کد خبر 2438
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۸۹ - ۰۰:۱۰

پرزيدنت احمدي نژاد در دومين همايش ايرانيان مقيم خارج از کشور با صراحت عنوان نمود که حاضر است در سفر آتي خود براي حضور در مجمع عمومي سازمان ملل در نيويورک با پرزيدنت اوباما گفتگويي رو در رو و با حضور رسانه انجام دهد تا به قول وي مرد و مردانه راه حل هايي دو

مشرق - دعوت احمدي نژاد از اوباما در نيويورک بيش از اين که براي گفتگو دو طرف جذابيت ايجاد کند، بيشتر براي انتخاب اولين گلوبال پريزيدنت (Global President) در ديد مردمان جهان جلوه خواهد کرد.
در ادبيات غرب اين حرکت پرزيدنت احمدي نژاد يک دوئل استراتژيک محسوب مي شود که اگر پرزيدنت اوباما به آن پاسخ ندهد به نوعي شرافت آمريکا زير سئوال خواهد رفت. اما آيا مي تواند فرصتي براي هر دو طرف باشد؟
البته نگارنده اين نوشتار چندان به پذيرش اين گفتگو از سوي پرزيدنت اوباما خوش بين نيست و احتمالا اگر هم وي اين مناظره را بپذيرد سعي خواهد کرد در موضوع را به مسائل منطقه اي و داخلي ايران معطوف نمايد اما تحليل اين وضعيت از منظري ديگر بسيار مهم مي باشد.
در دنياي امروز اتفاقي جديد در حال رخ دادن است و آن مسئله گلوبال پرزيدنت يا رئيس جمهور جهاني است و نبايد تعجب کرد زيرا در جهاني که همه پديده هاي آن به سوي جهاني شدن در حرکت است وجود رئيس جمهور جهاني نيز اجتناب ناپذير است.
اين مسئله اي است که هر دو رئيس جمهور ايران و آمريکا از آن آگاه هستند و البته در پي آن؛ اما آنچه نبايد از نظر دور داشت نحوه اين نوع از رياست جمهوري و دوم ابزارهاي طرفين است.

از رييس جمهور جهاني تا رييس جمهور جهان

آمريکا کشوري است که در اکثر مناطق دنيا پايگاه نظامي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي (جداي از سيستم سفارتي) دارد و شايد تنها جايي که پرچم آن ديده نمي شود، ايران است. ساختارهاي رسانه اي و هنري آن با تکيه بر امکانات ماهواره اي و اينترنتي تقريباً تمامي جهان را در سيطره خود در آورده و مدل زندگي آمريکايي را بدون اجازه از هيچ دولتي به مردمان آن کشورها مي رساند.
در عرصه نرم افزاري و سخت افزاري از توان بسيار بالا و منحصر به فردي برخوردار است. در عرصه سياست بين المللي نيز به راحتي مي توان گفت پرزيدنت اوباما با توجه به وجه منحصر به فردش نظير سياه پوست بودن، بخشي از نام اسلامي داشتن (که البته باعث بدگماني صهيونيست هاي اسرائيل نسبت به وي نيز شده است) بخش عمده اي از شرايط را براي اولين پرزيدنت جهاني داراست. اما آن روي سکه آمريکا را بايد ديد، واقع آنست که دخالت هاي نظامي، سياسي و روحيه استکباري و استعماري آن و سوابق استفاده از سلاح اتمي و کشتار انسان ها، براندازي دولتهاي مردمي در کشورهاي مختف (براي نمونه دولت ملي ايران در 28 مرداد ماه 1332 در کودتاي آژاکس) بهره کشي از مردم ديگر جهان و روحيه غرور و تکبر آمريکايي باعث شده است تا عموم مردم دنيا، علي الخصوص اقشار ضعيف نسبت به آمريکا و رئيس جمهور آن نگاه خوبي نداشته و علي رغم تمامي شرايط نرم افزاري و سخت افزاري آن، پرزيدنت ايالات متحده را به عنوان رئيس جمهور جهاني نپذيرند. از اين منظر فقط مي توان رئيس جمهور ايالات متحده را به عنوان رئيس رئيس جمهورهاي جهان (World President) که توسط آراي الکترالي! که معمولاً با لابي هاي سياسي و اقتصادي وزارت امور خارجه آمريکا خريده مي شود؛ انتخاب مي شود نگريست.
گفتمان پرزيدنت ايالات متحده آمريکا در خصوص دموکراسي، آزادي، تروريسم و حقوق بشر نيز به دليل قرائت دوگانه آنان در اين ميان بيشتر از مزيد بر علت شده است.
اما از اين سو رقيب وي يعني پرزيدنت احمدي نژاد، با تکيه بر گفتمان ملت محور و مردم مدار خود و با استفاده از شعارهاي عدالت طلبي، ظلم ستيزي و مهرورزي با انسان ها و سرمايه گذاري بر روي عموم مردم جهان و ديپلماسي عمومي و فرا دولتي خود، توانسته است در عرصه جهاني شرايط بسيار مناسبي را براي انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران فراهم آورد.
اين موارد در کنار ايستادگي در برابر زورگويي ايالات متحده آمريکا باعث شده است تا گفتمان پرزيدنت احمدي نژاد که برگرفته از گفتمان انقلاب اسلامي و دين مبين اسلامي، کتاب آسماني قرآن و سيره بزرگان ديني است در قلوب انسان هاي جهان رسوخ نمايد.
ايستادگي در برابر ستمگري هاي رژيم صهيونيستي اسرائيل و جنايت هاي اخير بين المللي آن باعث شده تا جنبه اي مردمي و بين المللي بر عليه آن تشکيل شود. جبهه اي که در آن سوي آن آمريکا تمام قواره در حمايت از اسرائيل ايستاده است و هزينه هاي شيطنت اسرائيل را نيز پرداخت مي کند.
در شرايطي که آمريکا تحريم هاي چند لايه و چند وجهي را بر عليه ايران وضع مي کند باز هم پرزيدنت احمدي نژاد با شجاعت از ايستادگي در مقابل تهديد تحريم ها و تبديل آن به فرصت ها سخن مي راند و به نوعي مي توان گفت که ايران اسلامي با اين روش در حال خلق يک حماسه سياسي در عرصه بين المللي است.
بعبارتي پرزيدنت احمدي نژاد در عرصه تسخير قلبها و پرزيدنت اوباما در بخش تصرف مغزها عمل نموده اند. با اين نگاه پرزيدنت احمدي نژاد يک پرزيدنت جهاني (GlobalPresident) و پرزيدنت اوباما در قالب يک رييس جمهور جهان (World President) در عرصه جهاني در حال ظهور هستند.
در چنين شرايطي پرزيدنت احمدي نژاد با دعوت از پرزيدنت اوباما براي گفتگو و مناظره در خصوص مسائل جهاني، مديريت و اداره جهان در مقابل رسانه ها دعوت به يک دوئل استراتژيک است. شرايط جهاني نيز به سمتي مي رود که اين بار نگاه ها بيشتر به سوي رئيس جمهور ايالات متحده چرخيده و همه منتظر پاسخ مثبت اوباما هستند و نه بي اعتنايي و يا پاسخ منفي وي.
پرزيدنت اوباما به خوبي مي داند که عدم پاسخ مثبت به اين دوئل استراتژيک در حقيقت لکه دار کردن حيثيت سياسي بين المللي آمريکاست. چرا که اگر پرزيدنت احمدي نژاد حرف حقي براي گفتن دارد وي بايد آن را بشنود وگرنه اين سئوال براي مردم جهان پيش مي آيد که اوباما وقتي حرف حق را بشنود عمل به آن براي وي بسيار سخت خواهد بود.
اما نکته آنست که در صورت پذيرش اين مناظره از سوي پرزيدنت اوباما، رييس جمهور ايران چه خواهد کرد؟ و سئوال مهم تر اينکه آيا جرياني خاص در حال کشاندن پرزيدنت احمدي نژاد به اين عرصه نيست تا به مقهور کردن وي در اين مناظره ضربه اي کاري بر وي وارد نمايد؟
از ديگر سو اين مناظره قطعا نمي تواند در خصوص مسائل ايران باشد زيرا چنين مسئله اي در حوزه اختيارات و تصميم رييس جمهوري ايرن نيست و بدون اجازه از مقام رهبري انقلاب اسلامي محلي از اعراب نخواهد داشت.
اين دوئل مانند هر دوئل ديگري خطرات و فرصت هاي خود را دارد و بايد به خوبي از اين مسئله آگاهي داشت. آنچه مسلم است در اين دوئل و هماوردي مادامي که لوله تفنگ هاي بسياري عليه ايران نشانه رفته، شرايط مساوي حکم فرما نيست و تا زماني که آمريکا با چماق تهديد وارد شود نبايد در صورتي که حتي اوباما اصل اين مناظره را پذيرفت، وارد ميدان شد. اوباما بايد فارغ ار هر تهديدي عليه ايران بر سر اين مذاکره حضور يابد و گفتگو نيز فقط بايد بر مسائل بين المللي متمرکز باشد. البته اگر اوباما اين دوئل را بپذيرد.

*سعيد کريمي