مشرق - حرام خواري، بر عقايد، اخلاق واعمال آدمي تأثيري بسيار زيانبار دارد وراه سعادت و خير وفلاح را بر او مي بندد و چنان او را سرگرم دنيا و سر سپرده ي شيطان مي کند که حتي حاضر نمي شود به سخنان حق که از سوي بهترين افراد ايراد مي گردد، گوش فرا دهد.
1. لقمه ي حرام، مانع پند پذيري
حرام خواري، بر عقايد، اخلاق و اعمال آدمي تأثيري بسيار زيانبار دارد و راه سعادت و خير و فلاح را بر او مي بندد و چنان او را سرگرم دنيا و سر سپرده ي شيطان مي کند که حتي حاضر نمي شود به سخنان حق که از سوي بهترين افراد ايراد مي گردد، گوش فرا دهد.
آنان به دستور يزيد به جنگ امام حسين (ع) برخاستند، به «حرام خواري» آلوده بودند.اين حرام خواري، چشم ودل وانديشه ي آنان را در هم نورديده ونقش حقيقت وصداقت را ازذهنشان زدوده بود. امام حسين (ع) در روز عاشورا کوشيد تا با نصيحت وموعظه، لشکر عبيدالله بن زياد را از زشتکاري شان آگاه کند واز ادامه ي راهي که در آن لغزيده اند، باز دارد؛ اما آنان با غوغا و جنجال، مانع رسيدن صداي امام (ع) به گوش خود شدند. امام رو به آنان کرد وفرمود:
«ادعوکم الي سبيل الرشاد فمن اطاعني کان من المرشدين ومن عصاني کان من المهلکين و کلکم عاص لامري غير مستمع قولي فقد ملئت بطونکم من الحرام وطبع علي قلوبکم ويلکم الا تنصتون الا تسمعون؛ (50) شما را به راه رشد فرا مي خوانم؛ هر که اطاعتم کند، رستگار است وهر که نافرماني ام کند، در زمره ي هلاک شدگان قرار مي گيرد. همه ي شما فرمان مرا سرپيچي مي کنيد، به سخنم گوش فرا نمي دهيد؛ البته (حق داريد، چرا که) شکم هايتان ازحرام پر شده است، درنتيجه خداوند بردل هاي شما مهر زده است (و هرگز حقايق رادرک نمي کنيد) . شما چرا ساکت نمي شويد، چرا گوش نمي دهيد ونمي شنويد؟!»
2. غذاي حرام و عدم قبولي عبادات
براي قبولي نماز، شرايط زيادي لازم است، از جمله حضور قلب وپاکي دل؛ اما غذاي حرام، پاکي قلب وصفاي دل را از انسان مي گيرد. درحديثي از پيامبراکرم (ص) آمده است:
«من اکل لقمه حرام لم تقبل له صلوه اربعين ليله، ولم تستجب له دعوه اربعين صباحاً وکل لحم ينبته الحرام فالنار اولي به و ان اللقمه الواحده تنبت اللحم؛ (51) هر کسي لقمه اي از غذاي حرام بخورد، تا چهل شب نماز او قبول نمي شود وتا چهل روز دعاي او مستجاب نمي شود وهر گوشتي که از حرام برويد، آتش دوزخ براي آن سزاوارتر است وحتي يک لقمه نيز باعث روييدن گوشت مي شود.»
3. غذاي حرام و حضرت موسي(ع)
شايد اين سؤال مطرح شود: حال که لقمه ي حلال وحرام درجسم وروان افراد اثرات مثبت و منفي دارد، پس چگونه بود که حضرت موسي (ع) درقصر فرعون رشد ونمو نمود واز لقمه ي دستگاه فرعوني تغذيه کرد وبه مقام نبوت هم رسيد؟ آيا آن لقمه ها در روح و جانش تأثيري نداشت؟
درپاسخ مي گوييم: دراينکه حضرت موسي (ع) درقصر فرعون در چه موقعيتي وبا چه امکاناتي وتحت چه شرايطي رشد کرده بود، چيزي در دسترس نيست. نه از آيات قرآني مي توان چيزي فهميد ونه در روايات چيزي آمده است که بيان کننده ي اين مطلب باشد که به طور تفصيل ومشخص ايشان در چه شرايطي بودند. اينکه درمورد تغذيه، ازکجا وبه چه وسيله اي نياز خود را برطرف مي کرد؟ آيا ايشان درخوراک خود از جايي غير از دستگاه فرعوني تغذيه مي کرد؟ اين ها به روشني براي ما نقل نشده است.
از آيات قرآن فهميده مي شود تربيت حضرت موسي(ع) به عهده خداوند بود. خدا که مي خواهد پيامر اولوالعزمي را - که دارنده ي مقام هاي نبوت رسالت وامامت باشد- در آينده مبعوث نمايد، و تمام اينها نيازمند به روحي والا ومتعالي است، خود مي داند که چگونه در دربار ودستگاه دشمن خويش او را تربيت کند.
از مطالعه ي آيات قرآن دررابطه ي با داستان حضرت موسي(ع) برمي آيد که حضرت (ع) تحت تربيت مستقيم خدا قرار داشت. در سوره ي قصص وقتي داستان کودکي حضرت موسي (ع) را متذکر مي گردد، مي فرمايد:
(واوحينا الي ام موسي ان ارضعيه...)؛(52)
«وبه مادر موسي وحي کرديم: او را شير ده و چون براو بيمناک شدي، او را در نيل بينداز ومترس واندوه مدار که ما او را به تو بازمي گردانيم ودر[زمره ي] پيامبرانش قرار مي دهيم».
(وحرمنا عليه المراضع من قبل...)؛(53)
«واز پيش، شير دايگان را بر او حرام گردانيده بوديم؛ پس [خواهرش آمد و ] گفت: آيا شما را برخانواده اي راهنمايي کنم که براي شما از وي سرپرستي کنند وخير خواه او باشند؟* پس او را به مادرش باز گردانيديم تا چشمش [بدو] روشن شود و غم نخورد وبداند که وعده ي خدا درست است؛ ولي بيشترشان نمي دانند * وچون به رشد وکمال خويش رسيد، به او حکمت ودانش عطا کرديم ونيکوکاران را چنين پاداش مي دهيم».
همه ي اين آيات، دليل براين است که حضرت موسي (ع) ازکودکي تحت تربيت ويژه ومستقيم خدا بود- که اين گونه تربيت، لازمه ي وظيفه ي سنگيني مانند نبوت مي باشد- پيامبري که قرار است وظيفه ي هدايت امت را به عهده بگيرد، بايد از ابتدا با غذاي حلال تغذيه شود. به همين دليل، خداوند شير زنان آل فرعون بلکه شير تمام زنان ديگر را بر او حرام گردانيد تا او از مادري الهي و پاک شير دريافت کند.
بعد از اين هم طبق ظاهرآيات، تحت تربيت آسيه (همسر فرعون) که زني مؤمن وپاکدامن بود، قرار گرفت. مي توان گفت امر تغذيه هم از مسيري پاک تأمين مي شد؛ مانند اين که شايد آسيه اموالي داشت که نياز زندگي اش را مرتفع مي نمود واز اموال فرعون بي نياز بود.
اگر هم از دستگاه فرعوني تغذيه مي شد، دليل نداريم که تمام اموال وي حرام بود؛ چرا که ممکن است حتي در بين اموال ستمگران، اموالي باشد که از راه زور وستم اخذ نکرده باشند.
يا شايد حق بني اسرائيل دراين اموال بود و حضرت موسي (ع) نيز به عنوان فردي که از بين اسرائيل حق استفاده از آن اموال غصبي را داشت وبراي او حلال و پاکيزه بود. بنابراين لازمه ي زندگي در دستگاه فرعوني، اين نبود که حضرت (ع) از غذاي حرام تغذيه مي کرد.
4. پرهيز از غذاي حرام و استجابت دعا
در روايات متعددي آمده که يکي از شرايط استجابت دعا، پرهيز از غذاي حرام مي باشد. شخصي نزد پيامبر(ع) آمد وعرض کرد: دوست دارم دعاي من مستجاب شود.حضرت فرمود:
«طهر ماکلک و لاتدخل بطنک الحرام؛(54) غذاي خود را پاک کن واز غذاي حرام پرهيز نما».
نيز فرمود:
«من احب ان يستجاب دعاوه فليطيب مطعمه و مکسبه؛(55) کسي که دوست دارد دعايش مستجاب شود، طعام وکسب خود را از حرام پاک کند».
5. غذاي حرام و روي گرداني از حق
غذاي حرام، آدمي را از حق وراه درست جدا مي کند ونور درک حقايق را از او مي ستاند.
درمورد نقش وتأثير غذاي حرام برجان واخلاق فرد، به داستاني که در «مروج الذهب» آمده است، توجه نماييد:
فضل بن ربيع نقل ميکند که شريک بن عبدالله روزي وارد بر مهدي (خليفه عباسي) شد، مهدي به او گفت: بايد يکي از سه کار را انجام دهيد، شريک سؤال کرد: کدام سه کار؟ گفت: يا قضاوت را از سوي من بپذير، يا تعليم فرزندم را بر عهده بگير و يا غذايي (باما)بخور! شريک فکري کرد وگفت: سومي از همه آسان تر است. مهدي او را نگه داشت وبه آشپز گفت: انواعي از خوراک مغز آميخته با شکر وعسل براي او فراهم ساز.
هنگامي که «شريک» از خوردن آن غذاي بسيار لذيذ [وحرام] فارغ شد، آشپز رو به خليفه کرد وگفت: اين پيرمرد بعد از خوردن اين غذا، هرگز بوي رستگاري را نخواهد ديد!
فضل بن ربيع مي گويد: مطلب همين گونه شد وشريک بن عبدالله بعد از اين ماجرا، هم به تعليم فرزندان آنها پرداخت وهم منصب قضاوت را از سوي آنها پذيرفت.(56)
6. فلسفه حرمت خوردن خون، شراب و...
امام صادق (ع) در پاسخ به اينکه: چرا خداوند خوردن خون را حرام کرده است، مي فرمايد:
«واما الدم فانه يورث الکلب وقسوه القلب وقله الراقه والرحمه لايومن ان يقتل ولده و والديه؛(57) خداوند خوردن خون را حرام کرده، به
خاطر آن که سبب جنون وسنگدلي وکمبود مهرباني مي شود؛ تاآن جا که ممکن است فرزند ويا پدر ومادرش را به قتل برساند!».
امام صادق(ع) درمورد علت حرمت شراب فرمود:
«ان مدمن الخمر کعابد وثن وتورثه الارتعاش وتهدم مروته وتحمله علي ان يجسر علي المحارم من سفک الدماء ورکوب الزناء حتي لا يومن اذا سکر ان يثب علي حرمه وهو لا يعقل ذلک والخمر لا تزيد شاربها الاکل شر؛(58) شخص دائم الخمر مانند بت پرست است وبدنش دچار ارتعاش مي شود. شراب خواري، نور(معنويت) او را از بين مي برد، شخصيت او را ويران مي سازد واو را بر محارمش مي شوراند تا خون آن ها را بريزد. تا آن جا که چون مست شود، ايمن نباشد که بر محرم خود بجهد و زشتي آن را درک نکند. شراب براي نوشنده ي خود جز بدي نيفزايد».
«حرم الله عز وجل الدم کتحريم الميته لما فيه من فساد الابدان ولانه يورث الماء الا صفر و يبخر الفم وينتن الريح و يسيي الخلق ويورث القسوه للقلب وقله الرافه والرحمه حتي لا يومن ان يقتل ولده و والده وصاحبه.(59)
-----------
پي نوشت ها :
50- بحارالانوار، ج45، ص1.
51- همان، ج63، ص313و 314.
52- قصص /7.
53- همان/ 12-14.
54- عده الداعي ونجاح الساعي، ص 139.
55- بحارالانوار، ج90، ص367.
56- اخلاق در قرآن، ناصر مکارم شيرازي، ج1، ص149.
57- البرهان، ج2، ص222.
58- امالي، ص666.
59- بحارالانوار،ج6، ص100.
* نشريه فرهنگ کوثر، شماره83.