گروه بینالملل مشرق - مقاومت ملی کرانه باختری از زمان پایان انتفاضه دوم الاقصی در حالتی از رکود قرار گرفته و اقدامات مقاومت در برابر اشغالگری در این منطقه به استثنای برخی اقدامات که می توان آن را مقاومت نرم برشمرد، متوقف شده است.
با وجود برخی اقدامات جزئی که در اثر احداث دیوار حائل در کرانه باختری یا در زمینه تحریم کالاهای اسرائیل یا اقدامات استشهادی گاه و بیگاه بر ضد دشمن صهیونیستی و در واکنش به جنایت ها و محدودیت های این رژیم در کرانه باختری انجام شده، اما از انتفاضه دوم الاقصی مقاومت کرانه باختری در ابعاد مسلحانه و مردمی متوقف شده است. این رکود بویژه بعد از شکاف در فلسطین و جدا شدن دولت کرانه باختری از نوار غزه در سال 2007 تقویت شد.
تشکیلات خودگردان با هماهنگیهای امنیتی که با دشمن صهیونیستی داشت، به بهانه پیشبرد مذاکرات سازش با این رژیم برای حل مسایل معلق فیمابین قبضه امنیتی خود را محکم در ساختارهای مردمی کرانه باختری فرو برد تا امکان هر اقدام امنیتی بر ضد صهیونیستها حتی از گروههای مقاومت فعال در داخل کرانه باختری نیز گرفته شود.
در این راستا بازداشت ها و محکومیتهای عناصر با بهانه های واهی شکل گرفته و فلسطینیها مدتها بدون محاکمه در زندان های رژیم صهیونیستی یا بازداشتگاه های تشکیلات خودگردان باقی ماندند. در این مدت اقدامات حماس و جهاد اسلامی و عناصر و شاخههای آن در کرانه باختری ممنوع شده و راهبردی جدید برای نیروهای امنیتی فلسطین مبتنی بر همکاریهای حداکثری امنیتی با رژیم صهیونیستی تعریف شد تا از هر اقدام مقاومت بر ضد اسرائیلیها جلوگیری شود.
سناریوهای آینده در مورد مقاومت در کرانه باختری را در سه رویکرد متفاوت میتوان مطرح کرد:
اول: ادامه انواع مقاومت نرم بر ضد اشغالگری که از چندین سال پیش آغاز شده است، این سناریو احتمالا به همراه یکی از دو سناریوی زیر دنبال خواهد شد.
دوم: جهش انواع مقاومت نرم به مقاومت مردمی فراگیر و غیر مسلحانه. این رویکرد در فضای کنونی کرانه باختری قابلیت اجرا دارد، البته نیاز به اقداماتی از سوی تشکیلات خودگردان و گروههای فلسطینی به صورت جداگانه دارد.
سوم: ورود کرانه باختری به دور جدیدی از مقاومت مسلحانه مانند مرحله دوم انتفاضه الاقصی.
تحقق این سناریو البته در شرایط کنونی به عوامل داخلی و خارجی بستگی دارد. از جمله این عوامل تغییر سیاستها و اقدامات امنیتی تشکیلات خودگردان در کرانه باختری است، از سوی دیگر اسرائیل نیز مجموعه اقداماتی را برای مقابله با این سناریو در دستور کار قرار داده است، اما با وجود تمام اینها زمینه خوبی برای پیشرفت درگیری فلسطینی- اسرائیلی به سمت این گزینه وجود دارد، در این حالت باید تشکیلات خودگردان رویکردهای خود را تغییر داده و مقاومت را سرلوحه اقدامات ملی خود قرار دهد.
انواع مقاومت
قوانین و عرف بینالملل و تجربه تاریخی ملت فلسطین استفاده از انواع روشها برای مقاومت در برابر اشغالگری را حق ملت فلسطین میداند. مقاومت در برابر اشغالگران البته راهکارها و ابزارهای متعدد و انواع مختلفی دارد. مردم فلسطین نیز بر اساس شرایط داخلی و منطقهای از تعداد زیادی از انواع مقاومت ها برای ایستادگی در برابر اشغالگران استفاده کردهاند.
بر اساس سابقه درگیریهای فلسطینی- اسرائیلی می توان مقاومت این کشور را به سه بخش تقسیم کرد:
اول: مقاومت نرم: انواع اعتراض های نرم بر ضد اقدامات اشغالگران صهیونیستی از جمله فعالیتهای دورهای بر ضد دیوار حائل و تحریم کالاهای اسرائیلی و دیگر اقدامات نمادین و مقطعی از جمله این بخش هستند. این نوع مقاومت تا حد امکان از اصطکاک و برخورد با نظامیان اشغالگر صهیونیستی پرهیز دارد.
دوم: مقاومت مردمی: این مقاومت با حضور جمع کثیری از ملت فلسطین به صورت منظم بدون در نظر گرفتن مبانی گروهی دنبال میشود. این نوع مقاومت بدون سازماندهی از سوی یک گروه خاص یا و با بسیج افکار عمومی است و اعتراضات نیز به صورت غیر مسلحانه انجام می شود. این نوع مقاومت شامل شورشهای مدنی و اعتراضات و اعتصاب ها و اقدامات غیر مسلحانه و شبه مسالمت آمیز در برابر اشغالگران است. نمونه بارز این نوع از مقاومت را در میتوان در انتفاضه سنگ دانست که از سال 1987 آغاز شد.
سوم: مقاومت مسلحانه: سابقه تاریخ درگیریهای فلسطینی- اسرائیلی نشان داده که مقاومت مسلحانه در برابر اشغالگری اسرائیل کارآمدترین راهکار ممکن برای تحقق اهداف و مطالبات بر حق و مشروع آرمان فلسطین است. این نوع مقاومت با پر رنگ تر شدن ابعاد گروههای مردمی و کاهش نقش عامه مردم در اقدامات مسلحانه دنبال میشود و گروههای عملیاتی تشکیل میشود که عناصر مسلح از بطن جامعه را ساماندهی کرده و آموزش میدهند و تحرکات آنها را رهبری میکنند. این گروهها برای اعضای خود سلاح تهیه میکنند و انگیزهها و پوششهای ایدئولوژیک سیاسی، امنیتی و تبلیغاتی برای آن ایجاد میکنند.
از مهمترین نمونههای این نوع از مقاومت مرحله دوم انتفاضه الاقصی و مقاومت فلسطینیها در نوار غزه است. در انتفاضه الاقصی استفاده از اسلحه و بمبها و عملیات استشهادی آغاز شد و مقاومت غزه نیز با ابزارهای متعدد از جمله انواع موشکها و راکت ها و تونلها و آموزش های چریکی در مبارزات انفرادی تاکنون در سه جنگ متوالی در سالهای 2008؛ 2012 و 2014 میلادی رژیم صهیونیستی را با خفت از غزه بیرون رانده است.
اهمیت مقاومت مسلحانه در کرانه باختری
اینکه تجهیز تسلیحاتی فلسطین از چه راههایی میسر است، مسلماً بخشی از آن نظامی و محرمانه است، اما قدر مسلم آن است که تعدد جبههها و کشاندن جنگ به سایر مناطق جغرافیایی علاوه بر نوار غزه میتواند برای موجودیت رژیم صهیونیستی بسیار خطرناک باشد. اسرائیلیها از کرانه باختری به عنوان پهلوی آسیبپذیر اسرائیل یاد میکنند. بسیاری از کارشناسان نظامی بر این باورند که اگر دامنه درگیریهای مسلحانه به کرانه باختری برسد، اسرائیل نمیتواند در برابر این روند ایستادگی کند.
تجهیز کرانه باختری نه یک شعار تبلیغاتی بلکه راهبردی بسیار موثر است که می تواند شیب نابودی رژیم اشغالگر قدس را تندتر از قبل کند.
استفاده از پتانسیل انسانی جمعیت سه میلیون نفری کرانه باختری یکی از مهمترین ابعاد اهمیت تجهیز کرانه باختری در مقابله با اشغالگران است، این در حالی است که مقاومت غزه با تمام دستاوردهای کنونی خود تنها یک و نیم میلیون نفر جمعیت دارد.
حسین رویوران تحلیلگر مسایل راهبردی منطقه در زمینه اهمیت کرانهی باختری و تجهیز تسلیحاتی آن می گوید: در یک سوی غزه دریا و در سوی دیگر آن مصر قرار دارد. اما با این وجود، کانالهای دریایی به موضوع انتقال تکنولوژی در این منطقه بسیار کمک کرده است. اما شرایط جغرافیایی کرانه باختری به مراتب متفاوت است؛ کرانه باختری به لحاظ جغرافیایی نسبت به قدس شریف سه کیلومتر و نسبت به تلآویو تنها 10 کیلومتر فاصله دارد و کشور اردن نیز در همسایگی آن قرار دارد. به این ترتیب شاهراهی میان سه منطقه فلسطین، رژیم صهیونیستی و اردن محسوب میشود.
اهمیت راهبردی دیگر حضور مقاومت مسلحانه در کرانه باختری را بنیامین نتانیاهو در نشست محرمانه کابینه خود مطرح کرده است، وی گفته که اگر اسرائیل از کرانه باختری عقبنشینی کند، تونلهای مقاومت به مرکز اسرائیل خواهد رسید. در این صورت دیگر هیچ یک از تاسیسات و زیرساختهای حیاتی و مراکز نظامی و رسمی اسرائیل در هر جنگ احتمالی از حمله همه جانبه مقاومت در امان نخواهد بود.
انگیزههای مبارزه مسلحانه در کرانه باختری
با وجود کینه دیرینه مردم فلسطین نسبت به اشغالگری صهیونیست ها برخی عوامل سیاسی، اقتصادی و ملی وجود دارد که در سالهای اخیر باعث تشویق بیشتر مردم فلسطین بویژه کرانه باختری به حمایت از مقاومت مسلحانه شده است.
الف: افزایش اعتقاد مردم به پروژه مقاومت بویژه بعد از تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به غزه و پیروزی تاریخی و چشمگیری که مقاومت غزه در دفاع از این منطقه داشت. افکار عمومی منطقه و جهان با وجودی که در مورد میزان پیروزی مقاومت یا ممانعت از رسیدن صهیونیست ها به اهدافشان اختلاف نظر دارند، اما همگی در این نکته توافق دارند که مردم غزه و حتی کرانه باختری بعد از جنگ غزه به وجود مقاومت افتخار میکنند و آن را تنها وسیله موفق در احقاق حقوق خود در برابر دشمن صهیونیستی میدانند. نمونه این رویکرد فکری را می توان در تظاهراتهای گسترده ای که از سوی مردم کرانه باختری در همبستگی با مردم غزه انجام شد، مشاهده کرد.
ب: در مقابل پیروزیهای رویکرد مقاومت مسلحانه در برابر اشغالگران، شکست های متوالی و خفتی که از سالها قبل در روند مذاکرات مسالمتآمیز تشکیلات خودگردان گریبانگیر آرمان فلسطین شده، افکار عمومی را از ادامه این روند دلسرد کرده است. کار به جایی رسیده که حتی محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان نیز بارها به ناکارآمدی روند مذاکرات سازش اذعان کرده است.
ج: حضور ارتش اشغالگر صهیونیستی در کرانه باختری با وجود اینکه یکی از عوامل ایجاد خفقان در کرانه باختری است و برای ممانعت از انفجار اوضاع امنیتی تدارک دیده شده، اما نفرت از دشمن صهیونیستی و حس زندگی تحت اشغال در میان فلسطینیها را افزایش داده و به همین میزان نیاز به مقاومت در برابر اشغالگران را تقویت کرده است.
د: برداشتن گامهای اولیه در روند تشکیل دولت وحدت ملی در فلسطین با امضای توافق آشتی گروههای فلسطینی میتواند گامی بلند و عملی برای پیشبرد رویکردهای مقاومت مسلحانه در برابر اشغالگران باشد. علاوه بر اینکه پیروزیهای مقاومت در جنگ غزه نیز عاملی مشوق برای پناه بردن به گزینه مقاومت از سوی سازشکاران خواهد بود. نشانه این رویکرد موفقیت تیم مذاکره کننده فلسطینی در قاهره بر تحمیل اراده خود به صهیونیستها بود که متشکل از نمایندگانی از تشکیلات خودگردان و گروههای مقاومت اسلامی بود.
این اولین بار بود که نماینده تشکیلات خودگردان به فضل مقاومت جانانه مردم غزه و گروههای مبارز، طعم شیرین مذاکره در موضع قدرت و پیروزی سیاسی در میز مذاکرات را چشید. این روند، چینش فضای سیاسی کشور را به سمت اتخاذ برنامهای ملی در حمایت از مقاومت مسلحانه به عنوان پروژه راهبردی فلسطین در مقابله با اشغالگری های دشمن صهیونیستی پیش میبرد.
موانع آغاز مقاومت مسلحانه در کرانه باختری
با وجود مشوقهای فراوانی که در مسیر تجهیز کرانه باختری وجود دارد، البته موانعی نیز در این روند احساس میشود که در هر اقدامی برای ایجاد گروه های منظم مسلح در این منطقه باید مد نظر قرار گیرد. برخی از این موانع مربوط به شرایط اجتماعی و اقتصادی و برخی مربوط به تجربه تاریخی فلسطینیهاست و برخی نیز از توافق اوسلو سرچشمه گرفته است.
الف: شکست فلسطینی ها در دو انتفاضه اخیر: با وجود اینکه کرانه باختری در دو انتفاضه اخیر شهدای زیادی را داد و خانههای زیادی ویران شد، اما موفقیت چشمگیری عاید آنها نشد، این سابقه بد طبعا در آمادگی مردمی برای از سرگیری مبارزه مسلحانه تاثیر منفی خواهد داشت. از سوی دیگر تعدادی از مردم این منطقه به اشغالگری اسرائیل بر فلسطین تن داده و اولویت اصلی خود را در تامین رفاه و زندگی مادی قرار دادند.
ب: بعد از انتفاضههای فلسطین زیرساختهای گروههای مقاومت در کرانه باختری کاملا از سوی تشکیلات خوگردان و سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی از بین رفت و خسارتها و تلفات زیادی بر آنها وارد شد، باز فرآوری این گروه ها و ساماندهی مجدد آنها به اقدامی دقیق و پیچیده نیاز دارد.
ج: قبضه و تسلط امنیتی رژیم صهیونیستی در منطقه و همکاری راهبردی تشکیلات خودگردان با این رژیم در مسایل امنیتی بر اساس توافقنامه دایتون از دیگر مشکلاتی است که پیش روی مردم کرانه باختری قرار دارد، خفقان و استبداد و فضای پلیسی همواره مانع از این شده است که ملت فلسطین در کرانه باختری بتوانند از پتانسیل خود برای آزادی سرزمینهایشان استفاده کنند.
د: توافقنامه اوسلو و همچنین وابستگی اقتصادی کرانه باختری به رژیم صهیونیستی هر نوع مقاومت دائمی بر ضد اشغالگران صهیونیست را پیچیده کرده است، چرا که علاوه بر موانع امنیتی و نظامی، مسایل اقتصادی و مالیاتی همواره از سوی رژیم صهیونیستی به عنوان اهرم فشار بر فلسطینیها اعمال میشود و هر اقدام مسلحانه را برای آنها بسیار پرهزینه و طاقت فرسا خواهد کرد.
نتیجه:
تقویت وحدت ملی و اجرای برنامههای اعتماد ساز بین گروههای مقاومت و تشکیلات خودگردان با پذیرش مبنای مقاومت مسلحانه گام بزرگ و مهمی به سمت تجهیز کرانه باختری و موفقیت فرصتهای مقاومت در این منطقه است. مذاکرات فلسطینی در راستای آشتی گروههای مختلف باید به سمت اِعمال برنامهای ملی و وحدت بخش برود که بر مقاومت مردمی در کرانه باختری تاکید داشته باشد و بسیج عمومی مردم در مقابله با اشغالگران را دنبال کند.
در این راستا دولت وحدت ملی می تواند در توافقنامه اوسلو و میزان پایبندی به تعهدات ظالمانه آن تجدیدنظر کرده و به علت نقش بندهای این توافق در تقویت اشغالگری صهیونیست ها، آن را رد کند. در همین راستا باید بندهای وابستگی اقتصاد کرانه باختری به سرزمینهای اشغالی نیز باز شده و اقتصاد تولید محور جای اقتصاد مصرفی و وابسته تشکیلات خودگردان را بگیرد.
این رویکرد همچنین تعامل امنیتی تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی را نیز توقف کرده و ممنوعیت فعالیت های سیاسی و امنیتی حماس و جهاد اسلامی در کرانه باختری را نیز لغو خواهد کرد. در این صورت می توان به جای گفتمان یک طرفه حزبی و گروهی، ملت را به مقاومت ملی یکپارچه تحت پرچم فلسطین اشغالی دعوت کرد، مقاومتی که به اذن الهی مقدمهای برای فروپاشی رژیم صهیونیستی خواهد بود.
با وجود برخی اقدامات جزئی که در اثر احداث دیوار حائل در کرانه باختری یا در زمینه تحریم کالاهای اسرائیل یا اقدامات استشهادی گاه و بیگاه بر ضد دشمن صهیونیستی و در واکنش به جنایت ها و محدودیت های این رژیم در کرانه باختری انجام شده، اما از انتفاضه دوم الاقصی مقاومت کرانه باختری در ابعاد مسلحانه و مردمی متوقف شده است. این رکود بویژه بعد از شکاف در فلسطین و جدا شدن دولت کرانه باختری از نوار غزه در سال 2007 تقویت شد.
تشکیلات خودگردان با هماهنگیهای امنیتی که با دشمن صهیونیستی داشت، به بهانه پیشبرد مذاکرات سازش با این رژیم برای حل مسایل معلق فیمابین قبضه امنیتی خود را محکم در ساختارهای مردمی کرانه باختری فرو برد تا امکان هر اقدام امنیتی بر ضد صهیونیستها حتی از گروههای مقاومت فعال در داخل کرانه باختری نیز گرفته شود.
در این راستا بازداشت ها و محکومیتهای عناصر با بهانه های واهی شکل گرفته و فلسطینیها مدتها بدون محاکمه در زندان های رژیم صهیونیستی یا بازداشتگاه های تشکیلات خودگردان باقی ماندند. در این مدت اقدامات حماس و جهاد اسلامی و عناصر و شاخههای آن در کرانه باختری ممنوع شده و راهبردی جدید برای نیروهای امنیتی فلسطین مبتنی بر همکاریهای حداکثری امنیتی با رژیم صهیونیستی تعریف شد تا از هر اقدام مقاومت بر ضد اسرائیلیها جلوگیری شود.
اول: ادامه انواع مقاومت نرم بر ضد اشغالگری که از چندین سال پیش آغاز شده است، این سناریو احتمالا به همراه یکی از دو سناریوی زیر دنبال خواهد شد.
دوم: جهش انواع مقاومت نرم به مقاومت مردمی فراگیر و غیر مسلحانه. این رویکرد در فضای کنونی کرانه باختری قابلیت اجرا دارد، البته نیاز به اقداماتی از سوی تشکیلات خودگردان و گروههای فلسطینی به صورت جداگانه دارد.
سوم: ورود کرانه باختری به دور جدیدی از مقاومت مسلحانه مانند مرحله دوم انتفاضه الاقصی.
تحقق این سناریو البته در شرایط کنونی به عوامل داخلی و خارجی بستگی دارد. از جمله این عوامل تغییر سیاستها و اقدامات امنیتی تشکیلات خودگردان در کرانه باختری است، از سوی دیگر اسرائیل نیز مجموعه اقداماتی را برای مقابله با این سناریو در دستور کار قرار داده است، اما با وجود تمام اینها زمینه خوبی برای پیشرفت درگیری فلسطینی- اسرائیلی به سمت این گزینه وجود دارد، در این حالت باید تشکیلات خودگردان رویکردهای خود را تغییر داده و مقاومت را سرلوحه اقدامات ملی خود قرار دهد.
قوانین و عرف بینالملل و تجربه تاریخی ملت فلسطین استفاده از انواع روشها برای مقاومت در برابر اشغالگری را حق ملت فلسطین میداند. مقاومت در برابر اشغالگران البته راهکارها و ابزارهای متعدد و انواع مختلفی دارد. مردم فلسطین نیز بر اساس شرایط داخلی و منطقهای از تعداد زیادی از انواع مقاومت ها برای ایستادگی در برابر اشغالگران استفاده کردهاند.
بر اساس سابقه درگیریهای فلسطینی- اسرائیلی می توان مقاومت این کشور را به سه بخش تقسیم کرد:
اول: مقاومت نرم: انواع اعتراض های نرم بر ضد اقدامات اشغالگران صهیونیستی از جمله فعالیتهای دورهای بر ضد دیوار حائل و تحریم کالاهای اسرائیلی و دیگر اقدامات نمادین و مقطعی از جمله این بخش هستند. این نوع مقاومت تا حد امکان از اصطکاک و برخورد با نظامیان اشغالگر صهیونیستی پرهیز دارد.
دوم: مقاومت مردمی: این مقاومت با حضور جمع کثیری از ملت فلسطین به صورت منظم بدون در نظر گرفتن مبانی گروهی دنبال میشود. این نوع مقاومت بدون سازماندهی از سوی یک گروه خاص یا و با بسیج افکار عمومی است و اعتراضات نیز به صورت غیر مسلحانه انجام می شود. این نوع مقاومت شامل شورشهای مدنی و اعتراضات و اعتصاب ها و اقدامات غیر مسلحانه و شبه مسالمت آمیز در برابر اشغالگران است. نمونه بارز این نوع از مقاومت را در میتوان در انتفاضه سنگ دانست که از سال 1987 آغاز شد.
سوم: مقاومت مسلحانه: سابقه تاریخ درگیریهای فلسطینی- اسرائیلی نشان داده که مقاومت مسلحانه در برابر اشغالگری اسرائیل کارآمدترین راهکار ممکن برای تحقق اهداف و مطالبات بر حق و مشروع آرمان فلسطین است. این نوع مقاومت با پر رنگ تر شدن ابعاد گروههای مردمی و کاهش نقش عامه مردم در اقدامات مسلحانه دنبال میشود و گروههای عملیاتی تشکیل میشود که عناصر مسلح از بطن جامعه را ساماندهی کرده و آموزش میدهند و تحرکات آنها را رهبری میکنند. این گروهها برای اعضای خود سلاح تهیه میکنند و انگیزهها و پوششهای ایدئولوژیک سیاسی، امنیتی و تبلیغاتی برای آن ایجاد میکنند.
از مهمترین نمونههای این نوع از مقاومت مرحله دوم انتفاضه الاقصی و مقاومت فلسطینیها در نوار غزه است. در انتفاضه الاقصی استفاده از اسلحه و بمبها و عملیات استشهادی آغاز شد و مقاومت غزه نیز با ابزارهای متعدد از جمله انواع موشکها و راکت ها و تونلها و آموزش های چریکی در مبارزات انفرادی تاکنون در سه جنگ متوالی در سالهای 2008؛ 2012 و 2014 میلادی رژیم صهیونیستی را با خفت از غزه بیرون رانده است.
اهمیت مقاومت مسلحانه در کرانه باختری
اینکه تجهیز تسلیحاتی فلسطین از چه راههایی میسر است، مسلماً بخشی از آن نظامی و محرمانه است، اما قدر مسلم آن است که تعدد جبههها و کشاندن جنگ به سایر مناطق جغرافیایی علاوه بر نوار غزه میتواند برای موجودیت رژیم صهیونیستی بسیار خطرناک باشد. اسرائیلیها از کرانه باختری به عنوان پهلوی آسیبپذیر اسرائیل یاد میکنند. بسیاری از کارشناسان نظامی بر این باورند که اگر دامنه درگیریهای مسلحانه به کرانه باختری برسد، اسرائیل نمیتواند در برابر این روند ایستادگی کند.
تجهیز کرانه باختری نه یک شعار تبلیغاتی بلکه راهبردی بسیار موثر است که می تواند شیب نابودی رژیم اشغالگر قدس را تندتر از قبل کند.
استفاده از پتانسیل انسانی جمعیت سه میلیون نفری کرانه باختری یکی از مهمترین ابعاد اهمیت تجهیز کرانه باختری در مقابله با اشغالگران است، این در حالی است که مقاومت غزه با تمام دستاوردهای کنونی خود تنها یک و نیم میلیون نفر جمعیت دارد.
حسین رویوران تحلیلگر مسایل راهبردی منطقه در زمینه اهمیت کرانهی باختری و تجهیز تسلیحاتی آن می گوید: در یک سوی غزه دریا و در سوی دیگر آن مصر قرار دارد. اما با این وجود، کانالهای دریایی به موضوع انتقال تکنولوژی در این منطقه بسیار کمک کرده است. اما شرایط جغرافیایی کرانه باختری به مراتب متفاوت است؛ کرانه باختری به لحاظ جغرافیایی نسبت به قدس شریف سه کیلومتر و نسبت به تلآویو تنها 10 کیلومتر فاصله دارد و کشور اردن نیز در همسایگی آن قرار دارد. به این ترتیب شاهراهی میان سه منطقه فلسطین، رژیم صهیونیستی و اردن محسوب میشود.
اهمیت راهبردی دیگر حضور مقاومت مسلحانه در کرانه باختری را بنیامین نتانیاهو در نشست محرمانه کابینه خود مطرح کرده است، وی گفته که اگر اسرائیل از کرانه باختری عقبنشینی کند، تونلهای مقاومت به مرکز اسرائیل خواهد رسید. در این صورت دیگر هیچ یک از تاسیسات و زیرساختهای حیاتی و مراکز نظامی و رسمی اسرائیل در هر جنگ احتمالی از حمله همه جانبه مقاومت در امان نخواهد بود.
با وجود کینه دیرینه مردم فلسطین نسبت به اشغالگری صهیونیست ها برخی عوامل سیاسی، اقتصادی و ملی وجود دارد که در سالهای اخیر باعث تشویق بیشتر مردم فلسطین بویژه کرانه باختری به حمایت از مقاومت مسلحانه شده است.
الف: افزایش اعتقاد مردم به پروژه مقاومت بویژه بعد از تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به غزه و پیروزی تاریخی و چشمگیری که مقاومت غزه در دفاع از این منطقه داشت. افکار عمومی منطقه و جهان با وجودی که در مورد میزان پیروزی مقاومت یا ممانعت از رسیدن صهیونیست ها به اهدافشان اختلاف نظر دارند، اما همگی در این نکته توافق دارند که مردم غزه و حتی کرانه باختری بعد از جنگ غزه به وجود مقاومت افتخار میکنند و آن را تنها وسیله موفق در احقاق حقوق خود در برابر دشمن صهیونیستی میدانند. نمونه این رویکرد فکری را می توان در تظاهراتهای گسترده ای که از سوی مردم کرانه باختری در همبستگی با مردم غزه انجام شد، مشاهده کرد.
ب: در مقابل پیروزیهای رویکرد مقاومت مسلحانه در برابر اشغالگران، شکست های متوالی و خفتی که از سالها قبل در روند مذاکرات مسالمتآمیز تشکیلات خودگردان گریبانگیر آرمان فلسطین شده، افکار عمومی را از ادامه این روند دلسرد کرده است. کار به جایی رسیده که حتی محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان نیز بارها به ناکارآمدی روند مذاکرات سازش اذعان کرده است.
ج: حضور ارتش اشغالگر صهیونیستی در کرانه باختری با وجود اینکه یکی از عوامل ایجاد خفقان در کرانه باختری است و برای ممانعت از انفجار اوضاع امنیتی تدارک دیده شده، اما نفرت از دشمن صهیونیستی و حس زندگی تحت اشغال در میان فلسطینیها را افزایش داده و به همین میزان نیاز به مقاومت در برابر اشغالگران را تقویت کرده است.
د: برداشتن گامهای اولیه در روند تشکیل دولت وحدت ملی در فلسطین با امضای توافق آشتی گروههای فلسطینی میتواند گامی بلند و عملی برای پیشبرد رویکردهای مقاومت مسلحانه در برابر اشغالگران باشد. علاوه بر اینکه پیروزیهای مقاومت در جنگ غزه نیز عاملی مشوق برای پناه بردن به گزینه مقاومت از سوی سازشکاران خواهد بود. نشانه این رویکرد موفقیت تیم مذاکره کننده فلسطینی در قاهره بر تحمیل اراده خود به صهیونیستها بود که متشکل از نمایندگانی از تشکیلات خودگردان و گروههای مقاومت اسلامی بود.
این اولین بار بود که نماینده تشکیلات خودگردان به فضل مقاومت جانانه مردم غزه و گروههای مبارز، طعم شیرین مذاکره در موضع قدرت و پیروزی سیاسی در میز مذاکرات را چشید. این روند، چینش فضای سیاسی کشور را به سمت اتخاذ برنامهای ملی در حمایت از مقاومت مسلحانه به عنوان پروژه راهبردی فلسطین در مقابله با اشغالگری های دشمن صهیونیستی پیش میبرد.
با وجود مشوقهای فراوانی که در مسیر تجهیز کرانه باختری وجود دارد، البته موانعی نیز در این روند احساس میشود که در هر اقدامی برای ایجاد گروه های منظم مسلح در این منطقه باید مد نظر قرار گیرد. برخی از این موانع مربوط به شرایط اجتماعی و اقتصادی و برخی مربوط به تجربه تاریخی فلسطینیهاست و برخی نیز از توافق اوسلو سرچشمه گرفته است.
الف: شکست فلسطینی ها در دو انتفاضه اخیر: با وجود اینکه کرانه باختری در دو انتفاضه اخیر شهدای زیادی را داد و خانههای زیادی ویران شد، اما موفقیت چشمگیری عاید آنها نشد، این سابقه بد طبعا در آمادگی مردمی برای از سرگیری مبارزه مسلحانه تاثیر منفی خواهد داشت. از سوی دیگر تعدادی از مردم این منطقه به اشغالگری اسرائیل بر فلسطین تن داده و اولویت اصلی خود را در تامین رفاه و زندگی مادی قرار دادند.
ب: بعد از انتفاضههای فلسطین زیرساختهای گروههای مقاومت در کرانه باختری کاملا از سوی تشکیلات خوگردان و سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی از بین رفت و خسارتها و تلفات زیادی بر آنها وارد شد، باز فرآوری این گروه ها و ساماندهی مجدد آنها به اقدامی دقیق و پیچیده نیاز دارد.
د: توافقنامه اوسلو و همچنین وابستگی اقتصادی کرانه باختری به رژیم صهیونیستی هر نوع مقاومت دائمی بر ضد اشغالگران صهیونیست را پیچیده کرده است، چرا که علاوه بر موانع امنیتی و نظامی، مسایل اقتصادی و مالیاتی همواره از سوی رژیم صهیونیستی به عنوان اهرم فشار بر فلسطینیها اعمال میشود و هر اقدام مسلحانه را برای آنها بسیار پرهزینه و طاقت فرسا خواهد کرد.
تقویت وحدت ملی و اجرای برنامههای اعتماد ساز بین گروههای مقاومت و تشکیلات خودگردان با پذیرش مبنای مقاومت مسلحانه گام بزرگ و مهمی به سمت تجهیز کرانه باختری و موفقیت فرصتهای مقاومت در این منطقه است. مذاکرات فلسطینی در راستای آشتی گروههای مختلف باید به سمت اِعمال برنامهای ملی و وحدت بخش برود که بر مقاومت مردمی در کرانه باختری تاکید داشته باشد و بسیج عمومی مردم در مقابله با اشغالگران را دنبال کند.
در این راستا دولت وحدت ملی می تواند در توافقنامه اوسلو و میزان پایبندی به تعهدات ظالمانه آن تجدیدنظر کرده و به علت نقش بندهای این توافق در تقویت اشغالگری صهیونیست ها، آن را رد کند. در همین راستا باید بندهای وابستگی اقتصاد کرانه باختری به سرزمینهای اشغالی نیز باز شده و اقتصاد تولید محور جای اقتصاد مصرفی و وابسته تشکیلات خودگردان را بگیرد.
این رویکرد همچنین تعامل امنیتی تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی را نیز توقف کرده و ممنوعیت فعالیت های سیاسی و امنیتی حماس و جهاد اسلامی در کرانه باختری را نیز لغو خواهد کرد. در این صورت می توان به جای گفتمان یک طرفه حزبی و گروهی، ملت را به مقاومت ملی یکپارچه تحت پرچم فلسطین اشغالی دعوت کرد، مقاومتی که به اذن الهی مقدمهای برای فروپاشی رژیم صهیونیستی خواهد بود.