به گزارش مشرق، سردار سید محمد باقرزاده رئیس کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در ادامه این خاطره میگوید: طبق برنامهای که تدارک دیده شده بود، قرار بود پیکر پاک شهید موسوی را به مازندران منتقل کنیم و به خانواده شهید تحویل دهیم تا پس از مراسم احیای شب 21 ماه رمضان، فردای آن شب یعنی روز شهادت حضرت علی(ع) همان جا تدفین شود.
در جریان انتقال پیکر پاک شهدا، دوستان با وجودی که پیکر شهید موسوی را کنار گذاشته بودند تا به شمال بفرستند اما به طور اشتباه همراه شهدای دیگر، پیکر ایشان را هم به اهواز فرستادند، تا همراه شهدای دیگر از شملچه به طرف مشهد تشییع شود.
همان زمان، مادر شهید تماس میگیرد و اصرار میکند پیکر شهید را به مازندران بفرستید، چون آن طور که ایشان گفته بود خانواده شهید برنامهریزی کرده بودند و مهمان دعوت کرده بودند. دوستان تلفن زدند و مرا در جریان گذاشتند. من گفتم: اگر خانواده شهید اصرار دارند، چارهای نیست، پیکر را سریع با هواپیما به تهران و از آن جا به شمال بفرستید اما برای خودم این پرسش پیش آمد که شهید چطور حاضر شده دوستانش را ترک کند و فیض حرم ثامن الائمه(ع) را از دست بدهد؟ چون کاملاً معتقدم ما کارهای نیستیم، همه کارها دست شهداست.
این گذشت تا این که شب 23 رمضان از بچهها پرسیدم بالاخره پیکر شهید موسوی را به آمل فرستادید یا نه؟ گفتند: نه! پرسیدم: چرا؟ گفتند: ما داشتیم مقدمات انتقال پیکر شهید را به آمل آماده میکردیم و در آستانه فرستادن آن بودیم که تلفن زنگ خورد، مادر شهید پشت خط بود و گفت: دیشب خوابی دیدم و طبق آن بچه من باید اول به مشهد برود، زیارت بکند بعد بیاید ما پیکر را تحویل بگیریم. جالب اینکه شهید سیدعلی موسوی از پیکرهایی بود که دو بار دور ضریح نورانی آقا علیبن موسیالرضا(ع) طواف داده شد.
این شهید بزرگوار سال ۱۳۴۷ در روستای ولوکلا متولد شد و سال ۶۵ در سلیمانیه عراق به شهادت رسید.
این خاطره در کتاب کبوتران حرم چاپ شده است.
شب 23 رمضان از بچهها پرسیدم بالاخره پیکر شهید موسوی را به آمل فرستادید یا نه؟ گفتند: نه! پرسیدم: چرا؟ گفتند: ما داشتیم مقدمات انتقال پیکر شهید را آماده میکردیم و در آستانه فرستادن آن بودیم که مادر شهید تلفن زد.
منبع: ایسنا