کد خبر 270047
تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۲ - ۱۰:۲۶

علی بداوی که به "ناجی" شهرت داشت، با وجود این که در دوران فوتبالی اش به خوبی درخشید و حتی فرصت لژیونر شدن را هم داشت، خیلی زود و در حالی که هنوز سومین دهه از زندگی اش را هم به پایان نرسانده بود، به دوران فوتبالش پایان داد.

به گزارش مشرق، در زمانی که فوتبال ایران در قحطی بازیکن چپ پا بود، بازیکنی از دیار خوزستان ظهور کرد و خلا بازیکن چپ پا در تیم ملی را پر کرد. خیلی ها این چپ پای خوزستانی و ملی پوش سابق را از درگیری فیزیکی او و رحمان رضایی در بازی های آسیایی 2004 چین به خاطر دارند، همان بازیکنی که به شهابی توصیف شد که بسیار زود در آسمان فوتبال ایران درخشید و بسیار زود هم عمر فوتبالش به پایان رسید.

علی بداوی که به "ناجی" شهرت داشت، با وجود این که در دوران فوتبالی اش به خوبی درخشید و حتی فرصت لژیونر شدن را هم داشت، خیلی زود و در حالی که هنوز سومین دهه از زندگی اش را هم به پایان نرسانده بود، به دوران فوتبالش پایان داد.

گفت و گوی ایسنا با این بازیکن سال های نه چندان دور خوزستان و تیم ملی را در ادامه می خوانید:

** در ابتدا از شروع فعالیت تان در فوتبال بگویید.

من فوتبالم را از محلات ملاشیه اهواز شروع کردم. بعد برای ادامه کار به تیم فوتبال نوجوانان کارون اهواز رفتم و بعد هم آقای براتوند من را دید و به تیم نوجوانان خوزستان برد که قهرمان نوجوانان کشور هم شدیم. زمانی هم که هیبودی، مدیرعامل باشگاه استقلال اهواز بود، من را برای تیم جوانان این تیم انتخاب کرد که همراه با این تیم قهرمان کشور شدیم.

پس از این که همراه با استقلال اهواز به قهرمانی رسیدم، اصغر باقریان که مدیرعامل وقت فولادخوزستان بود از من، حسین کعبی، ایمان مبعلی، میثم سلیمانی و چند بازیکن دیگر خواست که به تیم جوانان فولاد برویم. رفتن ما به فولاد خواسته باقریان و براساس شناختی بود که او از ما داشت. پس از این که هدایت تیم بزرگسالان فولاد به بگوویچ سپرده شد، او ما را دید و چند بازیکن را که من هم جزو آن ها بودم، جذب کرد و به این صورت شد که من وارد تیم بزرگسالان فولاد شدم.

** و اوج دوران فوتبالی شما از فولاد آغاز شد...

بله، چند سالی را در فولاد ماندم و بازی کردم. من همراه با این تیم در زمان هدایت فرانچیچ، قهرمان ایران شدیم. بازی در فولاد خیلی خوب بود و اوج دوران فوتبالی من از این تیم شروع شد. پس از این که فولاد قهرمان شد، من را برای تیم ملی امید و بازی در رقابت های آسیایی بوسان انتخاب کردند که تیم ملی در این مسابقات با هدایت برانکو، قهرمان شد.

بعد از تیم ملی امید هم برای تیم ملی بزرگسالان انتخاب شدم که در بازی های مقدماتی جام جهانی که ایران توانست به جام جهانی صعود کند، من هم حضور داشتم اما پس از آن به دلیل این که مصدوم شدم، برای یک سال نتوانستم بازی کنم و زمانی که تیم ملی در جام جهانی بازی کرد، من همراه تیم ملی نبودم. من در بازی های آسیایی 2004 چین هم همراه با تیم ملی بودم.

** شما یک بازیکن چپ پا بودید و آن زمان در قحطی بازیکن چپ پا در ایران، خوب درخشیدید.

بله، آن موقع فقط مهرداد میناوند و رضا شاهرودی چپ پا بودند و بازیکن چپ پای خوبی نداشتیم که من هم به جمع این چپ پاها اضافه شدم و چند سال هم در تیم ملی بازی کردم. به نظرم بعد از ما چند نفر، تاکنون چپ پای کلاسیکی مانند ما وارد تیم ملی نشده است. چپ پا بودن، به موفقیت من بسیار کمک کرد.

** گویا به واسطه بازی خوبت از استقلال و پرسپولیس هم پیشنهاد داشتی.

زمانی که فولاد بودم، پیشنهادهای بسیاری داشتم. پرسپولیس هم مرا می خواست و اتفاقا پیش علی پروین هم رفتم و به من گفت که تو را می خواهیم اما من پس از این که به تهران رفتم، حقیقتا پشیمان شدم؛ چرا که من عاطفی هستم و دوست داشتم فوتبالم را در اهواز ادامه دهم. پس از چند سال هم قلعه نویی به دنبال من فرستاد و قرار شد که به استقلال بروم اما بازهم پشیمان شدم و نرفتم. بعد از آن رمضانی، سرپرست استقلال اهواز به خانه ما آمد و گفت که تو را می خواهیم و از من خواست که به این تیم بروم که همین طور هم شد و به استقلال اهواز رفتم. من از سپاهان هم پیشنهاد داشتم.

** از تیم های خارجی هم پیشنهاد داشتی؟

بله، زمانی که در فولاد بودم و به تیم ملی هم راه پیدا کردم، از یکی از تیم های قطری که همراه با تیم ملی در آزادی با آن ها بازی کردیم و توانستیم در آن دیدار 3 بر یک پیروز شویم، پیشنهاد داشتم. من در آن بازی خیلی خوب کار کردم و پاس گل هم دادم ولی آن زمان با تیم فولاد بودم و مدیرعامل باشگاه نمی خواست این تیم از هم پاشیده شود، چرا که فولاد برای رسیدن به قهرمانی تلاش می کرد و به همین دلیل باشگاه از من خواست که نروم و من هم در فولاد ماندم.

علاوه بر این تیم قطری، از یک تیم ژاپنی هم پیشنهاد داشتم که بازهم باشگاه فولاد به جدایی من راضی نشد. من در نهایت در خوزستان ماندم و آخرین تیمی را هم که انتخاب کردم، نفت آبادان بود که در لیگ دسته یک کشور بازی می کرد. آن زمان هم یکی، دو بازی مانده بود تا تیم مان لیگ برتری شود که من از ناحیه زانو مصدوم شدم. در همین سال بود که نفت آبادان لیگ برتری شد. من پس از درمان تقریبی آسیب دیدگی ام، صلاح دیدم که دیگر بازی نکنم و فوتبال را کنار بگذارم.

** زمان خداحافظی از فوتبال سن زیادی نداشتید و می توانستید تا چندین سال بعد هم، هم چنان پا به توپ باشید.

من متولد 1360 هستم و فکر می کنم سال 71 بود که فوتبال را آغاز کردم و در سن 27، 28 سالگی هم فوتبال را کنار گذاشتم.

** در جایی دلیل کناره گیری تان از فوتبال را این موضوع عنوان کرده بودید که "از لحاظ مادی به هر آن چه می خواستم، رسیده ام"، آیا واقعا دلیل کناره گیری تان این موضوع بوده است؟

خیر، این طور نبود؛ من فوتبال را به این دلیل انتخاب کردم که به آن علاقه داشتم و برای پول آن را انتخاب نکردم. من از بچگی فوتبال را دوست داشتم و برای به دست آوردن خانه و یا ماشین، آن را انتخاب نکردم ولی در ادامه اتفاقاتی پیش آمد که باعث شد من فوتبال را کنار بگذارم. من با دیدن این موارد اذیت شدم و در واقع نامهربانی ها، من را اذیت کرد. آدم هایی وارد فوتبال شدند که فوتبالی نبودند و من را بسیار ناراحت کردند.

** شما در حالی که می توانستید سال های زیادی بازی کنید و حتی لژیونر هم شوید، فوتبال را کنار گذاشتید، در این خصوص بیشتر توضیح می دهید؟

من به خاطر ورود همین آدم های غیر فوتبالی دلزده شدم؛ زمانی که در تیم فولاد بودم در سال 88، 89 بود که برای انجام یک بازی در جام حذفی به هدایت مجید جلالی به اصفهان رفتیم و من کاپیتان تیم بودم که آن موقع حذف هم شدیم. در همین دیدار بود که بازیکنان به من گفتند، علی آقا چون هوا سرد است ما پیراهن اضافه می خواهیم، من هم این موضوع را به سرپرست تیم گفتم که او به من گفت که تو داری بازیکنان را تحریک می کنی و همان موقع در رختکن با یکدیگر حرف مان شد.

بعد از این بازی ها بود که جلالی کنار رفت و لوکا بوناچیچ سرمربی تیم شد. من هم هنوز با فولاد بودم که لوکا با من و احمد آل نعمه تماس گرفت و گفت که به هتل اکسین بیایید با شما کار دارم. من و آل نعمه به آن جا رفتیم و لوکا در آن جا گفت شما بازیکنان من هستید و من شما را می خواهم ولی برخی از مسوولان فولاد می گویند که شما نباید در تیم باشید. به هر حال برخی نفرات نخواستند که ما در فولاد باشیم و این تصمیم لوکا نبود. آن ها به لوکا گفتند که این دو بازیکن به تیم فولادنوین بروند و در این تیم بازیکنانی هستند که آن ها را برای تیم بزرگسالان انتخاب کن که لوکا هم به این تیم سر زده بود اما بازی کسی را نپسندیده بود. لوکا به مسوولان فولاد گفته بود من این بازیکنان را نمی خواهم و همان علی بداوی و احمد آل نعمه در تیم بمانند.

به هر حال ما از لحاظ فوتبالی و فنی ضعیف نبودیم، بلکه آقایان از ما خوش شان نمی آمد. اگر این افراد فوتبالی بودند ما را درک می کردند و به لوکا این گونه نمی گفتند. به هر حال آن زمان تیم با لوکا نتیجه نگرفت و حتی تیم در حال سقوط به لیگ دسته یک هم بود که بازهم مجید جلالی را آوردند و جلالی هم نتیجه نگرفت و او را رد کردند. در کل من به خاطر ورود آدم های غیر فوتبالی در حیطه فوتبال، از ادامه کار در این رشته زده شدم. البته من پس از پیش آمدن این مسایل، باوجود این که از تیم های بسیاری پیشنهاد داشتم، به خاطر این که دوست داشتم در خوزستان بازی کنم، به نفت آبادان رفتم تا در آن جا فوتبالم را ادامه دهم.

** فکر نمی کنید اگر فوتبال را ادامه می دادید، می توانستید بهترین چپ پای ایران شوید و بهتر نبود برای رسیدن به این مهم با مشکلات کنار می آمدید؟

بله، خودم هم به این موضوع اعتقاد دارم که اگر فوتبالم را ادامه می دادم، می توانستم بهترین چپ پای ایران شوم اما همان طور که گفتم من از فوتبال به خاطر مسایلی که پیش آمد، دلزده و نسبت به ادامه کارم بی انگیزه شدم.

** و بعد از کنار گذاشتن فوتبال به یک باره محو شدید.

همین مسایل موجب محو شدن من شد. به نظرم باید افراد فوتبالی وارد کار شوند تا انگیزه از بازیکنان خوزستانی گرفته نشود. فوتبالیست های خوزستانی دلشان برای فوتبال استان می سوزد، در حالی که بازیکنانی که از استان های دیگر می آیند به این صورت نیستند. باورتان نمی شود در یک بازی که فولاد مقابل حریفش شکست خورد، من به فلکه لشکرآباد رفتم و آن جا نشستم و نیم ساعت گریه کردم. من آن موقع دلم برای تیمم سوخت.

** گویا زمانی که تصمیم به خداحافظی گرفتید، بگوویچ با شما بسیار صحبت کرد تا شما را از تصمیم تان منصرف کند ولی فایده ای نداشت.

بله، او با من صحبت کرد اما من دیگر تصمیمم را گرفته بودم. من دلم از آدم های غیر فوتبالی زده شده بود و گفتم بهتر است دیگر فوتبال را کنار بگذارم.

** اکنون در زمینه فوتبال فعالیتی دارید؟

در حال حاضر در کلاس مربیگری C آسیا شرکت می کنم و قصد دارم در ادامه مربی شوم. علاقه من به فوتبال باعث شد که بازهم به سمت این رشته بیایم. من می خواهم به فرزندان خوزستان خدمت کنم و زمانی که مربی شدم در تیمم از بازیکنان خوزستانی استفاده کنم. ما فوتبالیست های خوبی داریم اما آن ها کسی را ندارند که دست شان را بگیرد.

** به چندین سال قبل برگردیم، در جام ملت های آسیا 2004 چین و در بازی برابر عمان بود که شما و رحمان رضایی با یکدیگر درگیری لفظی و فیزیکی پیدا کردید و در حالی که بازی به صورت مستقیم پخش می شد به یکدیگر سیلی زدید، چه شد که کنترل خود را از دست دادید؟

ما آن زمان در اردوی آلمان بودیم و قرار شد برای انجام یک دیدار دوستانه به اتریش برویم که در آن بازی من، رحمان، حسین کعبی و محمد نصرتی مدافع بودیم. در همین دیدار بازیکن حریف پس از گرفتن توپ، رحمان را لایی زد و توپ را وارد گل کرد که آن موقع رضایی به خاطر این موضوع با من، کعبی و نصرتی برخورد کرد. در همین بازی رضایی سر من داد زد و من به او گفتم، رحمان چرا داد می زنی.

بعد از این مسابقه برای ادامه اردو به آلمان برگشتیم که رضایی به برانکو گفت، بداوی با من حرفش شد که برانکو هم دنبال من فرستاد تا بداند که چه شده است. من هم نزد او رفتم و برانکو به من گفت که بین تو و رحمان چه چیزی پیش آمده است. من هم گفتم رحمان زمانی که توپ را خراب می کند، به من و سایر مدافعان گیر می دهد که برانکو به من گفت این در ذات ایرانی ها است که زمانی که توپ را خراب می کنند، خودشان را مقصر نمی دانند، بلکه دیگران را مقصر می دانند و بهتر است تو با رحمان دیگر بحث نکنی که من هم پذیرفتم.

در همین سال در مسابقات آسیایی بود که با تیم عمان بازی داشتیم. من دفاع چپ بودم و در بازی به هافبک تیم حریف اجازه حرکت ندادم و بسیار خوب بازی کردم. رحمان رضایی روی فوروارد حریف خطا کرد و بعد از این کار، او در حالی که داد می زد، به سمت من آمد که به او گفتم، این موضوع چه ربطی به من دارد، داد نزن و سپس من را هل داد و من هم او را هل دادم که بعد رحمان من را زد و من هم سیلی ای به صورت او زدم. بعد از این اتفاق برانکو یکی، دو دقیقه بعد من را تعویض کرد.

** عکس العمل مسوولان تیم ملی بعد از این اتفاق چه بود؟

بعد از این بازی من و رحمان آشتی کردیم اما مربیان دیگر به من کم بازی می دادند، چرا که می ترسیدند بازهم با یکدیگر دعوا کنیم.

** بگوویچ درخصوص شما گفته بود که بداوی قدر خودش را ندانست و اسیر فوتبال بی کیفیت شد، در این زمینه هم صحبت می کنید.

بگوویچ برای ما خیلی زحمت کشید و به ما کمک کرد اما همان طور که گفتم، ورود آدم های غیر فوتبالی روی انگیزه و کیفیت بازی ام تاثیر گذاشت.

** چرا برخی ها شما را ناجی صدا می زدند؟

اسم شناسنامه ای من علی و نام مستعارم ناجی است و وقتی هم وارد فوتبال شدم، به اسم ناجی شناخته شدم.

** درست است که شما در امارات یک هتل دارید؟

بله، سه چهار سالی است که در امارات یک هتل از خودم دارم و خدا را شکر اوضاع اقتصادی ام خوب است و از آن راضی هستم. پسر عموهایم چند سالی است که در امارات هستند و به من هم پیشنهاد دادند که در آن جا هتلی داشته باشم که من هم قبول کردم و اکنون هم کارم در امارات خوب است. علاوه بر هتل داری، یک کارواش و آژانس مسافربری نیز در اهواز دارم. ضمن این که چند سال پیش هم پیمانکار ساختمان بودم.

** کمی هم درباره خانواده تان صحبت کنید.

من سال 85 که در تیم استقلال اهواز بودم، ازدواج کردم و دو پسر به نام حسین و عبدالرحمان دارم که چهار ساله و شش ماه هستند.

** دوست دارید فرزندانتان هم راه شما را ادامه دهند و فوتبالیست شوند؟

من عاشق فوتبالم و این رشته را دوست دارم و علاقه مندم هستم که فرزندانم نیز فوتبالیست شوند ولی امیدوارم زمانی که آن ها بزرگ و فوتبالیست شدند، همه چیز سر جای خودش باشد و فوتبالی ها در فوتبال باشند. من زمانی موافق هستم که فرزندانم در این رشته فعالیت کنند که فوتبالی ها در فوتبال باشند وگرنه نمی گذارم آن ها وارد این حرفه شوند.

** اکنون پسر بزرگتان (حسین) با فوتبال آشناست؟

بله او عالی روپایی می زند، بسیار خوب استپ می کند و بغل پاهای خوبی را هم می زند. من خودم با او فوتبال کار می کنم و علاقه مندم هستم که او فوتبالیست شود.

** اکنون فوتبال ملاشیه، جایی که شما در آن به دنیا آمدید و فوتبال تان را آغاز کردید چه وضعیتی دارد؟

در آن جا فوتبال دوستان بسیاری وجود دارد. بازیکنان خوبی از این روستا به فوتبال معرفی شدند. سعید حلافی، بازیکن سابق داماش و منصور نعامی و محمد معاوی بازیکنان استقلال خوزستان ازجمله بازیکنانی هستند که از فوتبال ملاشیه رشد کردند. علاوه بر این نفرات، فوتبالیست های خوب دیگری هم داریم. به نظرم در کل به بازیکنان خوزستانی بها داده نمی شود و از استان های دیگر بازیکن به این جا آورده می شود. به نظرم خوزستانی ها غریب پرستند. زمانی که با فولاد قهرمان کشور شدیم، بیشتر بازیکنان تیم، خوزستانی بودند اما اکنون دیگر تیم های ما به این صورت نیستند.

** و صحبت پایانی...

امیدوارم مسوولان باشگاه های استان به فکر این باشند که در وهله اول برای تیم های شان مربی خوب انتخاب و بعد هم از بازیکنان خوزستانی استفاده کنند و از استان های دیگر بازیکن نیاورند، چرا که در این جا استعدادهای خوبی وجود دارد.