گروه فرهنگی مشرق ـ فیلم فرشتهها با هم میآیند به کارگردانی حامد محمدی از چهارشنبه اول مرداد به اکران عمومی رسید و در مدت 70 روز به فروش 668 میلیون تومانی در سراسر کشور دست یافت. مدت زمان این فیلم، 83 دقیقه است.
******
فرشتهها با هم میآیند محصول حوزه هنری و اولین ساختۀ حامد محمدی است. او پیش از این، دو فیلمنامه نوشته که توسط دیگران ساخته شده است؛ طلا و مس (1388) به کارگردانی همایون اسعدیان و حوض نقاشی (1391) ساختۀ مازیار میری. تهیه کنندۀ هر سه فیلم نامبرده، منوچهر محمدی بوده است. محمدی در سینمای ایران بیشترین سهم را در تولید فیلمهایی با موضوع روحانیت بر عهده داشته است: زیر نور ماه (1380)، مارمولک (1382)، طلا و مس (1388) و فرشته ها با هم میآیند (1392). فیلم اخیر نیز به زندگی یک طلبه میپردازد.
منوچهر و حامد محمدی در جشنواره 32 فیلم فجر
خلاصه داستان
احمد مرادی (جواد عزتی) طلبهای است که با همسرش لیلا (نازنین بیاتی) برای تحصیل در یک مدرسه دینی، به تهران آمده است. آنها در منزل کریم (رضا ناجی) مستأجر هستند، مردی که با دختر مطلقهاش هدیه (الهام کردا) زندگی میکند. همان ابتدای فیلم متوجه میشویم که احمد با حکومت هیچ ارتباطی ندارد. شغل او سیمکشی برق در عمارتهای نوساز است. همسر باردار او سه قلو میزاید؛ سه دختر به نامهای سمیه، سمانه و نرگس. او برای تأمین مخارج آنها ناچاراً به پیشنهاد بازی در یک فیلم در نقش آخوند، جواب مثبت میدهد. هدیه، دختر صاحبخانه از شوهر معتادش طلاق گرفته و با شیرینی به نزد لیلا میآید.
عکس احمد روی جلد مجلات میرود و بدین سبب در حوزه علمیه مشکلاتی پیدا میکند. همدرسش سلحشور (بشیر پرستار) او را ملامت میکند و احمد با او دست به یقه میشود و میگوید: مرد باید نوکر زن و بچهاش باشد. احمد در این خصوص با زنش نیز دچار مشکل میشود و به ناچار چند شبی را در مدرسه میخوابد. او چندی بعد با وساطت دایی همسرش، به خانه برمیگردد.
احمد در انتهای فیلم در پشت درب کلاس نشسته و به درس استاد (صدای حسین محجوب) گوش میدهد. او دقایقی بعد، نماز اول وقتش را همانجا اقامه میکند. در آخرین نمای فیلم، احمد برق یک آپارتمان نوساز را وصل میکند و لامپ روشن میشود.
نقد و نظر
جناب کارگردان با فیلم فرشتگان... به موضوع دین شناسی و نشان دادن آخوند معیار، قدم گذاشته است. مخاطرۀ این موضوع در آن است که سازندگان بخواهند به جای معرفی آخوندی که صاحب دین میخواهد و خداوند از او راضی است، آخوندی را تصویر کنند که خودشان میپسندند. به عبارت دیگر، معیارهای دین را به گونهای تغییر دهند تا به نفعشان درآید و حتی تبلیغ خودشان باشد. و متأسفانه این اتفاق در فیلم فرشتگان افتاده است. اما قبل از اینکه به شرح معایب فیلم بپردازیم لازم است از خوبیهای آن غافل نشویم.
الف. محاسن و تقدیرات
1. با تماشای این فیلم میتوان فهمید که سازندگان اثر، قصد داشتهاند تا یک آخوند نمونه را به جامعه معرفی کنند، کسی که به مشکلات زیادی دچار میشود ولی در نهایت از عهدۀ همۀ کارها برمیآید. اگر نیّت خیر، ملاک قبولی عمل باشد آیا میتوان به سازندگان حسن ظن داشت؟ مثلاً بگوییم آنها میخواستهاند از روحانیون مظلومی که زحماتشان دیده نمیشود دفاع کنند و یکی از آنها را به عنوان نمونه تصویر کنند. إن شاء الله که اینطور باشد و راقم در قضاوت خود اشتباه کرده باشد (مطابق آنچه در بخش بعد میآید).
2. گوئیا نشان دادن خانواده و سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی نیز از اهداف این فیلم بوده است. در سالهای اخیر، یکی از رویکردهای حوزه هنری در تولید فیلمهایش، موضوع خانواده است. اما همانطور که سال گذشته در نقد فیلم حوض نقاشی متذکر شدیم این رویکرد حوزه هنری نباید به ساخت فیلمهای خاص، محدود شود. چرا که پرداختن به زندگی روحانیون دینی و ناتوانان ذهنی (حوض نقاشی) از موارد خاص به شمار میآید و عامۀ تماشاگران، خود را مخاطب این فیلمها نمیبینند و لذا چیزی از آنها نمیآموزند. لهذا مدیران حوزه هنری باید سعی کنند جنس اصل را از بدل، تشخیص کنند.
3. از محاسن دیگر فیلم، شخصیتپردازی آن است. مخاطب، شخصیتها را میفهمد: احمد، لیلا و سه نوزادشان، که یکسان دیده نشدهاند. حتی صاحبخانه و دخترش نیز هویت دارند. هرچند که فیلمساز به شخصیتهای خارج از این خانه، چندان نپرداخته و آنها را در حد کلیشه باقی گذاشته است. خصوصاً رئیس حوزه علمیه که به مانند فیلمهای قبلیِ جناب منوچهر محمدی، متحجر و متعصب است.
4. جا داشت بازی خوب خانم نازنین بیاتی در این فیلم در جشنواره فجر نامزد دریافت جایزه شود که نشد. اصولاً فیلم فرشتگان... در هیچ بخش نامزد دریافت جایزه نشد و نتیجتاً جایزهای هم نبرد.
ب. معایب و ایرادها
به نظر راقم میرسد که فیلم فرشتگان با جهتگیری خاصی ساخته شده است که خوبیهای اثر را هم تحت تأثیر قرار داده است. یک جور دوگانگی (اگر نخواهیم از کلمۀ «نفاق» استفاده کنیم) در این فیلم دیده میشود که متأسفانه خوب نیست. ذیلاً به ایرادهای مهم فیلم میپردازیم.
1. این ایده از تهیهکننده است یا کارگردان؟
آیا فیلم فرشتگان...، محصول فکر کارگردان (حامد محمدی) است یا تهیه کننده (منوچهر محمدی)؟ کشف این موضوع به فهم بهتر فیلم کمک میکند. دلایلی به نفع هر کدام از این دو، وجود دارد.
واضح است که جناب کارگردان شخصیتها را پرورده است و ما این فیلم را در ادامۀ طلا و مس میبینیم؛ همان حوزه علمیه، همان شیوۀ درس خواندن و همان شیوۀ کسب روزی را (اشتغال طلبه در کاری بجز دین). حتی به نظر میرسد که فیلم فرشتهها، ادامۀ قصۀ حمید (جواد عزتی) در فیلم طلا و مس است؛ کسی که در سرتاسر آن فیلم به دنبال همسر میگشت و در آخر نصیبش شد. او حالا در فیلم فرشتهها به «احمد» تغییر نام داده است و ما زندگی او را شاهد هستیم. خصوصاً که بازیگر هر دو نقش نیز جواد عزتی بوده است.
اما از سوی دیگر، دلایلی هم به نفع جناب تهیهکننده وجود دارد که تفکر اصلی این فیلم از او باشد. علاقۀ جناب منوچهر محمدی در پرداختن به زندگی طبقۀ روحانی قابل کتمان نیست. او از مریدان یکی از علما به نام علی صفایی حائری (1378-1330) بوده است که کتابهایش از قبل از انقلاب با نام «ع. ص.» منتشر میشدند. جناب صفایی، منبر نمیرفت و بیشترین ارتباطش با شاگردان در جلسات گپ و گعده در منزلش بود. ایشان البته در نوشتن کتاب نیز اهتمامی فوق العاده داشتند به طوری که تاکنون در حدود پنجاه عنوان کتاب، از ایشان منتشر شده است. به هر حا به نظر میرسد که الگوی شخص روحانی در نظر جناب منوچهر محمدی و فیلمهایش، همین آقای صفایی حائری بوده است.
در پاسخ به سؤال عنوان، باید بگوییم که نقش پدر در این خصوص میتواند مهمتر باشد چنانکه پسر خواه ناخواه از پدر تأثیر میپذیرد. مضافاً که منوچهر محمدی به «تهیهکنندۀ مؤلف» شهره است (یعنی تهیهکنندۀ فعال و نه منفعل).
2. آخوند باید چه کاره باشد؟
در فیلمهای چهارگانهای که منوچهر محمدی از زندگی روحانیان تهیه کرده است، طلبهها روزی خود را از مشاغل معمول به دست میآورند. به این فیلمها توجه کنید:
ـ در زیر نور ماه (1380) سید حسن، شغلی ندارد ولی با فروش کتابهایش پولی به دست میآورد و آن را خرج بیخانمانها میکند.
ـ در مارمولک (1382)، آخوند فیلم، گچکار است
ـ در طلا و مس (1388)، سیدرضا فرشبافی میکند و دوست طلبهاش حمید، رانندۀ وانت است.
ـ در فرشتهها ... (1392)، احمد از راه سیمکشی و بازیگری در سینما امرار معاش میکند.
قاعدتاً شغل انسان باید در راستای تحصیلات وی باشد؛ چه در حوزه و چه در دانشگاه. اگر نیکو است که انسان به کاری به غیر از آنچه در آن تحصیل کرده بپردازد پس چه لزومی به درس خواندن هست؟ مشاغل احمد در فیلم فرشتهها...، دولتی نیستند. ما از صحبتهای صاحبخانه با احمد میفهمیم که او هیچ ارتباطی با حکومت ندارد. گوئیا به نظر جنابان محمدی، الآن زمانۀ طاغوت است و هر کس که به حاکمیت منتسب باشد، فاسد و رسوا خواهد بود. احمد در این فیلم حتی یارانه هم نمیگیرد، نه برای اینکه به آن نیاز ندارد بلکه تا خود را از لقب «آخوند حکومتی» مبرّا کند. یادم هست که امام خمینی(ره) به آخوندهایی که دین را مطابق حاکمیت تفسیر میکردند «آخوند درباری» میگفت. اما حالا به طلبهای که (بر خلاف الگوی این فیلم) درس میخواند تا به درد دین و حکومت اسلامی بخورد چه لقبی باید داد؟ باید منتظر فیلم بعدی جنابان محمدی باشیم!
ثانیاً که مشاغل احمد در این فیلم (برقکاری و بازیگری در سینما) از پیامدهای تمدن غرب هستند و نمیتوان آنها را در شأن یک طلبه دانست. شخصیت احمد که مخلوق جنابان محمدی است، این دو شغل را بر دخول در ارکان دولت و نظام جمهوری اسلامی ترجیح میدهد. واضح است که بنده در اینجا نمیخواهم خطاهای دولتمردان سابق و لاحق جمهوری اسلامی را منکر شوم ــ کسانی که بعد از پیروزی انقلاب خود را صاحب حق میدانستند و لایق ریاست و وکالت و وزارت و لذا در پشت شعار ادای تکلیف، هم مردان و هم زنان غنیمت خودشان را از پیروزی انقلاب طلب میکردند ــ که این موضوع به جای خود باید بحث شود که البته جایش در اینجا نیست. بلکه مقصود بنده طرح این سؤال بود که اگر شخصیت احمد چنین انسان فرهیخته و مهذّبی است چرا به جای آنکه چرخهای تمدن غرب را بچرخاند به امورات دولتی یا حتی شغل تعلیم و تعلّم دینی مشغول نمیشود؟
ثالثاً که سازندگان ظاهراً کنار گود نشستهاند و دستورات خارج از عرف صادر میکنند. باید دانست که حجم زیاد دروس حوزوی برای طلبه فراغتی نمیگذارد تا به کار دیگری بپردازد. لذا نمیتوان، هم طلبه بود و هم نبود. سؤال دیگر آن است که چرا احمد که یک طلبۀ شهرستانی است به جای آنکه به شهر قم (مرکز تحصیلات حوزوی) برود به تهران آمده است؟ در طلا و مس این توجیه وجود داشت که سیدرضا از نیشابور به حوزهای در تهران آمده تا از محضر درس حاج آقا رحیم استفاده کند. اما فیلم فرشتگان... حتی از طرح این سؤال مهم عبور کرده است.
3. آخوند باید خادم دین باشد
یکی از کارهای شیطان این است که انسانها را به کارهایی دور از شأن آنها بگمارد، آنطور که در قوم یهود به وقوع پیوست. کاهنان، دین را وسیلۀ تجارت خود کردند و انبیاء کذبهای نیز پیدا شدند و مردم را به گمراهی کشاندند. اگر قرار باشد طلبهها به جای آموختن دین و تعلیم آن، همچون دیگران به کار دنیا مشغول باشند پس چرا برای تحصیل دین به حوزۀ علمیه رفتهاند؟! سازندگان فیلم فرشتگان برای آنکه دربارۀ این شغلهای احمد، خرده نگیرند آسمان را سوراخ کرده و سه فرشته به او دادهاند تا بتوانند مشاغل غیرمتعارف وی را توجیه کنند. و باز هم برای آنکه این موضوع تصادفی قلمداد نشده و مخاطب آن را بپذیرد، نام فیلم را هم مطابق آن انتخاب کردهاند. در حالیکه آخوندهای فیلمهای قبلی منوچهر محمدی نیز به همین مشاغل معمول اشتغال داشتند و از پرداختن به کار دین ابا میکردند.
در فیلم فرشتگان... احمد به سلحشور میگوید: «مرد، باید نوکر زن و بچهاش باشد.» این سخن جعلی احمد، هیچ دخلی به دین اسلام ندارد. این جمله در فیلم، بعد از قل حدیث پیامبر اکرم(ص) نقل میشود: «مردی که برای روزی خانوادهاش تلاش میکند، مجاهد است.» در اسلام کسب روزی حلال، عبادت است و تکلیف مرد آن است که مطابق شأن خود در کسب روزی بکوشد. اما در کجای دین اسلام آمده است که مرد باید نوکر زن و بچهاش باشد؟! متأسفانه این تفکر، از کفریات تسرّییافتۀ فمینیسم است که در این سالها بسیار شایع شده است؛ زن سالاری و فرزند سالاری. در حالیکه قرآن میفرماید که مرد، قیّم زن است زیرا خداوند به او زیادت (در علم و قدرت) داده و نیز برای آنکه او نفقۀ زن را میدهد. پس زنان صالح در حضور شوهرانشان مطیع هستند و در غیابش به مدد الهی، حافظ (مال و آبروی) او: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلىَ النّساءِ بِما فَضَّلَ اللهُ بَعضَهُمْ عَلىَ بَعْضٍ و بِما أنفَقُواْ مِنْ أمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ الله» (نساء/ 34). لذا مرد نه تنها نوکر همسر و فرزندانش نیست بلکه قیّم و صاحب اختیار آنها است. متأسفانه مفهوم زنسالاری و فرزندسالاری در فیلم طلا و مس نیز تبلیغ میشد. به یاد آورید سیدرضا را که فرزندانش را «ارباب» صدا میزد و یا همو را که بعد از ریاضتهای بسیار به سطح همسرش رسید تا به او بگوید: دوستت دارم!
همۀ اینها به کنار. مهم آن است که چرا در فیلمهای چهارگانۀ منوچهر محمدی دربارۀ روحانیت، آخوندها به کار دین نمیپردازند؟ بجز در یک دقیقۀ پایانی از فیلم زیر نور ماه که سیدحسن به دارالتأدیب میرود و با آن پسر صحبت میکند. آیا شما کدام آخوند را در این چهار فیلم به یاد میآورید که به کار دین آمده باشد؟ در انتهای فیلم فرشتهها... میبینیم که احمد چراغ منزل نوسازی را روشن میکند. آیا وظیفۀ طلبهای همچون احمد روشن کردن خانهها با «الکتریسیته» است یا روشن کرده قلب مردم با «نور» دین خدا؟
حتی اگر جواب بگویند که احمد برای بهرۀ شخصی، درس دین میخواند باز هم قانعکننده نخواهد بود. زیرا پسندیده نیست که به خرج دیگران، برای خود تحصیل کرد. مضافاً که دینداری، به طلبه شدن نیست. چه بسیار علمایی که به جهنم میروند و چه بسیار عوام که در بهشت رضوان خدا، منزل میگیرند. ثالثاً که بسیاری از درسناخواندهها بودهاند که با عمل و خلوص نیت، از علما نیز پیش افتادهاند؛ افرادی همچون کربلایی کاظم ساروقی، شیخ رجبعلی خیاط و میرزا اسماعیل دولابی.
4. چگونه پردۀ حیا را بدریم؟
در فیلم فرشتگان... کارگردان قصد دارد نشان دهد که آخوندها نیز مانند ما «آدم» هستند و نه یک موجودات مثلاً مریخی! اما هیچ لزومی به این کار نبوده است. قصد ناصواب کارگردان باعث شده تا پردۀ حیا در این فیلم دریده شود. هنوز تیتراژ ابتدایی تمام نشده که احمد با زنش ملاعبه میکند. او جلوی دوربین را ماسکه میکند تا مثلاً زنش را در خلوت قلقلک بدهد و او را بخنداند. واضح است که نمایش وقایع اتاق خواب بر پردۀ سینما، با فرهنگ ما مغایر است. این افراط را مقایسه کنید با تفریط فیلم طلا و مس که خانم پرستار (سحر دولتشاهی) در خانۀ سیدرضا از او که پدر دو فرزند است میپرسد: «آیا تا به حال همسرت را بوسیدهای؟» و در انتهای فیلم وقتی سیدرضا را میبینیم که بعد از گفتن «دوستت دارم» به همسرش، غش میکند میفهمیم که گوئیا پرستار حق داشت! احتمالاً سازندگان از آداب زناشویی در اسلام بیخبرند و خصوصاً فصل ملاعبه و تقبیل (بوسه) را اصلاً ندیدهاند.
حکایت اینها همچون دانشآموز اشرافزادهای است که میخواست در موضوع «فقر» انشاء بنویسد و داشت توصیف میکرد که در خانۀ فقیران، حتی آشپز و دایه و باغبان و راننده هم فقیر هستند. لذا ما هم از زبان آنها به همینطور تخیل میکنیم: زندگی آخوند نیز مثل ما است به نحوی که همسر او نیز در وقت حاملگی ویار میکند. و چون آخوند همیشه مطیع همسر خود است حتی در نیمه شب زمستان نیز خواستۀ او را عملی کرده، آنها در بوستان محله روی تاب مینشینند و بستنی میخورند. حتی اتاق خواب آنها نیز به مانند ما است و آنها نیز همچون ما، انسان هستند. و البته فرزندان آنها نیز شبیه فرزندان ما هستند و حتی میتوان عورت آنها را دید، به همینطور که ما در این فیلم نشان دادیم. (بیخیال این نوزادانی که از آنها سوء استفاده شده است و چند سال بعد با دیدن فیلم خودشان یا سرخورده میشوند یا بیحیا. تعجب راقم از ممیزان حوزه هنری است، که گوئیا مقرر شده است فقط بر دیگران حکم کنند و این قبیل ریاکاریها را در فیلمهای خودشان نادیده بگیرند.)
5. زنده باد خودمان!
آقایان منوچهر و حامد محمدی، در فیلم فرشتگان... لااقل دو نوبت برای خودشان تبلیغ کردهاند و دو نوبت هم دشمنانشان را مضحکه نمودهاند.
اولین تمسخر فیلم، وجود شخصیت سلحشور (بشیر پرستار) است، یک طلبۀ چاق که احمد با او دست به یقه میشود. او در آخر به سلحشور میگوید: نامت را عوض کن چون برای آیندۀ شغلیات مناسب نیست! (نقل به مضمون). احمد او را «سپرشور» یا «سپهشور» خطاب میکند اما در تیتراژ پایانی نام او «سلحشور» درج شده است. خیلی واضح است که این نام برای تمسخر کارگردان سریال یوسف بوده است که سال گذشته به دلیل جملهای، مغضوب اهالی سینما شد. بنده نه وکیل جناب سلحشور هستم و نه سلوک ایشان را میپسندم. اما غرضم آن است تا از صاحبان فیلم فرشتگان... بپرسم که شما به کجا میروید؟ «فأین تَذهَبون» (تکویر/ 26)؟ آیا فیلمسازان مسلمان هم باید به خودشان اجازه بدهند تا همچون فیلمسازان هالیوود مخالفان خود را مضحکه کنند؟! آن هم در چنین فیلمی که داعیهدار اخلاق و دین است؟!
دومین تمسخر فیلم، علیه تنها روزنامه سینمایی کشور است، که البته بسیار ظریف بیان میشود. در انتهای فیلم احمد روزنامۀ مچالهشدهای را از دست دخترش میگیرد و میگوید: «این روزنامه، کثیف است.» زنش میگوید خبرِ فیلم شما در آن نوشته شده! خب، واضح میشود که فیلمسازان با این سکانس، میخواستهاند روزنامه بانی فیلم را مضحکه کنند. آیا هر کس که به دست تیغ دارد باید آن را به هر نحو که خواست استعمال کند؟ نگاهی به سلوک پهلوانان ایران یا حتی ساموراییهای ژاپنی بیاندازید تا ببینید آن کس که قدرت دارد و زورمند است از قضا مهذبتر و خاضعتر است، بر خلاف غربیها که قدرت را برای استعمار میخواهند. آیا از قول جهان پهلوان تختی نشنیدهاید که میگفت: وقتی به سکوی اول بالا رفتم و قهرمان جهان شدم فهمیدم که برای دریافت مدال باید سرم را بیشتر خم کنم؟
لازم است مجدداً تذکر دهم که بنده هیچ نسبتی با روزنامه بانی فیلم ندارم. زیرا تاکنون نه به دفتر این روزنامه قدم گذاشتهام و نه یادداشتی از بنده در آن جریده به چاپ رسیده است و نه سلام و علیکی با مسئولان آن داشتهام. نگرانی راقم از این نوع اخلاقی است که فیلم فرشتگان... ریاکارانه داعیهدار آن شده است، همان مثلی که میگویند: گندم نمایی و جو فروشی. به این ترتیب جنابان محمدی مصداق آن بیت حافظ شدهاند:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند
اما از آن سو، جناب تهیهکننده برای خودش نوشابه هم باز کرده است. در اوایل فیلم، لیلا را میبینیم که نسخۀ خانگیِ فیلم میم مثل مادر (1385) را تماشا میکند و احمد او را منع میکند که چقدر این فیلم را نگاه میکنی. بنده اصلاً تعجب نکردم که منوچهر محمدی برای فیلم قبلی خودش اینطور تبلیغ میکند. اما جالب توجه این است که فیلمساز از قضا نتوانسته تصویری واضح از فیلم مذکور نشان دهد، چون بازیگر نقش مادر ــ گلشیفته فراهانی ــ به دلیل افتضاحاتی که به بار آورده ممنوع التصویر است.
جناب منوچهر محمدی به شغل خودش ارج و قرب فوق العادهای میگزارد و حتی آخوند فیلم را بازیگر سینما میکند! حتی کسانی که در سینما سررشتهای ندارند نیز میدانند که کسی بدون گریم به جلوی دوربین نمیرود. اگر فردی حتی برای دو دقیقه بخواهد در مقابل دوربین اخبار تلویزیون ظاهر شود باید به صورتش پودر مخصوص بزند. این، عرف تلویزیون است و تنها برنامهای که این قاعده را شکسته برنامۀ «راز» نادر طالبزاده در شبکه چهار است. لذا چطور میتوان باور کرد که احمد در دو فیلم سینمایی بازی کند و ظاهرش دست نخورد؟! سازندگان این فیلم به نحو تلویحی میخواهند بگویند که فضای سینما، بهتر و سالمتر است از ورود به مقولۀ تعلیم دین و کار کردن در این حکومت! «لکم دینُکُم و لِیَ دین» (الکافرون/ 6).
از قدیم گفتهاند که بار کج به مقصد نمیرسد. قصد ناصواب جناب منوچهر محمدی در پرداختن مکرر به زندگی علما اکنون به جایی رسیده است که به جای آنکه او به نزد عالم برود و خودش را با آنها بسنجد در فیلم فرشتگان... شخص عالم را به دفتر فیلمسازی آورده تا برای شغل خود، اعتبار کسب کند! به این ترتیب مناسب بود اگر نام فیلم را از زبان سازندگان اینطور میگذاشتند: «زنده باد خودمان!» و یا «چگونه با یک تیر، چند نشان بزنیم!»