گروه فرهنگی مشرق به نقل از جهان، پرویز پرستویی که این روزها دوباره به عرصه بازیگری بازگشته و بعد از یک وقفه نقریبا بلند مدت و تجربه تهیه کنندگی در چند پروژه بازهم در هوای بازیگری نفس می کشد، به تولید فیلم اقتباسی از برخی کتب دفاع مقدس اعتقاد عجیبی دارد.
او که درباره وضعیت سینمای دفاع مقدس این روزها معتقد است فیلمهای درست و درمانی نداریم و شاید تک وتوک کارهای جذاب ارائه شود، با تاکید می گوید:
- تا آنجایی که من در زمینه دفاع مقدس بررسی و مطالعه کردم، کتابهایی چاپ شده و خاطره نویسیهایی از طریق رزمندگان و بازماندگان جنگ به تحریر درآمده که به نظرم اگر کسی پیدا شود وکتابی همچون کتاب «بابا نظر» را که چندین و چند بار تجدید چاپ شده را به تصویر بکشد این اثر بسیار فراتر از فیلم «نجات سرباز رایان» است. آنچه میخوانید بخش هایی از گفتوگویی است که سایت سوره مهر منتشر کرده است:
- اکنون دراین شرایط که سینما برای تماشاچی جذابیت ندارد اگر بخواهیم بحث دفاع مقدس را هم مطرح کنیم باید بگویم در عرصه دفاع مقدسکنندههای درست و درمانی نداریم و شاید تک وتوک کارهای جذاب ارائه شود، در صورتی که تا آنجایی که من در زمینه دفاع مقدس بررسی ومطالعه کردم، کتابهایی چاپ شده و خاطره نویسیهایی از طریق رزمندگان و بازماندگان جنگ به تحریر درآمده که به نظرم اگر کسی پیدا شود وکتابی همچون کتاب «بابا نظر» را که چندین وچند بار تجدید چاپ شده را به تصویر بکشد این اثر بسیار فراتر از فیلم «نجات سرباز رایان» است.
- اگر کتاب« دا» را که اکنون دوستانی همچون همایون اسعدیان در پی تحقیق و پژوهش درباره آن هستند به تصویر کشیده شود بسیار فراتر از سینمای گل باقالی امروز ما خواهد بود، شاید اصطلاح گل باقالی اصطلاح بدی باشد اما این موضوعات دفاع مقدسی از سینمای سخیفی که اکنون داریم که سینمای بدنه است، بسیار بهتر است. موضوعاتی در دل ۸ سال دفاع مقدس وجود دارد که میتوانم بگویم با موضوعات فیلمهای اسکار که بسیاری میگویند مهم است،برابری میکند. ما به عنوان دستاندر کار سراغ این موضوعات نرفتهایم وکم فروشی کردیم و فکر کردیم جذابیت در این است که دختر و پسر، زن مطلقه و خیانت نشان دهیم و به این موضوعات دمدستی که جز انحراف سوغات دیگری ندارد، پرداختیم.
- ما در حال حاضر چقدر افرادی که در معرض بمبهای شیمیایی قرار گرفتهاند و سالها است با این درد دست و پنجه نرم میکنند را میشناسیم. حتی به جرأت میتوان گفت بخش اعظمی از هنرمندان ما هنوز نمیدانند موزه صلح ما کجاست و برای یک بار هم پایشان به آنجا نرسیده است. میخواهم بگویم اگر ما بتوانیم به این منابع غنی دست پیدا کنیم خواهیم توانست اثری را خلق کنیم که نه تنها در مخاطب و جامعه ما تأثیر بگذارد بلکه میتواند اثری ماندگار نیز باشد.
- در مورد تأثیرگذاری فرهنگ دفاع مقدس به یک نمونه اشاره میکنم که برای فرهنگسازی تعدادی از کتابهای دفاع مقدس همچون «بابانظر»، «دا»، «کوچه نقاشها»، «پایی که جا ماند» و... را در زندان دورود توزیع کردیم، هنگامی که این کتابها دست به دست به زندانیان رسید و آن را خواندند یک اتفاقی که رخ داد این بود که یکی از سارقان مطرح و معروف شهر دورود پس از آزادی، در شهر کتابفروشی باز کرد. به نظر شما این اصلاً باعقل جور در میآید که دزدی که تمام شهروندان او را میشناسند حالا کتابفروشی بزند و کتاب دفاع مقدس، اجتماعی و... بفروشد؟! بنابراین غیر از این است که این تنها نشان از تأثیر عمیق این کتابهاست که میبینیم چگونه بر روح یک فرد اثر گذاشته و او را دگرگون کرده است.
- با اعتماد میگویم در حوزه دفاع مقدس کتابهای بسیاری چاپ شده که به دست بسیاری از افراد علاقهمند نرسیده، یعنی اطلاعرسانی کافی در این زمینه انجام نشده است و من در حال حاضر به سهم خودم با عزیز احمدزاده نویسنده که تجربه ۸ سال حضور در جنگ را داشته است سعی کردهایم با رفتن به جشنوارههای دانشآموزی در این زمینه به فرهنگسازی دفاع مقدس بپردازیم اما راههای این فرهنگسازی بسیار است که یکی از آن روشهای توزیع کتب است.
- حتماً دیدهاید که هر چند وقت یکبار کتابچههایی بین خانهها در مناطق مختلف توزیع میشود که اطلاعاتی از اماکن موجود در محلهها ارائه میکند. بهطور مثال افتتاح فلان آرایشگاه و یا رستوران و... در فلان مکان. خب تصور میکنم انتشاراتیهای دفاع مقدس هم میتوانند با یک حرکت مشابه یعنی توزیع کتاب و کتابچه در بین خانهها حرکتی در جهت توسعه فرهنگ دفاع مقدس بردارند. چرا این حرف را میزنم؟ زیرا هنرمندان جا ماندهاند، من خودم را به عنوان کوچکترین فرد میگویم که جا ماندهام.
ما به عنوان دستاندر کار سراغ این موضوعات نرفتهایم وکم فروشی کردیم و فکر کردیم جذابیت در این است که دختر و پسر، زن مطلقه و خیانت نشان دهیم و به این موضوعات دمدستی که جز انحراف سوغات دیگری ندارد، پرداختیم.
- اگر کلیشه شدن به این معناست که من بخواهم فرهنگ دفاع مقدس را اشاعه دهم بگذارید کلیشه شوم چه اشکالی دارد. اگر یکی از این کتابهای دفاع مقدس همچون کتاب «بابانظر» که طی ۸ سال جنگ ۱۱۸ ترکش به بدنش وارد شد و به گفته فرزندش که به شوخی میگفت اگر به پدرمان آهنربا میزدیم به بدنش جذب میشد یا روایتی دیگر از وی که میگویند بابانظر در حال قورت دادن تخم مرغ درسته بود که شهید چمران از او پرسید چرا این کار را میکنی معدهات اذیت میشود که وی در جواب گفت: چون سه روز در راه هستیم قرار نیست غذایی داشته باشیم. خب این واقعیتها را به تصویر بکشیم ببینم آن وقت باز هم تماشاچی به سینما نمیآید؟
- ما بلد نیستیم چهکار کنیم. شاید به عنوان تکنیسین بدانیم چه باید بکنیم اما راهکارها را بلد نیستیم. برای همین با موضوعات دمدستی خود را قانع کردهایم. زحمت به خود نمیدهیم هزینه کنیم، مطالعه کنیم تا به منابع غنی دسترسی پیدا کنیم تا بتوانیم کارهای خوب ارائه دهیم. برای نمونه بجای این که کتاب« من زندهام» که روایت زندگی دختری است که نشان میدهد در زمان دفاع مقدس چه کارهایی انجام داده است را به تصویر بکشیم میآییم و چه دخترهایی را در سینما نشان میدهیم. واقعاً اینهایی که نشان میدهیم معضل اجتماعی ماست؛ ما نباید همیشه در شیپور از در مخالف بدمیم بلکه بیاییم ارزشها را نشان دهیم نه اینکه دائم یأس و ناامیدی به تصویر بکشیم چرا که انسان با امید وطیب خاطر زندگی میکند.
- من قسم میخورم اگر یک نفر پیدا شود و بیاید از موضوع کتاب «بابانظر » که مفاهیم اکشن، عشقی، مسائل اجتماعی، سیاسی، مقاومت و ایثار در آن گنجانده شده است فیلم بسازد اگر این کار برابری نکرد با کارهای اسکار، من این کار را میبوسم و میگذارم کنار به شرطی که واقعاً مقاومت کند و پایش بایستد. از این دست سوژهها فراوان هستند از جمله «نورالدین پسر ایران»،«پایی که جا ماند» و...
- آنقدر موضوعات ناگفته در دفاع مقدس است که دچار ممیزی میشود، ممیزیهایی که واقعیت هاست که در جنگ اتفاق افتاده است. ما باید خوب و بد را با هم نشان دهیم، هنرمند را سرخورده نکنیم و مجال دهیم تا با آزادی عمل کار کند و در کنار او امکانات مالی و مورد نیازش را تهیه کنیم.
او که درباره وضعیت سینمای دفاع مقدس این روزها معتقد است فیلمهای درست و درمانی نداریم و شاید تک وتوک کارهای جذاب ارائه شود، با تاکید می گوید:
- تا آنجایی که من در زمینه دفاع مقدس بررسی و مطالعه کردم، کتابهایی چاپ شده و خاطره نویسیهایی از طریق رزمندگان و بازماندگان جنگ به تحریر درآمده که به نظرم اگر کسی پیدا شود وکتابی همچون کتاب «بابا نظر» را که چندین و چند بار تجدید چاپ شده را به تصویر بکشد این اثر بسیار فراتر از فیلم «نجات سرباز رایان» است. آنچه میخوانید بخش هایی از گفتوگویی است که سایت سوره مهر منتشر کرده است:
- اکنون دراین شرایط که سینما برای تماشاچی جذابیت ندارد اگر بخواهیم بحث دفاع مقدس را هم مطرح کنیم باید بگویم در عرصه دفاع مقدسکنندههای درست و درمانی نداریم و شاید تک وتوک کارهای جذاب ارائه شود، در صورتی که تا آنجایی که من در زمینه دفاع مقدس بررسی ومطالعه کردم، کتابهایی چاپ شده و خاطره نویسیهایی از طریق رزمندگان و بازماندگان جنگ به تحریر درآمده که به نظرم اگر کسی پیدا شود وکتابی همچون کتاب «بابا نظر» را که چندین وچند بار تجدید چاپ شده را به تصویر بکشد این اثر بسیار فراتر از فیلم «نجات سرباز رایان» است.
- اگر کتاب« دا» را که اکنون دوستانی همچون همایون اسعدیان در پی تحقیق و پژوهش درباره آن هستند به تصویر کشیده شود بسیار فراتر از سینمای گل باقالی امروز ما خواهد بود، شاید اصطلاح گل باقالی اصطلاح بدی باشد اما این موضوعات دفاع مقدسی از سینمای سخیفی که اکنون داریم که سینمای بدنه است، بسیار بهتر است. موضوعاتی در دل ۸ سال دفاع مقدس وجود دارد که میتوانم بگویم با موضوعات فیلمهای اسکار که بسیاری میگویند مهم است،برابری میکند. ما به عنوان دستاندر کار سراغ این موضوعات نرفتهایم وکم فروشی کردیم و فکر کردیم جذابیت در این است که دختر و پسر، زن مطلقه و خیانت نشان دهیم و به این موضوعات دمدستی که جز انحراف سوغات دیگری ندارد، پرداختیم.
- ما در حال حاضر چقدر افرادی که در معرض بمبهای شیمیایی قرار گرفتهاند و سالها است با این درد دست و پنجه نرم میکنند را میشناسیم. حتی به جرأت میتوان گفت بخش اعظمی از هنرمندان ما هنوز نمیدانند موزه صلح ما کجاست و برای یک بار هم پایشان به آنجا نرسیده است. میخواهم بگویم اگر ما بتوانیم به این منابع غنی دست پیدا کنیم خواهیم توانست اثری را خلق کنیم که نه تنها در مخاطب و جامعه ما تأثیر بگذارد بلکه میتواند اثری ماندگار نیز باشد.
- در مورد تأثیرگذاری فرهنگ دفاع مقدس به یک نمونه اشاره میکنم که برای فرهنگسازی تعدادی از کتابهای دفاع مقدس همچون «بابانظر»، «دا»، «کوچه نقاشها»، «پایی که جا ماند» و... را در زندان دورود توزیع کردیم، هنگامی که این کتابها دست به دست به زندانیان رسید و آن را خواندند یک اتفاقی که رخ داد این بود که یکی از سارقان مطرح و معروف شهر دورود پس از آزادی، در شهر کتابفروشی باز کرد. به نظر شما این اصلاً باعقل جور در میآید که دزدی که تمام شهروندان او را میشناسند حالا کتابفروشی بزند و کتاب دفاع مقدس، اجتماعی و... بفروشد؟! بنابراین غیر از این است که این تنها نشان از تأثیر عمیق این کتابهاست که میبینیم چگونه بر روح یک فرد اثر گذاشته و او را دگرگون کرده است.
- با اعتماد میگویم در حوزه دفاع مقدس کتابهای بسیاری چاپ شده که به دست بسیاری از افراد علاقهمند نرسیده، یعنی اطلاعرسانی کافی در این زمینه انجام نشده است و من در حال حاضر به سهم خودم با عزیز احمدزاده نویسنده که تجربه ۸ سال حضور در جنگ را داشته است سعی کردهایم با رفتن به جشنوارههای دانشآموزی در این زمینه به فرهنگسازی دفاع مقدس بپردازیم اما راههای این فرهنگسازی بسیار است که یکی از آن روشهای توزیع کتب است.
- حتماً دیدهاید که هر چند وقت یکبار کتابچههایی بین خانهها در مناطق مختلف توزیع میشود که اطلاعاتی از اماکن موجود در محلهها ارائه میکند. بهطور مثال افتتاح فلان آرایشگاه و یا رستوران و... در فلان مکان. خب تصور میکنم انتشاراتیهای دفاع مقدس هم میتوانند با یک حرکت مشابه یعنی توزیع کتاب و کتابچه در بین خانهها حرکتی در جهت توسعه فرهنگ دفاع مقدس بردارند. چرا این حرف را میزنم؟ زیرا هنرمندان جا ماندهاند، من خودم را به عنوان کوچکترین فرد میگویم که جا ماندهام.
ما به عنوان دستاندر کار سراغ این موضوعات نرفتهایم وکم فروشی کردیم و فکر کردیم جذابیت در این است که دختر و پسر، زن مطلقه و خیانت نشان دهیم و به این موضوعات دمدستی که جز انحراف سوغات دیگری ندارد، پرداختیم.
- اگر کلیشه شدن به این معناست که من بخواهم فرهنگ دفاع مقدس را اشاعه دهم بگذارید کلیشه شوم چه اشکالی دارد. اگر یکی از این کتابهای دفاع مقدس همچون کتاب «بابانظر» که طی ۸ سال جنگ ۱۱۸ ترکش به بدنش وارد شد و به گفته فرزندش که به شوخی میگفت اگر به پدرمان آهنربا میزدیم به بدنش جذب میشد یا روایتی دیگر از وی که میگویند بابانظر در حال قورت دادن تخم مرغ درسته بود که شهید چمران از او پرسید چرا این کار را میکنی معدهات اذیت میشود که وی در جواب گفت: چون سه روز در راه هستیم قرار نیست غذایی داشته باشیم. خب این واقعیتها را به تصویر بکشیم ببینم آن وقت باز هم تماشاچی به سینما نمیآید؟
- ما بلد نیستیم چهکار کنیم. شاید به عنوان تکنیسین بدانیم چه باید بکنیم اما راهکارها را بلد نیستیم. برای همین با موضوعات دمدستی خود را قانع کردهایم. زحمت به خود نمیدهیم هزینه کنیم، مطالعه کنیم تا به منابع غنی دسترسی پیدا کنیم تا بتوانیم کارهای خوب ارائه دهیم. برای نمونه بجای این که کتاب« من زندهام» که روایت زندگی دختری است که نشان میدهد در زمان دفاع مقدس چه کارهایی انجام داده است را به تصویر بکشیم میآییم و چه دخترهایی را در سینما نشان میدهیم. واقعاً اینهایی که نشان میدهیم معضل اجتماعی ماست؛ ما نباید همیشه در شیپور از در مخالف بدمیم بلکه بیاییم ارزشها را نشان دهیم نه اینکه دائم یأس و ناامیدی به تصویر بکشیم چرا که انسان با امید وطیب خاطر زندگی میکند.
- من قسم میخورم اگر یک نفر پیدا شود و بیاید از موضوع کتاب «بابانظر » که مفاهیم اکشن، عشقی، مسائل اجتماعی، سیاسی، مقاومت و ایثار در آن گنجانده شده است فیلم بسازد اگر این کار برابری نکرد با کارهای اسکار، من این کار را میبوسم و میگذارم کنار به شرطی که واقعاً مقاومت کند و پایش بایستد. از این دست سوژهها فراوان هستند از جمله «نورالدین پسر ایران»،«پایی که جا ماند» و...
- آنقدر موضوعات ناگفته در دفاع مقدس است که دچار ممیزی میشود، ممیزیهایی که واقعیت هاست که در جنگ اتفاق افتاده است. ما باید خوب و بد را با هم نشان دهیم، هنرمند را سرخورده نکنیم و مجال دهیم تا با آزادی عمل کار کند و در کنار او امکانات مالی و مورد نیازش را تهیه کنیم.