من داستان یک محله را بازگو می‌کنم که درگیر جنگ شده است و فضای جنگ در دهه شصت را خواستم به مخاطبم منتقل کنم.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - روایت «روضه نوح»، داستان جنگ است یا به تعبیری روایت دفاع مردم ایران در برابر حمله رژیم بعث عراق به خاک ایران. جنگ و معنویت در دفاع مردم ایران نسبت بسیاز نزدیکی دارند. بر همین اساس است که حسینیه و مسجد در آن سال‌ها پایگاه جذب نیرو‌های داوطلب بوده است، در روایت «روضه نوح» هم حسینیه نقش برجسته‌ای در بسیج توده‌ها برای دفاع از خاک میهن دارد اما ماجرا فقط این نیست؛

حسن محمودی، نویسنده اثر، در این روایت از مصایب جنگ هم می‌گوید از بسیاری چیز‌های دیگر که در جنگ بر آدمی می‌رود. با وی درباره تازه‌ترین رمانش همچنین از بازتاب معنویت باور‌های دینی در ادبیات جنگ پرسیدم. این نویسنده معتقد است: «معنویت در آن دسته از داستان‌هایی به دل می‌نشیند و جزئی لاینفک از اثر می‌شود، که الزام جهان متن است. من مثال می‌زنم از سینمای جنگ تا بهتر بتوان توضیح داد. فیلم «مهاجر» ابراهیم حاتمی‌کیا یکی از مهم‌ترین و موفق‌ترین فیلم‌های دفاع مقدسی ماست که همه چیز آن از معنویت آن شکل می‌گیرد. »

 قبل از پرداختن به داستان «روضه نوح»، موافقید درباره نسبت معنویت و باور‌های دینی و نقش آن‌ها در جنگ صحبت کنیم؟ آیا به اعتقاد شما آن‌طور که باید مناسک‌ دینی اعم از نماز خواندن، عزاداری‌ها و دیگر مناسک دینی رزمندگان در آثار ادبیات داستانی ما بازتاب داشته است یا خیر؟!

لابد و به حتم منظور شما آن بخش از داستان‌نویسی ماست که به جنگ می‌پردازد. آنچه شما می‌گویید از اتفاق در روایت رسمی از جنگ نمود چیزی است که متأسفانه گاه در سطح می‌ماند و شعاری می‌شود و توی ذوق می‌زند. معنویت در آن دسته از داستان‌هایی به دل می‌نشیند و جزئی لاینفک از اثر می‌شود که الزام جهان متن است.

من مثال می‌زنم از سینمای جنگ تا بهتر بتوان توضیح داد. فیلم «مهاجر» ابراهیم حاتمی‌کیا یکی از مهم‌ترین و موفق‌ترین فیلم‌های دفاع مقدسی ماست که همه چیز آن از معنویت شکل می‌گیرد. حاتمی‌کیا بعدها در فیلم «چ» هم می‌خواهد همین معنویت را برجسته کند که به نظرم بازیگر نقش شهید چمران از عهده این مهم برنیامده است یا در برابر خواسته کارگردان، نافرمانی کرده است. بخش مهمی از جنگ تحمیلی هشت ساله عراق و ایران از منظر شخصیت‌شناسی همین بحث معنویت است. اما شما بگویید در این‌باره تا چه اندازه توانسته‌ایم موفق به خلق داستان‌هایی ماندگار در سطح جهانی‌اش باشیم؟ اصلاً مناسک و آیین‌های مذهبی و معنویت، مؤلفه مهم جنگ ماست. انسان ایرانی در جنگ تحمیلی به دور از این معنویت و مناسک و آیین نیست. من نمی‌گویم بازتاب کمی داشته است، بلکه معتقدم این‌ها در بطن و لایه‌های زیرین ننشسته است و اغلب در سطح می‌گذرد.

 در حالی که رمان «روضه نوح» به نوعی روایت جنگ در شهر‌ها و پشت جبهه است، چقدر اصرار داشتید نقش مسجد‌ها و هیأت را در این روایت پررنگ نشان دهید؟

رمان «روضه نوح» شکل و فرمش را از آیینی مذهبی به نام روضه می‌گیرد و اگر دقت کرده باشید، یکی از مکان‌های مهم داستان، حسینیه است. لیلا مادر نوح برای شکرگزاری ماجرای رتبه ممتاز پسرش در کنکور سراسری، آیین شکرگزاری برگزار می‌کند که روضه است و در همین روضه و مناسک شکرگزاری مذهبی است که نامه رد گزینش پسرش به دستش می‌رسد. نامه رسیده شده از طرف شخص ناشناسی به دست همسایه جنگزده و مهاجر به بسط و گسترش داستان اصلی کمک می‌کند.

ابهام ماجرای نامه گزینش، همین‌طور ابهام‌هایی درباره دیگر شخصیت‌ها اعم از سلیمه و انگیزه حوا از پنهان‌کاری بیشتر از این‌که مشارکت خواننده را در خواندن تأویل متن ترغیب کند، سبب سرخوردگی مخاطب از این راوی دانای کل و مقتدر می‌شود.

اتفاقاً من برعکس این نظر را از مخاطبان و منتقدان در همین مدت زمان کوتاه انتشار رمان شنیده‌ام. ابهام و پنهان‌کاری همان چیزی است که در فصل‌های مختلف، خواننده را ترغیب به دنبال کردن داستان می‌کند و تعلیق را شکل می‌دهد و دیگر این‌که پنهان کاری حوا، همان چیزی است که گره‌افکنی می‌کند برای کار و می‌دانید که گره‌گشایی در این کار به این راحتی‌ها هم نیست. راوی دانای کل رمان «روضه نوح» را سانسور به این شکل مقتدر می‌کند. 

 قراردادی که نویسنده در پرداخت شخصیت حوا می‌گذارد، نقض می‌شود، از طرفی حوا مکرر، نقشه‌های «نوح» برای حضور در جبهه جنگ را نقش بر آب می‌کند، از طرفی دیگر اطلاعات حیاتی درباره سرنوشت دانشگاه برادرش را از مادرش پنهان می‌کند، این تناقض خللی در پرداخت شخصیت است. نظر شما چیست؟

حوا تا انتهای داستان نیز درباره آن چیزی که می‌داند حرفی نمی‌زند و تأکید می‌کند چیزهایی هست که فقط او می‌داند. به شما پیشنهاد می‌دهم یک بار دیگر رمان را بخوانید و اگر باز هم متوجه نشدید که چرا حوا آنچه را درباره نامه رد گزینش برادرش در کنکور سراسری و اعزام او به جبهه غرب می‌داند، در اختیار مادرش نمی‌گذارد، بی‌خیال ماجرا شوید. تردیدی ندارم که رمان روضه نوح خواننده ساده‌انگار و راحت‌طلبش را عصبانی می‌کند.

 چرا نوح می‌خواهد به جنگ برود؟ پاسخ‌های تلویحی درباره انگیزه‌های نوح برای حضور در جبهه جنگ، به تأویل‌پذیری متن دامن نمی‌زند، آن را مبهم‌تر می‌کند، قبول دارید؟

نه قبول ندارم. داستان از جایی شروع می‌شود که نوح را با سربازان فراری در یک اتوبوس قراضه سوراخ سوراخ شده از ترکش به جنگ اعزام می‌کنند. رمان نیز برهمین بستر پیش می‌رود که چرا او را که عاشق جبهه رفتن بوده است و رتبه ممتاز کنکور سراسری بوده است، حالا دارند به جنگ می‌برندش.

 لابد تمهید دامن زدن به ابهام‌ انگیزه‌های پنهان‌‌کاری و نامه رد گزینش نوح کارکردی سیاسی دارد، آیا این به این دلیل است که برخی فقدان شفافیت‌ها در روایت و اسناد جنگ را به چالش بکشد؟

اجازه بدهید این مسأله همچنان مبهم بماند و دردسر ایجاد نکند.

 لزومی بر حضور این همه شخصیت فرعی در روایت نبود. می‌شد با محدود‌ کردن دامنه حضور شخصیت‌ها روایت‌ را تأثیر‌گذارتر کرد. همچنین برخی خرده روایت‌ها در فصل «و دوباره بخوان منور» زیادی است و با نخواندش چیزی از متن کم نمی‌شود. دیدگاه‌تان در این‌باره چیست؟

من داستان یک محله را بازگو می‌کنم که درگیر جنگ شده است و فضای جنگ در دهه شصت را خواستم به مخاطبم منتقل کنم. همین‌طور که داستان به پیش می‌رود، مشخص می‌شود که شخصیت محوری نوح است و خرده داستان‌های دیگر در محور داستان مرتبط با نوح می‌آید. برخلاف شما گمان می‌کنم فصل « دوباره بخوان منور» یکی از کلیدی‌ترین فصل‌های رمان است و خیلی از نشانه‌های متن، از همین فصل می‌آید.

 از امتیاز‌های مهم این روایت، تلاش برای به دست دادن روایتی دیگر از جنگ بود.

قرار براین نبوده است که روایتی دیگر از جنگ به دست بدهم. من نیز مانند تمامی ملت ایران به نوبه خودم درگیر جنگ بودم و جنگی را دیدم و لذا از زاویه دید خودم می‌نویسم. برای همین است که با روایت‌های دیگر فرق می‌کند. اگر فضای تنگ‌نظرانه‌ای که برای نوشتن از جنگ برخی‌ها که اقلیت هم هستند از بین برود، شاهکارهای زیادی درباره دفاع مقدس مردم ایران نوشته خواهد شد.

*حسن همایون
منبع: روزنامه ایران