این برنامه سیا را قادر میسازد تا فرد مذکور را بر اساس برنامههای کاری خود برای هر اقدام مشخصی آماده کند. این همان برنامهای است که برای آمادهسازی عناصر انتحاری جهت انجام ترورهای مختلف به کار گرفته میشود.
پیشینه طرح کنترل ذهن در سازمان سیا
سازمان جاسوسی آمریکا در سال 1947 تحت عنوان قانون امنیت ملی این کشور تأسیس شد، یکی از زمینههایی که این سازمان مطالعات خود را در مورد آن آغاز کرد موضوع کنترل ذهن بود.
آمریکاییها مدعی هستند که این برنامه را در واکنش به موارد مشابه این طرح از سوی اتحادیه جماهیر شوروی و چین و کره شمالی برای کنترل ذهن به کار گرفته اند. سازمان سیا اولین برنامه در این راستا را در سال 1950 تحت عنوان "بِلو بِرد" دنبال کرد. برنامه یو کا اولترا رسماً در سال 1953 آغاز شد و در سال 1964 به ظاهر متوقف گشت.
در سال 1973 و بعد از درز برخی اطلاعات از تحقیقات انجام شده، ریچارد هلمز رئیس وقت سازمان سیا دستور داد که هر نوع سابقهای درباره این برنامه جاسوسی از بین برده شود.
کتاب "تحول آمریکا" نوشته "کتی اوبراین" داستان کامل و واقعی یکی از قربانیان این آزمایشها است و نویسنده کتاب و دخترش "کِلی" قربانی آن بوده اند. آنها البته این بار قبل از اینکه عقل خود را به صورت کامل از دست دهند، یا بعد از پایان آزمایشهای انجام شده به قتل برسند، به دست "مارک فیلیپس" یکی از عناصر سابق سازمان اطلاعات آمریکا نجات پیدا کردند. در این کتاب اوبراین و فیلیپس مجموعهای از واقعیت ها و مستندات را به همراه عکسهای مختلف منتشر کرده و حجم تجاوزها انجام شده بر ضد حقوق بشر در مؤسسات امنیتی آمریکا را فاش کردند. آنها در همین راستا جنایتهای دولتهای مختلف آمریکا بر ضد شهروندان خود و غیرنظامیان دیگر کشورهای دنیا را نیز افشا کردند.
نظم نوین جهانی و جنایت و فحشا
اهمیت این کتاب تنها از آنجا نیست که در مورد اقدامات غیر انسانی سازمان جاسوسی مرکزی آمریکا صحبت میکند، بلکه اهمیت آن در اینجاست که واقعیتها و جزئیاتی از پناه بردن آمریکا و سران آن به تمامی ابزارهای مشروع و نامشروع برای تحمیل سیطره خود در جهان و تقویت ارکان نظم نوین جهانی را افشا مینماید. شاید بتوان گفت پروژه "یو کا اولترا" که اخیراً فاش شده یکی از مهمترین ابزارهای این کشور برای مهار علم در راه رسیدن به تسلط بر عقل انسانی با استفاده از تسلط بر مجاری اطلاعاتی و نشر اکاذیب باشد که منجر به رواج هرج و مرج و بیثباتی در جوامع هدف میشود.
در بخش اول از این کتاب مارک فیلیپس به تعریف اصطلاحی کنترل ذهن میپردازد و نحوه کار سازمانهای جاسوسی برای تسلط بر ذهن و خدشه وارد کردن حقوق انسان را تشریح می کند.
وی در این زمینه از تسلط بر مجاری ورودی اطلاعاتی انسانها آغاز کرده و در ادامه به روند شستوشوی کامل مغز و تسلط بر تمامی روشهای رفتاری و تفکر فرد میرسد و در نهایت تأکید میکند که این روشها نتایج مورد نظر آمریکا در سطح کنونی جوامع هدف را تأمین میکند.
فیلیپس در صفحه 16 در این کتاب مینویسد: علم قدرت میآفریند و سرویسهای اطلاعاتی آمریکا همواره سعی دارد این قدرت را محرمانه نگه دارد و این از اولویتهای کاری آنهاست.
بنابراین از منظر کاری جاسوسان آمریکایی علم قدرت مخفی است، روزنامه نیویورکتایمز در گزارشی در سال 1971 به بررسی نتایج استراتژی محرمانه تاثیر فعالیتهای مبهم شیطان پستی و سحر و جادو پرداخته و تأکید میکند که تا چه اندازه در ذهن کسانی که آنها را دنبال میکنند، تأثیر دارد. این موضوع از حیث اهمیت در آن زمان جایگاه اول را در بررسیها و مطالعات سازمان سیا داشته است.
فیلیپس در فصل دوم از بخش مربوط به خود به زندگینامه خود و رسیدن از یک کارمند فروش به منصب کارشناسی در علوم کنترل ذهن و رفتار در سازمان جاسوسی مرکزی آمریکا پرداخته است. وی تأکید دارد که موضوع کنترل رفتارهای اصلی دشمنان یکی از مهمترین مسائلی است که در محافل کاری سازمان سیا و دیگر مؤسسات امنیتی و نظامی آمریکا مورد بررسی قرار میگیرد.
وی میگوید که سه اتفاق مهم در زندگی اش افتاده که او را به درگیری با سازمان سیا کشانده است. یکی از این اتفاقات آشنایی او با آلکس هوستون یکی از مزدوران سازمان سیا در زمینه اقدامات زشت و غیر قانونی مانند قاچاق سلاح و پولشویی و قاچاق کودکان و صنعت ابتذال جنسی بوده است. موضوع دوم تخصص تقریباً نادری بود که فیلیپس در زمینههای تبلیغاتی و نحوه کنترل رفتار مخاطبان برای افزایش حجم فروش به دست آورد.
سومین اتفاق مهم زندگی فلیکس ازدواجش با کتی فیلیپس یا همان کتی اوبراین بود. آنها دختری به نام کِلی داشتند که هوستون وی و مادرش را به منطقهای ناشناس در داخل آمریکا برد تا آزمایشهای غیرانسانی خود را برای این دو و تعداد زیادی از شهروندان آمریکا و خارجیها دنبال کند.
وی در تشریح جزئیات اقدامش برای فراری دادن کتی از مقر سازمان جاسوسی آمریکا و منطقهای که آزمایشهای مذکور در آنجا صورت میگرفت، مسائلی را ذکر میکند که نشانگر واقعیت اوضاع داخلی آمریکا و اقدامات دستگاههای اجرایی در دولت این کشور و مشکلات موجود در جامعه آمریکا از جمله فقدان بُعد انسانی در رفتار آنها است . وی به عنوان مثال مینویسد : ما از جامعهای فرار میکردیم که با مواد مخدر منتشر شده از سوی سازمان جاسوسی مرکزی آمریکا و تحت فشار فیلمهای خشن و زشتی که محدودیتی برای آنها وجود ندارد، دیوانه شده است.
انحرافات جنسی و زنا با محارم در آمریکا بیداد میکند
کتی اوبراین در بخش دوم از این کتاب به ذکر جزئیات تجربه وحشتناک خود در داخل ساختمانهای سازمان جاسوسی مرکزی آمریکا اشاره کرده و در این راستا به برخی از حقائق مربوط به اقدامات غیر انسانی از فعالیتهای این سازمان میپردازد. وی مینویسد: با اقدامات مربوط به کنترل ذهن تحت پروژه استبداد مشروع قدرت تسلط بر افکار ارادی و اختیاری خود را از دست داده بودم، دیگر نمی توانستم فکر کنم یا سوال بپرسم.
تنها قادر بودم اقداماتی را انجام دهم که برای آن برنامهریزی شده بودم . با وجود اینکه کسانی که به ذهن ما مسلط شده بودند در رفتارهای خود اینگونه نشان میدادند که انسانهای متفاوت یا شیاطین یا الهه هایی هستند که بر من تسلط کامل دارند، اما تجربه من ثابت کرد که جانیان نظم نوین جهانی همچنان نمیتوانند کنترل روح انسانی را در دست گیرند.
وی توضیح میدهد که خشونت و مصیبتهایی که این تجربه برایش به دنبال داشته تا لحظه نوشتن این کتاب به پایان نرسیده و دخترش کلی نیز همچنان در حالت فقدان فکری و عقلی ناشی از آزمایشهای سازمان سیا به سر میبرد.
این اتفاقات آثار خشنی بر روی شخصیت آنها گذاشته و تا سنین بالا نیز با آنها همراه بوده است. وی مینویسد که داییهایش به همان شکلی جان دادند که در جامعه آمریکا رواج دارد. "تِد" در حالی که آواره شده بود، در خیابانهای میشیگان جان داد و "بومبار" دایی دیگرش نیز به علت اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی جان خود را از دست داد.
وی مینویسد که پدرش در صنعت ابتذال جنسی و قاچاق کودکان کار میکند و او نویسنده را به پروژه محرمانه مونارک که در محافل سازمان جاسوسی آمریکا با عنوان پروژه یو کا اولترا شناخته میشود، فرستاد. چرا که به این ترتیب میتوانست به مصونیت قضایی دست پیدا کند و مقامات محلی و فدرالی از پیگرد جنایتهایی که او در زمینه انجام میداد، منع میشدند.
اوبراین میگوید که برخی از مهمترین شخصیتهایی آمریکایی از جمله پاپ واندرگاگت و نمایندگان دولتهای آمریکا از جمله جرالد فورد رئیس جمهور اسبق آمریکا در بالاترین سطوح ممکن چه در ابتدای شغل های خود یا در همان دوره مسئولیتشان در این اقدامات کثیف دست داشت.
وی در ادامه به تشریح تجربههای خود در ضمن پروژه مونارک اشاره کرده و مینویسد که ماهیت آزمایشهایی که بر روی وی انجام میشد، برای کنترل ذهنی و رفتاری وی و واداشتن او به اقداماتی بود که در اختیار خودش نبود. این در حالی است که وی در هوشیاری کامل قرار داشت و فطرت انسانیاش با این اقدامات مخالف بود.
از سوی دیگر عناصری که در این پروژهها نظارت داشتند از حالتهایی که در اختیار آنها قرار داشت، به نفع شخصیتهای ارشد حاکم در ایالات متحده از جمله رؤسای جمهور سابق این کشور سوءاستفاده میکردند. جرارد فورد، رونالد ریگان و بیل کلینتون رؤسای جمهور سابق آمریکا و دیک چنی معاون رئیس جمهور در دوره جرج بوش از جمله این افراد بودند. کتی همچنین می گوید که اقدامات زشت جنسی خود را با هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا با وجود اطلاع همسرش بیل کلینتون انجام می داد.
وی در این رابطه می نویسد: هیلاری کلینتون تنها زنی بود که با دیدن بدن من که از شدت اقدامات زشت جنسی کج و معوج شده بودم، تحریک می شد.
وی میافزاید تجاوزهایی که در ساختمانهای سازمان جاسوسی آمریکا بر ضد این عناصر انجام میشد قرار گرفتن در معرض شوکهای الکتریکی و اقدامات جنسی و هم جنس بازی بود و غالباً این اقدامات با حذف اراده فرد و مجبور کردن به انجام خواستهها صورت میگرفت و غالباً آزمایشهای متعددی برای فراموش کردن تجربههای جنسی عناصر فعال در این پروژهها با مسئولان ارشد دولت فدرالی آمریکا که از مقر این پروژه بازدید میکردند، انجام میشد.
بزرگترین موضوع جنجالی موجود در این کتاب میزان انحراف مؤسسات سیاسی، دینی و اجتماعی است که خودشان باید اصلاح جامعه و بهبود رفتارهای آن را برعهده داشته باشند. این موضوع در مورد رفتارهای کلیساهای مختلف آمریکایی و برخی روحانیون مسیحی فعال در این کلیساها است که همراه با دولت آمریکا در بسیاری از این انحرافات و تجاوزها و جنایتها دست داشتند و آن را خدمت به کشور و دین مسیحیت وانمود کردند.
کتاب خانم اوبراین کلیساهای آمریکا از جمله کلیسای کاتولیک و کلیسای مورمون و کلیسای قدیسین معاصر در این کشور را به همراه روحانیون دینی به همکاری با مقامات ارشد نظامی و اطلاعاتی برای اجرای مجموعه ای از توطئه ها در راستای سوءاستفاده از عناصری متهم کرده که ذهن و رفتار آنها در زمینههای مختلف مورد کنترل و تجاوز قرار گرفته است.
وی در ادامه به برخی از زمینهها کاری گروه مونارک اشاره کرده و میگوید یکی از مهمترین این اقدامات،مزدوری برای نیروهای مسلح و سیستمهای اطلاعاتی آمریکا برای پوشش مجموعه ای از عملیاتها در خارج به ویژه در آمریکای لاتین است. آن ها بر اساس منافع سیاست خارجی آمریکا علاوه بر اینها قاچاق اسلحه و کوکائین برای ایجاد ناامنی در برخی کشورهای مخالف آمریکا مانند السالوادور و گواتمالا و نیکاراگوئه را نیز انجام داده و همزمان از گروههای مخالف دولت نیز حمایت می کردند.
اوبراین مینویسد که ضمن حضور در یکی از پایگاههای نظامی در نزدیکی ایالت آرکانزاس که پایگاه "تینکر" نامیده میشد، به همراه یکی از رفقای خود آموزش های عدیدهای را زیر نظر یک فرد نظامی به نام جانستون دریافت کرده و به اقدامات زشت متعددی از جمله قاچاق و انتقال مواد مخدر به داخل یا خارج ایالات متحده اقدام کرده است.
وی میگوید که در یکی از این دفعات یک محموله کوکائین را به ایالت آرکانزاس آورد و در جریان این عملیات با یکی از مسئولان ارشد این ایالت رابطه جنسی برقرار کرده و بخشی از کوکائین ارسال شده از سوی جانستون را به همراه این مسئول آمریکایی مصرف کرده است، این مقام آمریکایی که بعدها چهل و دومین رئیسجمهور تاریخ آمریکا شد، کسی نبود جز بیل کلینتون.
ارتباط سازمان سیا با محافل شیطان پرستی
نویسنده در ادامه برخی از تصاویری که بعد از مرحله بهبودی از تجربه تلخ خود در مورد ماهیت اوضاع داخل اردوگاه تینکر و تجاوزات صورت گرفته در داخل اردوگاه را توضیح داده و گفت: شکنجههای مختلف و برنامههای کنترل ذهنی که من در این اردوگاه با آنها مواجه بودم، برای انجام این مأموریتهای ساده بود. البته بسیاری مأموریتهای دیگر نیز وجود داشت که شامل قتل های مبهم و خارج از کنترل میشد که کوکس انجام میداد.
اوبراین به همراه دخترش کلی بعد از انتقال از اردوگاه تینکر به ایالت تنسی رفت و در آنجا با آلکس هوستون مزدور سیا آشنا شد. هوستون مجموعه ای از روشهای جدید برای کنترل ذهن و اراده آنها را اجرا کرد و به صورت اختصاصی آنها را برای برنامههای جنسی مهیا کرد. بعد از آن برنامهریزی برای مجموعه ای از عملیاتهای دولتی سیا که در بودجه آمریکا تحت بودجه نمونه ریاست جمهوری قرار داشت انجام شد.
این اقدامات در اردوگاههای نظامی و غیرنظامی متعدد از جمله "ردستون" و "سوئیس ویلا" صورت میگرفت. در این مناطق نیز شوکهای روانی و عقلی متعددی به حاضران وارد میشد تا آنها را تحت عنوان" پادگانهای بردگان " قرار دهد.
وی در مورد اردوگاه سوئیس ویلا می نویسد: خطرناکترین بازی که در اردوگاه سوئیس ویلا انجام می شد، صید انسان بود که در این بازی از بردگان جنسی به عنوان طعمه مزدوران سازمان سیا و سیاستمداران و مقامات دیگر این کشور استفاده میشد. من و کلی به عنوان صید انسانی در اردوگاه سوئیس ویلا حضور داشتیم و در پشت دیوارهای حفاظت شده این ویلا برای تضمین موفقیت عملیات برنامهریزی روی ذهن ما شوکها و شکنجهها و تجاوزهای جنسی متعدد را تحمل میکردیم.
من در این ویلا با " خطرناکترین بازی" آشنا شدم که در جریان آن فرار برده جنسی مورد آزمایش قرار میگرفت. در این بازی حتی اگر "صیادها " موفق به بازگرداندن و متوقف کردن فرد نمیشدند، بالگردهای موجود در این منطقه حفاظت شده وی را دستگیر میکردند و اگر آنها نیز ناموفق بودند، موقعیت فرد از روی ماهوارهها شناسایی میشد.
اوبراین بعد از آزمایشها و تمرینات کافی در این اردوگاهها به صورت زیر برای انجام مجموعه ای از عملیاتها اعزام می شد:
- مشارکت در عملیات جنسی در کشتی های تفریحی.
- عملیات قاچاق مواد مخدر در مناطق دریایی کارائیب و آمریکای لاتین و مناطق دیگری از دنیا از طریق دستگاههای برقی که در شرکت وابسته به هوستون تولید میشد.
- قاچاق الماس از آمریکا به کوبا و دریای کارائیب.
نویسنده این کتاب در مرحله ای از زندگی کاری خود با رونالد ریگان رئیسجمهور اسبق آمریکا دیدار کرد. ریگان برای وی توضیح میداد که اقداماتی که سازمان جاسوسی آمریکا از قاچاق مواد مخدر گرفته تا کشتار انسانها انجام میدهد، در راستای منافع ملی آمریکا است و تمام بلاهایی که بر سر وی میآید نیز از جمله همین منافع است. این در حالی بود که برخی دستگاههای امنیتی آمریکا فیلمهایی جنسی از کتی اوبراین تهیه کرده بودند.
ریگان توضیح داد که فعالیتهای محرمانه و غیرقانونی سازمان سیا که وی نیز مجبور به مشارکت در آنها است، توجیهپذیر است. وی گفت که آمریکا تأمین مالی اقدامات محرمانه عدیدهای در افغانستان و نیکاراگوئه و دیگر مناطق دنیا را دنبال میکند تا بتواند بنا به دیدگاه خود " قطار آزادی آمریکایی" را با تمام سرعت پیش ببرد. در همین راستا باید قاچاق سلاح و توزیع اقدامات جنسی در بخش عمده ای از دنیا رواج پیدا کند.
وی میگفت: وقتی با کار عجین شوی، عملکرد تو و قدرتت افزایش پیدا میکند و میتوانی نقش بهتری برای کشور داشته باشی. از من نپرس که کشورت برای تو چه میکند، بلکه بپرس که تو چه کار میتوانی برای کشور انجام دهی!
به نوشته وی این اقدامات شامل فعالیتهای بسیار گستردهای در تمامی بخشهای کره خاکی و مناطق مختلف جهان از چین گرفته تا آمریکای جنوبی و خاورمیانه می شود. عربستان سعودی به صورت خاص یکی از زمینههای فعال در این اقدامات است.
فیلیپس در اوایل این کتاب که مربوط به خود است، مینویسد : مشخص است که قوانین امنیت ملی آمریکا به صورت ویژه برای حمایت از فعالیتهای تروریستی برای طبقات بالا تهیه شده تا رازهای نظامی مخفی بماند.
کتاب مذکور با وجود اینکه بنا به مقتضای موجود سطح اخلاق را رعایت نکرده، اما از این منظر که چهره واقعی آمریکا و حاکمان و دولتهای این کشور و نحوه تعامل مؤسسات سیاستگذاری آن شامل کاخ سفید و پنتاگون و سرویسهای جاسوسی آن با تحولات جهانی را فاش کرده، از اهمیت قابل ملاحظهای برخوردار است. این کتاب پوشالی بودن ادعاهای آمریکا در مورد فعالیت برای آزادی و دموکراسی که سالها آن را در ذهن جهانیان تکرار کرده، اثبات میکند.
بخشهایی از این کتاب ناهنجاریهای جنسی و بیماریهای خطرناک روانی در نزد رؤسای جمهور آمریکا اشاره میکند. کتاب مذکور نام بسیاری از رؤسای جمهور و اعضای کنگره و سناتورها و فرماندهان نظامی از جمله ریگان، چنی، جرج بوش پدر و پسر و ... را مطرح کرده و اقدامات زشت جنسی آنها را تشریح میکند.
کتی اوبراین قبل از اینکه به دست مارک فیلیپس نجات پیدا کند، واقعیت اتفاقاتی که بر سر وی و دخترش کلی می افتاد را درک نمیکرد، وی تا لحظه نجات بدون عقل و اراده و در دنیایی توهمی ساخته دست سرویسهای جاسوسی آمریکا و رهبران این کشور زندگی میکرد. کسانی که در جنایتهای ضدانسانی بر ضد کودکان و دختران نوجوان دست دارند و آنها را از طریق استفاده از تکنولوژی کنترل ذهن به اقداماتی بسیار زشت و به دور از ابعاد انسانی وامیدارند.
مزدور سابق سیا: از آمریکایی بودنم شرمندهام
کتاب مذکور واقعیت زشت و انحرافات جنسی بسیاری از سران آمریکای شمالی گرفته تا خاورمیانه و ماهیت معامله های مواد مخدر و تسلیحاتی که با نظارت دولتهای آمریکا با عناوین مختلف نظیر تجارت آزاد انجام میشود را فاش کرده است.
این جزئیات برای اولین بار است که با جسارت مولف و اصرار وی برای رسوا کردن جنایتهای مقامات آمریکا منتشر میشود. جنایتهایی که به بهانه حفظ امنیت ملی آمریکا انجام میشود، اما سؤالی که مطرح است این که واقعاً این جنایتها امنیت چه کسانی را تأمین میکند؟
مارک فیلیپس
مارک فیلیپس مزدور سابق سازمان سیا در بخشی از این کتاب مینویسد: روزگاری دوست داشتم به کشورم خدمت کنم، اما امروز از اینکه آمریکایی هستم احساس شرمندگی دارم، و بعد از اطلاع از اتفاقاتی که بر سر کَتی و کِلی آمده، از مرد بودنم خجالت میکشم.
کتی و کلی در فوریه سال 1988 از سوی مارک فلیپس که یکی از کارمندان سازمان سیا در بهداشت روانی و کارشناس تکنولوژی محرمانه این کشور در کنترل ذهن با استفاده از شوکهای روانی بود نجات پیدا کردند. آنها بعد از آزادی با کمک یکی دیگر از عناصر اطلاعاتی به آلاسکا فرستاده شدند.
با وجودی که اوبراین در نشست استماع کنگره آمریکا حاضر شد و شهادت خود را همراه با 70 هزار مدرک و سند متقن مطرح کرد، اما موفق به متهم کردن دولت آمریکا نشد. اندی شوکهوف قاضی این پرونده که با آرامش در رابطه با این موضوع حکم بیگناهی دولت آمریکا را در سال 1991 صادر کرد، گفت : قوانین ما بنا به عوامل مربوط به امنیت ملی به این حالت نپرداخته است.
سازمان های غیر دولتی آمریکا و ادامه پروژه کنترل ذهن
مسئولیت اطلاعات و اسناد و تصاویری که این در این کتاب موجود است، برعهده کتی اوبراین و مارک فیلیپس است، اما موضوعی که به ما مربوط است فعالیتهای سازمانهای غیردولتی آمریکاست که مقامات این کشور در حجم وسیعی برای شستوشوی مغزی و سلب اراده شهروندان کشورهای دیگر جهت تخریب کشورها و ایجاد نفرت نسبت به ارتش آنها و اعلام جنگ بر ضد مؤسسات دولتی عربی دنبال میکنند.
این مزدوران از سازمانهای "فريدوم هاوس" گرفته تا "موفمنتس" و "آکادمی تغيير" و موسسه "رند" و "كارنگي" و "مي بيس" و گلوبال فويسس" و "گوگل" و "صندوق دموکراسی" به دنبال شستوشوی مغزی و کنترل ذهنی شهروندان دیگر کشورها هستند. آنها در این راستا از جهت دهی اطلاعات و مخفی کردن برخی اطلاعات دیگر استفاده میکنند تا بتوانند به صورت کامل در قربانیان خود تسلط پیدا کرده و مأموریتهای خواسته شده از آنها را عملی نمایند.