در حقیقت امریکا و دوستان وی احساس می کنند، در این هفت ماه جدید از مذاکره، در شرایطی کاملاً متفاوت و برتر نسبت به قبل، قرار خواهند گرفت و فشار ناشی از اهرم های اقتصادی، ایران را برای امتیازدهی بیشتر آماده می کند.

گروه بین‌الملل مشرق - تمدید دوره چهار ماهه در مذاکرات هسته ای اگرچه در موازنه قدرت مذاکره و انواع دیپلماسی به نفع ایران به پیش رفت ولی در روزهای پایانی با رفتار غیرعادی «جرزنی» آمریکا و از طریق طرح مسائل غیرعادی و به هم زدن وعده های قبلی مواجه شد، تا مرحله جدید را به نحوی پایه گذاری کند که توافق و عدم توافق برای آمریکا، «امتیاز ویژه» محسوب شود.

اساساً تحریم و فلسفه آن برای این است که قدرت مالی و بنیه اقتصادی و درآمد ایران را تحت تأثیر قرار داده و به این شکل از میزان هزینه های ایران در مؤلفه های مختلف قدرت ملی بکاهد. و در کنار آن در برنامه هسته ای نیز اثر گذار باشد. لذا در طیف تحریم های دشمن فقط به موضوع هسته ای متمرکز نشده اند و مؤلفه های پزشکی، درمانی، صنعتی، علمی، تکنولوژیک، مالی، بانکی، آکادمیک و... را نیز در لیست خود قرار داده اند.

از سوی دیگر حتی اگر مداخله بازیگران داخلی و خارجی در روند مذاکره را بازی پلیس خوب و بد ندانیم و در نظر نگیریم، رویکرد کاخ سفید باید به نحوی مدیریت و هدایت شود که بتواند تعداد بیشتری از این بازیگران را همسو با سیاست های خود قرار دهد. از نظر کاخ سفید و خصوصاً برخی همپیمانان منطقه ای آن مانند؛ رژیم صهیونیستی، عربستان و امارات، روندهای طی شده تا مذاکرات وین باید تغییر کنند و با تکیه بر روش های جدید که هزینه مذاکراتی نیز برای آمریکا در بر نداشته باشد، معادله قدرت حاکم بر مذاکره به نفع آمریکا تغییر نماید.

به همین دلیل هم در عراق و هم در سوریه و هم در یمن و هم در بحث چگونگی ارزیابی و مدیریت رفتاری از داعش در سیاست های منطقه ای آمریکا و همپیمانان آنها تغییراتی به چشم می خورد، که ماهیت آن کاستن از امتیازات ایرانی و افزودن بر امتیازات امریکا و همپیمانان آن در منطقه است.



مضافاً اینکه از طریق یک خط خطرناک و عمدی که پیشنهاد آن را عربستان داده و مجری اصلی آن است، کاهش شدید قیمت انرژی را دنبال می کنند که تا به حال توانسته اند، بدون تکیه بر روش های تحریم، نیمی از قدرت درآمد نفتی ایران را حذف کنند. محاسبه دقیق اینکه این اقدام تا چه حد به کشورهای غربی و مصرف کننده نفت و انرژی سود خواهد رساند و فروش انرژی ارزان تا چه حد می تواند خسارت به اقتصادهای ایران و روسیه وارد نماید، تأمل برانگیز است.

در حقیقت امریکا و دوستان وی احساس می کنند، در این هفت ماه جدید از مذاکره، در شرایطی کاملاً متفاوت و برتر نسبت به قبل، قرار خواهند گرفت و فشار ناشی از اهرم های اقتصادی، ایران را برای امتیازدهی بیشتر آماده می کند!!

اگر تا به حال به ارتجاع عرب برای فشار به رژیم صهیونیستی توصیه می شد تا از سلاح نفت و انرژی استفاده شود، آنها، در یک سمفونی مفتضح و رسوا، استفاده سیاسی از انرژی را نادرست عنوان می کردند ولی اکنون نه تنها این خدمت به استکبار و صهیونیسم را مباح و بلکه واجب می دانند. مقامات عربستان اعلام کرده اند که حتی اگر نفت به زیر چهل دلار برسد، حاضر نیستند سقف تولید نفت اوپک را کاهش دهند!!



اینکه محاسبات ارتجاع عرب و استکبار جهانی درست باشد و بتواند ایران را در شرایط اضطرار قرار دهند، سوالی جدی است؟ آیا دولت روحانی از این شرایط تحمیلی و عداوت گونه عربستان و امریکا، استفاده صحیح خواهد کرد تا اقتصاد مقاومتی، مسیر خود را در شرایط دشوار پیدا کند یا خیر، مسئله مهمی است. به قول دکتر رزّاقی، اقتصاد ایران نیز همانند دیپلماسی منطقه ای، نیازمند قاسم سلیمانی هاست و اراده و تفکر آنها را می طلبد.

انچه بدیهی است اینکه عربستان و امریکا، دست به اقدام خطرناکی زده اند و خسارت جدی به درآمدهای نفتی و ملی ایران وارد کرده اند و می کنند. ممکن است که دولت روحانی به خوبی بتواند این تهدید را به فرصت تبدیل کند ولی از میزان عداوت و دشمنی امریکا و عربستان در وارد کردن خسارت درآمد نفتی به ایران نخواهد کاست.

حال این سوال مطرح می شود که آیا در مقابل این بازی راهبردی حریف، باید پاسخ شایسته ای داشته باشیم یا خیر؟

بدیهی است که در قبال سیاست های منطقه ای امریکا و ارتجاع عرب و صهیونیسم پاسخ های لازم در قالب دیپلماسی نهضتی دنبال خواهد شد و به دلیل وجود «دست برتر» و «ابتکار عمل مؤثر»، روند پیروزی مردم منطقه با استحکام به پیش خواهد رفت ولی در قبال سیاست «مفت کردن انرژی» و به یک سوم رساندن قیمت انرژی، باید پاسخ های ویژه ای در نظر گرفت.



این پاسخ ها می تواند، 5 لایه و سطح را در برگیرند:

1- ممنوعیت سیاسی کردن مقوله نفت و «امنیت درآمد انرژی و مصرف انرژی»، یا برای همه و یا برای هیچکس.

دشمنان و مخالفین امریکا و عربستان و امارات، آنقدر فراوان هستند که می توانند به خوبی، همه مسیرهای «انتقال انرژی به غرب» (تأکید می کنیم، انتقال انرژی به غرب) را ناامن نمایند. اگر اقتصاد و صنعت ویران غرب نیازمند نفت ارزان و مُفت است نباید انتظار داشته باشد که همه چیز به خوبی به پیش رود و فقط یکطرفه به تأمین امتیازها فکر کنند.

2- ثبات سیاسی و امنیتی، مهمترین پاشنه آشیل دوستان امریکاست و این هم پیمانان مستبد، آنچنان آسیب پذیر هستند، که با افزایش سطح تنش ها، قابلیت تطابق دادن خود با وضعیت جدید را از دست خواهند داد. این پاسخ را نیز، طرف های باانگیزه فراوانی در عرصه منطقه و جهانی می توانند تولید کنند وما هم تماشاچی شاد، در این مناظر خواهیم بود.

3- افزایش چالش های امریکا در عرصه جهانی، امریست که هر روز شاهد رشد فزاینده آن هستیم و امریکا به دلیل کاهش ابزارهای گذشته برای مداخله گری، با سطح جدیدی از تنش و چالش با بازیگران جهانی روبروست. این چالش ها صرفاً به مجموعه ای از کشورهای غیردوست امریکا محدود نمی شود و برملا شدن بسیاری از سیاست های امریکا در قبال دوستانش نیز، این فرصت را برای نحیف تر کردن بنیه امریکا تولید می کند . نمونه ان بحران اوکراین  است که ظرفیت بالایی برای تولید ناهنجاریهای جدید  برای امریکا در بر دارد.



4- سیاست خاورمیانه ای امریکا، همان «اسب تروای» امریکا برای کسب جایگاهی جهانی است. اگر این اسب تروا، آنچنان که باید به پیش نرود و یا اساساً به پیش نرود، همه رویاهای امریکایی به کابوس مبدل می شود. اگر امریکا در مدیریت سطح تنش با ایران، مرزهای قرمز را پشت سر گذاشته، باید شاهد «مُردن اسب تروای» خودباشد.

5- بسیاری از سیاست های امریکا زمانی قابل اجراست که محیط داخلی آن از ثبات و نگاه مشروعیت در «شریان های جامعه امریکایی» جاری باشد و «امریکا از درون» با «بحران هویت و مشروعیت» روبرو نباشد. این امواج درونی امریکا، اگر با امواج جدید و پرانرژی رزونانس تولید کنند، بنیان امریکا را متلاشی خواهند کرد. بحران مشروعیت، بحران هویت، بحران حاکمیت و حکومت، بحران بی اعتمادی به حاکمان و بحران های جدید و پیاپی، پیکره آمریکا را  بسرعت خواهند فرسود.

اگر ادبیات لطیف دکتر روحانی و اصرار بر شرایط برد-برد وی (که اساساً معلوم نیست بر چه بنیانهایی استوار است و توافق با شیطان را میسر می داند!) برای کاخ سفید جذاب نیست، این 5 لایه را می توان نمونه ای از «راهبردهای پاسخ» تلقی کرد و بکارگرفت. کافی است امریکایی ها به خوبی درک کنند که، امنیت انتقال انرژی را تضمین نمی کنیم و سپس بازیگران زیادی وارد صحنه شوند و منطق «یا برای همه و یا هیچکس» را در سقفی «بدون مرز» اجرا کنند. آنگاه امریکا از اصرار خود و خادمان مجانی در دیکتاتوری های منطقه سودی نخواهد برد و منطق «هزینه-فایده»، شرایط جدیدی  برای انها تولید خواهد کرد.

*هادی محمدی