به کرات تماسهایی از سوی جراید و خبرگزاریهای مختلف برای اظهارنظر درباره سفر آقای روحانی، بهویژه گفتوگوی تلفنی با اوباما و واکنشهای بعدی داشتهام، اما بنا به دلایل و مصالح زیر تاکنون از این کار اجتناب ورزیدهام:
1- تمایل به پاسخ تلگرافی و کوتاه دارند.
2- با توجه به وجه هیجانی غالب، هرکدام میخواهند مواضع خود را از زبان حقیر بشنوند.
3- با وجود موجه بودن مواضع علنی رییسجمهور، از پشت پرده این مواضع و به طور خاص سوالات مربوط به گفتوگوی تلفنی با اوباما بیاطلاعم. بر پایه چه توافق یا بدهبستانی این گفتوگو صورت گرفته است یا دورنمای چه بدهبستانی معلوم شده است، قرار است حسب بازی جمع جبری غیرصفر چه بدهیم و چه بگیریم؟ آیا عدول از حق قانونی هستهیی خود بهقیمت از بین رفتن تحریمها دادن است یا گرفتن؟ آیا عدول از مواضع ذاتی انقلاب اسلامی دادن است یا گرفتن؟ و آیا این دادن و این گرفتن بازی برد ـ برد است یا باخت ـ برد؟
4- تایید ضمنی مقام معظم رهبری یا تایید منتسب و رسمی به ایشان از سوی رییسجمهور و بنا به منافع و مصالح ملی.
اما پیش خود گفتم: اگر قرار بود موضعی بگیری، چه میگفتی؟ مواضع خودم را در دفترچه خاطراتم نوشتم. متعاقبا حسب رسالت تاریخی روشنفکری بر آن شدم تا این برگ از دفترچه را زودتر عیان کنم، شاید بهگونهیی، چه در کنش و چه در واکنش اثربخش باشد. توضیح آنکه این نوشته تنها بیان یکسری احتمالات است و به هیچوجه حاوی داوری و موضعی قاطع و قطعی نیست، تنها یک هشدار و بیدارباش، بهویژه نسبت به دشمن شناختهشده و امتحان پسداده است ولاغیر. به عنوان مهمترین نکته، نسبت و فرق رابطه، مذاکره و گفتوگو، دو به دو و در جمع چیست؟ آیا گفتوگو پیششرط مذاکره و مذاکره پیششرط رابطه است یا گفتوگو و مذاکره ترجمانی از رابطه است؟ یا این سوال پاسخ عام و همیشگی ندارد و باید پاسخ خود را در زمینه تاریخی و گفتمانی خود دریافت کند؟ فراموش نکنیم که یکزمانی نفس نامهنگاری متقابل یا شکل نوین آن ارتباط تلفنی یک تابو و نشانهیی از رابطه یا شاید نوعی سازش و مصالحه بهمعنای رایجش بود. شاهد مثال بنده واکنش امام (ره) در برابر نامه کارتر، رییسجمهور وقت امریکا بود. اما ممکن است گفته شود نه ارتباط تلفنی و نه مذاکره، هیچکدام بیانگر رابطه نیستند. پس کماکان ما قایل به برقراری رابطه با امریکا نیستیم و همانند امام راحل (ره) معتقدیم تا مادامی که این رابطه مبتنی بر رابطه گرگ و میش است، نباید از برقراری رابطه دم زد اما اگر مذاکره و ارتباط تلفنی و اینگونه تماسها نمایی از رابطه باشند، ظاهرا ما شرط امام را فراموش کردهایم، چون این رابطه تعدیل که نشده، تشدید هم شده است. امریکا با عمق و گستره تحریمهای ظالمانه و ناروای خود در مقایسه با زمان امام گرگتر شده است، هرچند که ما بحمدالله میشتر نشدهایم و از قوت نسبی مواجهه با گرگ مورد نظر بهرهمندتریم اما اگر شاخصهایی وجود دارد که نشان میدهد رابطه فوق تلطیف شده بفرمایند تا ما هم آگاه شویم. در این صورت، برقراری رابطه نهتنها یک نرمش نیست که عین موضعگیری از سر اصول است و در هیچ سطحی هیچ مانع و رادعی نباید داشته باشد اما خود بهتر میدانید که این حالت در شرایط فعلی پنداری بیش نیست، چون اگر واقعیت داشت، این همه بحث از نرمش و تغییر تاکتیک معنا و مفهوم نداشت.
ممکن است بر اساس این فرمایش مقام معظم رهبری «امریکاییها مرتب و پیدرپی پیغام میدهند که ما در پیشنهاد مذاکره منطقی صادقیم، یعنی صادقانه از شما میخواهیم کهمذاکره کنید و مذاکره منطقی بکنیم، یعنی مذاکره تحمیلی نباشد. من در جواب میگویم: ما بارها به شما گفتهایم که در پی سلاح هستهیی نیستیم. شما میگویید باور نمیکنیم، ما چرا باید حرف شما را باور کنیم؟ وقتی شما حاضر نیستید یک سخن منطقی و صادقانه را قبول کنید، ما چرا باید حرفی را که شما میزنید- که خلاف آن بارها ثابت شده است- از شما قبول کنیم، برداشت ما این است که پیشنهاد مذاکره از سوی امریکاییها، یک تاکتیک امریکایی و برای فریب دادن افکار عمومی است 1/1/92»، گفته شود که ایشان شرط مذاکره مستقیم- چه پیششرط رابطه فرض شود و چه ترجمانی از رابطه تفسیر شود- را پذیرش امریکا نسبت به عدم ساخت سلاح هستهیی و اهداف صلحجویانه ما از انرژی هستهیی میدانند. در این صورت، چه این مذاکره، رابطه تفسیر بشود و چه نشود با موضع امام، حداقل در بستر زمانی و مکانیاش اگر نگوییم گفتمانی امام، مغایرت دارد. عمق انزجار امام از مواضع استکباری و صهیونیستی امریکا بهحدی بود که هیچگونه تماس و ارتباط مستقیم را برنمیتابیدند اما ممکن است گفته شود، با فرض تفاوت مذاکره با برقراری رابطه، شرایط بار دیگر جام زهری شده و برای حفظ ارزشهای برتر مجبور به این مذاکره هستیم.
حتی ممکن است گفته شود این مذاکره نیز مقدمهیی برای برقراری رابطه با امریکا و احتمالا با امید محو شدن تدریجی رابطه گرگ و میشی شناخته شده است و بهعبارتی شرایط، جام زهری مضاعف (جام زهر مذاکره و جام زهر برقراری رابطه بدون پیششرط فقدان رابطه گرگ و میشی) است. اشکال ندارد، لکن لطف کنید و این جام زهر را شهد شیرین عسل به مردم معرفی نکنید و نخورانید. به وظیفه و پیمان و سوگند خود وفادار باشید و مردم را مورد وثوق و اعتماد قرار داده و با آنان روراست و صادق باشید. حتی ممکن است گفته شود حسب عبارت فوق، عدهیی گونهیی تفاوت بین مواضع رهبری با امام درباره رابطه با امریکا میبینند، که البته بنده بهدلیل برخی قراین در آن تردید دارم، معالوصف، آن هم بلااشکال است، مشروط بر آنکه این تفاوت موضع نیز شفاف و آشکار بیان شود، اینکه ظاهراً از نظر ایشان مذاکره با امریکا یا بیانگر رابطه نیست، یا اگر هم باشد، انجام یا برقراری آن مشروط به عدم رابطه گرگ و میش نیست، بهصرف اینکه امریکاییها بپذیرند ما بهدنبال سلاح هستهیی نیستیم، کفایت میکند. احتمالا این گام اول برای مذاکره و متعاقبا روابط بعدی باشد. این تفاوت موضع نیز بلااشکال است، مشروط به اینکه ما از مواضع گفتمانی و ذاتی خود، بهویژه در سطح جهانی و بینالمللی خود عدول نکنیم، اما اگر این گام اول بهمنزله عدول از این مواضع باشد چه؟بههرحال، جای این سوال جدی باقی است که آیا میتوان با امریکا رابطه برقرار کرد و همزمان از جنبشهای مختلف و ضدامریکایی جهانی دفاع کرد؟ میتوان با امریکا رابطه برقرار کرد و کماکان بر مواضع ضدصهیونیستی و کمک به حزبالله لبنان و جنبشهای مقاومت پای فشرد؟ شاید مانعهالجمع نباشد، بستگی به توافقهای پشت پرده و توان و باور ما دارد و اگر قرار است خدای ناکرده با انقلاب اسلامی خداحافظی کنیم، بفرمایید تا یک خداحافظی جانانه نیز نثار منافع و مصالح ملی و سلامی نثار وابستگیها و خفتها و تحقیرهای ملی گذشته بکنیم.
شاید عدهیی باشند که از بخشش همیشگی مردم شریف ایران تعبیر و تفسیر غلط میکنند. درست است که ملت شریف ایران در بخشش ید طولایی دارد، یک دهه تجاوز و کشت و کشتار عراق را فراموش کرد و توانست با فرهنگ و تمدن دیرینه خود بر فعل و انفعالات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این کشور اثرگذار باشد، شاید عدهیی بر این پندار باشند که این ملت این آمادگی را هم دارد که امریکا را هم بهدلیل چندین دهه تعدی و ظلم و استثمار و وابستگی و استبداد، حداقل از کودتای 28 مرداد تاکنون را ببخشد، اشکال ندارد، اما در قبال این بخشش قرار است چه به دست بیاورد؟ آیا توان اثرگذاری بر امریکا را دارد؟ آیا از فشارهای امریکا در عرصه اثرگذاری بیرونی و انقلابی خود خواهد کاست؟ آیا میخواهد خود را از تحریمهای ناروا، برای کسب انرژی برای اقدامات بزرگ رهایی بخشد؟ آیا جای این نگرانی نیست که به نام بخشش ملت بزرگوار ایران، ارزشها و مبانی و اصول انقلابی را هم ببخشند یا به ثمن بخس معامله کنند؟حال که قرار است ببخشیم همه را ببخشیم، از تجاوزگر اصلی، یعنی امریکا گرفته تا ارزشها و اصول خود، و احتمالا باید در آینده شاهد جشن و پایکوبی بهخاطر اینهمه بخشش هم باشیم اما از منظر یک امریکایی ببینیم در صورت رخداد بدترین شکل احتمال فوق و بخشش مذکور بهنام مردم و جشن و پایکوبی محتمل، چه اتفاقی در مجموع رخ داده است: نظامی وابسته در ایران ایجاد کردیم، با قیامی مردمی در 28 مرداد مقابله کردیم، تا آنجا که توانستیم سد راه پیروزی انقلاب اسلامی این مردم شدیم، کودتاهای نظامی پیدرپی راه انداختیم، جنگ تمامعیاری را تحمیل کردیم، بهانهها و سدهای مختلف بر سر راه پیشرفت کشور ایجاد کردیم، تحریمهای اقتصادی خانمانسوز و ضدانسانی تصویب و اجرا کردیم، اما بهنام ملت بزرگوار و از سوی مقامات شما با مهربانی و بخشش روبهرو شدیم، دست دوستی به سویمان دراز شد و با جشن و پایکوبی به استقبالمان آمدند. درود بر شما ملت شریف و مسوولان قدرشناستان باد. درود بر نمایندگان واقعی شما در عرصههای داخلی و خارجی. بار دیگر ثابت کردید که ملتی مهربان و بخشندهاید. سلام و درود امریکاییها نثار شما باد. اما اینها همه در حد گمان است و نباید نسبت به هرکدام از احتمالات فوق موضعی قطعی داشت. تنها باید هشیار بود و آگاهیبخشی کرد.