مشرق- حضرت آیتالله محمدرضا مهدوی کنی از شاگردان بارز امام خمینی رحمهالله و یاران نزدیک رهبر انقلاب در صبح روز سهشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۳ پس از گذراندن پنج ماه بیماری و بستری بودن در بیمارستان دار فانی را وداع گفت. رهبر معظم انقلاب در پیامی که به مناسبت ارتحال این عالم برجستهی دینی و انقلابی صادر کردند، ایشان را یک «سیاستمدار صادق» و «انقلابی صریح» دانستند که «هرگز ملاحظات شخصی و انگیزههای جناحی و قبیلهئی را به حیطهی فعالیتهای گسترده و اثرگذار خود راه نداد.» از منظر حضرت آیتالله خامنهای «این انسان بزرگ و پرهیزگار، همهی وزن وزین خود را در همهی حوادث این دهها سال در کفهی حق و حقیقت نهاد و در دفاع از راه و سیرهی انقلاب و نظام، کوتاهی نورزید.» عباراتی که ایشان در پیام خود به کار بردهاند، حاکی از آشنایی نزدیک رهبر انقلاب با شخصیت این عالم بزرگوار است. گزارش زیر به بیان گوشههای از این رابطهی نزدیک از سال ۱۳۳۵ تا زمان رحلت آیتالله مهدوی کنی میپردازد.
اولین آشنایی
حضرت امام خمینی رحمهالله را میتوان «حلقهی واسط» آشنایی آیتالله مهدوی کنی و رهبر انقلاب دانست. در سال ۱۳۳۵ هر دو نفر، پای درس ایشان حاضر شدند و از همانجا بود که کارهای مشترکی میان آن دو برای پیشبرد نهضت انقلاب اسلامی در تهران و مشهد کلید خورد. درسهای امام خمینی کانونی از طلاب دغدغهمند و فعال انقلابی را شکل داده بود که چند سال بعد ۱۱ نفر از آنها برای انسجام بیشتر فعالیتها، تصمیم به تدوین اساسنامهای گرفتند. جمعیتی که سالها بعد به «جامعهی روحانیت مبارز» معروف شد، حاصل این تلاشها بود. اما با لو رفتن اساسنامه در خانهی یکی از این افراد، تعدادی از اعضا دستگیر و تعدادی نیز متواری شدند. «آیتالله خامنهای به اتهام عضویت در گروه ۱۱ نفره به شش ماه زندان محکوم گردید. به دنبال انتشار این خبر در روزنامهی کیهان و احضار آیتالله خامنهای به دادگاه تجدیدنظر، وی پس از مشورت با عدهای از علمای مشهد از حضور در دادگاه خودداری ورزید. او با آنکه تحت پیگرد بود با برخی از روحانیون مبارز ازجمله سید محمود طالقانی، سید محمدرضا سعیدی، محمدجواد باهنر، محمدرضا مهدویکنی، مرتضی مطهری، اکبر هاشمی رفسنجانی و فضلالله محلاتی در مشهد و تهران ارتباط داشت و به رغم اقامت در مشهد در بسیاری از جلسات علما و روحانیون مبارز تهران حضور مییافت.»۱
حضرت امام خمینی رحمهالله را میتوان «حلقهی واسط» آشنایی آیتالله مهدوی کنی و رهبر انقلاب دانست. در سال ۱۳۳۵ هر دو نفر، پای درس ایشان حاضر شدند و از همانجا بود که کارهای مشترکی میان آن دو برای پیشبرد نهضت انقلاب اسلامی در تهران و مشهد کلید خورد. درسهای امام خمینی کانونی از طلاب دغدغهمند و فعال انقلابی را شکل داده بود که چند سال بعد ۱۱ نفر از آنها برای انسجام بیشتر فعالیتها، تصمیم به تدوین اساسنامهای گرفتند. جمعیتی که سالها بعد به «جامعهی روحانیت مبارز» معروف شد، حاصل این تلاشها بود. اما با لو رفتن اساسنامه در خانهی یکی از این افراد، تعدادی از اعضا دستگیر و تعدادی نیز متواری شدند. «آیتالله خامنهای به اتهام عضویت در گروه ۱۱ نفره به شش ماه زندان محکوم گردید. به دنبال انتشار این خبر در روزنامهی کیهان و احضار آیتالله خامنهای به دادگاه تجدیدنظر، وی پس از مشورت با عدهای از علمای مشهد از حضور در دادگاه خودداری ورزید. او با آنکه تحت پیگرد بود با برخی از روحانیون مبارز ازجمله سید محمود طالقانی، سید محمدرضا سعیدی، محمدجواد باهنر، محمدرضا مهدویکنی، مرتضی مطهری، اکبر هاشمی رفسنجانی و فضلالله محلاتی در مشهد و تهران ارتباط داشت و به رغم اقامت در مشهد در بسیاری از جلسات علما و روحانیون مبارز تهران حضور مییافت.»۱
در روزهای پرالتهاب و حساس سال ۵۷ که موج انقلاب اسلامی در سراسر کشور طنینانداز شده بود، امام خمینی رحمهالله با آگاهی از شرایط بحرانی کشور و به پیشنهاد استاد شهید مطهری تصمیم به تشکیل «شورای انقلاب اسلامی» میگیرند. ایشان در ۲۲ دی ۱۳۵۷ در پیامی به ملت ایران خبر از تشکیل شورای انقلاب میدهند و از اعضای این شورا با صفات «با صلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق»۲ تعبیر کردند. آیتالله مهدوی کنی در کتاب خاطرات خود اینگونه از تشکیل این شورا یاد کردهاند:
«مسألهی تشکیل شورای انقلاب در آن زمان چیز بسیار هراسناکی بود؛ البته خطرناک هم بود که در آن زمان تعدادی از روحانی و غیر روحانی بهعنوان شورای انقلاب، یعنی انقلاب علیه دستگاه جمع بشوند و به منظور تأسیس دولت انقلاب تشکیلاتی درست کنند... یادم میآید که آیتالله مطهری، آیتالله طالقانی، بنده، آیتالله خامنهای، آقای هاشمی و آقای باهنر بودیم.»۳
این اولین گام همکاریهای انقلابی- سیاسی آیتالله مهدوی کنی و آیتالله خامنهای پس از همکاریهای مبارزاتی برای ریشهکن نمودن استبداد داخلی بود.
پس از عزل بنیصدر توسط امام رحمهالله و فرار او در سال ۱۳۶۰، آقای محمدعلی رجایی با رأی مردم به ریاست جمهوری کشورمان برگزیده شد و حجتالاسلام محمدجواد باهنر بهعنوان نخستوزیر، مسئولیت تشکیل کابینه را برعهده گرفت. در این زمان با توجه به عملکرد موفق آیتالله مهدوی کنی در ادارهی وزارت کشور در دورهی قبل، بار دیگر ایشان بهعنوان وزیر پیشنهادی این وزارتخانه به مجلس معرفی شد.
آیتالله خامنهای که در آن ایام نمایندهی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بودند، بر اثر ترور ضدانقلاب مجروح شده و بهتازگی از بیمارستان مرخص شده بودند. ایشان در روند رأی اعتماد به کابینه، در سخنانی از آیتالله مهدوی کنی برای تصدی وزارت کشور حمایت کردند:
«شروع میکنم از فرد برجستهی این کابینه و وزنه و آبروی این کابینه و کابینهی قبل و چهرهی درخشندهی همیشه در سنگر زجرکشیدهی کتکخوردهی این انقلاب، یعنی آیتالله مهدوی کنی که دیروز به ایشان شدیداً جفا شد، و جفا از سوی دوستان میشد. دشمنان خیلی حرفها ممکن است بگویند. آقای مهدوی کنی هرگز نگفتهاند من صلاحیت ندارم. ما هم معتقد نیستیم که ایشان صلاحیت ندارند. شما وزارت کشور را از اول انقلاب تا امروز مطالعه کنید. وزارت کشوری که تحویل ایشان شد با وزارت کشوری که امروز هست، مطالعه کنید. ژاندارمری امروز را با ژاندارمری دوران شاه و رژیم گذشته مقایسه کنید. امروز شما یک ژاندارمری دارید که فاتح قلهی چغالوند یکی از عناصر او است. رزمندگان شهید جبهههای آبادان و خونینشهر و بسیاری از جبهههای غرب عناصر آن ژاندارمری هستند... ایشان از روز اولی که در شورای انقلاب، ما خودمان وظیفهی وزارت کشور را به ایشان محول کردیم؛ بعد از برادر عزیزمان جناب آقای هاشمی رفسنجانی که ایشان میخواستند کاندیدای مجلس بشوند و ما با اصرار به آقای مهدوی کنی درحقیقت میشود گفت تحمیل کردیم. از آن روز تا امروز ایشان میگوید مرا از روی این کار بردارید، «بردارید» را همهی ما میگوئیم. بنده خودم بارها گفتهام بنده را از روی این مسئولیتها بردارید و بگذارید من بروم قم یا مشهد درسم را بگویم، بروم کارم را بکنم. بروم کتابم را بنویسم. کار اصلی ما آن است. این خیلی روشن است. اما فشار مسئولیت و نیاز جامعه، این مرد فقیه عالم مجتهد، عادل کاردان قاطع و با تدبیر را وادار کرده که یک وزارتخانهای را اداره کند... آقای مهدوی بسیار وزیر کشور خوبی است و اگر در این کابینه باشند، وزن این کابینهاند؛ آبرو و افتخار این کابینه هستند و اگر من به جای برادر عزیزمان آقای باهنر بودم همین اصرار را میکردم که ایشان را نگهدارید.»۴
گروهگهای ضدانقلاب در اوایل دههی شصت فعالیتهای تروریستی علیه مسئولین طراز اول جمهوری اسلامی ایران را آغاز کردند. گروهک منافقین در شهریور ۱۳۶۰ اقدام به بمبگذاری در دفتر نخست وزیری نمود؛ انفجار این بمب منجر به شهادت شهید رجایی، رئیس جمهور و شهید باهنر، نخست وزیر وقت شد. در این زمان شرایط پرالتهاب و تنشزای کشور از یکسو و تشدید فعالیتهای تروریستی در سطح جامعه از سوی دیگر، نیاز به تشکیل دولتی قدرتمند برای مهار و مدیریت بحران را در صدر اولویتها قرار داد. به همین خاطر به پیشنهاد مسئولین طراز اول کشور و در رأس آنان آیتالله خامنهای، آیتالله مهدوی کنی بهعنوان نخست وزیر موقت انتخاب شدند تا شرایط برگزاری زودهنگام انتخابات ریاست جمهوری و انتقال دولت را فراهم کند.
جریان خط امام و انقلاب اسلامی که یکبار طعم تلخ حاکم بودن امثال بنیصدر را چشیده بود، با آگاهی از شرایط جنگ و وضعیت سیاسی نابسامان کشور، در جستوجوی گزینهای مناسب برای ریاست جمهوری بود. نام آیتالله خامنهای بهعنوان یکی از جدیترین گزینهها بین انقلابیون مطرح و در نهایت این پیشنهاد از سوی جمعی محدود با ایشان در میان گذاشته شد. آیتالله مهدوی کنی بهعنوان یکی از پیشنهاددهندگان، این ماجرا را چنین روایت کرده است:
«وقتی جناب آقای خامنهای را ترور کردند، بعد از اینکه قدری حالشان بهتر شد و از بیمارستان مرخص شدند، من و جناب آیتالله خامنهای، آیتالله موسوی اردبیلی و آقای هاشمی – شاید همین چهار نفر بودیم _ صحبت میکردیم که چه کسی کاندیدای ریاست جمهوری آینده بشود؟ همهی ما گفتیم آقای خامنهای. ایشان فرمودند که ریاست جمهوری چند مشخصه میخواهد که من ندارم. اینکه من تازه از بیمارستان آمدهام و واقعاً قدرت کار فراوان ندارم. دوم اینکه دلم میخواهد یک رئیس جمهوری باشم که نخست وزیرم به حرف من گوش کند. آقای مهدوی برادر بزرگ من است و احترام فراوانی برای ایشان قائلم. من گفتم: اول اینکه بیماری شما خوب میشود. ما کمک میکنیم به شما. دوم مسألهی مهدوی؛ شما که مهدوی را امتحان کردهاید. مهدوی اصلاً اهل دعوا نیست. اگر بنا باشد من نخست وزیر باشم با شما همکاری میکنم. ولی برای اینکه شما خاطرتان آسوده باشد، همینکه شما رأی آوردید استعفا میدهم»۵
آیتالله مهدوی کنی یک روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری از رقابت در این کارزار سیاسی انصراف دادند و در مصاحبهای از آحاد مردم ایران رأی به آیتالله خامنهای را درخواست مینماید. ایشان در خاطراتش تصریح میکند: «قرار شد که بنده و جناب آقای شیبانی و آقای عسگراولادی بهمنظور احتیاط نیز نامزد انتخابات ریاست جمهوری شویم... بالاخره یک روز قبل از انتخابات چون بر حسب ظاهر من نیز نامزد شده بودم، مثل سایر کاندیداها مصاحبه کردم، منتها من بهجای اینکه برنامهی خود را بیان کنم، کلیات وظایف ریاست جمهوری و اهمیت نقش رئیس جمهوری را بیان کردم.» ایشان در اما با تمام این حرفها بنده فکر میکنم بهترین کسی که این نقش را میتواند ایفا بکند آیتالله خامنهای هستند. بنابراین بنده الان اعلام انصراف میکنم و از ملت میخواهم به ایشان رأی بدهند.»۶
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، شرایط نامناسب دانشگاههای کشور باعث نگرانی بسیاری از مبارزان پیرو امام خمینی رحمهالله بهخصوص آیتالله مهدوی کنی و رهبر معظم انقلاب شده بود. این دغدغه برای «حفظ نسل جوان از انحرافات عقیدتی و سیاسی» و «تربیت نیرو برای آیندهی انقلاب اسلامی» ایدهی تأسیس دانشگاه اسلامی را در اذهان مبارزان انقلابی به وجود آورد. از همین روی همکاری و اشتراک نظر رهبر معظم انقلاب و آیتالله مهدوی کنی در عرصهی «اندیشهورزی»، «علمآموزی» و «دانشگاه اسلامی» در قالب عضویت در هیأت مؤسس و هیأت امنای دانشگاه امام صادق علیهالسلام تبلور یافت و این دانشگاه در سال ۶۱ آغاز به کار کرد؛ دانشگاهی که پس از گذار کشور از بحرانهای سالهای ابتدای پیروزی انقلاب، به محلی برای ترویج علوم اسلامی و تربیت نیروهای کارآمد برای نظام تبدیل گردید.
رهبر معظم انقلاب در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق علیهالسلام در عید غدیر سال ۱۳۸۴، دانشگاه امام صادق علیهالسلام را «پدیدهی ممتاز» نامیدند و از آیتالله مهدوی کنی «به خاطر موفقیت در پیشبرد این کار سنگینی که از سالها پیش ایشان بر دوش گرفتند»۷ تشکر کرده و این موفقیت را تبریک گفتند. همچنین رهبر انقلاب در پیامی به همایش بسیجیان نمونهی دانشگاه امام صادق علیهالسلام بار دیگر نقش اساسی آیتالله مهدوی کنی را یادآوری کردند و گفتند: «روحیه و احساس ناب بسیجی آنگاه که با دانش و اندیشهورزی درآمیخته شود، جوهرهای عزیز و کارآمد پدید خواهد آورد که کلید رهگشای هدفهای بزرگ تواند شد و آنگاه که این پدیده در دانشگاهی که مفتخر به مدیریت روحانی عالیقدری چون آیتالله آقای مهدوی ظهور کند، انتظار میرود تأثیرات آن مضاعف گردد.»۸
فتنهی ۸۸ که رهبر معظم انقلاب بارها مهمترین ویژگی عاملان آن را «عدم تمکین به قانون» برشمردهاند خسارات متعددی بر کشور و مردم تحمیل کرد. آیتالله مهدوی کنی یکی از افرادی بود که در برابر فتنه و فتنهگران مواضعی صریح و قاطع اتخاذ کرد. ایشان معتقد بود دو اشتباه بزرگ فتنهگران «مخالفت با رهبر انقلاب»، با وجود آنکه مقام معظم رهبری در نظام ولایت فقیه و در جمهوری اسلامی با آن صلاحیتها و شایستگیهایی که در قانون اساسی هم مشخص شده است، «قول فصل» و «فصلالخطاب» است، و همچنین «نپذیرفتن نظر اکثریت مردم» است.۹
آیتالله مهدوی کنی حتی پیش از انتخابات نیز بهطور خصوصی راجع به برخی کاندیداها که پس از انتخابات مدعی تقلب شدند هشدارهایی داده بود: «گفتم من آقای میرحسین را از نظر اقتصادی یک آدم سوسیالیست میدانم. ایشان نه فقط در دوران جنگ که اصولاً سبک تفکرش این بود. روی بدی و خوبی این عقیده بحث ندارم، ولی به هر حال ایشان عقیدهاش این بود. مسألهی بعدی هم اینکه ایشان به آقای خامنهای اعتقاد ولایی ندارد. ولایت آقای خامنهای مثل ولایت بوش و مائوتسه تونگ نیست. مردم آنجا هم آنها را رهبر میدانند، ولی ما آقای خامنهای را به معنای عام و آنچه که در دنیا مرسوم است رهبر نمیدانیم؛ بلکه میگوییم ایشان نائب امام زمان عجلاللهتعالیفرجه است و نوعی تقدس برای این جایگاه قائلیم. این تقدس در نظام ما کارساز است و ما بر اساس این اعتقاد دنبال کسی میرویم. مردم هم با همین اعتقاد در زمان امام بچههایشان را به جبههها میفرستادند و شهید میدادند. آقای میرحسین به این اعتقاد ندارد. ممکن است بگوید رهبری را در قانون اساسی قبول دارد، ولی این برای ما کافی نیست.»
آیتالله مهدوی پس از طرح شبههی تقلب، خطاب به فردی که پیش از انتخابات مدعی حمایت از نامزدی خاص بود گفتند: «دیدی آقا را قبول ندارد. رهبری ما یک نوع تقدس دارد. ایشان اگر مقام ولایت و مقام رهبری را قبول داشت، نتیجهی انتخابات را میپذیرفت و میرفت تا در دورههای بعد شرکت کند، ولی این کار را نکرد.»۱۰
آیتالله مهدوی کنی همچنین با اشاره به لزوم حمایت از رهبر معظم انقلاب در تشریح آن چنین میگوید: «اعتقادم این بود که رهبری ایشان منحصر به فرد است و ایشان خوب میتوانند مملکت را اداره کنند و باید ایشان را تأیید کرد؛ لذا در همهی این بحرانها و بالا و پایین رفتنها و با همهی نوسانات، اعتقاد من این بوده است که باید ایشان را تأیید کرد. اصلح ایشان است و ما صالحش را هم پیدا نکردیم چه رسد به اصلح. من معتقدم ایشان، هم از نظر مدیریت و هم از نظر تقوا در جایگاه رفیعی است، چون ما بهعنوان نایب امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف دربارهی رهبر بحث میکنیم...»۱۱
۱۷ اسفندماه ۱۳۸۹ بود که آیتالله مهدوی کنی علیرغم میل باطنی و بنا بر ضرورت و مصلحت، خود را برای ریاست مجلس خبرگان رهبری نامزد کرده و با ۶۳ رأی موافق از ۸۴ رأی، عهدهدار این منصب شد. رهبر انقلاب پس از این انتخاب در دیدار خود با اعضای مجلس خبرگان رهبری گفتند: «آنچه که انتخاب هم کردید آقایان! انتخاب بجا و بحقی بود. جناب آقای مهدوی شخصیت برجسته و بارزی هستند؛ هم در عالم روحانیت، هم در عالم سیاست، هم در مسائل جاری کشور، در مسائل حوزه و دانشگاه، از اول انقلاب تا امروز. آنچه اتفاق افتاد، انشااللَّه به برکت اخلاص آقایان و اخلاص شماها و عقل و تدبیری که انسان در رفتارها و گفتارها مشاهده میکند، به خیر اسلام و مسلمین خواهد بود؛ انتظار هم همین است.»۱۲
آیتالله محمدرضا مهدوی کنی در طول عمر شریفشان بارها در منابر و سخنرانیهای خود در مجامع عمومی بر پیروی از ولایت فقیه و حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند؛ این یاور صدیق و همیشگی رهبری در گفتوگویی اینگونه از رهبر معظم انقلاب یاد میکنند: «بعد از امام، من حیثالمجموع، چه از نظر اجتهادی که توأم با رهبری است- و نه اجتهاد مطلق- و چه از نظر ادارهی کشور در بحرانهای مختلف، ما مثل ایشان سراغ نداریم. خداوند ایشان را تا ۱۲۰ سال نگه دارد. من خودم اینجور باور دارم و از روی عقیده حرف میزنم، نه از روی مصلحتاندیشی.» سپس ایشان دربارهی ویژگیهای شخصیتی رهبر انقلاب گفتند: «من در ایشان تقوا و عدالت و مردمداری و زهد را میبینم. ایشان تمام خصوصیاتی را که یک فقیه نایب امام زمان عجلاللهتعالیفرجه باید داشته باشد، دارند.»۱۳
آخرین تجدید بیعت حضرت آیتالله مهدوی کنی با رهبر معظم انقلاب در مراسم بیست و پنجمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی رحمهالله بود؛ این «عالم مجاهد و پارسا» با وجود آنکه بیمار بود و احساس کسالت میکرد، اما بر خود واجب میدانست که در این مراسم حضور پیدا کند و این آخرین حضور رسمی ایشان در کنار رهبر انقلاب، در حرم مطهر حضرت امام خمینی رحمهالله اتفاق افتاد. متأسفانه ایشان پس از بازگشت از مراسم دچار عارضهی قلبی شده و بیش از چهار ماه در بیمارستان بستری شدند. رهبر انقلاب در این چند ماه، سه بار به عیادت ایشان رفته و برای سلامتی ایشان دعا کردند. اما گویا تقدیر الهی اینگونه بود که این «سیاستمدار صادق و انقلابی صریح» پس از گذران ۸۳ سال از عمر شریفشان، در روز ۲۹ مهرماه ۱۳۹۳ از این دیار رخت بربندند و به سمت معبود خویش عزیمت کنند.
پینوشتها:
۱. نگاهی گذرا به زندگینامهی حضرت آیتاللهالعظمی سید علی حسینی خامنهای
http://farsi.khamenei.ir/memory-content?id=۲۶۱۴۲
۲.صحیفهی امام خمینی رحمهالله، جلد ۵، صص ۴۲۷ و ۴۲۶
۳. کتاب خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین: دکتر خواجه سروی، چاپ دوم، ص ۱۸۳
۴. مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، ۲۶/۵/۱۳۶۰، شماره ۱۰۸۶۹
۵. سایت مشرق، کد خبر: ۳۱۵۴۱۹ / همچنین بنگرید به : کتاب خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین : دکتر خواجه سروی، چاپ دوم، صفحه ۳۵۶-۳۵۳
۶. کتاب خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین : دکتر خواجه سروی، چاپ دوم، صفحه ۳۵۴
۷. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق، علیهالسلام، ۱۳۸۴/۱۰/۲۹
۸. http://snn.ir/detail/News/۱۹۲۲۵۹/۶۸
۹. http://www.tasnimnews.com/Home/Single/۴۰۲۸۵
۱۰. مصاحبهی مرحوم آیتالله مهدوی کنی با مجلهی پاسدار اسلام، ۱۳/۹/۱۳۹۰
۱۱. همان
۱۲. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=۱۱۶۲۲
۱۳. مصاحبهی مرحوم آیتالله مهدوی کنی با مجلهی پاسدار اسلام، همان
پینوشتها:
۱. نگاهی گذرا به زندگینامهی حضرت آیتاللهالعظمی سید علی حسینی خامنهای
http://farsi.khamenei.ir/memory-content?id=۲۶۱۴۲
۲.صحیفهی امام خمینی رحمهالله، جلد ۵، صص ۴۲۷ و ۴۲۶
۳. کتاب خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین: دکتر خواجه سروی، چاپ دوم، ص ۱۸۳
۴. مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، ۲۶/۵/۱۳۶۰، شماره ۱۰۸۶۹
۵. سایت مشرق، کد خبر: ۳۱۵۴۱۹ / همچنین بنگرید به : کتاب خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین : دکتر خواجه سروی، چاپ دوم، صفحه ۳۵۶-۳۵۳
۶. کتاب خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین : دکتر خواجه سروی، چاپ دوم، صفحه ۳۵۴
۷. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق، علیهالسلام، ۱۳۸۴/۱۰/۲۹
۸. http://snn.ir/detail/News/۱۹۲۲۵۹/۶۸
۹. http://www.tasnimnews.com/Home/Single/۴۰۲۸۵
۱۰. مصاحبهی مرحوم آیتالله مهدوی کنی با مجلهی پاسدار اسلام، ۱۳/۹/۱۳۹۰
۱۱. همان
۱۲. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=۱۱۶۲۲
۱۳. مصاحبهی مرحوم آیتالله مهدوی کنی با مجلهی پاسدار اسلام، همان