مشرق-
رفت و آمدها اين روزها حوالي ميدان شيخ بهايي زياد شده است. يكي ميرود و آن يكي ميآيد. تردد اصلي هم براي كوچه پانزدهم است. اما همه آنقدر آسه ميروند و آسه ميآيند كه هيچ سر و صدايي به پا نميشود. آرام اتومبيلها را گوشهاي پارك ميكنند و وقتي بار ديگر سوئيچ آن را براي دنده عقب رفتن ميچرخانند، لبهايشان خندان است و جيبهايشان سنگين. حالا تلفن هايشان اگر زنگ بخورد بيدرنگ جواب ميدهند و چيزي جز تعريف و تمجيد از زبانشان شنيده نميشود. اول از همه هم سرمربي تيم را ستايش ميكنند و القاب شنيدني برايش به كار ميبرند. دست آخر هم از مديريت رحيمي تشكر ميكنند و راهي ميشوند.
چهره هايشان آشناست. مهمانان اين روزهاي ساختمان قرمز رنگ كوچه پانزدهم شيخ بهايي همه آشنا هستند. آنقدر كه نياز نيست براي به ياد آوردنشان فشار زيادي به ذهنمان بياوريم. آنها همان هايي هستند كه همين چند ماه پيش شعلههاي خشمشان پرسپوليس را به آتش كشيد و امتيازهاي حساسي را سوزاند و خاكستر كرد؛ همانهايي كه دست به اعتصابشان قبل از بازيهاي حساس خوب بود. همانهايي كه چند ماه قبل، كوس رسوايي پرسپوليس را به صدا در آورده بودند و عالم و آدم را از بيپوليهاي باشگاه باخبر كرده بودند.
امروز اما خبري از ناراحتيهاي ديروز نيست. دست و بال رحيمي هم باز است تا بازيكنان شاكي ديروز را راضي كند. حالا آنها كه پشت سرمربي بودند و پاي ثابت اعتصابها و اعتراضها، هر كدام كه راهي باشگاه ميشوند كم كم صد ميليوني نصيبشان ميشود و با قولهاي جديد و راضي ساختمان قرمز رنگ كوچه پانزدهم را ترك ميكنند. اين البته از مديريت رحيمي است كه توانسته شاكيان ديروز را آرام كند. از اين لحاظ نمره مديريت جديد 20 است؛ اما نمره شاكيان ديروز كه اين روزها حرفهاي قشنگ و شعارهاي دلنشين بار ديگر به يادشان آمده نميتواند 20 باشد.
بازيكناني كه در شرايط سخت ديروز از تنها چيزي كه حرف نميزدند غيرت و تعصب بود. بازيكناني كه نگراني آجيل شب عيد دغدغه اصلي شان بود و همين دغدغهها دست آخر باعث شد تا پرسپوليس در حالي كه ميتوانست جام را بالاي سر ببرد، به نايب قهرماني اكتفا كند. حالا اما آنها باز هم ياد عرق و تعصب افتادهاند و شعارهاي زيبا ميدهند. حالا شاكيان ديروز دهانشان نه به انتقاد كه مدام به تعريف و تمجيد باز ميشود، چراكه جيبهايشان ديگر به گفته خودشان خالي نيست و دغدغه گذراندن امور زندگيشان را ندارند. حالا آنها ميآيند و خوشحال باز ميگردند. همانها كه حرفهاي ديروزشان اين ذهنيت را ايجاد ميكرد كه اگر كلاهشان هم اين طرفها بيفتد براي برداشتنش باز نميگردند، اما حالا، حرف از ماندن ميزنند و تعصب را دليل و چاشني اين ماندن ميخوانند.
اما اين يك روي سكه است. اين خندهها، اين شعارهاي زيبا و اين تعريف و تمجيدها را پيشتر هم از زبان آنها شنيدهايم. اما آن روي سكه اين بازيكنان را كه امروز حرف اول و آخرشان تعصب به پيراهن پرسپوليس است هم ديدهايم. آن روي سكهاي كه نتيجهاش شد از دست رفتن قهرماني و سوختن امتيازهاي حساس در پي اعتصابهاي بيموقع. بازيكنان خوشحال امروز، امتحانشان را ديروز پس دادهاند و از رحيمي كه تا به اينجاي كار مديريتش اشكالي نداشته انتظار ميرود در اين ديدارهاي دوستانه و در گپ و گفت هايش با بازيكنان، اين مهم را فراموش نكند كه آنهايي كه امروز صداي خنده شان فضاي اتاق را پر ميكند، همانهايي هستند كه چند ماه قبل فريادهاي اعتراضشان روزگار هوادار اين تيم را تيره و تار كرده بود. هواداري كه البته با نايب قهرماني تيمش چشم بر همه آن ناملايمات بست اما حقش نيست كه امروز بار ديگر بازيچه دست اين بازيكنان شود. بازيكناني كه شعار تعصبشان تنها زماني گوش فلك را كر ميكند كه جيبهايشان پر است و وقفهاي در پرداختي هايشان ايجاد نشده است و اگر تاريخ برايشان تكرار شود، همان كاري را ميكنند كه قبل از بازي با استقلال و بعد از بازي با سپاهان كردند. بازيكناني كه امتحانشان را پيشتر پس داده و ثابت كردهاند كه لبخندها و شعارهاي زيباي امروزشان نه از روي تعصب به پرسپوليس كه از روي جيب پر پول باشگاه است و بس.
بازيكناني كه امتحانشان را پيشتر پس داده و ثابت كردهاند كه لبخندها و شعارهاي زيباي امروزشان نه از روي تعصب به پرسپوليس كه از روي جيب پر پول باشگاه است و بس.