به گزارش مشرق - استاد محمدرضا لطفی که ساعاتی قبل چشم از جهان فرو بست تنها یک نوازنده یا مدرس نبود.محمدرضا لطفی یکی از معدود نوابغ موسیقی ایران در زمینه آهنگسازی،نوازندگی و تدریس موسیقی بود که صدای گرم و گیرایی هم داشت.محمدرضا لطفی از آنهاست که شاید در صد سال گذشته افرادی در سطح او را به سختی می توان به اندازه انگشتان یک دست دانست.
احتمالا آهنگ های اوایل انقلاب او را شنیده اید.آهنگ های خاطره انگیزی مثل : برادر غرق خونه...شهید..ایران خورشیدی تابان دارد و....
همه این آهنگ ها حاصل همراه شدن و با مردم بودن استادی بود که از موسیقی سنتی دربرابر هجمه انواع موسیقی های مبتذل و غیراصیل پاسداری می کرد.
آهنگ های اوایل انقلاب او که با نام «چاووش» معروف شدند، خیلی زود در یاد و خاطره مردم جای گرفتند و اگرچه بعدها فلان خواننده و بهمان نوازنده خواستند آنها را به نام خود مصادره کنند اما همه می دانستند که آن همه حاصل خوش ذوقی و روحیه حماسی محمدرضا لطفی است.
با این احوال دانستن اینکه خالق بیش از صدها قطعه موسیقی کدام را بیشتر دوست می دارد وسوسه کننده است.چندسال قبل وقتی با او به گفتگو نشسته بودیم خیلی دلم می خواست از او در این مورد بپرسم.اما گمان می کردم شاید سوال درستی نباشد.به هر حال همه قطعات مثل فرزند او هستند و شاید تقاضای جداکردن یکی از آنها آزار دهنده باشد برای خالقش.
اما او انگار می دانست چه می خواهم بپرسم..تا گفتم کدام...اجازه نداد سوال تمام شود...گفت همه را دوست دارم اما کاروان چیز دیگری بود...و بعد زمزمه اش کرد:
می گذرد کاروان
روی گل ارغوان
قافله سالار آن
سرو شهید جوان
محمدرضا لطفی در سال (1325-1393) در شهر گرگان به دنیا آمد. وی به مدت پنج سال در هنرستان موسیقی به آموختن موسیقی پرداخت و موسیقی را نزد استادانی چون علی اکبر شهنازی، حبیب الله صالحی فرا گرفت. پس از پایان هنرستان به دانشکده موسیقی راه یافت و به تکمیل آموختههایش پرداخت. در این زمان از استادانی مانند نورعلی برومند، عبدالله دوامی، سعید هرمزی نیز بهره جست. محمدرضا لطفی در سال 1343 جایزه نخست موسیقیدانان جوان را نیز کسب کرد.در اجرای ردیف آوازی توسط عبدالله دوامی با ساز تار وی را همراهی کرد. در سال 1353 به عضویت گروه علمی دانشکده موسیقی درآمد و در همین سال همکاری خود را با رادیو آغاز کرد. به مدت یک سال و نیم به عنوان مدیر گروه موسیقی دانشکده موسیقی هنرهای زیبای تهران به کار مشغول شد و پس از آن از این سمت استعفا کرد. در سال 1354 گروه شیدا را راهاندازی کرد و به همراه گروه عارف به سرپرستی حسین علیزاده به بازخوانی و اجرای دوباره آثار گذشتگان پرداخت. کانون موسیقی چاووش را با همکاری هنرمندانی مثل حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و علی اکبر شکارچی راهاندازی کرد و در طی یک فعالیت چشمگیر آثاری از این گروه به جای ماند که به گفتهٔ بسیاری از اساتید از بهترین کارهای موسیقی ایران به شمار میروند. پس از انحلال چاووش بعد از سفرهای زیادی که برای کنسرت به ایتالیا، فرانسه و آلمان کرد، در سال 1365 به آمریکا رفت. علاوه بر کنسرتهای متعدد در سراسر آمریکا، مرکز فرهنگی هنری شیدا را در واشنگتن بنیان گذاشت.
«همیشه در میان»، «درویش خان»، «آب را گل نکنیم»، «گروههای سه گانه شیدا»، «سپیده»، «به یاد طاهر زاده»، «چهارگاه»، «بهانه از توست»، «به یاد عارف»، «بال در بال»، « تنها یک خاطره»، «صبح سحر»، «جان جان»، «شور خورشید»، «انتظار»، «رمز عشق»، «خموشانه»، «پرواز عشق»، «گریه بید»، «قافله سالار» از جمله آثار زندهیاد استاد محمدرضا لطفی به شمار می روند.
محمدرضا لطفی از چندماه قبل به دلیل ابتلا به سرطان در بیمارستان بستری شد. وی سرانجام بعد از مدتها مبارزه با این بیماری بامداد روز جمعه 12 اردیبهشتماه در سن 68 سالگی و در بیمارستان لاله دار فانی را وداع گفت.
احتمالا آهنگ های اوایل انقلاب او را شنیده اید.آهنگ های خاطره انگیزی مثل : برادر غرق خونه...شهید..ایران خورشیدی تابان دارد و....
همه این آهنگ ها حاصل همراه شدن و با مردم بودن استادی بود که از موسیقی سنتی دربرابر هجمه انواع موسیقی های مبتذل و غیراصیل پاسداری می کرد.
آهنگ های اوایل انقلاب او که با نام «چاووش» معروف شدند، خیلی زود در یاد و خاطره مردم جای گرفتند و اگرچه بعدها فلان خواننده و بهمان نوازنده خواستند آنها را به نام خود مصادره کنند اما همه می دانستند که آن همه حاصل خوش ذوقی و روحیه حماسی محمدرضا لطفی است.
با این احوال دانستن اینکه خالق بیش از صدها قطعه موسیقی کدام را بیشتر دوست می دارد وسوسه کننده است.چندسال قبل وقتی با او به گفتگو نشسته بودیم خیلی دلم می خواست از او در این مورد بپرسم.اما گمان می کردم شاید سوال درستی نباشد.به هر حال همه قطعات مثل فرزند او هستند و شاید تقاضای جداکردن یکی از آنها آزار دهنده باشد برای خالقش.
اما او انگار می دانست چه می خواهم بپرسم..تا گفتم کدام...اجازه نداد سوال تمام شود...گفت همه را دوست دارم اما کاروان چیز دیگری بود...و بعد زمزمه اش کرد:
می گذرد کاروان
روی گل ارغوان
قافله سالار آن
سرو شهید جوان
محمدرضا لطفی در سال (1325-1393) در شهر گرگان به دنیا آمد. وی به مدت پنج سال در هنرستان موسیقی به آموختن موسیقی پرداخت و موسیقی را نزد استادانی چون علی اکبر شهنازی، حبیب الله صالحی فرا گرفت. پس از پایان هنرستان به دانشکده موسیقی راه یافت و به تکمیل آموختههایش پرداخت. در این زمان از استادانی مانند نورعلی برومند، عبدالله دوامی، سعید هرمزی نیز بهره جست. محمدرضا لطفی در سال 1343 جایزه نخست موسیقیدانان جوان را نیز کسب کرد.در اجرای ردیف آوازی توسط عبدالله دوامی با ساز تار وی را همراهی کرد. در سال 1353 به عضویت گروه علمی دانشکده موسیقی درآمد و در همین سال همکاری خود را با رادیو آغاز کرد. به مدت یک سال و نیم به عنوان مدیر گروه موسیقی دانشکده موسیقی هنرهای زیبای تهران به کار مشغول شد و پس از آن از این سمت استعفا کرد. در سال 1354 گروه شیدا را راهاندازی کرد و به همراه گروه عارف به سرپرستی حسین علیزاده به بازخوانی و اجرای دوباره آثار گذشتگان پرداخت. کانون موسیقی چاووش را با همکاری هنرمندانی مثل حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و علی اکبر شکارچی راهاندازی کرد و در طی یک فعالیت چشمگیر آثاری از این گروه به جای ماند که به گفتهٔ بسیاری از اساتید از بهترین کارهای موسیقی ایران به شمار میروند. پس از انحلال چاووش بعد از سفرهای زیادی که برای کنسرت به ایتالیا، فرانسه و آلمان کرد، در سال 1365 به آمریکا رفت. علاوه بر کنسرتهای متعدد در سراسر آمریکا، مرکز فرهنگی هنری شیدا را در واشنگتن بنیان گذاشت.
«همیشه در میان»، «درویش خان»، «آب را گل نکنیم»، «گروههای سه گانه شیدا»، «سپیده»، «به یاد طاهر زاده»، «چهارگاه»، «بهانه از توست»، «به یاد عارف»، «بال در بال»، « تنها یک خاطره»، «صبح سحر»، «جان جان»، «شور خورشید»، «انتظار»، «رمز عشق»، «خموشانه»، «پرواز عشق»، «گریه بید»، «قافله سالار» از جمله آثار زندهیاد استاد محمدرضا لطفی به شمار می روند.
محمدرضا لطفی از چندماه قبل به دلیل ابتلا به سرطان در بیمارستان بستری شد. وی سرانجام بعد از مدتها مبارزه با این بیماری بامداد روز جمعه 12 اردیبهشتماه در سن 68 سالگی و در بیمارستان لاله دار فانی را وداع گفت.