کد خبر 373025
تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۴:۱۱

اتحاد ملی در اسپانیا به خصوص در سال‌های اخیر تقویت شده و سیاسیون اسپانیا این اتحاد ملی را تا حدود زیادی مدیون ورزش و صد البته فوتبال هستند.

گروه ورزشی مشرق، همیشه تحلیل وضعیت سیاسی اسپانیا یکی از سخت ترین کارهای دنیا بوده و هست. استاد جامعه شناسی دانشگاه میشیگان، جان سوئیفت در این باره می گوید: "اگر بخواهم یکی از شاگردانم را جریمه کنم، تحلیل یکی از کشورهای خاورمیانه را بر عهده او می گذارم یا از او می خواهم چند خط درباره وضعیت سیاسی کنونی اسپانیا بنویسد."

فوتبال در اسپانیا هرگز در ورزش خلاصه نمی شود، حتی نمی شود به آن گفت: «صنعت فوتبال»، یک فرایند چندین و چند بعدی، منشوری با ابعاد بالا که نور مستقیم خورشید را در رنگ ها و طیف‌های مختلف منعکس می کند و بسته به این که با چه هدفی آن را تحلیل کنی، زیر تیغ نقد نویسنده قرار می گیرد.



بررسی وضعیت فوتبال اسپانیا با عینک سیاست، کار هر کسی نیست. نویسنده این مطلب نیز با وجود پرداختن چندین ساله به فوتبال سرزمین ماتادورها در شجاعانه ترین حالت، تنها به ترجمه متون روزنامه ها و وب سایت‌های معتبر بسنده می کند. شناخت کامل از فرهنگ مردم، تاریخ و ادبیات، زبان و فرهنگ زبان، موسیقی و حتی تنوع غذایی؛ باور کنید که بی ارتباط با داشتن یک تحلیل درست از فوتبال اسپانیا نیست!

اما دریغ که در سایت ها و روزنامه های معتبر نمی شود همه حقیقت را پیدا کرد. به همان دلیلی که در 40 سال گذشته هیچ روزنامه معتبر و رسمی در کانادا از نقش صیهونیسم در ورزش‌های زمستانی آمریکای شمالی چیزی ننوشته، هیچ روزنامه معتبری در آمریکای جنوبی از نقش چندین مافیای بین المللی در فوتبال این منطقه ننوشته، در اسپانیا نیز هیچ خبرنگاری زندگی و شغل خود را با نوشتن یک مقاله از نقش سیاست در فوتبال و افشای نقش ولیعهد یا پادشاه در برخی جابجایی های مالی در لالیگا به خطر نمی اندازد. مطالبی نوشته می شود اما هر بار با ذکر این نکته کسل کننده که درست یا غلط بودن این مطلب در دست بررسی است!

به عنوان مثال می شود به مقاله روزنامه مارکا به تاریخ 7 اکتبر 2013 درباره سهام ولیعهد در بورس مادرید اشاره کرد که طی آن مشخص شده بود جدا از چندین کمپانی بین المللی و چند شرکت مرموز به مرکزیت موناکوی فرانسه، سهامدار 41 درصدی فروشگاه آدیداس مادرید، استادیوم برنابئو، شرکت انحصاری تعویض چمن ورزشگاه ویسنته کالدرون و موزه رئال مادرید است. سوالی که پس از مطالعه آن مطلب در ذهن مردم اسپانیا حک می شد این بود: چرا؟



همان مقاله تنها دو روز بعد از آرشیو روزنامه حذف شد. روزنامه آس اسپانیا که به دنبال فرصتی برای تخریب رقیب خود است تصویر همین مقاله حذف شده را به نشانه ضعف مارکا در بیان حقیقت روی وب سایت خود حک کرد. بعدها، آس هم جریمه شد و همان عکس را نیز برای همیشه از آرشیو خود کنار گذاشت.

کشور چندین و چند تکه اسپانیا، یک کشور با بیش از 14 سرود ملی! هرچند ر روی کاغذ همه چیز خوب است و مردمی در آن زندگی می کنند که قلبشان برای نوه پادشاه می تپد و عاشق نام اسپانیا هستند، اما برای یافتن حقیقت کافی است یک روز در خیابان‌های لاکرونیای گالیسیا قدم بزنید یا چند روزی در آندلوسیا باشید. کاتالونیا را تجربه کنید؛ مالاگا را، والنسیا را، خود مادرید را تا به وضوح متوجه شوید که اسپانیا تنها با باسک و کاتالونیا مشکل ندارد و به هم دوختن چندین وصله ناجور در کنار هم کار عبثی بود که از ابتدای مسیر کاملا اشتباه به نظر می رسد.

اتحاد ملی در اسپانیا به خصوص در سال‌های اخیر تقویت شده و سیاسیون این اتحاد ملی را تا حدود زیادی مدیون ورزش و صد البته فوتبال هستند. تیم ملی فوتبال با درخشش در چند جام ملت های اروپا و جام جهانی مردم این کشور را نیز به آینده امیدوار کرد اما همین تیم با نمایش مسخره و فاجعه بار خود در جام جهانی اخیر بار دیگر کبریت مشتعلی را در انبار اعتراضات مردمی انداخت، مردمی که برای حضور در خیابان ها منتظر بهانه های بسیار مناسبی از جمله فوتبال هستند.

فیل بال در مقاله خود به تاریخ 21 نوامبر 2011 تحت عنوان «Madrid and Moncloa» آورده است: "فوتبال در اسپانیا کاملا سیاسی است. در واقع برای اسپانیا، سیاست یعنی ادویه غذایی خوشمزه به نام فوتبال و اگر فوتبال، سیاسی نباشد دیگر طعمی ندارد!"

او در ادامه مقاله می نویسد: "به انتخابات اسپانیا توجه کنید. دو حزب PP و PSOE با هم می جنگند. می دانید چرا در چنین نبرد سیاسی روزنامه ورزشی بیکار هستند؟ چون هر دو حزب طرفدار رئال بوده و دیگر نیازی نیست در عرصه ورزش با هم مبارزه ای داشته باشند. در چنین شرایطی تنها کافی است رونالدو یا یکی از بازیکنان مشهور مادرید وقتی از کنار راخوی، رد می‌شود به او لبخندی سرشار از تایید بزند. این لبخند هزاران هزار یورو ارزش دارد و شک نکنید که از قبل به حساب واریز شده است!"

وی می نویسد: "هواداران مادرید طوری از تیمشان حرف می زنند که گویا به صورت کاملا بدیهی تیمشان از ازل وجود داشته و تا ابد باقی خواهد ماند و بارسلونا که توسط یک تاجر سوئیسی تاسیس شده هرگز ریشه در اسپانیا ندارد. وقتی سراغ هواداران بارسا می روید می گویند: رئال مادرید را آلفونسو سیزدهم روی استخوان های خون آلود مردم ساخت و این تیم ربطی به مردم ندارد!"



در چنین شرایطی نوشتن از تاریخ فوتبال اسپانیا، انصافاً ساده نیست. مرگ جیمی رومرو، در جدال دو تیم دپورتیوو لاکرونیا و اتلتیکو مادرید نیز بار دیگر نشان داد فوتبال اسپانیا هرگز فقط یک فوتبال نیست. این جمله برای هواداران تداعی کننده جملات مشابه دیگری است: بارسلونا، بیش از یک باشگاه، رئال مادرید باشگاهی در آسمان ها، مالاگا تیم مسلمانان جنوب، والنسیا باشگاه خفاشان سیاه مبارز، کادیس تیم همیشه انتقام گیرنده، اتلتیک بیلبائو باشگاهی از قلب مردم ستمدیده باسک و چندین و چند مثال دیگر از این دست.