کد خبر 36652
تاریخ انتشار: ۱۰ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۱:۴۸

به گزارش مشرق به نقل از فارس، فرازهايي از فرمايشات ‏حضرت امام خمينى(ره) به مناسبت سالروز همه‏پرسى تغيير رژيم شاهنشاهى به نظام جمهورى اسلامى ايران:

مسير انقلاب اسلامى؛ "جمهورى اسلامى "
آنچه ملت شريف ايران در سرتاسر کشور با فرياد از آن پشتيبانى نموده است، همين "جمهورى اسلامى " بوده است؛ نه يک کلمه زياد و نه يک کلمه کم که تنها اين، مسير انقلاب اسلامى است.(1)
آنکه ملت ما مى‏خواهد، جمهورى اسلامى است، نه جمهورى فقط، نه جمهورى دمکراتيک، نه جمهورى دمکراتيک اسلامى؛ "جمهورى اسلامى ". آنچه من از شما ملت عزيز مى‏خواهم، اين است که بيدار باشيد، خون عزيزان خودتان را هدر ندهيد.(2)

معناى جمهورى اسلامى‏
جمهورى اسلامى به اين معنى است که قانون کشور را قوانين اسلامى تشکيل مى‏دهد، ولى فرم حکومت اسلامى جمهورى است، به اين معنى که متکى بر آراى عمومى است.(3)

جمهورى: متکى بر آراى عمومى‏
رژيم اسلامى و جمهورى اسلامى، يک رژيمى است متکى بر آراى عمومى و رفراندم عمومى و قانون اساسى‏اش قانون اسلام و بايد منطبق بر قانون اسلام باشد و قانون اسلام مترقى‏ترين قوانين است.(4)

جمهورى بر اساس قانون اسلام‏
جمهورى به همان معنايى است که همه جا جمهورى است، لکن اين جمهورى بر يک قانون اساسى‏اى متکى است که قانون اسلام است. اينکه ما جمهورى اسلامى مى‏گوييم، براى اين است که هم شرايط منتخب و هم احکامى که در ايران جارى مى‏شود، اينها بر اسلام متکى است، لکن انتخاب با ملت است و طرز جمهورى هم همان جمهورى است که همه جا هست.(5)

ماهيت و اساس کار جمهورى اسلامى‏

ماهيت جمهورى اسلامى اين است که با شرايطى که اسلام براى حکومت قرار داده است، با اتکا به آراى عمومى ملت، حکومت تشکيل شده و مجرى احکام اسلام مى‏باشد.(6) حکومت اسلامى، حکومتى است بر پايه قوانين اسلامى. در حکومت اسلامى استقلال کامل حفظ مى‏شود. جمهورى، فرم و شکل حکومت را تشکيل مى‏دهد و اسلامى يعنى محتواى آن فرم که قوانين الهى است.(7)
اساس کار يک جمهورى اسلامى، تأمين استقلال مملکت و آزادى ملت‏ها و مبارزه با فساد و فحشا و تنظيم و تدوين قوانين است که در همه زمينه‏هاى اقتصادى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى با توجه به معيارهاى اسلامى، اصلاحات لازم را به عمل آورد که اين اصلاحات با مشارکت کامل همه مردم خواهد بود و هدفش قبل از هر چيز، از بين‏بردن فقر و اصلاح شرايط زندگى براى اکثريت قاطع مردم ما است.(8)

"جمهورى "ِ تنها؛ مخالفت با "اسلام "
(آنهايى که با) اسلام مخالفند، به حرفهاى آنها گوش ندهيد. آنها مى‏خواهند ملت را منحرف کنند از مسير خود. مسير شما مسير اسلام است، مسير شما جمهورى اسلامى (است).(9)
آنها که در نوشتجاتشان از "جمهورى " دم مى‏زنند - جمهورىِ فقط - يعنى اسلام نه. آنهايى که "جمهورى دمکراتيک " مى‏گويند، يعنى جمهورى غربى، جمهورى اسلامى نه، آنها مى‏خواهند باز همان مصايب را با فرم ديگر براى ما به بار بياورند.(10) آنهايى که مى‏گويند: جمهورى اسلامى نه، مقصودشان اين است که اسلام نه.(11)
ملت ما خون داده است تا جمهورى اسلامى وجود پيدا کند، نه جمهورى، نه جمهورى دمکراتيک، يعنى جمهورى غربى، يعنى بى‏بند و بارى غرب.(12)

او دشمن ماست‏
برنامه ملت ما - آن هم برنامه قليل‏المدت - اين است که دشمن را شناختند و از ميدان رد کردند، حالا هم بشناسند دشمن را و از ميدان ردش کنند. دشمن ما فقط محمدرضاخان نبود، هرکس که مسيرش مسير اسلام نباشد، دشمن ما است؛ با هر اسم مى‏خواهد باشد. هرکس جمهورى را بخواهد، دشمن ما است، براى اينکه دشمن اسلام است. هر کس پهلوى "جمهورى اسلامى "، "دمکراتيک " بگذارد، اين دشمن ما است، هر کس "جمهورى دمکراتيک " بگويد، اين دشمن ما است، براى اينکه اين اسلام را نمى‏خواهد.(13)
بايد به آن چيزهايى که در جمهورى اسلامى است، پايدار و وفادار باشيم.(14) ما اسلام را مى‏خواهيم. ما اين همه فداکارى کرديم، جوانهاى ما اين همه در مبارزات وارد شدند و زحمت کشيدند و رنج کشيدند و خون دادند، براى اين بود که اسلام را مى‏خواستند. آنى که اين نهضت را پيش برد، آنى بود که مى‏گفت: من شهادت را فوز مى‏دانم، شهادت را براى "دمکراتيک " فوز مى‏داند؟ شهادت را براى مسير چپ يا راست فوز مى‏داند؟ بچه‏هاى ما براى اينکه همان جمهورى که در شوروى هست، همان جمهورى که کمونيستها مى‏خواهند، (خون دادند؟) ما خون داديم براى آن جمهورى؟! ما خون داديم براى جمهورى غرب؟! ما براى اسلام خون داديم. جوانهاى ما براى اسلام خون دادند. بايد (دشمن را) بشناسيد، علامتش هم همين است.(15)

جمهورى اسلامى؛ دموکراسى واقعى‏
جمهورى اسلامى که بر مبانى فقه و احکام اسلامى استوار است، چيزى نيست جز بشردوستى و به نفع صلح و آرامش همه بشريت است.(16)
حکومت جمهورى اسلامى، حکومت دموکراسى واقعى است.(17) حکومت اسلامى يعنى يک حکومت مبتنى بر عدل و دمکراسى و متکى بر قواعد و قوانين اسلام.(18) ما مى‏بينيم که مدعيان دمکراتيک - دمکراسى - صحبت مى‏کنند، ادعا مى‏کنند، لکن مکتبهاى آنها در شرق يک نحو است و در غرب يک نحو؛ در شرق، مردم آنجا با ديکتاتورى عظيم مصادف هستند و در غرب هم همين طور.(19) دمکراسى، غربى‏اش فاسد است، شرقى‏اش هم فاسد است؛ "دمکراسى اسلامى " صحيح است.(20)

ديکتاتورى غربى زير پوشش دمکراسى غربى‏
آن دمکراسى که در اسلام است، در ساير جاها نيست، اسم در ساير جاها هست، يعنى هياهو و سر و صدا هست و تبليغات هست. همين معنى "دمکراسى " را که اسم مى‏برند، از اين طرف و آن طرف صدا مى‏کنند، در آمريکا هم همين صداها است و در انگلستان هم همين صداها است، لکن وقتى که ملاحظه مى‏کنيم، مى‏بينيم که همان مسائل ديکتاتورى در همه‏شان هست! همه (آنها) ديکتاتورند، منتها مى‏خواهند توده‏ها را بازى بدهند، (از اينرو) اين الفاظ فريبنده (را) رويش مى‏گذارند، براى اينکه مردم را بازى بدهند.(21)

عنوان و شعار نهضت را حفظ کنيد
ملت عزيز! نهضت خود را حفظ کنيد. ملت بزرگ! اين قيام بزرگ خود را با همان عنوانى که دارد، حفظ کنيد، اين شعار خود را حفظ کنيد. نگذاريد دستهاى اجنبى و دستهاى اجنبى‏خواه در او تصرف کند. من متأسفم از اين اشخا(صى) که دعوى مليت مى‏کنند و با اغراض ملت مخالفت مى‏کنند. آنها که با اسم مليت و با اسم خلق‏دوستى خنجر به پشت ملت مى‏زنند، بيدار بشوند، بدانند که سران آنها سرسپرده اجانب هستند و مى‏خواهند مسائل را يا به حال اول برگردانند يا بکشند (به) طرف چپ يا بکشند (به) طرف راست. اينها بيدار بشوند. ما آنها را نصيحت مى‏کنيم و اگر به نصيحت گوش نکنند، کار ديگر مى‏شود. آنها که مى‏خواهند توطئه کنند، آنها که مى‏خواهند منحرف کنند ملت ما را، آنها که مى‏خواهند اختلاف بيندازند بين قشرهاى ملت، اينها توطئه‏گر هستند و ما ساکت نمى‏نشينيم. ما آنها را تأديب مى‏کنيم.(22)

1) صحيفه امام، ج 6، ص 265
2) صحيفه امام، ج 6، ص 276
3) صحيفه امام، ج 5، ص 240
4) صحيفه امام، ج 3، صص 514 - 515
5) صحيفه امام، ج 4، ص 479
6) صحيفه امام، ج 4، ص 444
7) صحيفه امام، ج 5، ص 398
8) صحيفه امام، ج 5، ص 155
9) صحيفه امام، ج 6، ص 353
10) صحيفه امام، ج 6، ص 353
11) صحيفه امام، ج 6، ص 426
12) صحيفه امام‏ج 6، ص 362
13) صحيفه امام، ج 7، صص 458 - 457
14) صحيفه امام، ج 7، ص 16
15) صحيفه امام، ج 7، صص 458 - 457
16) صحيفه امام، ج 5، ص 537
17) صحيفه امام، ج 4، ص 503
18) صحيفه امام، ج 5، ص 133
19) صحيفه امام، ج 6، ص 458
20) صحيفه امام، ج 6، ص 463
21) صحيفه امام، ج 6، ص 494
22) صحيفه امام، ج 6، ص 363