سرویس ورزشی مشرق -- در روزهایی که هوش و حواس خانواده ورزش ایران متوجه سلطانیفر دولتی و نحوه دفاع او در صحن علنی مجلس و تلاش برای رای آوردن یا نیاوردن او بود، سلطانیفر ورزشی پس از سالها تحمل درد و رنج به شهادت رسید.
در بی خبری رسانهها و خبرگزاریهای ما و پیگیرترین ورزشیها و علاقمندان فوتبال یکی از سایتهای فارسی زبان ضد انقلاب مطلبی در خصوص شهادت این فوتبالیست محجوب نوشت که با خواندن آن فقط می توان تأسف خورد که با وجود این همه سایت و ورزنامه ورزشی و فرهنگی باید در یک سایت معاند توصیف یکی از افتخارات فوتبال کشور را که جانباز جنگ تحمیلی نیز بوده است را ببینیم ( البته این مطلب در نوع خود زیبا بود): «از مجروحان شیمیایی جنگ بود و ترجیح داد جای پا به توپ شدن، دو سال از بهترین دوران فوتبالش را در مناطق جنگی، دست به دوربین شود.
او در بیمارستانی در کوالالامپور بر اثر سرطان درگذشت، به خاطر عوارض بمبهای شیمیایی، مدتها گرفتار شیمی درمانی بود. میگویند برای معالجه عازم آمریکا شده و به دلیل هزینههای بالای درمان، سر از مالزی درآورده و همانجا جوابش کردهاند. چند روزی مقاومت کرده و سرانجام، در غربت دیده از جهان فرو بسته و به شهادت رسیده است.»
از اغلب بازیکنان مطرح دهه 60 فوتبال ایران که عضو پرسپولیس و استقلال نبودند، نه در جستجوهای اینترنتی چیزی پیدا میشود و نه در آرشیو صداوسیما. حتی از بازیکنانی که دهه 70 بازی میکردند و عضو تیم ملی بودند هم وقتی به برنامه 90 میآیند، فردوسیپور میگوید هیچ تصویری پیدا نکردیم.
شکاف بزرگی بین دهه 60 و فوتبال امروز ایران وجود دارد که قابل مقایسه با حتی کشورهای حوزه خلیج فارس هم نیست. ارتباط فوتبالیهای دیروز و امروز، محدود مانده به چهرههایی که قبلاً بازیکن بودند و حالا مربی. وگرنه عرصه «کسوت» در ورزش ایران یعنی فراموشی.
نادیدهانگاری تاریخ ورزش ایران، میتواند از آسیبهای تعدد روزنامهها و سایتهای ورزشی باشد و جای خالی هفته نامهها. همچنین تغییر شگفتآور ذائقه مخاطبان فوتبال طی دو دهه اخیر که به مصاحبههای جنجالی قبل و بعد از بازی و تردد مدیرعامل باشگاه محبوبشان در شبکههای تلویزیونی خو گرفتهاند.
اغلب باشگاهها و فدراسیونها در سایتشان به تاریخ خود بی اعتنا هستند و همچنان باید به علاقه شخصی و خاطرات چند روزنامهنگار، همچنین آرشیویستهایی که خاطرات دهههای پیشین فوتبال را در شبکه های اجتماعی تدوین میکنند، اکتفا کرد.
اما سعید سلطانیفر، بال راست شاهین تیز پرواز (لقب کلیشهای رسانههای آن روز) دهه 60 فوتبال جنگ زده که سابقه گلزنی به پرسپولیس را هم دارد، کیست؟
برای شناخت او باید بازگردیم به سال 1365 و چون گمنام است، همتیمیهایش را نیز یادآوری کنیم. مجتبی محرمی که برای سربازی، ناگزیر از شاهین جدا شده و رفته نیروی زمینی. اما این تیم با پیراهن و ساق سفید و شورت مشکی در سال 1366 با پیشکسوتان دلسوزش جعفر کاشانی و همایون بهزادی، مثل تمام آن سالها کابوس پرسپولیس و استقلال در فوتبال تهران شده بود.
حجت شاهنباتی درون دروازه است. محمد آینهچی و محمود معمار، ستونهای محکم خط دفاعی. در خط میانی محمدحسین ضیایی که بعداً راهی مجارستان و باشگاه واشاش شد بازی میکند و امیر قلعهنویی هم هست که به اتفاق سعید سلطانیفر، وظیفه تغذیه کریم باوی مهاجم اول تیم ملی ایران را برعهده دارند.
استقلال را بدون گل متوقف میکنند و پرسپولیس را 2-0 شکست میدهند، مسابقهای همواره جنجالی که این بار ختم به خیر میشود.
البته فقط در 90 دقیقه! زیرا پس از سوت داور، قلعهنویی با رحیم یوسفی که اتفاقاً در شاهین سال 62 همبازی بودند درگیر میشوند، بهروز سلطانی سنگربان پرسپولیس هم یک پای دعواست.
سال 67 که اکبر مالکی مربی این تیم شده، جوانترهایی مثل محمد خاکپور، میرشاد ماجدی، علیرضا مجاوری هم هستند و سلطانیفر همچنان شاهینی مانده است.
سال 68 ناصر ابراهیمی روی نیمکت مینشیند و او چهارمین سال حضورش را در این تیم سپری میکند. فصلی که شاهین باز هم با استقلال 0-0 شد.
محمدعلی یحیوی در بهترین فصل فوتبالیاش مقابل پاس، بنیاد شهید، ژاندارمری، عقاب، گسترش، راه آهن، بانک سپه و ... هم دروازهاش را بسته نگه داشت.
آن سال منوچهر عبداللهنژاد که بعداً به پرسپولیس پیوست و فریدون برقی هم در شاهین بودند و غلامرضا فتحآبادی نیز در آخرین روزهای فوتبالیاش در خط حمله. روزهایی که ستارگان فوتبال با مینیبوس شهری خودشان را به ورزشگاه شهید شیرودی(امجدیه) میرساندند تا آخرین پرده از نمایش فوتبال بدون پول در ایران را اجرا کنند.
مرحوم سعید سلطانیفر یکی از همانها بود. همان که بعداً نه یک خط مصاحبه کرد، نه از بی پولی آن مقطع زمانی نالید، نه به مال و مکنت فوتبالیستهای امروز گیر داد، نه از همبازیانی که میلیاردر شدهاند و فراموشش کردهاند، گله کرد.
او که جنگ را از نزدیک دیده بود، فیلم جنگی هم بازی کرد. «تویی که نمیشناختمت» در سه اپیزود که ایفاگر نقش اصلیاش شد.
در اپیزود اول دو برادر که به فاصله یک ساعت متولد شدهاند، رضایت پدرشان را جلب میکنند تا راهی جبهه شوند. برادری که زودتر متولد شده هدف گلوله قرار میگیرد و به شهادت می رسد. برادر دوم هم موقعی که پیکر برادرش را به پشت جبهه منتقل میکند، با هدف قرار گرفتن آمبولانس شهید میشود.
این فیلم که عنوان اصلیاش روی اپیزود سوم بود، سال 1369 دیپلم افتخار بخش مسابقه فیلمهای اول و دوم جشنواره فجر را گرفت و دو سال بعد هم چهار جایزه از جشنواره فیلم های دفاع مقدس دریافت کرد.
از سال 68 به بعد بود که با پایان جنگ و تغییر آرایش سیاسی و اقتصادی کشور باشگاههای پورا، بانک تجارت، کشاورز و در ادامه هم تیمهایی مثل سایپا و بهمن تعریف جدیدی از اقتصاد و فوتبال ارائه کردند.
دیگر نیازی نبود بازیکنان هم در کارخانه کارگری کنند و هم برای تیمشان بدوند و گل بزنند. اما دوران فوتبال سعید، به خاطر آثار بمبهای شیمیایی و ضرورت پیگیری درمان، تمام شده بود. پس از مرگ فوتبال آماتور دهه 60، از سعید سلطانیفر هم تا 25 سال دیگر خبری نیامد تا انتشار خبر شهادت غمانگیزش. روحش شاد.
او در بیمارستانی در کوالالامپور بر اثر سرطان درگذشت، به خاطر عوارض بمبهای شیمیایی، مدتها گرفتار شیمی درمانی بود. میگویند برای معالجه عازم آمریکا شده و به دلیل هزینههای بالای درمان، سر از مالزی درآورده و همانجا جوابش کردهاند. چند روزی مقاومت کرده و سرانجام، در غربت دیده از جهان فرو بسته و به شهادت رسیده است.»
از اغلب بازیکنان مطرح دهه 60 فوتبال ایران که عضو پرسپولیس و استقلال نبودند، نه در جستجوهای اینترنتی چیزی پیدا میشود و نه در آرشیو صداوسیما. حتی از بازیکنانی که دهه 70 بازی میکردند و عضو تیم ملی بودند هم وقتی به برنامه 90 میآیند، فردوسیپور میگوید هیچ تصویری پیدا نکردیم.
شکاف بزرگی بین دهه 60 و فوتبال امروز ایران وجود دارد که قابل مقایسه با حتی کشورهای حوزه خلیج فارس هم نیست. ارتباط فوتبالیهای دیروز و امروز، محدود مانده به چهرههایی که قبلاً بازیکن بودند و حالا مربی. وگرنه عرصه «کسوت» در ورزش ایران یعنی فراموشی.
نادیدهانگاری تاریخ ورزش ایران، میتواند از آسیبهای تعدد روزنامهها و سایتهای ورزشی باشد و جای خالی هفته نامهها. همچنین تغییر شگفتآور ذائقه مخاطبان فوتبال طی دو دهه اخیر که به مصاحبههای جنجالی قبل و بعد از بازی و تردد مدیرعامل باشگاه محبوبشان در شبکههای تلویزیونی خو گرفتهاند.
اغلب باشگاهها و فدراسیونها در سایتشان به تاریخ خود بی اعتنا هستند و همچنان باید به علاقه شخصی و خاطرات چند روزنامهنگار، همچنین آرشیویستهایی که خاطرات دهههای پیشین فوتبال را در شبکه های اجتماعی تدوین میکنند، اکتفا کرد.
اما سعید سلطانیفر، بال راست شاهین تیز پرواز (لقب کلیشهای رسانههای آن روز) دهه 60 فوتبال جنگ زده که سابقه گلزنی به پرسپولیس را هم دارد، کیست؟
برای شناخت او باید بازگردیم به سال 1365 و چون گمنام است، همتیمیهایش را نیز یادآوری کنیم. مجتبی محرمی که برای سربازی، ناگزیر از شاهین جدا شده و رفته نیروی زمینی. اما این تیم با پیراهن و ساق سفید و شورت مشکی در سال 1366 با پیشکسوتان دلسوزش جعفر کاشانی و همایون بهزادی، مثل تمام آن سالها کابوس پرسپولیس و استقلال در فوتبال تهران شده بود.
حجت شاهنباتی درون دروازه است. محمد آینهچی و محمود معمار، ستونهای محکم خط دفاعی. در خط میانی محمدحسین ضیایی که بعداً راهی مجارستان و باشگاه واشاش شد بازی میکند و امیر قلعهنویی هم هست که به اتفاق سعید سلطانیفر، وظیفه تغذیه کریم باوی مهاجم اول تیم ملی ایران را برعهده دارند.
سعید سلطانیفر، نفر چهارم ایستاده از راست، یکی از بازیکنان تاثیر گذار تیم شاهین در دهه 60 بود
استقلال را بدون گل متوقف میکنند و پرسپولیس را 2-0 شکست میدهند، مسابقهای همواره جنجالی که این بار ختم به خیر میشود.
البته فقط در 90 دقیقه! زیرا پس از سوت داور، قلعهنویی با رحیم یوسفی که اتفاقاً در شاهین سال 62 همبازی بودند درگیر میشوند، بهروز سلطانی سنگربان پرسپولیس هم یک پای دعواست.
سال 67 که اکبر مالکی مربی این تیم شده، جوانترهایی مثل محمد خاکپور، میرشاد ماجدی، علیرضا مجاوری هم هستند و سلطانیفر همچنان شاهینی مانده است.
سال 68 ناصر ابراهیمی روی نیمکت مینشیند و او چهارمین سال حضورش را در این تیم سپری میکند. فصلی که شاهین باز هم با استقلال 0-0 شد.
محمدعلی یحیوی در بهترین فصل فوتبالیاش مقابل پاس، بنیاد شهید، ژاندارمری، عقاب، گسترش، راه آهن، بانک سپه و ... هم دروازهاش را بسته نگه داشت.
آن سال منوچهر عبداللهنژاد که بعداً به پرسپولیس پیوست و فریدون برقی هم در شاهین بودند و غلامرضا فتحآبادی نیز در آخرین روزهای فوتبالیاش در خط حمله. روزهایی که ستارگان فوتبال با مینیبوس شهری خودشان را به ورزشگاه شهید شیرودی(امجدیه) میرساندند تا آخرین پرده از نمایش فوتبال بدون پول در ایران را اجرا کنند.
مرحوم سعید سلطانیفر یکی از همانها بود. همان که بعداً نه یک خط مصاحبه کرد، نه از بی پولی آن مقطع زمانی نالید، نه به مال و مکنت فوتبالیستهای امروز گیر داد، نه از همبازیانی که میلیاردر شدهاند و فراموشش کردهاند، گله کرد.
او که جنگ را از نزدیک دیده بود، فیلم جنگی هم بازی کرد. «تویی که نمیشناختمت» در سه اپیزود که ایفاگر نقش اصلیاش شد.
در اپیزود اول دو برادر که به فاصله یک ساعت متولد شدهاند، رضایت پدرشان را جلب میکنند تا راهی جبهه شوند. برادری که زودتر متولد شده هدف گلوله قرار میگیرد و به شهادت می رسد. برادر دوم هم موقعی که پیکر برادرش را به پشت جبهه منتقل میکند، با هدف قرار گرفتن آمبولانس شهید میشود.
سعید سلطانی فر در سکانسی از فیلم "تویی که نمیشناختمت"
این فیلم که عنوان اصلیاش روی اپیزود سوم بود، سال 1369 دیپلم افتخار بخش مسابقه فیلمهای اول و دوم جشنواره فجر را گرفت و دو سال بعد هم چهار جایزه از جشنواره فیلم های دفاع مقدس دریافت کرد.
از سال 68 به بعد بود که با پایان جنگ و تغییر آرایش سیاسی و اقتصادی کشور باشگاههای پورا، بانک تجارت، کشاورز و در ادامه هم تیمهایی مثل سایپا و بهمن تعریف جدیدی از اقتصاد و فوتبال ارائه کردند.
دیگر نیازی نبود بازیکنان هم در کارخانه کارگری کنند و هم برای تیمشان بدوند و گل بزنند. اما دوران فوتبال سعید، به خاطر آثار بمبهای شیمیایی و ضرورت پیگیری درمان، تمام شده بود. پس از مرگ فوتبال آماتور دهه 60، از سعید سلطانیفر هم تا 25 سال دیگر خبری نیامد تا انتشار خبر شهادت غمانگیزش. روحش شاد.