از اين در تاريخ 3 ژوئن 2008 در سايت اطلاعاتي رژيم صهيونستي "فيلکا " آمده بود همخواني دارد؛ در آنجا اشاره شده بود ژنرال "امان روين آرليخ "، افسر اطلاعات نظامي رژيم صهيونيستي ضمن اعتراف به جنايت ترور حريري به اين نکته اشاره داشت که قتل حريري منجر به تسلط آمريکا بر لبنان و خدمت به استراتژي رژيم صهيونيستي بوده است.
"عاموس هارئيل " روزنامه‌نگار يهودي در گزارش خود که روزنامه اسرائيلي "هاآرتص " آن را در شماره 25 ماه مي 2010 منتشر کرد، آورده که رئيس "امان " در پايان سال 2001 يعني بيش از 3 سال قبل از ترور پرونده‌اي تهيه کرده بود که در آن انتظار مي‌رفت حريري به دست حزب‌الله به قتل برسد. به فاصله نه چندان زيادي از اين ماجرا روزنامه اماراتي "الاتحاد " ديگر روزنامه‌اي بود که گزارشي محرمانه از آکادمي صهيونيستي مطالعات خاورميانه منتشر کرد که در آن آمده بود تل‌آويو در انفجارهاي پي‌درپي لبنان دست داشته است. طبق اين گزارش آريل شارون نخست‌وزير اسبق رژيم صهيونيستي بعد از ترور رفيق حريري اعلام کرد: «اوضاع لبنان تحت کنترل است و تل‌آويو ارتباطات ويژه‌اي با احزاب چه در داخل يا خارج لبنان که رابطه و قدرت لازم براي ايجاد تحرک در لبنان جهت پايان دادن به حضور سوريه را دارند برقرار کرده است.» طبق اين گزارش رژيم صهيونيستي از زمان ترور حريري مقادير زيادي مواد منفجره را در سراسر مرزهاي شمالي لبنان قاچاق کرده است. بر همين اساس "برايان هرينگ " پژوهشگر آمريکايي و روزنامه‌نگار متخصص در امور امنيتي با ترجمه گزارشي از اطلاعات فرانسه به اين نکته رسيد که دستگاه اطلاعاتي اسرائيل "موساد " جرياني است که رفيق حريري را ترور کرده است.
در اينجا به طرح سؤالي ديگر بازمي‌گرديم، اينکه از کار افتادن سيستم هشدار خودروي حريري که قادر به کشف مواد منفجره بوده و از لحاظ تکنولوژي پيشرفته به ‌کار رفته در آن نادر و کمياب است، چگونه ممکن است؟

 

***از کار انداختن سيستم هشدار و پارازيت کاروان حريري

در وهله نخست براي ما روشن مي‌شود که عمليات ترور حريري يک عمليات پيچيده بوده و مجريان آن افرادي حرفه‌اي بودند که تکنولوژي پيشرفته و بالايي براي انجام عملياتي بدين شکل را در اختيار داشتند. کارشناسان بين‌المللي نيز با اشاره به اين مطلب که انجام اين جنايت بدون وجود ابزار و تکنولوژي پيشرفته مدرن ممکن نيست بر اين مطلب تأکيد دارند؛ از طرفي اين تکنولوژي جز در اختيار موساد و اطلاعات آمريکا نيست، به ويژه آنکه شکي نيست احزاب داخلي هرچقدر هم در وضع خوبي باشند، قابل تصور نيست تکنولوژي ضدسيستم هشدار خودروي حريري را در اختيار داشته باشند؛ "يورگن کاين کولبل " متخصص آلماني جرائم سياسي در کتاب "شواهد پنهان ترور حريري " که ماه مي سال 2006 منتشر شده بر اين نکته تأکيد داشته است. او نشان داد "دستگاه پارازيت (جهت ايجاد اختلال در فرکانس بمب‌هاي کنترل از راه دور و موشک‌ها) که کاروان حريري به طور دائم از آن استفاده مي‌کرد، يک ساعت قبل از وقوع حادثه ترور از کار افتاده، سيستم الکترونيکي ويژه کاروان حريري نيز به همين شکل قادر به دريافت يا ارسال هيچ گونه ارتعاش موبايل يا سيستم کنترل از راه دور که براي انفجار به کار برده مي‌شود، نبوده است " روشن است اين ويژگي بنا بر آنچه آزمايشات فني نشان مي‌دهد جز از طريق شبکه مرکزي سيستم الکترونيکي اين دستگاه‌ها قابل تعطيل شدن نيست و تنها شرکت وارد کننده آن که بنا بر تأکيد نويسنده شرکتي اسرائيلي است اين امکان را در اختيار دارد، چرا که يکي از مقامات ارشد اين شرکت سال‌ها جاسوس سازمان اطلاعات ارتش بوده است.


***رصد مسيرهاي تردد حريري از سوي صهيونيست‌ها

با مطابقت نقشه مسير حرکت کاروان حريري و مکان‌هايي که وي به آنجا مي‌رفته، روشن مي‌شود رژيم صهيونيستي به ويژه طي سال‌هاي اخير و پيش از ترور، بارها و بارها در زمان‌ها و مکانهاي مختلف، اين مکانها به ويژه محل وقوع ترور را تحت نظارت و رصد داشته است.


***حضور هواپيماهاي صهيونيستي در زمان انفجار در آسمان بيروت

مراجعه به جدول برخي کشورهاي همسايه لبنان که رادارهاي ثبت و رصد حرکات هوايي روزانه را در اختيار دارند، نشان مي‌دهد انفجار منجر به مرگ رفيق حريري در ساعت 56/12 ظهر روز دوشنبه 14 فوريه 2005 واقع شد، اين انفجار با تحرکات هوايي رژيم صهيونيستي در آسمان لبنان مصادف بود؛ به گونه‌اي که فعاليت يک هواپيماي آواکس در مقابل سواحل لبنان به سمت بيروت از ساعت 10 تا 30/2 به ثبت رسيده است. در حريم هوايي لبنان نيز سيگنال فعاليت هواپيماهاي اطلاعاتي اسرائيل از سواحل لبنان تا بيروت بين ساعت 30/10 تا 40/12 به ثبت رسيده است.


***ماهواره‌ها و تصاوير هواپيماهاي جاسوسي

المنار مي‌افزايد: با وجود آنکه بسياري از شاهدان نزديک به صحنه جنايت تأکيد داشتند صداي پرواز هواپيما در آسمان بيروت را شنيدند و با وجود آنکه آمريکا و رژيم صهيونيستي در منطقه داراي ماهواره و هواپيماهاي جاسوسي هستند، ولي حاضر نشدند با ارائه نوار تصاوير ترور، به کميته بين‌المللي تحقيق براي کشف حقيقت همکاري کنند. در همين رابطه بازرسان کميته بين‌المللي تحقيق مي‌گويند اين کميته از رژيم صهيونيستي خواست تصاوير گرفته شده توسط هواپيماهاي جاسوسي اين رژيم در روز ترور حريري را به اين کميته ارائه دهد، ولي رژيم صهيونيستي تصاوير 3 روز قبل از ترور را ارائه داد و مدعي شد دو روز پيش از ترور دوربين هواپيماهاي جاسوسي دچار نقص فني شد و اين نقص تا دو روز پس از ترور ادامه داشته است. اين محققان مي‌افزايند: پس از آنکه رژيم صهيونيستي از تحويل تصاوير جاسوسي عمليات ترور به کميته امتناع کرد، کميته همين درخواست را از آمريکا کرد، عجيب اينجاست که آمريکايي‌ها نيز همان ادعاي صهيونيست‌ها را تکرار کرده گفتند که دستگاه‌هاي تصويربرداري هواپيماهاي جاسوسي در روز ترور دچار نقص فني شده است. نقص ادعايي در هواپيماهاي جاسوسي اين ترديد را ايجاد مي کند که آمريکا و رژيم صهيونيستي در عمليات ترور حريري دست داشته‌اند. روشن مي‌شود اينها چيزهايي در اختيار دارند که براي کميته تحقيق مفيد است، لذا آن را پنهان و کتمان مي‌کنند، چرا که اگر دست به اظهار اين تصاوير ضبط‎شده بزنند حقايق پنهان بسياري فاش خواهد شد.


***حضور مزدوران رژيم صهيونيستي در صحنه جنايت

اطلاعات قطعي نشان مي‌دهد يکي از مزدوران اسرائيل بنام "غسان جرجيس "، در تاريخ 13 فوريه 2005 يعني يک روز پيش از ترور حريري، در صحنه ترور در سنت جرج حضور داشته است؛ وي سابقه تسهيل ورود و خروج عناصر اطلاعاتي صهيونيست از خط ساحلي لبنان و مرزهاي زميني براي انجام مأموريت اجرايي و لوجستيکي از طريق حمل بمب‌ها و کيف‌هاي مشکي رنگي را دارد؛ همان‎گونه که وي در تاريخ 12 دسامبر 2004 در جريان عمليات ترور يکي از اعضاي مقاومت بنام شهيد "غالب عوالي " شرکت داشت و تيم اجرايي اسرائيل را به مکان عمليات رسانده و بعد از انجام ترور از آنجا خارج کرد.


***حريري در ليست ترور لابي لبنان در واشنگتن

در همين راستا کتاب "يورگن کاين کولبل " کارشناس آلماني جرم‎شناسي مجموعه‌اي از اطلاعات و اسناد را ارائه مي‌دهد که حاکي از دست داشتن واشنگتن و تل‌آويو در ترور حريري مي‌باشد؛ وي در کتاب خود اشاره دارد که نام حريري و حتي قتل وي در ليست افرادي که بايد از بين بروند، روي سايت اينترنتي "کميته آمريکايي براي آزادي لبنان " قرار داشته است؛ اين سايت، سايت لابي لبنان در آمريکاست که به محافل نومحافظه‌کاران نزديک است.


***برنامه‌ريزي براي لبنان با پيش‎سناريوي عدم حضور حريري

اين اطلاعات با يافته‌هاي "تيري ميسان " نويسنده و تحليلگر معروف فرانسوي در کتاب "دروغ بزرگ 2 " مرتبط است؛ وي در کتاب خود ضمن اشاره به اينکه اسرائيل و آمريکا دو طرفي هستند که از جنايت ترور حريري بهره برده‌اند دريافته گروه کميته آمريکايي براي لبنان آزاد که نزديک به سازمان جاسوسي آمريکا (سي‎آي‎اي) است، قبل از وقوع ترور از اين جنايت اطلاع داشته است. از اين بالاتر تيري ميسان با استناد به اسناد پنتاگون کشف کرد جنگ 33 روزه اسرائيل عليه لبنان از مدتها پيش با سناريوي خروج نيروهاي سوري از لبنان طراحي شده بود تا اين کشور بدون دفاع باقي بماند، به علاوه غياب رفيق حريري براي حذف نفوذ فرانسه از ديگر محورهاي اين سناريو بود.


***شبکه ارتباطي لبنان

به اعتقاد کارشناسان و متخصصين، رژيم صهيونيستي موفق به کنترل کامل بخش مخابرات لبنان شده است، به علاوه اقداماتي مانند جاسازي خط‌هاي مخفيانه خريداري شده توسط مزدوران اين رژيم درون خطوط ساير افراد، نفوذ مزدوران در شرکت‌هاي تلفن همراه و دسترسي به شبکه اينترنتي (باروک) از ديگر اقدامات جاسوسي اسرائيل در لبنان است.
نتيجه آنکه تمامي نقص‌هاي وارد بر پيکره لبنان به رژيم صهيونيستي قدرت نفوذ به عرصه لبنان را داده و با قابليت‌هاي لوجستيکي و اجرايي قادر است مديريت شبکه‌هاي جاسوسي، شناسايي و رصد را در دست بگيرد علاوه بر آنکه قدرت اجراي ترور به ويژه يافتن هر فرد از طريق تلفن همراهش هدف‌گيري را بسيار آسان مي‌سازد.


***شاهدان:

يک شاهد فرانسوي موساد را متهم به ترور حريري کرده و در همين راستا "وين مديسون " روزنامه‌نگارمعروف آمريکايي در گزارش اطلاعاتي خود که در تاريخ 24 اکتبر 2006 منتشر شده و از اعتبار بالايي نيز برخوردار است، آورده که يک افسر اطلاعاتي فرانسه که در بخش اداره کل امنيت خارجي فرانسه کار مي‌کند مطلب مهمي را پيرامون ترور حريري نخست‎وزير اسبق لبنان اظهار داشته و گفته است: ترور حريري در حادثه انفجار يک خودروي بمب‌گذاري شده توسط يک سامانه متعلق به موساد اسرائيل صوت گرفته است.

 

***اهداف پشت پرده ترور حريري

گزارش نشان مي‌دهد اصلي‌ترين اهداف ترور حريري عبارت است از :

- برافروختن خشم عمومي عليه سوريه در لبنان.
- اخراج نيروهاي سوريه از لبنان.
- انداختن مسئوليت ترور بر دوش سوريه با هدف محکوميت بين‌المللي آن و تحميل تحريم‌هاي بين‌المللي بر اين کشور.
- تضعيف قدرت لبنان و رها کردن آن در برابر حملات رژيم صهيونيستي با خروج نيروهاي سوري، به علاوه خلع سلاح مقاومت.
به اعتقاد مديسون روزنامه‌نگارمعروف آمريکايي ، ترور حريري چاشني انفجاري بود که شرايط لازم براي بحراني کردن وضع لبنان، يورش به سوريه و در نهايت خلاصي از مقاومت و در رأس آنها حزب‌الله را فراهم مي‌نمود.

در پايان اين گزارش آمده است که با استناد به مطالب ذکرشده و روشن شدن اين نکته که آمريکا و رژيم صهيونيستي بيشترين بهره را از ترور حريري برده‌اند و نيز تحليل شيوه انجام ترور و استناد به تمامي شواهد و مدارک که بر دست داشتن اسرائيل در ترور تأکيد دارند، پيش‎فرض اتهام ما متوجه دشمن صهيونيستي است که حريري را با شليک موشک هوايي آن هم در لحظه بحران بين‌الملل که حاصل همگرايي پرزيدنت بوش و همتاي فرانسوي‎‌اش ژاک شيراک بوده ترور کرده است؛ هدف از آن نيز بهره‌گيري از اين ترور براي بي‎ثبات کردن اوضاع لبنان و صرف اقدامات امنيتي عليه سوريه و مقاومت بوده است.
نتيجه آنکه هيچ کيفرخواستي نمي‌تواند يافته‌هاي ما را رد کند، و اگر چنين شود، حکمي خلاف واقعيت بوده و فاصله بسياري با عدالت و انصاف خواهد داشت.