گروه فرهنگی مشرق - آقا مرتضی در زمان حیاتش حضوری پر رنگ داشت و جامعه پیرامونش از او تاثیری چند وجهی گرفت. خبر شهادتش مانند یک بمب صدا کرد. بعد از این اتفاق نام او بارها شنیده شد و آثارش بارها و بارها تکثیر و پخش شد و البته بسیار هم تایید می شد. حال آنکه قبل از شهادت عموما او را نمی شناختند و حتا این اواخر خصوصا تکذیب و محکومش میکردند. اما ... واقعا او که بود؟
آقا مرتضی در دانشگاه معماری خوانده بود. چند ساختمان هم در تهران با طرح های او بنا شدند. در همان ایام نقاشی هم میکرد. شعر هم میگفت. اما هیچ اثری از این دوره باقی نمانده است. با رویداد بزرگی به نام انقلاب همه را در چند گونی ریخت و سوزاند. این را خودش گفته بود. او بسیار تحت تاثیر انقلاب و امام خمینی بود. آقا مرتضی قلم خوبی هم داشت. یعنی نویسنده بود. سینما را دوست داشت و پیگیری میکرد. نقدهای زیادی نوشت و مقالات زیادی درباره ی ماهیت و چیستی سینما چاپ کرد.
آقا مرتضی فلسفه می دانست و غرب را هم خوب میشناخت. همیشه سعی میکرد تحلیل درستی از جامعه ی غربی و تاثیرات آن ارائه دهد و درباره ی مفهوم غرب زدگی بارها سخن گفت. آقا مرتضی متدین بود به واقع متدین بود. مطالعات دینی عمیقی داشت. حضورش در جبهه ها و شهادت چند تن از دوستانش حال روحانی عجیبی به او داده بود. در باب جهاد در راه خدا برای حق سخن ها گفت و متن ها نوشت. تاریخ می دانست. گاهی سینما تدریس میکرد و چند سالی هم سردبیر مجله ی سوره بود.
همه ی اینها از او یک اندیشمند متعهد و انقلابی ساخته بود که نقد هایش گاهی روشن فکر نماها را تا سر حد انفجار عصبانی می کرد و از طرفی بعضی حرفهایش باعث شده بود افراطی ها به او حمله کنند و ملحد خطابش کنند.
اما وجهه ی دیگری از سید مرتضی آوینی که عموم مردم را تحت تاثیر قرار می داد فیلمهای مستند او بود. آقا مرتضی فیلمساز هم بود. در واقع دهه ی آخر زندگی اش را بیشتر فیلم ساخت.
با پیروزی انقلاب به جهاد رفت تا به قول خودش برای خدا بیل بزند. آرشیتکت بود و فکر می کرد که این طور به درد خواهد خورد اما با حضور در جهاد متوجه شد که عرصه فضای فرهنگی به خصوص تلویزیون از یک خلا بزرگ رنج میبرد. تصمیم گرفت در جهاد برای تلویزیون فیلم بسازد. فیلم مستند. و گروه تلویزیونی جهاد را به راه انداخت.
گروه کوچکی جمع کرد که هیچکدام از جمله خودش تجربه فیلمسازی نداشتند. تا قبل از شروع جنگ چهار فیلم مستند ساخت. فیلمها ریور سال بودند و چیز زیادی از آنها در آرشیو باقی نمانده است. در همین ایام بود که او قالب کاری فیلمهایش را پیدا کرد و آرام آرام به پرداختی درست و کامل از آن در "روایت فتح" ها رسید.
مستند های تلویزیونی آن زمان آزارش میداد. میگفت: تصنعی بودنشان باعث شده که باور پذیر نباشند. از عیبهای آنها استفاده می کرد و سعی میکرد هر چیزی که مانع باورپذیری فیلم باشد را دور بریزد. از دیده نشدن میکروفن و مجری در صحنه گرفته تا استفاده نکردن از زوم و زوم بک و قابهای ثابت و بی حرکت. به صورت فطری به قالب خودش برای روایت قصه رسیده بود. علاوه بر کارگردانی فیلم ها را خودش مونتاژ میکرد و برایشان متن می نوشت. متن ها را هم خودش میخواند و این روند را تا پایان ادامه داد.
جنگ که شروع شد قبل از سقوط خرمشهر خود را به شهر رساند و این شروع مجموعه ی یازده قسمتی "حقیقت" شد. آنچنان تحت تاثیر شجاعت جوانهای مدافع خرمشهر قرار گرفت که تا پایان جنگ جز برای رزمنده ها هیچ فیلم دیگری نساخت.
به جز مجموعه ی حقیقت 62 فیلم مستند ساخت که در قالب پنج مجموعه با عنوان "روایت فتح" از شبکه ی یک سیما پخش می شد. فیلمها گرم و دوست داشتنی بودند. مردم هر روز اخبار جنگ را از تلویزیون و رادیو پیگیری میکردند اما هر پنج شنبه شب منتظر روایت فتح بودند. مردم با دیدن این فیلمها برای مدتی به مناطق جنگی سفر می کردند. با رزمنده ها زندگی میکردند و به حال و هوای آنها نزدیک میشدند. فیلمها خیلی ساده نشان می دادند و ظاهرا چیز خاصی نداشتند اما آقا مرتضی بسیار تلاش کرده بود تا بتواند این سادگی را در روایتهایش حفظ کند. در بسیاری موارد به دلیل مونتاژ کردن فیلمها او موفق نمیشد که در صحنه ی فیلمبرداری حاضر شود و یا اینکه در یک زمان چند گروه فیلمبرداری را اعزام میکرد به همین دلیل فیلمبردارهایش را بسیار خوب آموزش داده بود از انتخاب سوژه ها تا مسائل فنی فیلمبرداری. ساعتها به صورت گروهی یا شخصی بر سر تصاویر با فیلمبردارها حرف میزد و حتا گاهی مجبور میشد فیلمهای ضبط شده را به طور کامل دور بریزد و استفاده نکند.
صدای گرم و گفتار آهنگین آقا مرتضی با آن متن های زیبا یکی دیگر از دلایل جذاب بودن مستندهایش بود. فیلمها را هم کاملن بی تکلف مونتاژ میکرد. نگاه او باعث شد هنوز هم روایت فتح ها دیدنی باشند و 73 فیلم او از جنگ ماندگارترین آثار مستند این دوره ی مهم را شکل دهد.
بعد از جنگ نیز چند مستند درباره ی بوسنی و حوادث لبنان ساخت و درسال 1370 مجموعه ی مستند "شهری در آسمان" را به عنوان اولین اثر مستند بعد از جنگ کارگردانی کرد. در همین ایام بود که به طور جدی به مباحث نظری سینما می پرداخت و در مجامع دانشگاهی حاضر میشد. حرفهای آقا مرتضی بسیار روشن و منطقی بود و برای هویت پیدا کردن سینما تلاش می کرد اما به واقع کسی برای حرفهای مهمش ارزش قائل نمیشد. حتا او را نمیشناختند و گاهی او را متحجر و گاهی هم ملحد می نامیدند.
سرانجام در بیستم فروردین ماه 1372 مرتضی آوینی در منطقه ی فکه در حالی که مشغول فیلمبرداری آخرین کارش بود، بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. بعد از این اتفاق شوک بزرگی به جامعه ی فرهنگی وارد شد. کم کم همه کنجکاو شدند که بدانند او چه میگفت؟ فیلمهایش را با دقت دوباره نگاه کردند و مقاله هایش را بیشتر و بیشتر خواندند.
از شهید سید مرتضی آوینی آثار زیادی بر جای مانده است اما تاثیر گذارترین و ماندگارترین آنها تاریخ مهمی است که با فیلمهای مستندش ثبت کرده است.
آقا مرتضی در دانشگاه معماری خوانده بود. چند ساختمان هم در تهران با طرح های او بنا شدند. در همان ایام نقاشی هم میکرد. شعر هم میگفت. اما هیچ اثری از این دوره باقی نمانده است. با رویداد بزرگی به نام انقلاب همه را در چند گونی ریخت و سوزاند. این را خودش گفته بود. او بسیار تحت تاثیر انقلاب و امام خمینی بود. آقا مرتضی قلم خوبی هم داشت. یعنی نویسنده بود. سینما را دوست داشت و پیگیری میکرد. نقدهای زیادی نوشت و مقالات زیادی درباره ی ماهیت و چیستی سینما چاپ کرد.
آقا مرتضی فلسفه می دانست و غرب را هم خوب میشناخت. همیشه سعی میکرد تحلیل درستی از جامعه ی غربی و تاثیرات آن ارائه دهد و درباره ی مفهوم غرب زدگی بارها سخن گفت. آقا مرتضی متدین بود به واقع متدین بود. مطالعات دینی عمیقی داشت. حضورش در جبهه ها و شهادت چند تن از دوستانش حال روحانی عجیبی به او داده بود. در باب جهاد در راه خدا برای حق سخن ها گفت و متن ها نوشت. تاریخ می دانست. گاهی سینما تدریس میکرد و چند سالی هم سردبیر مجله ی سوره بود.
همه ی اینها از او یک اندیشمند متعهد و انقلابی ساخته بود که نقد هایش گاهی روشن فکر نماها را تا سر حد انفجار عصبانی می کرد و از طرفی بعضی حرفهایش باعث شده بود افراطی ها به او حمله کنند و ملحد خطابش کنند.
اما وجهه ی دیگری از سید مرتضی آوینی که عموم مردم را تحت تاثیر قرار می داد فیلمهای مستند او بود. آقا مرتضی فیلمساز هم بود. در واقع دهه ی آخر زندگی اش را بیشتر فیلم ساخت.
با پیروزی انقلاب به جهاد رفت تا به قول خودش برای خدا بیل بزند. آرشیتکت بود و فکر می کرد که این طور به درد خواهد خورد اما با حضور در جهاد متوجه شد که عرصه فضای فرهنگی به خصوص تلویزیون از یک خلا بزرگ رنج میبرد. تصمیم گرفت در جهاد برای تلویزیون فیلم بسازد. فیلم مستند. و گروه تلویزیونی جهاد را به راه انداخت.
گروه کوچکی جمع کرد که هیچکدام از جمله خودش تجربه فیلمسازی نداشتند. تا قبل از شروع جنگ چهار فیلم مستند ساخت. فیلمها ریور سال بودند و چیز زیادی از آنها در آرشیو باقی نمانده است. در همین ایام بود که او قالب کاری فیلمهایش را پیدا کرد و آرام آرام به پرداختی درست و کامل از آن در "روایت فتح" ها رسید.
مستند های تلویزیونی آن زمان آزارش میداد. میگفت: تصنعی بودنشان باعث شده که باور پذیر نباشند. از عیبهای آنها استفاده می کرد و سعی میکرد هر چیزی که مانع باورپذیری فیلم باشد را دور بریزد. از دیده نشدن میکروفن و مجری در صحنه گرفته تا استفاده نکردن از زوم و زوم بک و قابهای ثابت و بی حرکت. به صورت فطری به قالب خودش برای روایت قصه رسیده بود. علاوه بر کارگردانی فیلم ها را خودش مونتاژ میکرد و برایشان متن می نوشت. متن ها را هم خودش میخواند و این روند را تا پایان ادامه داد.
جنگ که شروع شد قبل از سقوط خرمشهر خود را به شهر رساند و این شروع مجموعه ی یازده قسمتی "حقیقت" شد. آنچنان تحت تاثیر شجاعت جوانهای مدافع خرمشهر قرار گرفت که تا پایان جنگ جز برای رزمنده ها هیچ فیلم دیگری نساخت.
به جز مجموعه ی حقیقت 62 فیلم مستند ساخت که در قالب پنج مجموعه با عنوان "روایت فتح" از شبکه ی یک سیما پخش می شد. فیلمها گرم و دوست داشتنی بودند. مردم هر روز اخبار جنگ را از تلویزیون و رادیو پیگیری میکردند اما هر پنج شنبه شب منتظر روایت فتح بودند. مردم با دیدن این فیلمها برای مدتی به مناطق جنگی سفر می کردند. با رزمنده ها زندگی میکردند و به حال و هوای آنها نزدیک میشدند. فیلمها خیلی ساده نشان می دادند و ظاهرا چیز خاصی نداشتند اما آقا مرتضی بسیار تلاش کرده بود تا بتواند این سادگی را در روایتهایش حفظ کند. در بسیاری موارد به دلیل مونتاژ کردن فیلمها او موفق نمیشد که در صحنه ی فیلمبرداری حاضر شود و یا اینکه در یک زمان چند گروه فیلمبرداری را اعزام میکرد به همین دلیل فیلمبردارهایش را بسیار خوب آموزش داده بود از انتخاب سوژه ها تا مسائل فنی فیلمبرداری. ساعتها به صورت گروهی یا شخصی بر سر تصاویر با فیلمبردارها حرف میزد و حتا گاهی مجبور میشد فیلمهای ضبط شده را به طور کامل دور بریزد و استفاده نکند.
صدای گرم و گفتار آهنگین آقا مرتضی با آن متن های زیبا یکی دیگر از دلایل جذاب بودن مستندهایش بود. فیلمها را هم کاملن بی تکلف مونتاژ میکرد. نگاه او باعث شد هنوز هم روایت فتح ها دیدنی باشند و 73 فیلم او از جنگ ماندگارترین آثار مستند این دوره ی مهم را شکل دهد.
بعد از جنگ نیز چند مستند درباره ی بوسنی و حوادث لبنان ساخت و درسال 1370 مجموعه ی مستند "شهری در آسمان" را به عنوان اولین اثر مستند بعد از جنگ کارگردانی کرد. در همین ایام بود که به طور جدی به مباحث نظری سینما می پرداخت و در مجامع دانشگاهی حاضر میشد. حرفهای آقا مرتضی بسیار روشن و منطقی بود و برای هویت پیدا کردن سینما تلاش می کرد اما به واقع کسی برای حرفهای مهمش ارزش قائل نمیشد. حتا او را نمیشناختند و گاهی او را متحجر و گاهی هم ملحد می نامیدند.
سرانجام در بیستم فروردین ماه 1372 مرتضی آوینی در منطقه ی فکه در حالی که مشغول فیلمبرداری آخرین کارش بود، بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. بعد از این اتفاق شوک بزرگی به جامعه ی فرهنگی وارد شد. کم کم همه کنجکاو شدند که بدانند او چه میگفت؟ فیلمهایش را با دقت دوباره نگاه کردند و مقاله هایش را بیشتر و بیشتر خواندند.
از شهید سید مرتضی آوینی آثار زیادی بر جای مانده است اما تاثیر گذارترین و ماندگارترین آنها تاریخ مهمی است که با فیلمهای مستندش ثبت کرده است.