نویسنده نطق رئیس‌جمهور محترم با موضع‌گیری سطحی خود نشان داد نه تنها آشنایی با فضای فکری دانشگاهی حداقل در این زمینه را ندارد بلکه از مباحث مطرح شده در حوزه‌های علوم دینی نیز بی‌خبر است.

به گزارش مشرق - سعی کردیم با گذشت چند روز از سخنرانی آقای روحانی در جمع اساتید نمونه کشور نگاهی به سخنان ایشان بیندازیم به این امید که کمی از فضای احساسی فاصله بگیریم تا مبادا رئیس‌جمهور محترم انتقاد و دیدگاه ارائه شده در این نوشته را هجمه‌ای سیاسی و جناحی تلقی کنند. بر این اساس در ادامه قصد داریم تنها به دو جمله از سخنرانی ایشان بپردازیم و چشم بر اظهارات دیگر ببندیم و امیدوارانه بیندیشیم که در ادامه سخنرانی ایشان خطای دیگری تکرار نشده است. متأسفانه این دو جمله از نطق آقای روحانی در میان اساتید نمونه کشور، عمیقا حاکی از عدم مطالعه و آگاهی نویسنده نطق رئیس‌جمهور محترم از مباحث روز پیرامون علم‌ورزی و فلسفه علم است:

«مبانی علم در هر علم و دانشی پایه علم است. مبانی و پایه‌های اسلامی و مسیحی و یهودی نداریم. علم پایه‌هایش جهانی است. جغرافیا نمی‌شناسد، یک بخش متُد ]روش[  است که متُد ]روش[ هم جهانی است.» (حسن روحانی، 14 اردیبهشت 1393)
شاید این عبارت را بتوان صورت خلاصه شده‌ای از سخنان زیر دانست:
جامعه‌شناسی و فلسفه اسلامی نداریم، نه تنها جامعه‌شناسی اسلامی نداریم، جامعه‌شناسی مسیحی و مارکسیستی هم نداریم؛ یعنی وقتی گفتیم تعریف و ماهیت و موضوع علم واحد است در حقیقت به تعریف و موضوع علم در قبال ایدئولوژی‌ها استقلال بخشیده‌ایم. این معنای بین‌المللی بودن و هویت جمعی داشتن علم است. بدان معنا که علم هر جا باشد یکی است... بخش روش‌ها هم در علوم فارغ‌ از مکتب است. (عبدالکریم سروش، 10 خرداد 1374؛ سخنرانی در انجمن جامعه‌شناسان)

نقطه مشترک در این دو تعبیر، خنثی و فارغ از ارزش نشان دادن علم است که با تعبیر جهانی بودن علم نیز بیان می‌شود در صورتی که مخدوش بودن گزاره اول در دوران معاصر امری پذیرفته شده است و از طرفی به هیچ عنوان شرط جهانشمولی علم تلقی نمی‌شود. به عبارت دیگر امروزه و در قرن 21، اینچنین نسخه‌برداری از آراء دهه هفتاد روشنفکری که نظراتش صرفا تکرار فضای فکری اروپای قرن 19 و 20 بود، ارتجاعی مضاعف است. این دیدگاه خام در پیرامون علم، سال‌هاست که حتی از جانب غربیان نیز متروک مانده تا جایی که شخصی همچون حسین نصر می‌گوید: بسیاری از طرفداران اطاعت کورکورانه از علم و فناوری غربی به جای آنکه از دیدگاه اسلامی به نقد نظام ارزشی ضمنی در علم غربی بپردازند، چنین ادعا می‌کنند که این نظام فارغ  از ارزش است. آنان با این ادعا ناآگاهی خود را از نسل کاملی از فیلسوفان و منتقدان غربی برملا می‌سازند که با استدلال‌های انکارناپذیر این واقعیت را نشان داده‌اند که علم غربی، همانند دیگر علوم مبتنی بر نظام ارزشی مخصوص و جهان‌بینی خاصی است.
 (The Islamic Worldview and Modern Science, 1998)

اشاره نصر به بخش عظیمی از فیلسوفان معاصر غربی است، افرادی نظیر کوهن، لاکاتوش، فایرابند، کواین و... که به دقت نقش‌آفرینی تعلقات نفسانی و نظام ارزشی عالمان را در شکل‌گیری علوم مختلف بررسی کرده‌اند. برای نمونه فایرابند پیرامون روش علمی‌ای که در نطق رئیس جمهور و سخنرانی عبدالکریم سروش به یک شکل مورد ادعا قرار گرفته است می‌نویسد:
هیچ روش‌شناسی علمی وجود ندارد که بتواند علم را از همه چیزهای دیگر متمایز سازد. علم صرفا یکی از ایدئولوژی های متعددی است که جامعه را به پیش می‌راند و باید با آن همان رفتاری را داشت که با سایر ایدئولوژی‌ها. (How to defend society against Science, 1981, pp157-167)
در حالی که حتی فیلسوفان معاصر غربی نیز نظرات پیشینیان خود را کنار گذاشته و اینچنین نظام ارزشی و علمی را در هم تنیده می‌بینند. با کمال تأسف در سخنرانی رئیس‌جمهور محترم آمده: مبانی علم در هر علم و دانشی پایه علم است. مبانی و پایه‌های اسلامی و مسیحی و یهودی نداریم.

نویسنده نطق رئیس‌جمهور محترم می‌توانست نگاهی هر چند گذرا به مباحث دانشگاهی در این حوزه بیندازد تا حداقل متوجه باشد که در سال 1998 همایشی تحت عنوان «علم در زمینه خداباورانه» در کانادا برگزار شد. برگزاری چنین همایشی یعنی ایده علم دینی تنها مختص به جهان اسلام نیست. اگرچه به نظر می‌رسد برخی از مشاوران و دولتمردان نظرات اندیشمندان غربی را بیشتر ترجیح می‌دهند و با کلام آنها اقناع بیشتری حاصل می‌کنند اما مسلما نیازی به پیمودن چنین راه طولانی برای درک این مطلب نبود. نویسنده نطق آقای روحانی می‌توانست با رجوع به صاحب‌نظران و اساتید دانشگاهی ایران نیز شناخت روشنی از حوزه علم پیدا کند تا چنین بی‌محابا به اظهارنظر نپردازد و رأی به جهانی بودن علم که در چارچوب فکری ارائه شده ایشان همان تعبیر خنثی بودن علم است، ندهد. در این زمینه مراجعه به نظرات و دیدگاه‌های دکتر مهدی گلشنی می‌توانست راهگشا باشد. دکتر گلشنی می‌نویسد:
علم امروز یک هویت خنثای فارغ از ارزش‌ها و پیش‌فرض‌های متافیزیکی نیست و لذا اخذ آن در صورتی که به این باورهای ارزشی و فلسفی توجه شایسته نشود، در بهترین حالت نتیجه‌ای جز آنچه که در غرب به دست آمده است در بر نخواهد داشت. (از علم سکولار تا علم دینی، 1390، ص9)

دکتر گلشنی به خوبی متوجه است که اگر بنا باشد همچون متن سخنرانی رئیس‌جمهور و چارچوب فکری ارائه شده در آن، علم را جهانی و بدون پایه‌های اسلامی و مسیحی و یهودی بدانیم، ناچار خواهیم بود نظرات هویل - اختر فیزیکدان معاصر - و هاوکینگ- کیهان‌شناس شهیر انگلیسی - را هم تحت عنوان علم جهانی و خنثی (بدون نظام ارزشی) بپذیریم و در نتیجه ضمن انکار خداوند، معاد را هم افسانه بخوانیم. درست به همین دلیل است که آقای گلشنی تأکید می‌کند:
کسانی که از نزدیک ناظر یا دست‌اندر کار امور علمی نیستند، همه آنچه را که در کتاب‌های علمی آمده است، یا دانشمندان از آن صحبت می‌کنند، واقعا یافته‌های علم می‌دانند و آنها را امور قطعی تلقی می‌کنند و از نقشی که ایدئولوژی‌ها و گرایش‌های فلسفی در کاوش علمی و تفسیر داده‌‌های تجربی ایفا کرده و می‌کنند، غفلت دارند. (علم دینی، 1390، ص 53) هیچ دانشی فارغ از  قضاوت‌های ارزشی نیست و تفاوت بین علوم انسانی و طبیعی تنها در شدت و ضعف قضیه است. (از علم سکولار تا علم دینی، 1390، ص170)

تذکر این نکته را لازم  می‌دانم که وقتی به نظام ارزشی تنیده شده در علوم تجربی اشاره می‌کنیم پر واضح است که نقش چنین نظام ارزشی‌ای در علوم اجتماعی و انسانی به مراتب بیشتر خواهد بود. همچنان که دکتر سعید زیباکلام نیز این مطلب را با بیان دیگری تکرار می‌کند و معتقد است:
عالمان نه تنها در حوزه‌های بکر و بی‌سابقه که در بدو پیدایش تمام علوم ناگزیر از توسل به معارف و باورهایی هستند که در جامعه پیرامون خود می‌یابند؛ و این معارف و بینش‌ها چیزی جز آراء  و باورهای عرفی و عمومی جامعه‌ای که عالمان در آن می‌زیند و می‌اندیشند نیست. (سعید زیباکلام، تعلقات و تقویم دینی علوم، 1386)

نویسنده نطق رئیس‌جمهور محترم با موضع‌گیری سطحی خود نشان داد نه تنها آشنایی با فضای فکری دانشگاهی حداقل در این زمینه را ندارد بلکه از مباحث مطرح شده در حوزه‌های علوم دینی نیز بی‌خبر است. چرا که دیدگاه علماء و اندیشمندانی چون آیت‌الله جوادی آملی را کاملا نادیده گرفته است:
باید پذیرفت که هر علمی فلسفه علم خاص خود را دارد (فلسفه مضاف) و هر فلسفه علمی، برخاسته از نگرش خاص فلسفی است ( فلسفه مطلق) لذا کم‌کم به این نکته می‌رسیم که اساسا  چیزی  به نام علم سکولار و خنثی و بی‌طرف نداریم، بلکه علم از دو حال خارج نیست: یا الهی است یا الحادی. (منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، 1390، ص130)

مواردی از این دست در میان نظرات متفکران جهان اسلام و حتی غرب متعدد یافت می‌شود. می‌گویند خداوند دو گوش و دو چشم و یک دهان به ما عطا کرد تا بیشتر ببینیم و بشنویم و کمتر صحبت کنیم. بنابراین شاید بهتر باشد این متن را با یک پیشنهاد مطالعاتی به پایان برسانیم؛ دکتر زیباکلام در ابتدای ترجمه خود از کتاب ساختار انقلاب‌های علمی توماس کوهن آورده است.
تقدیم به عالمان حوزوی و دانشگاهی‌ای که متفطن عمق جریان ارزشی-بینشی بنیانی مدرنیسم معاصر شده‌اند و دل در گرو کتاب‌الله و عترت رسول‌الله(ص) دارند و خواهان حفظ و حراست عالمانه قلب کم و بیش «سلیم» خود از سیانتیزم ]علم‌زدگی[ هستند. (ساختار انقلاب‌های علمی، 1389، ص شش)

با توجه به ایام برگزاری نمایشگاه کتاب، خواندن این کتاب و کتاب‌های دیگری از این دست برای نویسندگان نطق رئیس‌جمهور و اطرافیان ایشان که ممکن است گاهی در تهیه و تنظیم سخنان آقای روحانی نقش داشته باشند، لازم و حتی واجب به نظر می‌رسد.

*سید عبدالحسین هاشمی-کیهان