این سریال نهایتا باید در 15 قسمت ساخته می‌شد اما طبق روال سازندگان برنامه های تلویزیونی و برای طولانی شدن پروسه پخش، پیچ و خم های غیر ضروری در داستان وارد شد که تاثیر مخربی داشته و باعث سر رفتن حوصله مخاطب می‌شود.

گروه فرهنگی مشرق - "آوای باران" عنوان سریالی است به کارگردانی حسین سهیلی زاده که شنبه تا چهارشنبه هر هفته از شبکه سوم سیما به روی آنتن می‌رود. در این مجموعه تلویزیونی بازیگرانی چون حمیدرضا پگاه، سام درخشانی، الهام چرخنده، امیر دژاکام، سیاوش خیرآبی، آزاده زارعی و سپیده خداوردی ایفای نقش می کنند.



درباره کارگردان:

حسین سهیلی زاده متولد 1339 در اهواز است. وی جزو معدود کاگردانانی است که فقط سریال می سازد و علاقه ای به ورود در حزوه سینما ندارد. طی 10 سال فعالیت این کارگردان در صدا وسیما آثار زیر تولید و پخش شدند.

سال نام شبکه
۱۳۸۲ رانت خوار کوچک تهران
۱۳۸۳ رستوران خانوادگی تهران
۱۳۸۳ عشق گمشده سه
۱۳۸۴ پیله های پرواز دو
۱۳۸۵ روزهای اعتراض دو
۱۳۸۵ آخرین گناه دو
۱۳۸۶-۸۷ ترانه مادری سه
۱۳۸۷ گیلعاد دو
۱۳۸۷ آخرین دعوت دو
۱۳۸۸ دلنوازان سه
۱۳۸۹ فاصله ها سه
۱۳۸۹ سراب یک
۱۳۹۰ سه پنج دو تهران
۱۳۹۱ دختران حوا تهران
۱۳۹۲ آوای باران سه

سهیلی زاده البته سابقه همکاری با سینمایی سازان را در قالب دستیار کارگردان و برنامه ریز داشته و فیلم هایی چون تعقیب (۱۳۷۴)، دیپلمات (داریوش فرهنگ 1374)، راز مینا (عباس رافعی 1375)، الو!الو! من جوجوام (مرضیه برومند  ۱۳۷۳) و چهار انگشتی (سعید سهیلی زاده ۱۳۸۵) با حضور وی ساخته شدند.



داستان سریال:

یک تاجر ثروتمند دارو به نام طاها ریاحی در سال 1372 به دلایلی نامعلوم مورد اتهام فساد مالی قرار گرفته و در ترکیه روانه زندان می‌شود. دادگاه برای طاها حکم حبس ابد داده و او مجبور می‌شود وکالت دارایی‌های خودش را به تنها فرد مورد اعتماد یعنی پسر خواهرش واگذار کند. همسر این تاجر چندی قبل فوت کرده و بنابراین مسئولیت نگهداری تنها دختر طاها یعنی باران نیز به نادر واگذار می‌شود.

نادر و همسرش از اعتماد دایی خود سو استفاده کرده و ضمن تلاش برای تصرف اموال وی رفتار بسیار بدی با باران را درپیش می گیرند. فشارهای جسمی و روحی بر این دخترک باعث می شود، وی از خانه فرار کرده و طی اتفاقاتی در دام یک گروه متکدی خیابانی گرفتار شود. آنها دخترک را مجبور به گدایی و فال فروشی کرده و بدین ترتیب دخترک اشراف زاده به کودکی فقیر تبدیل می‌شود.

20 سال پس از این ماجرا سروکله طاها پیدا می‌شود. دادگاه ترکیه حکم تجدید نظر صادر کرده و وی را آزاد می‌کند. در شرایطی که نادر و همسرش گمان می‌کردند باران مرده، پدر واقعی او بازگشته و آنها برای از دست ندادن اعتماد طاها و البته اموال تسخیر شده او مجبور می‌شوند، دختر خودشان -بیتا- را به جای باران واقعی جا زاده و با صحنه سازی های پی در پی او را فریب بدهند.

در گوشه دیگر شهر، باران که حالا به دختری بیست و چند ساله تبدیل شده، بی‌خبر از بازگشت پدرش مشغول آموزش کودکان بی سرپرست برای گدایی و اسپند دود کردن است. در این میان پسر نادر که در کودکی همبازی باران بوده، مرگ او را باور نداشته و سعی در پیدا کردنش دارد.

بازیگران اصلی:

*طاها (حمیدرضا پگاه): مردی پرتلاش و خانواده‌دوست که به صورت اتفاقی درگیر یک فساد مالی شده و 20 سال به زندان می رود. پس از آزادی متوجه می شود که خواهرزاده اش یک کلاهبردار حرفه ای است که نه تنها دارایی وی را تصاحب کرده، بلکه دخترش را هم از خانه فراری داده است.

*نادر(سام درخشانی): کلاهبردار نمک نشناس ماجرا! او تمام زحمات دایی طاها را نادیده گرفته و به محض زندانی شدن او در ترکیه، عملیات تصاحب اموالش را کلید می‌زند. نادر برای افزایش سرمایه های خود به هر تجارت درست و غلطی دست زده و به دنبال درآمدهای نا مشروع می رود.

*زیور(الهام چرخنده):
همسر نادر و مجری تمام نقشه های مشترک خانواده! باران در خردسالی از این زن وحشت داشت و عامل اصلی فرارش از خانه ترس از کتک های زیور بود. او هیچ احساس و عاطفه ای حتی در مورد دو فرزند خود نداشته و فقط به پول اهمیت می دهد.

*شکیب(مهران احمدی):
شخصی که باران را پیدا کرده و او را مجبور به تدی گری می کند. شکیب سرپرست گروهی از کودکان کار است که با سنگدلی و در ازای مقداری غذا و جای خواب تمام طول روز را از بچه های بی‌سرپرست سو استفاده می‌کند.

*فرید(سیاوش خیرابی):
پسر نادر و زیور که در کودکی همبازی باران بود. او بر خلاف پدر و مادرش، انسان خیزخواه و درستی است و سرمایه باد آورده خانواده خود را حرام می داند. همین باعث می شود که تلاش کند روی پای خودش بایستد و خرجش را از خانواده سوا کند. او تنها کسی است که برای باران نگران است و بعد از آزاد شدن دایی طاها تمام واقعیت‌ها را به وی می‌گوید.

*مرضیه(سپیده خداوردی): خواهر یکی از نزدیک ترین دوستان طاها. زنی مومن و مهربان که قرار بود بعد از فوت همسر طاها با او ازدواج کند. در زمان زندانی شدن پدر باران، او و پدرش تلاش های زیادی برای گرفتن حضانت باران از نادر و زیور انجام می دهند اما نتیجه ای حاصل نمی‌شود.

*باران(آزاده زارعی):
دختر بخت برگشته ای که در کودکی مادرش فوت می‌کند و پدرش به زندان می‌افتد. او به ناچار با نادر و زیور هم‌خانه می‌شود، که هیچ علاقه ای به او ندارند و رفتار تندی با وی دارند. در نهایت از خانه فراری شده و با کودکان کار دم‌خور می شود.

*بیتا (نیلوفر پارسا): دختر نادر و زیور که به لحاظ اخلاق و رفتار دقیقا شبیه آنها است و برای رسیدن به مقاصدش از هیچ حیله ای دریغ نمی کند. او با پیشنهاد مادرش نقش "باران" را بازی می کند، تا مال و اموال طاها را تصاحب کند.


درباره سریال:

+ اگر بخواهیم آوای باران را با آثاری شبیه خودش نظیر دلنوازان، ترانه مادری و امثالهم مقایسه کنیم می‌توانیم آن را یک سروگردن بالا تر معرفی کرده و به خاطر تعادل‌هایی که بین موضوعات مختلف مثل تقابل سیاه و سفید، روابط عاشقانه و کنش و واکنش های منطقی برقرار کرده امتیاز بالاتری به آن بدهیم.

- این سریال نهایتا باید در 15 قسمت ساخته می‌شد اما طبق روال سازندگان برنامه های تلویزیونی  و برای طولانی شدن پروسه پخش، پیچ و خم های غیر ضروری در داستان وارد شد که تاثیر مخربی داشته و باعث سر رفتن حوصله مخاطب می‌شود.

+ استفاده از بازیگران تازه کار در نقش های اصلی اتفاق خوبی بود. نیمی از بازیگران فیلم کار اولی هستند و اتفاقا بازی‌های خوبی هم ارائه می‌دهند. در محل زندگی "شکیب" و دار و دسته اش، به غیر از خود او (مهران احمدی) که بازیگر شناخته شده‌ای است، بقیه بازیگران تقریبا کار اولی و گمنام هستند اما مخاطب از تماشای بازی آنها خسته نمی‌شود.

- برخی گره‌های داستان واقعی نبوده و نمی‌توان آنها را باور کرد. برای مثال در قسمتی از این سریال طاها اموال و دارایی‌های خود را به نام دخترش باران می‌زند البته این شناسنامه در اختیار بیتا(دختر نادر) است که خودش را به جای باران جا زده و طاها از این موضوع با خبر نیست. چندی بعد وقتی طاها از جعلی بودن هویت آن دختر با خبر می‌شود، در مقابل تهدید خانواده نادر آنها سکوت می‌کند در حالی که بدون هیچ مشکلی می‌تواند اموال خود را پس بگیرد. در واقع اموال به نام باران است و وقتی بارانی حضور ندارد، اموال دوباره به طاها بازمی‌گردد.

+ گریم‌های باور پذیر در سریال نقش موثری در همراهی مخاطب دارند. با توجه به این که داستان در یک بازه زمانی 20 ساله روایت می‌شود بازیگران اصلی مثل سام درخشانی و حمیدرضا پگاه، با گریم‌های سنگین و باور پذیر مقابل دوربین می‌روند. البته در این میان گریم برخی چهره ها هم مثل الهام چرخنده آنطور که باید و شاید طبیعی از آب در نیامده و نمی‌توان گذر 20 سال از عمر را در چهره بشاش و سرزنده او حس است.

- پلیس در این شهر وجود ندارد! در تمام اتفاقات مثبت و منفی فیلم، این خود خانواده ها هستند که مسئولیت انجام کارها را برعهده می گیرند. از جستوجو برای پیدا کردن "باران" گمشده تا پاسخ به تهدیدات وارده از سوی افراد بزهکار و در نهایت احقاق حقوق طاها که در نبودش تمام مال و اموالش با کلاهبرداری غصب شده است. شهری که سهیلی زاده به تصویر کشیده قانونش قلدری و موذی گری است و ما به زحمت یونی فرم پلیس را در فیلم می‌بینیم.


در انتها می‌توان گفت "آوای باران" در این آشفته بازار کارهای سطحی و کم بضاعت جزو آثار قابل توجه در سال 92 بود که چهره‌های جدیدی را به سینما و تلویزیون معرفی کرد. داستان متفاوت این سریال خیلی زود مخاطبان بسیاری را پای جعبه جادویی نشاند. حیف که کش دادن بیش از حد و به اصطلاح آب بستن به محتوای سریال، بخش قابل توجهی از جذابیت های آن را از بین برد.