قوي سياه فيلم مهمي ‌نيست اما اينکه جايزه اسکار مي‌گيرد تا پورتمن به عنوان نماد مطرح کند پيام مهمي‌ را با خود دارد. پيامي که چند دهه قبل ارنست يونگر آن را در کتاب " عبور از خط" پيش بيني‌کرده بود.

گروه فرهنگي مشرق- ناتالي پورتمن بازيگر اصلي فيلم قوي سياه(black swan) جايزه اسکار بهترين بازيگر زن اسکار امسال را کسب کرد. آرزوي يک بالرين جوان اين است که در گروه نمايش نقش اصلي را بدست آورده و به عنوان ملکه قوها در نمايشنامه قوي سفيد بازي کند و سرانجام مي‌تواند در يک کش و قوس به آرزوي خود برسد. اما مشکل جديد اين بالرين جوان بازي در دو نقش است. نمايشنامه قوي سفيد دو نقش مثبت و منفي دارد؛ نقش مثبت قوي سفيد است و نقش منفي قوي سياه؛ ماجرا از اين قرار است که دختري به طلسمي گرفتار شده و به قو تبديل مي‌شود، اين طلسم تنها در صورتي خواهد شکست که شاهزاده‌اي عاشق اين قوي سفيد شده و او را ببوسد. قوي سفيد شاهزاده خود را پيدا مي‌کند و شاهزاده نيز عاشق او مي‌شود اما در لحظات آخر خواهر قوي سفيد يا همان قوي سياه با اغوا گري وارد صحنه شده شاهزاده را به خود جلب مي‌کند و با خود مي‌برد و قوي سفيد از همه جا مستاصل در نهايت تن به مرگ مي‌دهد ولي با مرگ او از طلسم آزاد مي‌شود.
بالرين جوان بايد بر اساس نظر کارگردان هر دو نقش را همزمان بازي کند فقط مشکل اينجاست که او نمي‌تواند اغوا گري که قوي سياه در خود دارد را به نمايش بگذارد.
مشکل بالرين قصه آنچنان که فيلم روايت مي‌کند عدم توانايي بازيگر در اغواگري جنسي است، در چند پلان کارگردان مي‌کوشد تا او را تحريک کند؛ حتي به هنرپيشه اصرار مي‌کند تا دست به تحريک جنسي بزند؛ اما همه اين ها در برابر جمله‌اي که به عنوان نصيحت به بالرين مي‌گويد:" خودت را رها کن!"
ناتالي پورتمن هنرپيشه جواني که نقش اول سينمايي قوي سياه را بازي مي‌کرد توانست جايزه اول بازيگر نقش زن را از اسکار ببرد. آيا اسکار براي محتواي اين فيلم هم اعتباري کسب مي‌کند؟ شايد برخي زبان به اعتراض بگشايند که اسکار حتي براي بازيگري پورتمن هم اعتبار آنچناني کسب نمي‌کند اگر او بازي نچسب ارائه دهد اما فيلم قوي سياه حرفهايي براي گفتن دارد.
مشخص نيست که هيات داوران اسکار جايزه را به کدام بخش از بازي پورتمن داده‌اند آيا رقص باله او جايزه نقش اول زن را برده است که به نظر مي‌رسد اين بخش‌ها را يک بالرين حرفه‌اي به جاي او بازي کرده است. فيلم خيلي راست و ساده است. يک فيلم‌نامه که بر اساس نظريات فرويد تنظيم شده است. فيلم گره خاصي ندارد؛ تنها گره داستان اين است که دخترک مي‌خواهد بتواند مردان را اغوا کند و از اين طريق نقش قوي سياه را هم بازي کند و اين تمام داستان است.
قوي سياه دست پا زدني است براي تعريف هويت و راه فرار؛ مادر بالرين سمبل سنت از گذشته مانده که دست و پا گير نسل تازه اگر از ريسمان اين سنت‌ها رها نشود نمي‌تواند به آنچه مي‌خواهد برسد. قو هم سمبل است؛ قو پرنده‌اي است نشانه پرواز، زيبا در ميان پرندگان، که مي‌شود در اوج گرفتن او رشد و تعالي و کامل شدن را ديد. پورتمن با پيوند خوردن با نيمه سياه خود مي‌کوشد تا از حصار تربيت و مراقبت مادر خارج شود همان‌گونه که در نمايي از فيلم به مادر مي‌گويد: "من بزرگ شده‌ام و بيست‌و هشت سال دارم" و در نمايي ديگر همه عروسک‌هايش را که نماد معصوميت کودکانه‌اش هست دور مي‌ريزد. کارگردان آن قدر در اين نمادپردازي ها افراط مي‌کند که به حذف اين نشانه ها رضايت نمي‌دهد و جعبه موسيقي آرامش دهنده دختر را هم مي‌شکند.


اما آيا با يک رابطه جنسي آزادي پست مدرن محقق مي‌شود؛ خير، فيلم‌ساز ضربه محکم‌تري را بايد به اخلاق بزند تا روح دخترک آزاد شود و بتواند اوج بگيرد.دخترکي که به دليل همان محدوديت‌هاي اخلاقي دچار نوعي ناراحتي رواني شده است و اينجاست که فرويد طبيب رخ مي‌نمايد. بايد همه عقده هاي جنسي درمان شود. اين عقده‌ها با يک رابطه جنسي معمول حل نمي‌شود بلکه بايد ساختار شکنانه ترين آنها را انتخاب کرد و  شخصيتي نه چندان منفي پا به ميدان مي‌گذارد. دختر ديگري که با پورتمن همکار است و تمايلات هم‌جنس‌بازانه دارد.
قوي سياه فيلم مهمي ‌نيست اما اينکه جايزه اسکار مي‌گيرد تا پورتمن به عنوان نماد مطرح کند پيام مهمي‌ را با خود دارد. پيامي که چند دهه قبل ارنست يونگر آن را در کتاب " عبور از خط" پيش بيني‌کرده بود. يونگر در اين کتاب که به قلم جلال آل احمد در ايران به فارسي برگردانده شد از نظم پوچگرايانه‌اي مي‌گويد که تمدن غرب از دل آن براي آنهايي که در زير سايه آن زندگي مي‌کنند آمال و آرزو مي‌آفريند.
بر اساس تعريف يونگر نيهيليسم دو نوع است نوعي گوشه نشين و ساکت که از آن امثال صادق هدايت بيرون مي‌آيد و نوعي ديگر از آن همان است که امروز حاکميت پيدا کرده و به هر ضرب و زوري مي‌کوشد تا هدف و آرمان بتراشد تا زندگي به آن شيوه‌اي که ابداع مي‌کند ادامه يابد. نمونه و مثال هم زياد مي‌آورد که ورزش‌هاي قهرماني‌ يکي از آنها است و سوال مي‌کند که چه هدفي در پس صحنه برگزاري مسابقات قهرماني‌ است؛ قطعا ماجرا تندرستي نيست.
و امروز آن نظم نيهيليستي دست گشاده و در تلاش است که تا آزادي را به بشر هديه دهد و اين آزادي ممکن نيست مگر حذف همه قيد و بندها که نماد آن در هم‌جنس گرايي است که اگر اين اتفاق رخ نمي‌داد، بالرين قصه نجات پيدا نمي‌کرد و رها نمي‌شد و عاقبت اين رهايي بازي کردن نمايش و البته مرگ است.