به علت کاهش نیروهای نظامی آمریکا در عراق و افغانستان از یک سو و احساس ناامنی مقر فرماندهی آمریکا در خاورمیانه از سوی دیگر، مدتهاست که مسئله جابهجایی ناوگان آمریکا در خلیج فارس در محافل اطلاعاتی و نظامی این کشور مورد بحث بوده است. تحولاتی که اخیراً در بحرین رخ داد، آمریکاییها را برای خروج از این کشور مصممتر کرد. در عین حال، بعید به نظر میرسد که آمریکاییها به طور کامل منطقه را ترک کنند، بلکه این احتمال وجود دارد که مقر ناوگان پنجم نیروی دریایی این کشور از منامه به جزیره "سوکوترا" در دهانه بابالمندب در جنوب یمن منتقل شود. توسعه و گسترش پایگاه هوایی آمریکا که اخیراً در جزیره سوکوترا انجام شده نیز این احتمال را تقویت میکند.
آمریکاییها بعد از تسلط حوثیها بر بخشهایی از یمن، نسبت به آینده این کشور احساس نگرانی کردند، لذا تلاش خواهند کرد تا نیروهای خود را به پایگاه نظامی سوکوترا منتقل کنند و با این کار بتوانند با یک تیر، دو نشان بزنند: اولاً، خود را از تیررس انقلاب بحرین خارج کنند و دوماً، بتوانند تا حدی، آثار منطقهای پیروزی انصارالله در یمن را کنترل کنند.
از سوی دیگر، انگلیسیها وانمود میکنند که به دنبال گسترش حضور نظامی خود در منطقه هستند، اما شکی نیست که این کشور توان و ظرفیت کافی را ندارد که بتواند حضور گسترده و طولانیمدت نظامی در منطقه داشته باشد. به نظر نمیرسد آنچه در قرارداد بین وزیر خارجه انگلیس و وزیر خارجه بحرین مطرح شده است، ماهیت نظامی داشته باشد، بلکه عمدتاً ماهیت سیاسی، اطلاعاتی، و امنیتی داشته است.
* * *
"آنی ماکن" مأمور سابق MI5 انگلیس
در حال حاضر، انگلیس "سگ دستآموز" سیاست خارجی آمریکاست. اگر الآن وضعیتی پیش آمده که آمریکا دارد از بحرین نیروهایش را خارج و انگلیس به جایش ورود پیدا میکند، باید دانست که حتماً کاسهای زیر نیمکاسه است. احتمالاً انگلیس دارد آنها را پوشش میدهد. نکته جالب اینجاست که انگلیس تعداد ناوهای لازم را برای ایجاد یک پایگاه در بحرین ندارد.
ظاهراً آمریکا و انگلیس به دنبال تسخیر منابع انرژی در منطقه هستند. دولتهای خلیجنشین از پشت صحنه به این دو فشار آوردهاند تا خط لوله نفت و گازشان به اروپا برسد و در عین حال روسیه را از دور خارج کنند. از طرفی، آمریکا و انگلیس بهدلیل اینکه نمیخواهند مناسبات قوی اقتصادی و دیپلماتیک خود را با دولتهای خلیجنشین از دست بدهند، کاملاً گوششان در دست این دولتهاست. ضمناً قطع شدن دست روسیه از اروپا نیز تأمینکننده منافع این دو کشور است.
اشتباه محاسباتی آنها اینجاست که روسیه به صادرات انرژی به اروپا نیاز ندارد. در عوض، میتواند جهت حفظ ثبات اقتصادیش با ایران و چین قرارداد ببندد. در این میان، تنها بخشی که متضرر میشود، اقتصاد کشورهای اروپایی است که تاکنون با انرژی ارزان روسیه تأمین میشدند.
بنابراین در پشت صحنه، اوضاع از این قرار است که آمریکا و انگلیس دارند با مهرهها بازی میکنند، از طرفی نباید تهدید داعش را از یاد برد. همچنین میدانیم که آمریکا در ده سال گذشته به صورت قارچگونه بر شمار پایگاههایی که ایران را در منطقه دوره کردهاند، افزوده است. از این رو، طیف گوناگونی از وقایع و بازیگران دارند در منطقه ایفای نقش میکنند.
با توجه به هزینهبر بودن این اقدام، آیا انگلیس از عهده برمیآید، یا این دولتهای عربی هستند که دارند هزینه این کار را پرداخت میکنند؟
تا جایی که من اطلاع دارم، بحرین، هزینه ایجاد پایگاه را تقبل کرده است. به احتمال زیاد، آمریکا نیز از پشت پرده، هزینههای جاری نگهداری پایگاه را میپردازد. بحرین یک کشور نفتخیز است و میخواهد پیوندش را با آمریکا و انگلیس تقویت کند. از این رو میخواهد با ساختن این پایگاه که انگلیس از عهده مخارج آن برنمیآید، نوعی خوشخدمتی کرده باشد.
میدانیم که دست انگلیس برای هزینهها کاملاً بسته است. در انگلستان مجبور شدند به شدت، از بودجه ارتش کم کنند تا کشور بتواند سر پا بایستد. البته وجود این پایگاه برای بحرین هم بد نمیشود. بحرین یکی دیگر از دیکتاتوریهای منطقه است. چنانچه انگلیس در خاک آنها جایگاه و پایگاه داشته باشد، نوعی مشروعیت به آنها میبخشد. روشنتر بگویم: کارنامه حقوق بشری بحرین سیاه است. اگر این کشور حتی در ظاهر هم که شده با انگلیس و آمریکا روابط حسنه داشته باشد، دستکم موارد حقوق بشریاش را میتواند حلشده بداند.
یکی از مقامات سابق انگلیسی درباره استقرار پایگاه نظامی انگلستان در بحرین گفته بود که با این کار میخواهند مبارزه با داعش را جدیتر دنبال کنند. کشورهای اروپایی نیز دائماً میگویند داعش برای آنها تهدید است. داعش مثلاً برای انگلستان چه تهدیدی میتواند داشته باشد؟
به نظر من دارند مسئله را زیاد از حد بزرگ میکنند. واضح است که خط فکری و ایدئولوژی داعش کاملاً غلط و وحشتناک است، و نگرانیها به این خاطر است که این ایدئولوژی خطرناک، بسط و اشاعه یابد. نهادهای اطلاعاتی انگلیس هم از آب گلآلود ماهی گرفته و میگویند: "شهروندان ما به سوریه میروند، آموزش نظامی میبینند و بعد به انگلستان برمیگردند تا دست به کارهای تروریستی بزنند." واقعیت این است که موضوع واردات تروریسم از این راه، بسیار با اغراق بیان میشود.
برای مثال، ماجرای قتل "لی ریگبی" را ببینید. دو نفر که تازه از مسیحیت به اسلام گرویده بودند، این فرد را به قتل میرسانند. این موضوع صرفاً یک قتل بود، اما دستگاه امنیتی انگلیس آن را یک جنایت وحشتناک توصیف کرد و از آن برای علم کردن تهدید تروریسم بهره برد. با بهانههایی از همین دست، به خود اجازه میدهند که به حریم شخصی افراد تجاوز کنند و جاسوسیها را از شهروندان خود افزایش دهند.
دارند از عنوان "تهدید تروریسم" استفاده میکنند تا جامعه مسلمانان انگلیس را زیر نظر بگیرند. در انگلستان تعریف قانونی از "امنیت ملی" وجود ندارد. اما تعریف عملی در واقع این است که "هر تهدیدی که مستمراً نسبت به تمامیت ارضی انگلستان صورت بگیرد، تروریسم است."
در زمان جنگ جهانی دوم، "ارتش جمهوریخواه" ایرلند مرتباً عملیات تروریستی میکرد و زیرساختهای انگلیس را هدف قرار داده بود. با این حال، به آن به چشم "تهدید تروریسم" نگاه نشد. اما امروزه که یک حمله در مقیاس کوچک صورت گرفته است، دستگاه امنیتی انگلیس آن را روی چوب کرده و تهدید تروریستی میخواند. میگویند یک تهدید عظیم تروریستی، کشور ما را نشانه رفته است. برای همین، قدرت و پول بیشتری به جاسوسان دادهاند. درست مانند رمان معروف جورج اورول یعنی "1984" شده است. نتیجه اینکه کشور ما باید در "وضعیت جنگی" دائم باقی بماند.
نظرم این است که تروریسم واقعی، بسیار وحشتناک است و نباید به همین راحتی با قتلعامهای دیگر در یک سنخ قرار بگیرد. باید روی این پروندهها بیشتر کار کرد و برخورد با خاطیان، طبق قانون باشد.
از یک طرف، انگلیس را در خاورمیانه و به ویژه در ایران، "جاسوس بزرگ" میدانند و گزارشهایی درباره زیرساختهای عظیم جاسوسی انگلیس از کابلهای اینترنت خاورمیانه منتشر شده است. از طرف دیگر بازگشایی مجدد سفارت انگلیس در تهران، خبرساز شده است و وزیر خارجه این کشور میگوید ایران دارد بر سر راه این کار، مانعتراشی میکند. در این باره چه توضیحی دارید؟
انگلیس، این مانع را "اجازه ندادن ایران برای آوردن تجهیزات الکترونیکی خاص به شیوهای امن" اعلام کرده است. باید دانست که انگلیس با این کار میخواهد با خیال آسوده، اطلاعات را به لندن بفرستد که البته این کار با پروتکلهای بینالمللی منافات ندارد. اما با در نظر گرفتن سابقه بد این کشور در استفاده از سفارتهایش برای مقاصد جاسوسی، باید به این قضیه مشکوک بود.
انگلیس به آلمان هم، که انتظار میرود یک متحد نزدیک برایش باشد، رحم نکرده است. اسنودن افشا کرده که سفارتخانههای آمریکا و انگلیس در کشورهای مختلف و به ویژه آلمان، روی پشتبامهایشان، تجهیزات شنود و رصد نصب کردهاند. اگر این نحوه برخوردشان با یک متحد و همپیمان باشد، وای به حال کشوری همچون ایران!
غربیها در چند سال اخیر، حملات سایبری متعددی علیه ایران صورت دادهاند. نمونهاش بدافزار استاکسنت که به تأسیسات غیرنظامی ایران حمله کرده بود. پیچیدگی این بدافزار به حدی بوده که تنها موساد و "آژانس امنیت ملی" آمریکا میتوانند پشت ماجرا باشند. ببینید چهقدر این کار میتواند برای کل جهان مخاطرهآمیز باشد. استاکسنت، نخستین جنگافزار سایبری طراحی شده بود. حال برای خود روی شبکههای جهانی چرخ میزند و تکثیر میشود. این موضوع را میتوان یک جنایت جنگی دانست.
همه میدانیم که آمریکاییها نخستین و تنها کشوری بودند که از بمب اتم استفاده کردهاند. در عرصه سایبری هم پیشتاز حملات تخریبکارانه بودهاند. چرا صدای هیچکس در نمیآید و نمیگویند که آمریکا، انگلیس و فرانسه، کشورهای مطمئنی برای داشتن بمبهای اتمی نیستند؟
دلیلش این است که قدرت، الآن در دست این کشورهاست. میگویند ما بودیم که در جنگ جهانی دوم پیروز شدیم و شما را از شر نازیهای نژادپرست نجات دادیم. البته در انگلستان و آمریکا، گفتمانهایی وجود دارد مبنی بر اینکه آژانسهای اطلاعاتی، خودسر عمل میکنند و یا اینکه دولتهای این کشورها، مرتکب جنایات جنگی شدهاند، اما خود دولتها میگویند این کشورهای جهان سومی هستند که جنایات جنگی مرتکب شدهاند، نه افرادی مثل تونی بلر یا جورج دابلیو بوش.