کد خبر 278653
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۲ - ۱۷:۲۰

معاون فرهنگی وزارت ارشاد گفت: تا وقتی من هستم، جریان‌های فکری و فرهنگی که در چارچوب نظام و انقلاب هستند و حرف برای حوزه فرهنگ دارند، حتما غایب نخواهد بود.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را مامنی برای اهالی قلم می‌داند، حساسیت ویژه‌ای را معطوف به خود می‌بیند چرا که کتاب سردمدار است، با وقت قبلی برای گفت‌وگو راهی طبقه سوم وزارت ارشاد و بخش معاونت فرهنگی شدیم، قرار ساعت 10:30 بود و تنها 45 دقیقه زمان برای پرسش و پاسخ اختصاص یافت، اما در این مدت اندک با یکی از مدیران تازه ورود ارشاد بحث‌های خوبی در گرفت، از برخی نظرات زیربنایی و تئوری تا موضوعات ریزتر معانت فرهنگی، که صالحی با توجه به زمان محدود به خوبی پاسخگو بود.

اطلاعات وسیع، احاطه به حوزه کتاب، ارج نهادن به مولف، تاکید بر نشر فعال، بازبینی برخی روندهای سیاستگذاری شاید از جمله خصلت‌های صالحی باشند چرا که از سخنانش مشخص بود طی این مدت کوتاه یعنی از نیمه مهر که به معاونت فرهنگی منصوب شد توانسته ارتباطات خوبی بگیرد. ضمن این که سیدعباس صالحی در این گفت‌وگو به توضیح درباره برخی مبانی فکری خود پرداخته که برای ال=هل فرهنگ قطعا جذاب خواهد بود.

وی متولد 1342 در مشهد است و دارای تحصیلات دکترای فلسفه؛ سید عباس صالحی از سال 1351 وارد حوزه علمیه مشهد شد، دروس مقدماتی، سطوح مقدماتی و عالی را در حوزه علمیه مشهد گذراند؛ از سال 60 به حوزه علمیه قم عزیمت کرد و دروس خارج را تا سال 68 در آن حوزه گذرانیده و مجددا به مشهد عزیمت داشته و در دروس خارج اساتید مشهد ادامه تحصیل داد، در سال 76 مجددا به حوزه علمیه قم مراجعت تحصیلی و علمی داشت.

با توجه به امور فرهنگی انجام داده در سال 78 یعنی مدیر مسئولی و سردبیری نشریه «پگاه» با حوزه رسانه نیز نا آشنا نیست، تالیفات هم دارد که پیش از ورود به مصاحبه به برخی از آنها اشاره‌ای می‌شود کتاب‌هایی نظیر، «‎تفسیر راهنما» اشاره کرد که در آن نقش ‎محقق را داشت، کتاب «حوزه و روحانیت»، «‎دانشگاه و دانشجو» از دیگر تالیفات اوست، البته 22 مقاله هم نوشته که از آن جمله می‌توان به، ‎ابوذر امام، اسوه امام، ‎امام و سلوک تفسیری و...


سرفصل‌های مهم این گفت‌وگو به شرح ذیل است:

* از سمت‌های اجرایی فاصله می‌گرفتم/ احساس نگرانی از تسلط افرا‌ط گرایی بر فضای فرهنگی

* در راهبردهای کلان فرهنگی به وفاق نخبگانی نرسیدیم

* احساس می‌کردم وارد یک فضای آشتی ملی خواهیم شد اما...

* از سرمایه‌های فکری فرهنگی استفاده می‌کنم

* فرد با 70درصد صلاحیت در موجوعه بهتر از نیروی 90درصدی خارج مجموعه است

* از نیروی مدیریت دوره قبل از خود حداکثر استفاده را می‌کنم/تعبیر روحانی درباره داس مبنای شخصی من است

* اصلا نباید اینگونه باشد که یک جریان فرهنگی در دولت جدید به محاق برود

* جریان‌های فکری و فرهنگی انقلابی حذف نمی‌شوند

* سرمایه‌های اجتماعی در حوزه فرهنگ را باید تجمیع کنیم نه جابه جا

* الان دیگر کسی نمی‌تواند بگوید قیصر امین‌پور و رضا امیرخانی شاعر و نویسنده نیستند

* پس از اعلام وزیر ارشاد درباره تغییر اداره کتاب الهیاری گفت فرد جدید را معرفی کنید

* مسئله نشر چشمه در ارشاد مسکوت است

* وزیر ارشاد تاکنون درباره نشر چشمه به من چیزی نگفته است

 

* از سمت‌های اجرایی فاصله می‌گرفتم/ احساس نگرانی از تسلط افرا‌ط گرایی بر فضای فرهنگی

* آقای صالحی چه شد پیشنهاد آقای جنتی را پذیرفتید و به معاونت فرهنگی وزارت ارشاد آمدید؟

یکی از موضوعاتی که همواره از آن فاصله داشتم، حضور در حوزه‌های اجرایی به معنای دولتی بود، شاید از این رو است که در کارنامه من هیچ کار دولتی نمی‌بینید. احساس خود من هم این بود که به نحوی برخی از عناصر فرهنگی باید در خارج از مدیریت فرهنگی باشند و نقششان رصد حیطه فرهنگ، تاثیرگذاری از عقبه فرهنگ بر حیطه فرهنگ و چیزهایی که صف فرهنگ گاهی نمی‌بیند و از پشت صحنه بیشتر می‌توان دید ببینند و تاثیرگذار باشند، با این نوع نگاه گذشته عمرم را مدیریت کردم، اما آنچه باعث شد در این مدیریت جدید اول وارد سوال، بعد تحول و سپس تردید و در نهایت پذیرش شود، این است که بالاخره یک نگاه‌های فرهنگی را ما در دوره اخیر درباره فرهنگ داشتیم که در باور من این بود که این نگاه‌ها صدمه ‌زننده به باورهای اصیل فرهنگی و ارزشی و نگاه‌هایی که از متن انقلاب برخاسته و متکی به آنهاست و فضایی را از فضای یاس و ناامیدی ایجاد کرده و می‌کند که اینها می‌تواند برای جبهه فرهنگی و فکری انقلاب اسلامی مخاطره آمیز باشد، یعنی عملا ما را گرفتار یک گسست‌های جدی فرهنگی بکند و اتفاقاتی که در حقیقت با این نگاه پدید آمد.

از آن طرف هم این خطر وجود داشت که این اتفاقاتی که افتاده یک جریانات تندروانه فرهنگی معمولا ما در فضای بین کنش و واکنش‌های خیلی سریع حرکت می‌کنیم را بوجود بیاورد، یعنی نگاهی که خیلی از اصول و مبانی را قبول نداشته باشد و با یک نگاه افراط گرایی فرهنگی بخواهد خیلی از مسایل را زیر سوال ببرد و مبانی را به تردید بیافکند، این مخاطره گاهی محل بحث میان دوستان و ذهن من قرار می‌گرفت که شاید نیامدن به این مسیر و بعد هم گاهی گزینه‌هایی که مطرح می‌شد، فرصت‌هایی به این طرف یا آن طرف از دست برود و با این تصویر که شاید با نگاهی که عقبه فرهنگی داشته باشد از لحاظ دوستانی که طی این 30 یا 40 سال در حوزه عقبه فرهنگی فکر کرده‌اند و همراهی دارند و این طرف هم با یک نگاه بدور از افراط و تفریط در حیطه صف فرهنگی هم بتواند یک سری از نگاه‌های پیشینی را که ایجاد گسست‌ها و انفصال‌هایی کرد، آنها را کمرنگ کند و نوعی اعتماد سازی در حیطه اصحاب فرهنگ صورت گیرد و از سوی دیگر مجالی برای حرکت‌های تندروانه‌ای ایجاد نکند که طبیعتا نمی‌تواند مقبول باشد و باز فضاهای جدید را از افراط دیگر بوجود می‌آورد.

این یکی از استدلال‌هایی بود که تقریبا مرا قانع کرد _ادبیات تکلیف کمی بد جا افتاده_ اما تصمیم در شرایط سخت شخصی باعث شد این پروسه طول بکشد تا به سوی این تصمیم بیایم و آن را بپذیرم، اما احساس کردم شاید بتوان کاری انجام داد، امیدوارم در تشخیصم که می‌توان کاری انجام داد خطا نکرده باشم و خدا هم کمک کند تا مسیری که دنبال می‌کنیم مورد رضایت خودش باشد.

 * در راهبردهای کلان فرهنگی به یک وفاق نخبگانی نرسیدیم

* در حال حاضر که پذیرفته‌اید، کار را با قبل قیاس می‌کنید چگونه است؟ سنگین‌تر از آنچه فکر می‌کردید یا نه؟

حقیقت این است که نگاه خود من با توجه به تعریفی که ادبیات دینی به من آموخته معتقدم انسان تا پیش از پذیرش می‌تواند فکر کند، اما پس از آن کاری که انسان انجام می‌دهد باید با تمام همت و با تمام قدرت باشد و ورود منسجم داشته باشد و بنا را بر استمرار و ادامه بگذارد، سنگینی کار طبیعتا حس می‌شد، بخش‌هایی از این مهم هم قابل پیش بینی بود، یک بخش این است که ما در حوزه راهبردهای کلان فرهنگی به یک وفاق نخبگانی نرسیدیم و خود این طبعا در مرحله عمل یک تشطط‌ها و فرآیندی را ایجاد می‌کند برای اغنای نخبگانی تصمیم سازان و تصمیم گیران راجع به برخی بحث‌های راهبردی.


نکته دوم اینکه از گذشته مشکلی به نام دیوار بی اعتمادی مطرح بود، اهالی قلم و اصحاب فرهنگ حتی در فضای اصول کلان اسلام و هم آنهایی که در قانون اساسی قرار دارند، شعبه‌ها و شاخه‌هایی کشیده شده در داخل که دیوار بی اعتمادی کم و بیش شکل گرفته و این پایین آوردن دیوار بی اعتمادی کار آسانی نیست. نمونه آن هم طی دو سه ماه اخیر اتفاق افتاد می‌توان دید. بنابراین ما یک مشکل فرهنگی تاریخی داریم که خیلی اهل گفتگو نیستیم، یعنی نظام شکل‌گیری گفتگو و گفتگوی واقعی نه شعار گفت‌گو در ما خیلی محقق نشده، با گفت‌وگو شروع می‌کنیم اما به دعوا ختم می‌کنیم یاد نگرفته‌ایم در نهاد تربیتی خانواده، مدرسه و بعد محیط‌های آموزشی، که یک جوری حرکت کنیم و با هم گفت‌وگو کنیم که اشتراکات کم کم افزایش یابد و تمایزها کاسته شوند.

لذا بحث دیوار بی اعتمادی هم در جای خود حس می‌شد یک مشکل هم در اینجاست، شرایط عمومی بحث‌‌های منابع مالی عام کشور و حیطه فرهنگ به طور خاص هم طبیعتا قابل تصویر بود و چند مسئله دیگر، اما مشکلات خاصی که وارد فضا شدیم و بیش از آن چیزی بود که فکر می‌کردیم این است که بالاخره فضای خود معاونت به لحاظ بدهی‌ها و تعهدات پیشینی بود، که مطابق تصویر من نبود، برای هر حرکتی منابع مالی می‌تواند یک موتور متحرک باشد، بخش دوم هم منابع انسانی است که بخواهند کاری را انجام دهند این منابع انسانی هم با انتظاری که من داشتم فاصله دارد، البته نیروهای خوب فراوانی وجود دارد که یک بخشی از آنها هم در اینجا فعالیت می‌کنند.

 

* احساس می‌کردم وارد یک فضای آشتی ملی خواهیم شد اما...

نکته دیگر اینکه پس از انتخابات تصور من این بود که وارد یک فضای آشتی ملی می‌شویم، یعنی احساس می‌کنیم کشور در یک شرایط بحران سیاسی، اقتصادی بحران اعتماد قرار دارد و کشور باید وارد یک فضای آشتی ملی شود، همه دست به دست هم دهند و با همه اختلافات و سلیقه‌های فکری و سیاسی کشور را عبور دهند.

* منظورتان بیشتر بحران سیاسی است؟

نه، همه بحث‌ها، بحران سیاسی به این معنا که ما وارد یک فضای تهدید به خیلی از حوزه‌های سیاسی شدیم، حالا در هم مسایلی که مربوط به موضوع هسته‌ای می‌شد اما در حوزه اقتصادی هم شرایط خاصی داشتیم و در حوزه فرهنگی هم نکاتی را عرض کردم، اما متاسفانه خیلی زود وارد داغ کردن تنورهای خفته شدیم و برداشت خود ما این بود که ما نیاز به این داشتیم برای دوره قابل توجهی فضای کشور را آرام نگه داریم و در این آرامش حرکت کنیم.

یکی از چیزهایی که فکر می‌کردم شرایط آماده است اینکه ما از درگیری‌های تند سیاسی دو ساله اخیر هشت سال گذشته فارغ می‌شویم و وارد یک شرایط آرام‌تر می شویم. 

* در حال حاضر که آرام شده است.

بله کمی شده اما نه در آن حد که فکر می‌کردیم.

 

* از سرمایه‌های فکری فرهنگی استفاده می‌کنم

می‌گویند شما یک اتاق مشاوران فرهنگی در سایه و حاشیه‌ای دارید، درست است؟

ببینید پیشینه من بیشتر مطالعات، سیاستگذاری و ارتباطات فرهنگی و علمی بوده و در آن محیط‌ها بزرگ شده‌ام و هنوز هم آن ارتباطات وجود دارد، اما طبیعی است که تلاش می‌کنم از این سرمایه قبلی استفاده کنم، زیرا انقطاع انسان از گذشته معنا ندارد. به خصوص این را حس می‌کنم هم آقای وزیر که پیگیر بودند ما در خدمتشان باشیم و هم دوستان دیگری که تشویق می‌کردند با همین نگاه بود که از این عقبه استفاده شود و به خدمت صف حوزه فرهنگی وزارت بیاید. 

* این افراد چهره‌های فرهنگی هستند؟

قطعا فرهنگی هستند، زیرا در غیر حوزه علمی فرهنگی آشنایی نداریم (با خنده). طبعا از آنها استفاده می‌کنم، اما به معنای اینکه ساختاری تشکیل شود و آنها کار را پیش ببرند نیست، بلکه استفاده حداکثری از دوستانی است که در این حوزه کار کرده و فکر کرده و نظرهایی دارند، به شکل فردی، جلسات مختلف کمک می‌کنند اما به شکل سازمان یافته نیست.

 

 * فرد با 70درصد صلاحیت در موجوعه بهتر از نیروی 90درصدی خارج مجموعه است

* به بحث نیروی انسانی موجود اشاره کردید که مورد انتظار شما نبود، چند ماه است آمده‌اید و بیشتر انتصاب‌های شما درون مجموعه‌ای بوده، به جز آقای برازش که از مشهد معرفی شدند و آمدند سایر افراد را در داخل جابه جا کردید، مثلا آقای علمشاهی را از مدیر کلی چاپ به ایبنا بردید و یا ... اگر نیروی انسانی موجود مورد انتظار شما نبود چرا از خارج مجموعه افرادی را تزریق نکردید؟

یک تصویری که نمی‌دانم غلط یا درست است، نیرویی از داخل 70 درصد صلاحیت را داشته باشد بهتر از نیرویی است که از بیرون 90 درصد یا بالاتر داشته باشد، با این نگاه تلاش من در محیط‌های علمی و فرهنگی این بود و در حال حاضر هم در فضای مدیریتی همین نوع نگاه هست، ما از نیروهایی که 60 یا 70 درصد صلاحیت دارند و درونی هستند باید حداکثر استفاده را ببریم به خصوص تصویر من به عنوان مدیری که در دوره جدید آمده‌ام این بوده که این احساس تلقی نشود که من از کسانی هستم که آمده‌ایم با یک تعبیر طنز آمیز با «داس» حرکت کنیم و ورود در سیستم داشته باشیم.

* از نیروی مدیریت دوره قبل از خود حداکثر استفاده را می‌کنم/تعبیر روحانی درباره داس مبنای شخصی من است

این تعبیری که آقای روحانی داشتند، مبنای شخصی خود من این است که بالاخره ما با نیروهایی که در دوره قبل در فضای مدیریتی کار می‌کردند حداکثر ارتباط و استفاده را داشته باشیم، لذا با همین نگاه هم رفتار شد، اینکه من عرض کردم و اسامی که شما مطرح کردید سه یا چهار اسم بود اما کلیت منابع انسانی مجموعه منظورم بود چون مدیریت مجموعه با بخش وسیعی از یک مجموعه حرکت می‌کند زیرا قرار است برخی اتفاقات در آن صورت گیرد، اما در عین حال تزریق نیروهای جدید در قالب‌های دیگر مورد نظر بوده، در کمیته‌ها، شوراها، هیات امناها و... تغییرات منابع انسانی جدی تری در آنها اتفاق افتاده و می‌افتد و یا در مجموعه‌هایی که شکل گرفته و یا در حال شکل گرفتن است.

* اصلا نباید اینگونه باشد که یک جریان فرهنگی در دولت جدید به محاق برود

* نکته دیگر دیوار بی اعتمادی میان نخبگان فرهنگی است، طی چند سال گذشته دو طیف مخالف بوده‌اند، یک طیف که نظام و انقلاب را قبول داشتند اما با سلایق مسئولین قبل مخالف بودند، یک طیف هم با نظام مخالف هستند و انقلاب را قبول ندارند اما همواره از این سیستم طلبکارند و گلایه می‌کنند، کتابشان چاپ شود حرف می‌زنند چاپ هم نشود در خارج از کشور منتشر می‌کنند؛ بعضا رانت شان را هم می‌گیرند، سوال اینجاست برداشتن این دیوار بی اعتمادی میان چه طیفی است؟ برخی روشنفکر هستند اما افراد بی خطری هستند، اما واقعا برخی از آنها خطرناک هستند و در مصاحبه‌هاشان طلبکارانه می‌خواهند به صدر مجلس فراخوانده شوند، از سوی دیگر متاسفانه با تغییر دولت‌ها طیفی طیف دیگر را کنار می‌زنند، ‌برنامه شما چیست؟ در دولت تدبیر و امید قرار نیست یک طیفی به محاق روند؟ این دیوار قرار است بین چه افرادی برداشته شود؟

این سوال مهم و اساسی است، مجبورم کمی به عقب بروم و به مبنای نظری نگاهم را عرض کنم تا به این سوال برسیم. ما بالاخره حکومتی را داریم، یعنی نظام جمهوری اسلامی که نه دمکراسی است و نه خلافت و سلطنت، بلکه مردم سالاری دینی است و همانطور که در برخی جاها عرض کرده‌ام آن ساختار چنین نظامی ساختار اتصال کثرت به وحدت است در عین دیدن کثرات است، همانطور که در هستی کثرتی داریم که به وحدتی متصل است، در نظام سیاسی هم چنین اتصالی وجود دارد و کثرات دیده می‌شوند نه اینکه نفی شوند.

طبعا با این همین نگاه دمکراسی است که با افواه مردم بخواهد حرکت کند و نه یک کثرت مطلق باشد و نه هم نظام سلطنت و خلافتی که تنها یک نفر بخواهد همه تصمیم‌ها را بگیرد.

 

طبعا وقتی نگاه اینطور شد کثرات اجتماعی به رسمیت شناخته می‌شوند و با همین نگاه که کثرت اجتماعی به رسمیت شناخته می‌شود، طبعا نگاه آنچه من از امام، شهید مطهری، شهید بهشتی و خود حضرت آقا، قانون اساسی می‌فهمم این است که 75 میلیونی که در کشور هستند شهروند این کشور هستند، همانطور که در ارتباط با نان حق دارند و ما در یارانه سوال نمی‌کنیم شما از کدام طیف فکری هستید، در حوزه فرهنگ و کالای فرهنگی هم اینها شهروند کشور هستند و حق شهروندی محفوظی دارند.

* حتی در تولید؟

عرض می‌کنم، به عنوان 70 میلیون حق شهروندی آنها به رسمیت شناخته می‌شود، این غیر از آن است که بگوییم 10 یا20 میلیون نفر به خاطر تفکری که دارند رسمیت آنها را به عنوان حق شهروندی نمی‌شناسیم، نه اینها در مجموعه نظام قرار دارند.

با این مبانی یعنی این نگاه از مردم سالاری و این تصویر از حق شهروندی طبیعتا بحث دیگری مطرح می‌شود، آن بحث دیگر آن است که کشور و نظام در محدوده قانون اساسی و قوانین مصوب خود برای خود قوانینی دارد، هر نظامی هم اینگونه است کسی که می‌خواهد در عرصه تولید حرکت کند باید این قوانین را رعایت کند، در هر نظام سیاسی هم اینگونه است و هیچ نظام سیاسی هم قانون‌گریزی را نمی‌پذیرد و توصیه نمی‌کند. در حوزه مقررات و قوانین باید عمل شود.

* برخی می‌گویند آزادی باید باشد تا در فضای آزادی بیان مواردی را بیان کنند.

اگر چیزی قانون است باید رعایت شود، باید رفت در مبانی قانونی بحث‌ها را مطرح کرد، اگر چیزی را به عنوان قانون از سوی مراجع مورد تصویب قرار گرفته مثل مجلس شورای اسلامی، پس از تصویب لازم الاجرا است، تلاش افرادی که با قانون مخالف هستند این است که پیش از قانون بروند و گفت‌وگو کنند، اما پس از قانون برای همه شهروندان لازم الاجرا است. این سه نکته یعنی مردم سالاری دینی را اینگونه تفسیر می‌کنیم، حق شهروندی را با این نگاه تفسیر می‌کنیم و قانون گرایی را با این نگاه تفسیر می‌کنیم، اتفاقات باید پیش از قانون بیفتد نه پس از قانون، اگر کسی هم اعتراضی دارد در فرآیند قانون باید ورود یابد اما پس از قانون برای همه لازم الاجرا است.

 

با آن سه مبنای نظری به سوال شما پاسخ می‌دهم، نکته اخیر خیلی روشن است که اصلا نباید اینگونه باشد که یک جریان در دولت جدید به محاق برود، گرچه این اعتراض کم و بیش وجود دارد و من هم قبول دارم که به برخی در دوره‌هایی خیلی میدان داده شد و این داده میدان‌‌های وسیع هم عکس‌العمل ایجاد کرده، عکس العمل روانی، هویتی و... یعنی همه حوزه آن قلمرو آنها نبودند بلکه افراد دیگری هم بوده‌اند، اینها زیاد دیده شدند و این زیاد دیده شدن هم در حوزه اقتصادی، رسانه‌ای و... عکس العمل در گروه‌های دیگر ایجاد کرده و بخشی از زیاده خواهی‌ها و مطالبات جدید هم عکس‌العمل این اتفاقات است که در دوره‌ای عده‌ای زیاد دیده شده‌اند و زیاد با آنها ارتباط برقرار شده است.

خود ما در معاونت فرهنگی در حاضر تحلیل محتوایی از افرادی که ارتباط بیشتری با آنها گرفته شده داریم به لحاظ حمایت‌ آثار و غیره، این نشان‌دهنده آن است که رابطه‌ها تاثیرگذار گذاشته که عده‌ای مکدر شوند و این احساس به آنها دست دهد که یک دوره‌ای اصلا دیده نشده‌اند و همیشه هر افراطی از سوی دیگر مطالبات افراط جدید را به همراه دارد.

 

* جریان‌های فکری و فرهنگی انقلابی حذف نمی‌شوند

* گفته بودید معاونت فرهنگی هیچ شاخصی نداشته و بیشتر وقتش صرف برطرف کردن انتظارات و توقعات بیرونی شده است. منظورتان همین مورد است؟

کم و بیش همین است، خصوصا عده‌ای هم بخاطر همین ارتباط های کانالی عملا در یک دور‌ ای چنین توقعاتی داشتند، آن توقعات سابقه دارد و در جای خود باقی است اما یک توقعات جدید هم از یک مجموعه‌هایی بوجود می‌آید و وجود دارد، اما حداقل تا وقتی من هستم مسلم این است که یک جریان فکری و فرهنگی که انسان احساس کند که در چارچوب نظام و انقلاب است و حرف برای حوزه فرهنگ دارد، این حتما غایب نخواهد بود و در صحنه جدی است.

 

* سرمایه‌های اجتماعی در حوزه فرهنگ را باید تجمیع کنیم نه جابه جا

شورای سیاستگذاری شعر را ببینید، تلاش کردیم مجموعه‌های مختلف در آن غایب نباشند حتی با پیگیری شخصی من تلاش شد این افراد حضور داشته باشند و فعال شوند، ارتباطات من طی این مدت سه ماهه با انجمن قلم، مجمع ناشران انقلاب، خانه شاعران و رفت و آمدهای متوالی و....تاکید بر این مهم است. با تمام توان تلاش می‌کنم - که کار سختی است چون دعواها به شکلی است که برخی دوستان می‌گویند با مایی با او نباش _ قدیمی هم شده و چیزهای کوچک بزرگ شده‌اند، اما با اهتمامی که هست و توفیقاتی که خداوند می‌دهد تمام تلاش من در هر حوزه‌ای داستان، شعر و موسسات... این بوده که جریانی احساس نکند حالا که دولت عوض شده به محاق می‌رود. این برای من اصل است، احساس من این است سرمایه‌های اجتماعی که در حوزه فرهنگ داریم را باید تجمیع کنیم نه اینکه جابه جا کنیم زیرا جابه جا کردن مسئله ما را حل نکرده است، از دوره 8 سال‌های متوالی این اتفاق افتاد که عده‌ای را کنار گذاشتیم، اما عده‌ای تمام صحنه آمدند و صحنه مملو از آنها شد. در حالی که سرمایه انسانی کم نبود. اهتمام من این است و حتما در آن جدی خواهم بود که جریان‌هایی که برای حوزه فرهنگ و انقلاب حرفی برای گفتن دارند ولو در دوره‌ قبلی بیشتر دیده می‌شدند الان هم سهم فرهنگی شان حفظ شده و اعتلا یابد، اتفاقا در این قرابت‌ها ست که تصعید فرهنگی روی می‌دهد، در کنار هم بودن این مجموعه‌ها اتفاقات مبارکی را برای حوزه فرهنگ رقم خواهد زد.

* رهبر انقلاب فرهنگ را در یک فضای واقعا آزاد می‌خواهند و می‌طلبند

* یک بحثی پیرامون موضوع خودی و غیر خودی وجود دارد، البته ظلمی ایجاد شده و در تعریف خودی و غیر خودی برخی تعریف را ناقص کرده‌اند. البته ما این را هم می‌دانیم که دولت نقش پدری دارد، ولی بحث خودی و غیر خودی هم در حوزه فرهنگ داریم، البته خودی و غیر خودی به معنای زدن و در را بستن و بایکوت مطلق نیست، اما به هر حال موضوع خودی و غیر خودی وجود دارد،‌ تعریف شما از خودی و غیر خودی چیست؟ چه افرادی را خودی می‌دانید و چه افرادی را غیر خودی؟

برداشت خود را از این ادبیاتی که حضرت آقا عرض کرده‌اند عرض می‌کنم، اما در پرانتز می‌گویم ایشان ادبیاتی را تولید کرده‌اند که طبیعی است مثلا در زمان حضرت امام هم همانطور بوده، گاهی دو قرائت چند قرائت می‌تواند پیدا کند و همه این قرائت‌ها هم در منظومه نگاه ایشان شاید مورد نظر باشد و در این منظومه چند قرائت پیدا شود. ما هم که زمان حضرت امام را درک کرده‌ایم، زمان حضرت امام در بحث‌های فرهنگی اقتصادی حضرت ایشان مطالبی را مطرح می‌کردند و ‌چند قرائت مطرح می‌شد و ایشان بد نمی‌دانستند چون خود این قرائت‌ها تعادل سازی می‌کند به این معنی که تنها با یک قرائت ممکن است پس از مدتی اتفاقاتی بیفتد که نباید بیفتد، خود حضرت آقا هم بشدت با آشنایی‌هایی قدمی که ما از مشهد تهران قم خدمت ایشان داشتیم، (نمی‌خواهم با این آشنایی‌ها برای خودم امنیت سازی کنم بیشتر یک قرابت فکری است) بالاخره احساس من این است که می‌پسندم از فضای منظومه فکری ایشان چند قرائت مطرح شود و این قرائت‌ها همگی در فضای کشور عرضه شود.

* برداشت شما چیست؟

برداشت من از بحث خودی و غیر خودی در نگاه ایشان این است، در حقیقت مبتنی بر یک سری مقدمات است. برداشت من به چند مبنا در حوزه فرهنگ باز می‌گردد، نکته اول اینکه نگاه ایشان در حوزه فرهنگ این است که ایشان فرهنگ را در یک فضای واقعا آزاد می‌خواهند و می‌طلبند، گذشته رفتاری و ذهنی ایشان این است، با حلقه‌های ادبی و مجموعه‌هایی که مرتبط بودند نشان می‌دهد پیشینه شخصی ایشان اینگونه است، در یک فضاهایی از ناحیه گستره ارتباطی شبیه به «محمدرضا حکیمی» هستند. آقای خامنه‌ای با تیپ‌های مختلف مرتبط بوده و هست، لذا نکته اول اینکه حوزه فرهنگ در یک فضای آزادی شکل می‌گیرد، نکته دوم اینکه مسلما از آنجایی که ما نسبت به اسلام تا وقتی که انقلاب نشده بود و الان هم پس از انقلاب در راستای حفظ انقلاب مسئولیت داریم، باید یک توازن گفتمانی حفظ شود، یعنی به نحوی نباشد که انقدر کالاهای فرهنگی رقبا زیاد باشد که یک ابر تیره مسموم کننده‌ای و باران‌های متاثر از این فضای مسموم مدام بر فضای اجتماعی ببارد.

 

* الان دیگر کسی نمی‌تواند بگوید قیصر امین‌پور و رضا امیرخانی شاعر و نویسنده نیستند

* رقبا یعنی چه افرادی؟

یعنی آنهایی که در فضای اسلامی و انقلابی نیستند، این هم یک اصل است یعنی به نحوی باید یک توازن گفتمانی در کشور حفظ شود، نکته سوم اینکه در یک حیطه‌هایی احساس خطرهایی در دهه اول دوم و تا حدودی سوم انقلاب وجود داشت، که توازن گفتمانی وجود ندارد و یا کمتر وجود دارد، حوزه داستان، شعر کم داشتیم بیشتر حوزه شعر را جریان روشنفکری خاص رهبری می‌کرد حوزه علوم انسانی کم داشتیم و غیره و غیره، یعنی ما در مقطعی گرفتار غلبه گفتمانی از ناحیه جریان‌هایی بودیم که این جریان‌ها در حیطه اسلامی و انقلابی جوری دیگر می‌اندیشیدند و تراوش‌های فکری‌شان هم متاثر از همین مبانی فکری شان بود.

نکته چهارم اینکه در حال حاضر توازن گفتمانی در حال وقوع است. یعنی پس از سه دهه رویش‌هایی که در مسیر انقلاب شکل گرفته هم در حیطه دانش سازی علوم انسانی هم در حیطه هنر و ادبیات واقعا دیگر آن حالت نیست، یعنی کسی نمی‌تواند بگوید «قیصر امین پور» شاعر نیست، اما برخی در دهه اول انقلاب می‌گفتند شما کسی را ندارید؟ کسی نمی‌تواند بگوید «رضا امیرخانی» نویسنده نیست و شما رمان نویس ندارید.

در حوزه دانش سازی علوم انسانی هم همین است، حرف برای گفتن زیاد شده و وارد یک دوره تقریبا توازن گفتمانی می‌شویم، این دوره، دوره متفاوتی از دهه اول و دوم انقلاب است، به خصوص با این توجه که مبنای ما هم این بود که فرهنگ در آزادی شکل می‌‌‌گیرد در تبادل، رفت و آمد، نقد و گفت‌گو، اگر ما از یک دوره اعتلای تمدن اسلامی قرن سه و چهار یاد می‌کنیم بخاطر همین گفت‌وگوهاست، تمدن سازی در فضای آزاد شکل می‌گیرد نه در فضای بسته، قرن دو، سه و چهار که اتفاقات بزرگ داریم و ارجاعات تاریخی به آنها می‌دهیم برای گفتمان‌های متعدد و متنوعی است که طی این دو سه قرن داریم. بخاطر اینکه تمدن را در کشور کوچک نمی‌توان شکل داد و تمدن را باید جهانی کرد. حرف‌های مختلف در قبال هم باید زده شود، حداکثر این است که بتوانید مجوز کتاب را در ایران ندهید، اما بالاخره وقتی می‌خواهید وارد یک گفت‌وگوی جهانی شوید طبیعی است که اندیشه‌های مختلفی وجود دارد، اتفاقا ما در یک فضای آزاد درونی می‌توانیم تجربه کنیم این تعامل را تا بعد در فضای جهانی خود را نشان دهیم در صورتی که توازن برقرار باشد که در حال حرکت به آن سمت هستیم.

در حوزه فیلم سازی نیروهای خوب واقعا داریم، هر حوزه‌ای را بنگریم، موسیقی و... الان نمی‌توانیم بگوییم در دوره صفر قرار داریم، چون رقبای ما هم در دوره صد نیستند، الان در این دوره می‌توانیم با هم چالش فرهنگی کنیم، در حوزه دانش سازی هم همینطور و این یک فرصتی را برای یک قرائت دومی از بحث خودی و غیر خودی ایجاد می‌کند که ما در فضای فرهنگ طبعا کسانی که اندیشه‌های متفاوتی در حیطه اسلام، تدین و انقلاب دارند اینها مثل ما نمی‌اندیشند و دوم اینکه ما مثل آنها نیستیم سوم اینکه ما اصلا انقلابی شرمنده و تواب نیستیم، یعنی از گذشته خود شرمگین نیستیم. انقلابی تجدید نظر طلب نیستیم، اما معتقد به گفتگو، تبادل اندیشه، حرف زدن هستیم به اینکه شما هم فعالیت کنید ما هم فعالیت می‌کنیم، معتقدیم که این حرف‌ها می‌تواند با همدیگر به چالش منطقی در آید به نحوی که مخاطبان را اغنا کند که در این جبهه هم حرف‌های جدی هست، این کمک می‌کند از یک گفتگوی درونی وارد یک گفت‌وگوی جهانی شویم. یعنی وقتی ما اجازه دادیم کتاب روشنفکر داخلی منتشر، عرضه و نقد شود، فیلمش منتشر شود، با او گفت‌وگو کردیم می‌توانیم در عرصه جهانی وارد گفت‌وگوهای جدی شویم.

 

* پس از اعلام وزیر ارشاد درباره تغییر اداره کتاب الهیاری گفت فرد جدید را معرفی کنید

* اولین تغییر شما در معاونت با توجه به مباحث و حاشیه‌هایی که برای ممیزی ایجاد شد در اداره کتاب بود، چقدر شما تحت فشار آقای وزیر، رسانه‌ها، مجموعه‌های تشکیل شده در دولت آقای روحانی که پیگیر مسایل فرهنگی هستند، بودید که در نهایت منجر بر تغییر مدیر اداره کتاب شد تا سر و صداها مسکوت شود؟

صادقانه عرض می‌کنم، سیر ماجرا این بود، روز اولی که جلسه معارفه برگزار شد، پس از معارفه که آقای وزیر ارشاد فرموده بودند مدیر اداره کتاب تغییر می‌کند، به معاونت آمدیم، آقای الهیاری هم تشریف داشتند، از سوی دیگر سخن آقای وزیر پیرامون ممیزی هم صریح بود، پس از جلسه با آقای الهیاری صحبت کردم، آقای الهیاری گفت که پس از مصاحبه آقای وزیر با یک خبرنگار که مدیر اداره کتاب تغییر می‌کند، شاید کار جدی نتوانم انجام دهم که این عملا در فضای کاری شما ایجاد ضعف می‌کند، به من گفت که شما سریع راجع به این قسمت تصمیم گیری کنید، به آقای الهیاری گفتم موضوع اداره کتاب مهم و جدی است، در ذهن من هم تغییر نبود چون چند روز آخر تصمیم گرفته بودم وارد فضا شوم. با ایشان صحبت کردم که به این سرعت نمی‌توانم به فردی برسم، حرف آقای الهیاری که قانع کننده هم بود منتج به این بود که بحث چالشی بسیار است و مولفان و ناشران رفت و آمد در اداره کتاب دارند، لذا هرچه سریع‌تر فردی را جایگزین من کنید، با مشورت با آقای الهیاری تصمیم گرفتم سرپرست برای اداره معرفی کنم، ایشان آقای کمالی‌نژاد را پیشنهاد دادند،‌ گفتم شما خودتان ایشان را قانع کنید، که این مهم انجام شد،‌ من هم با آقای کمالی‌نژاد جلسه گذاشتم و ایشان به شرط سرپرستی را پذیرفتند که طولانی نباشد، من هم گفتم تلاش می‌کنم بیش از 2 ماه به طول نینجامد، نه، هیچ فشاری نبود.  

* یعنی اگر درخواست از آن سمت نبود آقای الهیاری ماندگار بود؟

آقای الهیاری باید باشد. 

* پس آقای جنتی شما را در معذوریت قرار داد چون در چند جا با اعلام زود هنگام خبرها این کار کردند.

نه، از این باب نه، بعد از این مراحل آقای الهیاری استعفا دادند و به نظر من ادبیات ایشان به عنوان یک مدیر با سابقه منطقی بود. آقای الهیاری پیشنهاد دادند و من پذیرفتم.

 * حالا با توجه به این اظهارات آقای الهیاری در معاونت فرهنگی حکم جدید می‌گیرند؟

بله، حتما 

* آقای صالحی شاهد تحولاتی در حوزه شعر هستیم، معرفی آقای کاکایی به عنوان دبیر جشنواره شعر فجر و پیش از آن هم در حوزه داستان شاهد استعفای آقای حسنی بودیم که در نهایت خبرهایی مبنی بر ادغام بنیاد ادبیات داستانی و حوزه شعر مطرح شد، آیا با توجه به تحولات در حوزه شعر و اینکه از سویی برای تاسیس بنیاد ادبیات داستانی تلاش‌هایی شد و هدفگذاری خاصی دارد آیا ادغام این دو را درست می‌دانید؟ چه شد به این نتیجه رسیدید ادغام کنید؟ نام بنیاد تلفیقی چه می‌شود؟ آیا فردی برای مدیریت این بنیاد در نظر دارید که هم به حوزه شعر اشراف داشته باشد و هم داستان؟

بحث شعر همانطور که می‌دانید با تحولاتی همراه شد و از حوزه وزارت به معاونت فرهنگی بازگشت، لذا نظر آقای جنتی منتج به این مهم شد و با توجه به بحث‌های کارشناسی صورت گرفته نظرشان بر این بود شعر به معاونت فرهنگی باز گردد.

در موضوع شعر ما چند موضوع داشته و داریم، اما هنوز هم نهایی نشده باید مسیر خود را طی کند، وقتی شعر به مجموعه بازگشت، یک نگاه این بود ما یک موسسه جدید همانند بخش داستان ایجاد کنیم، یعنی دو موسسه داشته باشیم یک شعر و دوم داستان، نگاه دوم اینکه شعر به معاونت بیاید و هم صف و سیاستگذاری آن در معاونت باشد اما داستان راه خود را ادامه دهد، راه حل سوم سناریوی ادغام شعر و داستان در بنیاد ادبیات داستانی و تلفیق به «بنیاد ادبیات ایران» بود؛ این سه نگاه وجود داشت که هر یک در پی خود راه حل و چالش‌هایی دارند.

در بخش اول که روشن بود نگاه اول محکوم به شکست است، چون هم نگاه وزارتخانه تاسیس موسسه جدید نیست، طی دو سه سال اخیر از خود بنیاد ادبیات داستانی به خوبی حمایت نشد و بحث‌هایی از این قبیل، امکانات وزارتخانه اجازه تاسیس موسسه جدید را نمی‌دهد، راه حل دوم مبنی بر اینکه حوزه شعر را در خود معاونت دنبال کنیم، تفکیک روش بین داستان و شعر بود، یعنی داستان یک عملیات بیرونی داشته باشد و شعر حوزه عملیات بیرونی نداشته باشد و خود این می‌توانست به موضوع شعر صدمه بزند، نگاهی که موسسات وابسته شکل گرفت با این نگاه بود که سیاست‌گذاری‌های کلان در معاونت انجام شود و موسسات وابسته که قدرت مانور بیشتری دارند و خیلی تابع ضوابط سخت اداری نیستند بیایند و عمل کنند، شعر اینجا زمین گیر می‌شد به اعتباری که به فضای مقررات اداری خاص می‌آمد، علاوه بر اینکه دو ساحتی نگریسته می‌شد و شعر در این رویه به نحوی اداره می‌شد و داستان به گونه‌ای دیگر.

راه حل سوم که هنوز هم نهایی نشده این است که ما شعر و داستان را با یک نگاه در بنیاد ادبیات ایران ببینیم، معاونت سیاستگذاری کلان را ببیند و حوزه عمل در بنیاد دیده شود، طبعا باید آن دغدغه را جدی گرفت که کارهای خوب در قبل صورت گرفته از بین نرود، از این رو با مدیرعامل بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان آقای محمد حسنی جلساتی داشتیم تا تغییر اساسنامه چگونه باشد، آقای حسنی با دوستان پیرامون اصلاح صحبت کردند و نظراتی دادند. نکته دوم این است که شما به آن اشاره کردید که مدیری باید انتخاب شود که با این نگاه، تک بعدی نباشد. طبعا اگر همچنان نتوانیم آقای حسنی را قانع کنیم که بمانند مدیری شبیه آقای حسنی که نه شاعر است و نه نویسنده انتخاب می‌کنیم.

* آقای حسنی در حال مذاکره هستند یا شما شخصا با افراد وارد مذاکره شده‌اید؟

با آقای حسنی هم مشورت می‌کنم. باید مدیر فرهنگی انتخاب شود که تعلقات دو گانه داشته باشد، احساس نشود با انتخاب این فرد شعر بر داستان و یا داستان بر شعر می‌چربد. چنین مسیری را طی کرده‌ایم.

* با وجود مدیرعامل مستعفی بنیاد ادبیات داستانی برای این بنیاد سرپرستی معرفی نمی‌شود تا امور را پیگیری کند؟

هنوز آقای حسنی فعالیت دارند. 

* تاسیس و آغاز به کار بنیاد ادبیات ایران به سال آینده موکول شد؟ 

قرار شد مراحل را از لحاظ اصلاح اساسنامه طی کنیم و در ادامه از نظرات آقای وزیر هم استفاده کنیم.

 

* مسئله نشر چشمه در ارشاد مسکوت است

* در نشست خبری گفته بودید من برای آقای دولت آبادی تبصره نمی‌زنم و تفاوت خاصی قائل نمی‌شوم، چرا برای نشر چشمه این تبصره را گذاشتید تا پرونده این ناشر به شکل خاص بررسی شود آیا فشارها بر شما زیاد بود؟ کمیته حقوقی تشکیل دادید تا موضوع به شکل خاص پیگیری شود؟

این کمیته برای «نشر چشمه» نیست، در حقیقت موضوع نشر چشمه باعث سؤال شد، چند ناشر نمونه و موردهایی را مطرح کرده بودند که چرا اعضای هیات تجدید نظر و بدوی یکسان هستند؟ همانطور که در نشست خبری عرض کردم در فضای شهرستان‌ها هیات بدوی تخلفات ناشران را در استان‌ها بررسی می‌کند و هیات تجدید نظر در تهران و داخل وزارتخانه است، شاکله درستی وجود دارد، تجدید نظر یعنی بررسی دوم تا به متهم امکان اعاده دادرسی را بدهد، اما در فضای استان تهران چون استان تهران هیات بدوی نداشت در وزارتخانه هم بدوی و هم تجدید نظر با یک ترکیب تشکیل می‌شد، این مسئله وقتی مطرح شد دیدیم درست است و به لحاظ حقوقی با اشکالاتی همراه است.

* در حکم که مشکلی ایجاد نمی‌کند؟

در بررسی مشکل ایجاد می‌کند، یعنی همان پرونده‌ای که در بدوی می‌آید با همان افراد در تجدید نظر پرونده بررسی می‌شود بدون تغییر، این اتفاق پیرامون چشمه یک مصداق بود نه اینکه خاصه به چشمه بپردازد، کمیته حقوقی با این نگاه که آیا چنین کاری درست است یا نه موارد را بررسی کند، روشن هم بود که به لحاظ حقوقی و قانونی درست نیست ولو آئین نامه داخلی وزارتخانه باشد، چون مفهوم تجدید نظر بودن افراد و ترکیب متفاوتی است لذا با این نگاه هیات بدوی در استان تهران شکل گرفته است. اما مفهوم تجدید نظر آن است که حتما باید ترکیب تغییر کند و ترکیب متفاوت شکل گیرد، لذا با این نگاه هیات بدوی در استان تهران شکل گرفت. الان یک هیات بدوی در استان تهران شکل گرفته و یک هیات تجدید نظر در وزارتخانه تشکیل شده است. 

* یعنی پرونده نشر چشمه به هیات بدوی رفته است؟

هنوز بحثی برای چشمه صورت نگرفته است.

* پس موضوع بحث نشر چشمه در ارشاد مسکوت است؟

بله بله.

اینگونه که شما فرمودید کمیته حقوقی در معاونت فرهنگی تنها برای چشمه تشکیل نشده و برای تمام موارد است؟

بله.   

 

* وزیر ارشاد تاکنون درباره نشر چشمه به من چیزی نگفته است

* چند روز پیش خبری مبنی بر بازگشایی رسمی چشمه مطرح شده بود، گویی موضوع چشمه از جایی خارج از معاونت فرهنگی پیگیری می‌شود، وقتی آقای وزیر اظهار نظر صریح می‌کنند شاید تعلقاتی دارند و یا فشار بر ایشان هم زیاد است.

صادقانه می‌گویم حقیقتا ایشان تاکنون نکته‌ای را درباره نشر چشمه به من مطرح نکرده‌اند.

* پس چطور در تریبون‌های مختلف و عمومی درباره چشمه صحبت می‌کنند؟

دو سه اشکال به لحاظ حقوقی وجود دارد، حتی وقتی می‌خواهید فردی را به اشد مجازات برسانید باید روند حقوقی را طی کنید، اشکال دوم که متاسفانه وجود دارد اینکه بر خلاف هیات منصفه مطبوعات که خود متهم حضور یافته و از خود دفاع می‌کند، در بررسی روند تخلفات ما خود فرد حضور پیدا نمی‌کند، طبعا فرد باید بیاید حضور یابد و صحبت کند و ممکن است برخی نکات را تغییر دهد اما ایشان در بدوی و تجدید نظر حضور پیدا نکرده است، نکته سوم اینکه کار دادرسی باید طبق روال قوه قضاییه انجام شود، یعنی ابلاغ مکتوب باید به فرد بدهند و او باید از خود دفاع مکتوب کند، به فرد بگویند باید عدله و این مستندات شما محکوم شده‌اید. 

* ابلاغ که آقای اسماعیلی داشت انجام می‌داد آقای جنتی جلوی آن را گرفت!

مستندات آن هم وجود دارد، آن ابلاغ و سطح آن موجود است، ابلاغ بدوی مکتوب در دست فرد قرار نگرفته بلکه به رؤیت رسانده‌اند، یعنی فقط گفته‌اند شما در بدوی محکوم شده‌اید، باید دادرسی مسیر خود را طی کند، ارشاد که وزارت اطلاعات نیست پس باید با ادله و شفاف موارد را بیان کند، علاوه بر آنکه آن حکم هم نکات خاص خود را داشت. 

* صحبت‌های شما بیشتر ناظر بر مباحث شکلی و دادرسی است، پرونده نشر چشمه را خوانده‌اید بالاخره اداره کتاب گزارش را به شما داده است، شنیدم کمیسیون فرهنگی هم در حال بررسی است، محتوای کتاب‌هایی که نشر چشمه ارائه می‌دهد واقعا قابل دفاع نیست، در دوره گذشته هم که مدعی بودند ممیزی سفت و سخت دارند این کتاب‌ها منتشر شد.

بحث محتوایی گسترده است. 

* شما پرونده محتوایی چشمه را خوانده‌اید؟

مواظبت باید بر آن داشت، نگاه من این است که ساختارها را بهم نزنیم، من هر حرفی بزنم مثبت یا منفی می‌تواند در فضای بررسی تاثیرگذار باشد، لذا برای تاثیرگذاری حرفی نمی‌زنم. 

* ممنون از زمانی که به این گفت‌وگو اختصاص دادید.

من هم از شما سپاسگزارم.