مرحوم موسوی زاده قلم زن زاده شهر اصفهان، بزرگ شده شهر خرم آباد بود؛ قبل از این که مرحوم موسوی زاده مؤسس حسینیه موسویه به تهران تشریف بیاورند در خرم آباد هیئتی داشتند به نامه کاروان اربعین، که هر ساله به سمت کربلا پیاده حرکت می کردند.

گرو فرهنگی مشرق- حسینیه موسویه تهران روزی روزگاری محل رفت و آمد بزرگان، علما و مداحان معروف آن وقت تهران بوده است. از دست بر قضا این حسینیه با تمام شکوه و عظمتش بعد از فراز و نشیب های فراوان بسته شد. اما با کمک اهل بیت(ع)، عده ای دل سوخته امام حسین(ع) آمدند و چراغ را روشن کردند تا از ارث معنوی این حسینیه محروم نمانند.

یا علی گفتند و عشق آغاز شد ...

مرحوم موسوی زاده قلمزن، زاده شهر اصفهان بزرگ شده شهر خرم آباد بود؛ قبل از این که مرحوم موسوی زاده مؤسس حسینیه موسویه به تهران تشریف بیاورند در خرم آباد هیئتی داشتند به نامه کاروان اربعین، که هر ساله به سمت کربلا پیاده حرکت میکردند. به قدری حاج آقا موسوی در خرم آباد مورد احترام بودند روزی که تصمیم گرفته شد به تهران نقل مکان کنند اکثر مردم آن شهر و دیار بسیار ناراحت و مضطرب شدند، تا جایی که سر این سید بزرگوار دعوا شد که نباید ترک دیار کند.

نزدیکان سید موسوی نقل می کنند در خرم آباد که بودند به زندان می رفتند و برای زندانیان آن زمان صحبت می کردند و آن ها را نصحیت می کردند. و تا جایی که می توانستند برای آزادی آن ها و به راه آوردنشان تلاش بی صبرانه داشتند.

ایام گذشت... تا اینکه حاج سید محمود موسوی زاده به تهران سفر کرد و در محله امام زاده یحیی ساکن شدند این خانه در خیابان ری واقع در کوچه حمام سید ابراهیم بود که از سالی که این سید وارد تهران شد به علت اینکه خانه مساحتش زیاد بود تصمیم گرفتند که این خانه را خراب کرده و حسینیه ای را بنا کنند.

از زمانی که تصمیم گرفته شد تا این خانه به حسینیه تبدیل شود بیش از 3 سال گذشت. پیرغلامان حسینیه علتش را اینگونه بیان می کنند که چون حاج آقای موسوی تازه به تهران آمده بود و با فن مهندسی ساخت یک بنا آشنا نبودند دست سه بنا افتاد. هر کسی هم می آمد کلا بنا را خراب می کرد و دوباره می ساخت. با تمام مشکلات به وجود آمده علم حسینیه موسویه بالا رفت.

آن طور که نقل می کنند، حاج آقای موسوی زاده در این 3 سال بیکار ننشست و هیئت های هفتگی و محرم خود را هر سال در خانه یکی از هم محله ای کوچه حمام سید ابراهیم برگزار میکردند. لازم به ذکر است که چون در کوچه یک حمام بوده است به همین علت اسم این کوچه حمام سید ابراهیم نام گذاری شد. و تا الان با توجه به پیگیری هایی که به عمل آمده این کوچه به همین نام مانده و تغییری نکرده، در صورتی که خادمان حسینیه موسویه قصد داشتند این کوچه را به نام حسینیه موسویه نامگذاری کنند اما مسئولان محترم شهرداری همکاری نکردند!

با تمام مشکلات بالاخره این 3 سال تمام شد. بنای حسینیه موسویه با خون و دل هایی که حاج آقا خورد کامل شد و پذیرای عزاداران حسینی قرار گرفت. قبل از آنکه برنامه با شکوه محرم حسینیه موسویه را واگویه کنیم، اول به برنامه های هفتگی این حسینیه بپردازیم.

از قدیم الایام حسینیه بیشتر محل تجمع بانوان بود. آقایان هم بودند اما در طبقه بالا، در آن زمان حضور بانوان پر رنگ تر از حضور مردان بود. یکی از اصلی ترین نکته های حسینیه هم همین بود که خواهران بیشتر رفت و آمد داشتند. (علت اصلی این که این حسینیه کمتر آقایان رفت و آمد دارند همین است، به حدی رسیده است که حتی هم محله ای های کوچه هم به حسینیه نمی آیند!!! و فقط و فقط بانوان در این حسینیه شرف یاب می شوند.)

حسینیه موسویه آن سال های نچندان دور به اسم دسته کودکان موسویه معروف بود. کودکان موسویه دسته ای بود که دانش آموزان دبستانی از یک یا دو ما ه قبل به این حسینیه مراجعه می کردند و برای شرکت در دسته عزاداری روز تاسوعا و عاشورا ثبت نام به عمل می آوردند. که این رسم هر ساله  برقرار بود.

کارت هایی که حاج آقا موسوی بین بچه ها پخش می کرد، باعث شور و شعف خاصی بین بچه ها می شد آن زمان برای گرفتن این کارت بچه ها خودشان را هر طور بود می رساندند تا از این توفیق بی بهره نمانند. حدود 600 یا 700 نفر ثبت نام می کردند تا در این دسته حضور داشته باشند.

عکس سر برگ و کارت عضویت برای شرکت در دسته موسویه

وقتی زمان به روز تاسوعای حسینی (ع) می رسید برنامه حسینیه بر این می شد که سه نوع لباس به هر کسی که در حسینیه می آمد داده می شد. به کودکان لباس سبز سربند سبز و یک پرچم کوچک به دستشان و به نوجوان ها لباس سفید سربند سفید و پرچم. بزرگتر ها هم لباس یک دست مشکی و سربند مشکی.

مسیر حرکت از حسینیه موسویه بود تا حسینیه سادات اخوی واقع در کوچه حمام خشتی، که حسینیه سادات هم یکی از قدیمی ترین حسینیه های این شهر است می باشد.

اما این دسته عزاداری هر ساله با یک ذکر مأنوس بودند و آن ذکر این بود:

سقای دشت کربلا عمو جان؛ ابوالفضل(ع) ... آبی رسان بر کودکان عمو جان؛ ابوالفضل(ع) ...

با همین ذکر تا حسینیه سادات راهی بودند.

روز عاشورا هم اوضاع بر این روال ادامه داشت اما ذکر عاشورا جانگداز تر و پر سوز تر بود و آن بیت شعر این بود:

چه کربلاست امروز؛ چه پر بلاست امروز ... سر حسین(ع) بن علی(ع)؛ از تن جداست امروز ...

روز عاشورا با این یه بیت معنا و مفهوم دقیق تری داشت به طوری که وقتی این دسته با کودکان معصوم از جایی رد می شد تمام اون کسانی که این دسته با شکوه را می دیدند اشک بر پهنای صورتشان جاری می شد و بی اختیار بر مصیبت امام حسین علیه السلام می گرییدند.

{$sepehr_album_20844}

از عشق و ارادت این بزرگوار به حضرت سید الشهدا(ع) همین را می شود گفت که هیچ گاه دیده نشده در تاریخ روز تاسوعا و عاشورا با کفش به یا نعلین به خیابان ها بیایند، همیشه با پای برهنه بود. و بعضی از اوقات عمامه از سر در می آورد. اطرافیان حاج آقا تعریف می کردند که ایشان خیلی نفَسشان حق بود، در بین راه یه عده می آمدند یه حبه قندی لیوان آبی به حاج آقا می دادند و می گفتن دعا بخونید برای شفای مریض هاشون و حاج آقا دعایی می خواندند و به آبروی این سید بزرگوای شفا داده می شد.

این دسته بزرگ وقتی به حسینیه سادات می رسید و کودکان یکی یکی به حسینیه وارد می شدند مجلس از کنترل خارج می شد و همه یه جوری دیگر ناله می زدند که این دسته یاداور کاروان اسیر کربلا در راه کوفه و شام تداعی می شد و در این دسته شمایل قنداقه حضرت علی اصغر و خیلی از شمایل دیگر هویدا بود.

وقتی ماه محرم می رسید، حاج آقا موسوی زاده خواب به چشمانشان نمی آمد.

وقتی ناقوس محرم به صدا می آمد. تعریف می کردند که حاج آقا شب ها تا صبح بیدار بودند و پرچم های عزاداری سید الشهدا(ع)را خودشان دونه به دونه از قفسه سیاهیای پرچم در می آورد و با گوله های اشک آماده می کردند. عشقی که در وجود این سید بود وصف نشدنی بود. دونه به دونه پرچم ها و سیاهیا را آماده می کردند و به دست خادمان حسینیه می دادند که به دیوار نصب کنند. خیلی عاشق اباعبدالله بود. به قدری که اطرافیان از عشق این سید به امام حسین حسرت میخوردند.

در آن زمان می گفتند که بیشترین عَلم و کتل مخصوص دسته موسویه بود و در کل تهران تک بود به همین علم و کتل ها هم بیشتر معروف بود.

برنامه های اصلی محرم و صفر حاج آقا همین بود روز تاسوعا و عاشورا،‌ در آخر هم سر سفره با برکت امام حسین عزاداران می نشستند. 28 صفر هم برنامه به همین منوال بود و در خود حسینیه برنامه می گرفتند تا 8 ربیع الاول این عزاداری ادامه داشت تا روز تاج گذاری امام زمان بعد سیاهی برداشته می شد. و تصدق سر امام زمان به شادی اهل بیت می پرداختد.

نمایی از گوشه آشپزخانه حسینیه

مرحوم فلسفی و مرحوم حاج آقا مجتهدی به حسینیه رفت و آمد داشتند

مرحوم شیخ احمد مجتهدی ، مرحوم فلسفی، حاج آقای تنکابنی، حاج آقا شجاعی ، حاج آقا حبیبی، مرحوم آیت الله سیبوی، حاج آقای شیروانی، آیت الله صدوقی و دیگر علمای مطرح اون دور و زمان که تشریف می آورند.

در اون سال ها از وعاض معروف بگیم که بسیار به حسینیه شرف یاب می شدند. حاج آقا موسوی هم بسیار از حضور آنها خوشحال می شد و به بهترین وجه از آنها پذیرایی می کرد. بنا به گفته خادمان و پیر غلام های اهل بیت حسینیه افراد ذیل به حسینیه رفت و آمد داشتند ...

مرحوم شیخ احمد مجتهدی ، مرحوم فلسفی، حاج آقای تنکابنی، حاج آقا شجاعی ، حاج آقا حبیبی، مرحوم آیت الله سیبوی، حاج آقای شیروانی، آیت الله صدوقی و دیگر علمای مطرح آن زمان که تشریف می آورند.

ازمداحان معروف امروز بگوییم که آقای سازگار و موسوی قهار تشریف می آوردند.

مداح خود حسینیه مرحوم حسین شکرابی تقوی بود که آن زمان به قدری زیبا می خواند که آستان قدس رضوی از ایشان دعوت میکرد تا بیایند و در محضر امام رضا(ع) روضه خوانی کنند.

اما دنیا مجال نداد و در سال 1360 بر اثر یک سانحه این صدا خاموش شد و به دیدار ارباب حسین(ع) شتافت.

مداحانی که بودند: مرحوم حسین شکرابی، مرحوم امیر یگانه، آقای موسوی قهار،‌ حاج آقا سازگار، حاج امیر مداح، آقای امید به خدا، آقای رمضانی و جواد ملا حیدر؛‌ این ها در حسینیه با نوای گرمشان مردم را به گریه می انداختند.

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران- کسی به حاج آقا موسوی کاری نداشت، چون این سید کلامش با نفوذ بود کسی جرات نمی کرد به سمت این حسینیه بیاید و بخواهد مجلس را بهم بزند.

بعد از انقلاب حدودای سال 59 یا 60 یکی از کار های خاطره انگیزه سید بزرگوار این بود که تمام کودکان و بزرگان حسینیه را به دیدار حضرت امام (ره) برد. حدود 200 تا 300 نفر با هماهنگی جواد ملا حیدر  به همراه سربازان آن موقع به دیدار مرحوم امام(ره) رفتند.

کل سال را به هیئات میرفت و سخنرانی و روضه خوانی می پرداخت تمام آن پول هایی که برای روضه خوانی به حاج آقا می دادند نگه می داشت و محرم همه آن را خرج روضه می کرد. از اصلی ترین بانیان خیر حسینیه موسویه خود مرحوم موسوی زاده بود و اگر کسی هم می خواست بانی شود، بسیار کنج کاو می شد که خمس و زکات خود را پرداخت کرده یا خیر. بعد از آن شناخت بانی خیر آن جنس یا مبلغ پول را قبول می کرد و بانی خیر هر ساله حسینیه می شد.


در مسیر حرکت به سمت جماران



روزگار گذشت و سرانجام حاج آقای موسوی زاده در آبان سال 1378 مصادف با شهادت امام موسی کاظم(ع) روحشان از این دنیا پر کشید و به جدشان امام کاظم(ع) ملحق شد. پیکر مرحوم مغفور در مقبره امام زاده یحیی در محله امام زاده یحیی تهران به خاک سپرده شد.

در حسینیه کامل بسته شد ...

از زمانی که نور این بزرگوار خاموش شد چون حسینیه قائل به شخص بود دیگه کسی آن تب و تاب گذشته رو نداشت و از همه مهم تر که ستون این حسینیه شکسته شده بود. به صورت یک نخ تسبیحی که همه مهره ها را به هم وصل کرده بود این نخ تسبیح پاره شد، هرکسی به سوی زندگی خودش رفت. علت آن هم این بود که سید موسوی با تشکیل هیئت امنا و از جور مباحث صد در صد مخالف بودند و همیشه هم حرف حرف خودش بود به کسی هم کاری نداشت که چه می گویند. سرانجام این حسینیه با این همه امکانات و بانیان خیر و خیلی از موارد دیگر در حدود 13 الی 15 سال بسته شد ...

خادمان حسینیه موسویه در زمان اوج فعالیت

هیچ کدام از افرادی که در حسینیه حضور داشتند و پای رکاب حاج آقا برای امام حسین کار می کردند نتوانستند دوباره علم را بلند کنند. تا اینکه در سال 1388 با لطف خدا عده‌ای دل سوخته پا به حسینیه گذاشتند و فقط با این نیت که زحمات آن سید بیشتر از این به باد نرود. چراغ حسینیه را روشن کردند. و با کمترین امکانات بهترین برنامه ها رو برگزار کردند. این را هم بگوییم که تو این چند سالی که حسینیه بسته شده بود عده ای آمده بودند که این مکان مقدس را تبدیل به خوابگاه طلاب کنند و تمام پرچم ها و سیاهی هایی که سید با زحمت به دیوار و سقف زده بود کنده بودند. با تمام این همه اوصاف و تمام سختی ها برای شادی روح آن مرحوم و طلب مغفرت برای کسانی که تو این حسینیه بودند و دل سوخته ابا عبدالله الحسین چراغ روشن شده است.

اما از حال و هوای این روز های حسینیه موسویه برایتان بگوییم که بعد از گذشت 5 سال از روشن شدن چراغ و باز شدن در این حسینیه نورانی، هنوز اون انسجام قدیم را پیدا نکرده است. خادمان دلسوز این حسینیه هر سه شنبه و شب و شب های جمعه چراغ و روشن می کنند تا پذیرای دوستان اباعبدالله باشند و حتی به گوش دوستان قدیمی حسینیه رسیده است که بعد از گذشت سال ها پا برجا شده است ولی کم لطفی می کنند و بر نمی گردند.

حسینیه بعد از گذشت 5 سال هرسال تاسوعا و عاشورا بنا به سنت قدیم حاج اقا موسوی در حد وسعش کودکان را بیرون آورده و به سمت حسینیه سادات حرکت می دهد. اما اون کجا و این کجا . کودکان موسویه500 نفری ، شدند 50 نفر آن هم به لطف امام حسین.

در حال حاظر این حسینیه در هفته 3 روز برنامه دارد. روزهای شنبه مخصوص بانوان از ساعت 9 صبح الی 12 ظهر .

شبهای چهارشنبه از ساعت 20 الی 22 همراه با دعای توسل، شبهای جمعه هم دعای کمیل از ساعت 20 در حسینیه برقرار است.

در پایان باید عرض کنیم که این حسینیه با این قدمت که دیوار و در اینجا با نام ارباب بی کفن مزین شده به صورت خیلی آرام مشغول فعالیت است. نه بانی خیری مانده و نه مستمع ثابتی ،‌ فلذا بیاییم بیشتر به این حسینیه های قدیمی در محله های قدیمی که در این شهر گم شده است و  کسانی بودند خالصانه و مخلصانه زحمت کشیدند و الان دارد فقط به عشق اربابشون آرام آرام سو سو می زند توجه بیشتری کنیم. ان شاء الله به مدد ارباب حسین علیه السلام.


آبدارخانه


{$sepehr_album_20845}