گروه ورزشی مشرق، مدت هاست در اخبار شاهد اتفاقات قابل توجهی هستیم. تیم های ورزشی ایران موفق به کسب عناوین قابل توجهی می شوند یا چنان عملکردی دارند که بسیاری از ناظران را حیرت زده کرده است. این موضوع که در ابتدا به نظر اتفاقی و مقطعی می آمد، اکنون تبدیل به روند ثابتی شده است.
آخرین موارد مربوط به این ادعا نیز در هفته های اخیر روی داده است. تیم ملی فوتبال موفق شد کارنامه قابل توجهی در برزیل داشته باشد. این تیم جام جهانی را در شرایطی ترک کرد که کمتر کسی تصور داشت بتواند به این نتایج برسد و نمایشی احترام برانگیز داشته باشد. در تهران نیز تیم ملی والیبال سونامی راه انداخت و توانست بزرگان جهان را از پای درآورد. اینها نمونه ای از موفقیت های تیم های ورزشی ایران در آوردگاه های جهانی و آسیایی است. علاوه بر موفقیت ورزشی این تیم ها که دارای ابعاد متفاوتی است، یک منظر دیگر نیز وجود دارد که مدت هاست جریان های روشنفکری غربگرا در پی الغای آن بوده اند؛ اما در این مدت نقض شده است.
ایرانی ها کار گروهی نمی کنند؟
سال ها می شد جریان روشنفکری که در واقع ترجمان دست چندم اندیشه های غربی است، جامعه ایرانی را به انواع کاستی ها و نداشته های فرهنگی متهم می کرد. یکی از این موارد، دوری این جامعه از اقدام جمعی و کار گروهی بود. آنها مدعی بودند در این جامعه، اعضای آن فقط رفتار انفرادی داشته و منافع شخصی را دنبال می کنند. در این میان نیز مثالی از ناکامی همیشگی ایران در ورزش های تیمی داشته و از ورزش های انفرادی نام می بردند که همیشه موفق بوده ایم. تا سال ها نیز این استدلال مورد توجه بود تا اکنون که ماجرا فرق کرده است.
سال ها می شود شاهد توفیقات قابل توجه ورزش های تیمی ایران در عرصه های آسیایی و جهانی هستیم که به یک روند تبدیل شده است. ابتدا برخی عنوان می داشتند این نتایج اتفاقی بوده و یک پدیده زودگذر است؛ اما چندان زمان نبرد تا بفهمند این موفقیت ها یک روند ثابت خواهد بود. اکنون ایران در ورزش هایی مانند والیبال، بسکتبال، فوتبال، فوتسال، هندبال و ... مدعی آسیایی و حتی جهانی شده است. این روند نیز نقض ادعای آنهایی بود که همواره به ملت ایران با دیدی از بالا و تحقیرآمیز می نگریستند و شاهد مدعیاتشان نیز موفقیت های برخی ملت های غربی بود و گاهی شرق دور. اما رد این ادعا صرفا مربوط به این پیروزی ها نبود؛ بلکه مسائل دیگری نیز روی داد.
حذف های مشکوک!
همین جریان روشنفکری که ریشه بسیاری از عقب ماندگی های این ملت در عقب ماندگی فکری و روحی این قوم بوده، در مقابل از ملت های غربی و شرق دور نام می بردند. آنها مدعی بودند نمونه ای از کار جمعی میان ملت ها را می توان در کره جنوبی و ژاپن دید. این موضوع سال ها در میان این محافل وجود داشت و هر روز نیز بر دامنه آن افزوده می شد. در این بین، موفقیت های فوتبالی این دو کشور نیز شاهدی بر این مدعاها بود؛ اما به یک باره همه اینها رد شد.
شکست این دو تیم در جام جهانی برزیل و نمایش ضعیف آنها موجب شد تا بسیاری بیندیشند که مگر همین کشورها نماد روح جمعی نبودند؛ پس چه بر سر آنها آمده است؟ از سویی، این کشورها در رشته هایی مانند والیبال و بسکتبال نیز در رتبه هایی به مراتب پایین تر از ایران قرار دارند. این مورد نقض بخش دیگری از ادعاهای جریان روشنفکری است که با این دو استدلال سعی در تحقیر ملتی داشتند که این روزها برخلاف تمام مبانی فکری آنها عمل و رفتار می کنند.
سکوت این روزهای محافل روشنفکری که ریشه در غرب دارند، در واکنش به نقض استدلال های آنها جالب توجه است. این جریان که همواره مترجمی وفادار به مبانی غربی بوده، دریافت درستی از ملت و جامعه ایرانی نداشته است. همین جهل تاریخی نیز موجب شده تا نتوانند تحلیلی درست داشته باشند. موارد نقض را نیز می توان این روزها به وفور دید که موارد اثباتی و سلبی کلامشان بر باد رفته است.
کاش آنها این روزها دست از سکون بردارند و اعتراف کنند که نفهمیدند جامعه ایرانی را. نه اینکه عنوان دارند که هر کس موافق و همراه آنها نیست، بی سواد و تحصبلکرده در مراکز علمی بی دانش بوده که خود بخوان تمام حدیث از این مجمل ...
ایرانی ها کار گروهی نمی کنند؟
سال ها می شد جریان روشنفکری که در واقع ترجمان دست چندم اندیشه های غربی است، جامعه ایرانی را به انواع کاستی ها و نداشته های فرهنگی متهم می کرد. یکی از این موارد، دوری این جامعه از اقدام جمعی و کار گروهی بود. آنها مدعی بودند در این جامعه، اعضای آن فقط رفتار انفرادی داشته و منافع شخصی را دنبال می کنند. در این میان نیز مثالی از ناکامی همیشگی ایران در ورزش های تیمی داشته و از ورزش های انفرادی نام می بردند که همیشه موفق بوده ایم. تا سال ها نیز این استدلال مورد توجه بود تا اکنون که ماجرا فرق کرده است.
حذف های مشکوک!
همین جریان روشنفکری که ریشه بسیاری از عقب ماندگی های این ملت در عقب ماندگی فکری و روحی این قوم بوده، در مقابل از ملت های غربی و شرق دور نام می بردند. آنها مدعی بودند نمونه ای از کار جمعی میان ملت ها را می توان در کره جنوبی و ژاپن دید. این موضوع سال ها در میان این محافل وجود داشت و هر روز نیز بر دامنه آن افزوده می شد. در این بین، موفقیت های فوتبالی این دو کشور نیز شاهدی بر این مدعاها بود؛ اما به یک باره همه اینها رد شد.
شکست این دو تیم در جام جهانی برزیل و نمایش ضعیف آنها موجب شد تا بسیاری بیندیشند که مگر همین کشورها نماد روح جمعی نبودند؛ پس چه بر سر آنها آمده است؟ از سویی، این کشورها در رشته هایی مانند والیبال و بسکتبال نیز در رتبه هایی به مراتب پایین تر از ایران قرار دارند. این مورد نقض بخش دیگری از ادعاهای جریان روشنفکری است که با این دو استدلال سعی در تحقیر ملتی داشتند که این روزها برخلاف تمام مبانی فکری آنها عمل و رفتار می کنند.
سکوت این روزهای محافل روشنفکری که ریشه در غرب دارند، در واکنش به نقض استدلال های آنها جالب توجه است. این جریان که همواره مترجمی وفادار به مبانی غربی بوده، دریافت درستی از ملت و جامعه ایرانی نداشته است. همین جهل تاریخی نیز موجب شده تا نتوانند تحلیلی درست داشته باشند. موارد نقض را نیز می توان این روزها به وفور دید که موارد اثباتی و سلبی کلامشان بر باد رفته است.
کاش آنها این روزها دست از سکون بردارند و اعتراف کنند که نفهمیدند جامعه ایرانی را. نه اینکه عنوان دارند که هر کس موافق و همراه آنها نیست، بی سواد و تحصبلکرده در مراکز علمی بی دانش بوده که خود بخوان تمام حدیث از این مجمل ...