به گزارش مشرق، متن گفتوگو با هفتهنامه شما به شرح زير است:
*بحث اول موضوع وحدت اصولگرايان حول محور جامعتين است، مستحضر هستيد در سال نود انتخابات مجلس نهم را خواهيم داشت و بحث هاي اوليه مرتبط با اين موضوع از اواخر سال گذشته شروع شد. آقاي دکتر احمدينژاد يک جلسه اي با عنوان سران اصولگرايان تشکيل دادند که به جلسه ?? نفره معروف شد و بعد از آن هم نتيجه جلسه اين بود که يک کميته سه نفره اي شکل گرفت که موضوعات وحدت را دنبال کنند.
شرايط کنوني کشور ما بحمد الله با رهبري هاي دقيق و مدبرانه مقام معظم رهبري با عبور از بسياري از فراز و نشيب ها و به خصوص مشکلات سال گذشته و بالاخص مسائلي که معروف بود به فتنهي فتنهگران به گونه اي حل و فصل شد که کمترين زيان را براي نظام داشت و بيشتر چهره واقعي کساني که عليه نظام حرکت مي کنند براي جامعه مشخص شد. نمي خواهم ادعا کنم که مسئله فتنه پايان يافته است، معتقد هستم که دشمن هميشه در صدد هست که از هر فرصتي استفاده بکند و هيچگاه نبايد ما و هر کسي که به اصطلاح طرفدار نظام است از حضور دشمن غفلت بکند. هرگز نبايد دشمن را حقير و بيچاره شمرد ولي توجه به اينکه دشمني هست سبب مي شود که پيشگيري هايي باشد و دقت بيشتري بشود.
در نتيجه بايد گفت که در شرا يط کنوني بيش از هر چيز به وحدت نياز مند هستيم و مقصودم از اين وحدت، وحدت همه اقشار جامعه و به خصوص قواي سه گانه و مسؤولان رده بالاي نظام است. مقام معظم رهبري در سخنراني اول سالشان هم به صراحت فرمودند اگر اختلاف سليقه اي بين قواي سه گانه وجود دارد در عين حال که مي بايست اين اختلافات را حل و فصل بکنند بايد با هم دلي وحدت را حفظ بکنند و طبعاً معناي وحدت اين نيست که اشخاص تفکر، سليقه يا نظرشان را کلاً کنار بگذار ند. معنايش اين است که به مشترکات توجهات بيشتري بشود و سعي بشود که از اختلافات کمتر بحث بشود که دشمن نتواند استفاده بکند.
تجربه انتخابات قبل مجلس، تجربه نسبتاً موفقي بود. گرچه صد در صد موفق نبود. در سايه طرحي که تهيه شد و در آن طرح هم به مسئله وحدت تکيه شد و هم براي اختلافات موجود بين گروه ها هيئت داوري مشخص شد که به ?+? معروف شد.
در آينده نزديک ما انتخابات مجلس را داريم. بعد انتخابات رياست جمهوري، انتخابات مثلاً خبرگان، انتخابات شوراي شهر و... در همه اين انتخاباتها بايد هماهنگي هاي لازم براي وحدت انجام بگيرد.
*جامعه مدرسين در حال حاضر چه نقشي را در اين وحدت اصولگرايان دارد، چه فعاليتهايي تحت نظر جامعه مدرسين انجام مي شود و چه بخشي از اين فعاليتهاي وحدت آميز به انتخابات مجلس نهم بر مي گردد؟
من در يک فرصتي به محضر آيت الله مهدوي کني عرض کردم اگر حضرتعالي صلاح بدانيد يک جلسه اي تشکيل شود، شرايط را بررسي کنيم و ببينيم چه بايد کرد؟ ايشان هم اظهار لطف فرمودند و به هر حال منتهي شد به اينکه با جمعي از دوستان و همراهانشان از اعضاي جامعه روحانيت مبارز تهران در طي سفري به قم تشريف آوردند و در جلسه رسمي جامعه مدرسين شرکت فرمودند. آن جلسه، جلسه بسيار خوبي بود. بحثهاي آزاد خوبي از دوطرف شد و در پايان به اين جمع بندي رسيد که براي ايجاد و حفظ وحدت و نيز پيشگيري از برخي زيانها بايد اقداماتي صورت گيرد.
البته بديهي بود که براي رسيدن به اين هدف اين امکان نبود که مرتب اعضاي اين دو جمع بزرگ بخواهند با هم مذاکره بکنند. قرار شد نمايندگاني از جامعه مدرسين و نمايندگاني از روحانيت مبارز تهران انتخاب شوند. البته براي هر دو طرف هم مشخص بود که اصولاً جايگاه، موقعيت، رفتار، روش و روال کار جامعه مدرسين يک تفاوتهايي با جايگاه، رفتار و روال کار روحانيت مبارز تهران دارد.
جامعه روحانيت مبارز تهران يک تشکل سياسي است، هميشه هم در مسائل سياسي کشور حرف خودش را مي زده، آثار خودش را هم داشته و در تاريخ انقلاب موارد عديده اي را ديديم. جامعه مدرسين يک هويت و موقعيت ديگري دارد که مسائل سياسي يکي از مسؤوليت هايش است و بيشتر يک نهاد علمي، حوزوي، سياسي حساب مي شود و در بخش مسائل سياسي و موضع گيري ها مي تواند همکاري داشته باشد. با حفظ موقعيت و در حقيقت جايگاه هر کدام از اين دو نهاد اثرگذار در جامعه، قرار شد يک چنين کاري انجام گيرد و در مسائل لازم هماهنگي انجام شود.
خدمت حضرت آيت الله مهدوي کني عرض کردم که انتخاب شما شرط اول براي انتخاب جامعه مدرسين است. به اين معنا که دوستان ما حاضر نيستند با هرکسي همکاري داشته باشند و جلسه مشترک برگزار کنند. در بين اعضاي شما تفکرات گوناگوني وجود دارد، براي همه هم روشن است و البته من به اختلاف نظرات دروني روحانيت مبارز تهران کاري ندارم که حتي در برخي موارد مي شود گفت ??? با هم تقابل دارند که امر داخلي خودشان است و ربطي به ما ندارد. خوشبختانه ايشان افرادي را معرفي کردند که اعضاي جامعه قبول داشتند، جامعه مدرسين هم نمايندگان خود را معرفي کرد، کار شروع شد و در اولين جلسه اي که در جامعه مدرسين تشکيل شد، در مرحله اول يک آيين نامه داخلي براي اين جلسات تنظيم شد که دو هفته يک بار جلسه داشته باشند.
يک جلسه تهران باشد و يک جلسه قم. حدود مسائل، شرايط خاص داخلي رسميت جلسه و... جزئيات داخلي اين جلسه مشترک تنظيم شد و کار شروع شد. بنا هم بر اين بود که کار محرمانه باشد و رسانه اي نشود.
پس از تشکيل چند جلسه در قم و تهران بحث شد که ما اگر دنبال ايجاد وحدت هستيم در درجه اول وحدت اصولگرايان مورد توجه است و اصولگرايان را بايد اول شناسايي کرد که اصولگرايي يعني چه؟ چون اين يک مفهوم گستره زيادي دارد. ممکن است افراد زيادي را شامل شود و افراد زيادي را هم شامل نشود. اول بايد اين دايره را مشخص کرد.
بحمد الله به يک سري اصول مسلمي که ?? اصل را به عنوان مباني اصولگرايي تنظيم کردند، منتهي شد. در درجه اول يکي، دوتا شاخص و بعد هم مباني. حدوداً ??، ?? اصل را هم به عنوان امور منفي تنظيم کردند. ولي قرار شد که مثبتات گفته بشود و منفيات در عمل بررسي شود. وقتي نتيجه چندين جلسه به اينجا منتهي شد، پيشنهاد شد يک جلسه اي تشکيل بدهيم و از تعدادي از سران اصولگرايان دعوت شود. اين جلسه در دفتر دبيرخانه خبرگان در تهران برگزار شد. آيت الله مهدوي هم قبول داشتند که آنجا باشد. از مجلس، دولت و جامعتين افرادي بودند. پيشنهاد جلسه وسيعتري بود و به تازگي همان جلسه اي که آقاي دکتر احمدينژاد تشکيل داده بودند و آن سه نفر را در حقيقت مامور کردند و از اين جهت من شخصاً از آقاي ولايتي خواهش کردم که شما در آن جلسه شرکت کنيد حضور شما لازم است و همينطور آقاي حداد عادل. آقاي عسگراولادي هم که تشريف داشتند.
آن جلسه ما برگزار شد. جلسه بسيار خوبي بود. خيلي راحت همه مسائلشان را گفتند. آن اصول هم بررسي شد و گفتيم ما کساني را اصولگرا مي دانيم که اين شاخصه ها و مباني را قبول داشته باشند و وحدت اينها هدف ما است. اگر کساني اينها را قبول نداشته باشند، ما آنها را اصولگرا نمي دانيم و از اينها حمايت هم نمي کنيم. چه جامعه مدرسين، چه جامعه روحانيت. اين بحث آنجا شد، آقايان هم حتي اظهارنظرهايي را روي برخي عبارات و کلمات کردند و خوشبختانه همه اين ها اصلاح شد و جلسه بسيار خوبي بود و افتتاح و شروع بحث جلسه با آيت الله مهدوي کني بود. من هم در پايان جمع بندي کردم که آن جمع بندي الان موجود است و در حقيقت مي شود گفت نتيجه جلسات جامعتين و آن جلسه در آن جمع بندي بهطور خلاصه و جامع گنجانده شد. بعد در کنار اين جريان به دليل علل مختلفي از جمله تعطيلات ومسائل ديگر، اين جلسه جامعتين يک هفته قم، يک هفته تهران يک مقداري با فاصله برگزار شد و به تعطيلاتي برخورد کرد.
جلسه اي در اين خلال هم تشکيل شد و از اين سه بزرگواري که در جلسه آقاي دکتر احمدينژاد انتخاب شده بودند، دعوت شد و با آنها صحبت شد که بالاخره شما مي خواهيد چه کار بکنيد؟ بايد کاري انجام بدهيد و در هر صورت رئيس جمهور را نبايد در اين مسئله تنها بگذاريد و آنها کار خودشان را بکنند، شما هم منتظر جامعتين بمانيد. جامعتين که در قرار نيست از حالا در جزئيات وارد بشود.
شما بايد در اساس مسئله ها وارد بشويد و کاري بکنيد. البته آنجا احساس کرديم که متأسفانه هر سه بزرگوار يک سري مسائلي داشتند که به شکل جدي پيگيري نمي کردند. با آنها صحبت شد که به نظر مي رسد اين کار براي شما يک وظيفه شرعي، سياسي، اجتماعي باشد که موضوع را دنبال کنيد و حتماً ملاقاتي با آقاي احمدينژاد داشته باشيد و بحث را به يک جايي برسانيد. خوشبختانه بعداً هم اطلاع پيدا کرديم که ملاقاتهايي داشتند، صحبتهايي شده، اميدواريم نتايج خوبي هم داشته باشد.من ديگر از ذکر بقيه اقداماتي که بعد از اين جريان انجام گرفت، چه در تهران، چه در قم معذور هستم ولي جلسات جامعتين قرار است ادامه داشته باشد.
بهعنوان مسئول جامعه مدرسين عرض مي کنم ديد جامعه اين است که بايد آن سه بزرگوار موضوع را پيگيري کنند و بايد اقداماتي که در نهاد رياست جمهوري انجام ميشود را تحت کنترل داشته باشند. اعم از اقدامهايي که در استانهاي مختلف در عزل و نصب ها دارند و فعاليتهايي که به نظر مي رسد پيش بيني هايي در مورد مسائل انتخابات مجلس است، بايد تحت کنترل آن سه بزرگوار البته با نظارت عاليه خود رئيس جمهور محترم در بيايد. اما اينکه آقايان همين جور بنشينند ببينند چه خواهد شد اين کار سخت خطرناکي است و من رسماً اعلام مي کنم که اگر يک روزي لازم باشد جامعه مدرسين ممکن است تنها هم موضع بگيرد. ولي ما دنبال اين هستيم که به موضوع گيري هاي اينگونه ناچار نشويم و کار با روال متعارف و آرامش در فضاي افکار عمومي جامعه انجام بگيرد.
از گوشه و کنار شنيده و ديده مي شود يک سري کارها در حال انجام است که به نظر مي رسد اين سه بزرگوار اطلاع دارند. چون مي دانم که مطلع هستند به نظرم بايد اقدامات جدي تري انجام بدهند که منتهي به موضع گيري خاصي نشود.
جامعتين بر اساس روالي که تصويب کرده قضايا را دنبال مي کند. ولي اگر يک روزي لازم باشد با هم مي توانيم موضع گيري داشته باشيم، جدا هم مي توانيم موضع گيري داشته باشيم. ما هيچ تعهدي نداريم و قولي به کسي نداديم که اگر يک وقت احساس وظيفه شرعي کرديم، بخواهيم بنشينيم تماشا کنيم که ديگري چه جوري احساس وظيفه مي کند. بهويژه که مقام معظم رهبري در ديدار با جامعه مدرسين مطالب خاصي را فرمودند از جمله همين مسئله که جامعه مدرسين بايد در مسائل حساس کشور موضع گيري داشته باشد، بيان موضع کند، در بيان موضع شهامت داشته باشد، نبايد انزوا پيدا بکند و نبايد خودش را از مسائل دور نگه دارد. البته همان طور که اول بحثم عرض کردم آن جايگاه علم حوزوي جامعه مدرسين جاي خودش را دارد ولي در مسائل سياسي هم بايد اعلام موضع بکند. اميدواريم آينده به گونه اي پيش برود که همان آقايان (سه نفري که انتخاب شدند) و هم شخص رئيس جمهور محترم با خواستن ايشان و دنبال کردن مسائل و با انعطاف نشان دادن در بعضي مسائل و خودداري کردن برخي کساني که در آن مجموعه احياناً خودسرانه يک کارهايي را انجام مي دهند، کارها به صورتي پيش برود که به تشنج در متن افکار عمومي کشيده نشود و به وحدت برسد.
*اشاره اي فرموديد که در گزارشهايي که کميته سه نفره داشتند، نکاتي را مطرح کردند که تذکر داده شد سه نفر بايد يک سري موارد را کنترل بکنند. اگر هر چه که به سمت انتخابات نزديکتر بشويم و آن اتفاقات از آن طرف بيشتر بشود و تلاش ها به نتيجه مطلوب در جهت وحدت منتهي نشود، چه بايد کرد؟
البته تا جايي که امکان دارد بايد پيگيري کرد و دنبال کرد که به وحدت منتهي بشود انشاالله و منتهي مي شود. ما نااميد نيستيم. برداشت ما اين است که هم کساني که شما اشاره مي کنيد ممکن است مانع رسيدن به وحدت باشند و دارند يک سري کارهايي را مي کنند، انعطاف نشان بدهند و هم از اين طرف انشا الله با تدبير بيشتر به گونه اي پيش برويم که اگر مانند روال دوره گذشته نشود، شيبه آن مي تواند بشود.
ما اميدوار هستيم مشکلي پيش نيايد، چون رئيس جمهور، دوستانش، هيئت سه نفره، جامعتين همه ولايتي هستند، اگر در جزئيات اختلاف دارند، در کليات همه پشت سر ولايت هستند. طبعاً اگر روي بعضي مسائل ريز بخواهند اختلاف کنند، ما تعبيرمان اين است که اينها حرفهاي بچه گانه است و معمولاً شخصيتهاي برجسته سياسي نبايد به خاطر يک سري مسائل ريز و جزيي بچه گانه منشأ اختلاف شوند. انشاالله هم نخواهند شد و کار به خوبي پيش مي رود.
*صاحب نظران و شخصيتهاي سياسي معتقد هستند که ما در آينده نزديک با فتنه ديگري روبرو هستيم. فتنه ?? بعد از انتخابات رياست جمهوري را پشت سر گذاشتيم که تبعاتي را در سال ?? داشت و امروز با فتنه ديگري روبرو خواهيم بود که بعضي معتقدند اين فتنه از درون جريان اصولگرايي شکل خواهد گرفت. اولاً مي خواهم بدانم که آيا جنابعالي هم اين تحليل را قبول داريد، اگر نه، جنابعالي فتنه آينده را چگونه مي بينيد؟
بچه هاي يک خانه اگر با هم دعوا بکنند، اگر بي پدر باشند اين دعوا خانه را خراب مي کند و الا اگر بچه هاي خانه باهم دعوا بکنند و پدر بالاي سرشان باشد، اين دعوا ها طبيعي است. حتي اگر در اين دعوا، يک استکان و نعلبکي هم بشکند، پدر فوراً جبران مي کند و خانه را آرام نگه مي دارد و در بيرون هم نمي گذارد کسي بفهمد بچه ها دعوا کردند.
اولاً ما پدر بزرگتري داريم و آن حضرت ولي عصر(عج) هستند که عنايات خاص ايشان هميشه شامل حالمان است. ثانياً ولي امر ما پدر نظام و عمود خيمه نظام است، ولي امر و واجب الاطاعه است. من قاطع هستم که اگر فرماني از ناحيه ولي امر صادر بشود و کسي مخالفت رسمي بکند بدون ترديد مخالف شکست مي خورد نه نظام. تجربه هم نشان داده حتي شخصيتهاي برجسته اي که سابقه داشتند، احترام داشتند، موقعيت داشتند به دليل اينکه فاصله گرفتند، به دليل اينکه دور شدند، از جامعه کنار زده شدند.
من نمي خواهم سراغ سران فتنه بروم که معتقدم ديگر سران فتنه نبايد بگوييم، بايد بگوييم ضد انقلاب. مثلاً آقاي کروبي چرا بايد به اين شکل در بيايد که نتواند هيچ کجا بيايد و نتواند هيچ چيزي بگويد، هيچ کجا هم قبولش نداشته باشند، همه جا هم مسخره اش بکنند. چرا؟ به خاطر اينکه از سرپرستي ولي امر خارج شد، از خط امام (ره) و انقلاب خارج شد. برابر نظام ايستاد و با ضد انقلاب پيوند زد.
برگردم به بحثم، اينکه "فتنه آينده، اختلاف داخلي اصولگرايان باشد " را قبول ندارم. من اکثر سران اصولگرايان را شخصاً مي شناسم و با افکارشان هم آشنا هستم. حتي مي دانم در چه چيزهايي غالباً با هم درگير هستند. مثلاً در يک جلسه اي من به يکي از روساي سه قوه گفتم که شما رئيس قوه هستي، آن آقا هم رئيس قوه است. شما اينجور مي گوييد، او هم اين جور مي گويد. به نظر شما، من در برابر دو حرف متقابل چگونه بايد جمع کنم؟ بالاخره اين اختلافها چيزهايي است که ما مي دانيم. ولي هيچ وقت اين دوتا رو در رو نمي ايستند و شمشير عليه هم نمي کشند، هيچ وقت يک مسئله فردي شخصي را به جاي يک مسئله اجتماعي مقدم نمي دارند.
*شما فتنه آينده را چطور مي بينيد؟
من اين فتنه را بيشتر از خارج مي بينم. منتها استفاده کردن از اشخاص داخلي معمولاً چيزي است که دشمن هميشه به عنوان سياه نمايي چهره نظام و آينده دنبالش بوده و مي خواهد استفاده کند. ولي خوشبختانه مي بينيد که در هر نوبتي اينها به شکل خاصي دفاع شده و تبيين شده که سياه نمايي ها رد بشود.
من يک مثالي برايتان بزنم، مثلاً سخنراني آقاي هاشمي رفسنجاني در همين اجلاس آخر خبرگان را ببينيد، سخنراني مقام معظم رهبري را هم در همين اجلاس با حضور خبرگان نگاه کنيد. هر دو هم علني و رسمي بوده، محرمانه هم نبوده، اينها را در کنار هم بگذاريد. يک نوع تقابلهايي مي بينيد.
در عين حال آقاي هاشمي مي گويد اگر يک جايي امر آقا باشد، ولو خلاف عقيده من باشد، کنار مي نشينم. مي رود کنار و اجازه هم نمي دهد که دشمن بيايد از او استفاده کند. البته ما هم ضرر مي کنيم که يک نيرويي کنار برود، ولي اينجور نيست که به اصطلاح بگوييم که يک فتنه آينده اي خواهد بود. از اين جهت من در داخل چيزي را نمي بينم که به حالت فتنه در بيايد. ولي مي دانم که شيطان بزرگ و شياطين کوچک ديگر، هم غربيها و هم ديگراني که با اينها روابط خاصي دارند، دنبال همين فتنه آينده راجع به نظام جمهوري اسلامي ايران هستند.
شما ملاحظه کنيد در اين بيداري اسلامي که در منطقه به وجود آمده و در اين کشور هاي چه اطراف ما و چه در اروپا و آفريقا رنگ و بوي اسلامياش خيلي زياد تر است ولي غربي ها حاضر نيستند يک ذره اين رنگ و بو را منعکس بکنند. هميشه جوري منعکس مي کنند که اين انقلاب اصلاً ربطي به مسائل ديني و اعتقادي ندارد و گاهي اگر يک سرو صداي مختصري هم در ايران در يک گوشه اي مي آيد بلافاصله مي خواهند به آن پيوندش بدهند و بگويند ايران هم چنين و چنان است مثل تونس و کجا و کجا. من آن فتنه آينده اي را که اشاره شد، از داخل نمي بينم ولي خارج بدون کمک از داخل نمي تواند کاري بکند.
*يک سؤالي را مي خواستم درباره آقايان هاشمي و احمدينژاد داشته باشم. يک اشاره اي خود حضرتعالي فرموديد به موضوع آقاي هاشمي در ماجراي انتخابات هيئت رئيسه خبرگان در اواخر سال ?? و ديداري که با مقام معظم رهبري بعد از اجلاس داشتند. ايشان يک جمله خاصي را در مورد آقاي هاشمي به کار بردند و مي شود گفت به نوعي تقدير از ايشان بود، خود حضرتعالي هم اشاره فرموديد که آقاي هاشمي بارها اعلام کردند که جايي که اختلاف نظري بين صحبت من و رهبري باشد، من کنار مي نشينم. اين يک طرف موضوع است و نگاهي که جامعه و نيروهاي حزب الله و نيروهاي ولايي به آقاي هاشمي دارند به اين عنوان که ايشان خودش را طرفدار ولي فقيه مي داند، پشت سر ولي فقيه مي بيند و ولي فقيه هم اين جمله را در مورد ايشان و عقل و منطق سياسي ايشان به کار برده اند. در نقطه مقابل ايشان آقاي دکتر احمدينژاد است که ايشان را هم بخش زيادي از جامعه نيروي ولايي مي دانند، پشت سر ولي فقيه مي دانند، اما بعضي از اطرافيان ايشان يک سري کارهايي را انجام مي دهند که براي همه روشن است که مطابق ميل ولي فقيه نيست و يک موضوعش هم در سال ?? کاملاً علني و آشکار شد، موضوع آقاي مشايي که همچنان هم ادامه دارد. به نظر شما جامعه حزب الله ما با اين دو موضوع چطور بايد برخورد بکند؟
يک مثالي را در مورد آقاي هاشمي بزنم چون آقاي احمدينژاد نقطه مقابلش را گفتم، آقاي هاشمي که خودش را پيرو ولي فقيه مي داند و مقام معظم رهبري هم به عقل و منطق سياسي ايشان اشاره مي کنند اخيراً پيام تسليتي که براي فوت پدر آقاي ميرحسين موسوي داد خيلي شايد با فضاي سياسي جامعه ما متناسب نباشد.کاملاً نامناسب بود. يعني ضربه جديدي خودشان به حيثيت خودشان زدند.
*از يک طرف آقاي هاشمي با اين تفسير رهبري و اين پيام خودشان، از آن طرف آقاي احمدينژاد و نگاه جامعه به ايشان و اطرافيانشان. امت حزب الله بايد چه بکند؟
من از بالاتر عرض کنم. اصولاً ديد رهبري نسبت به شخصيتهاي کشوري اين است که تا آنجايي که امکان دارد بايد او را حفظ کنند، نگه دارند، حمايت بکنند، در راه نگاهش دارند، بدون جهت از بين نرود. ولي اگر شخص خودش نخواست و خودش، خودش را تضعيف کرد، ديگر خود کرده را تدبير نيست. اين يک قاعده کلي است.
مقام معظم رهبري به نظر من نسبت به شخصيت آقاي هاشمي بسيار هزينه کردند، با اينکه خودش را هم ولايتي ميداند ولي آن ولايتي که ما معنا مي کنيم، در ايشان نمي بينيم. من چون با خود ايشان بارها صحبت کردم دارم اينجا عرض مي کنم. به هر حال ايشان براي خودش شخصيتي قائل هست، استقلال در فکر و نظر و عقيده دارد، منتها به ما معمولاً اينطور تعبير مي کنند که اگر يک جايي رهبري صريحاً چيزي را بگويند و خلاف نظر من باشد من سکوت مي کنم و مقابله نمي کنم. حالا در عمل چهکار کردند خوب اينجا مردم مي توانند قضاوت کنند. اينکه مقام معظم رهبري بگويند توقع از آقاي هاشمي همين بود که در چنين شرايطي بگويد من کانديدا نيستم تا اختلافاتي نباشد اين تأييد و حمايتي است. ولي يک سري کارها ضربه هايي است که خود ايشان به خودشان وارد مي کنند. البته من تندروي را درست نمي دانم. تندروي نبايد کرد. يعني يک چيزي که نيست، نبايد نسبت داد.
از طرفي براي همه روشن است که آقاي هاشمي، آقاي احمدينژاد را قبول ندارد و ايشان در مقامي که هست آقاي احمدينژاد را قبول ندارد. منشأ آن هم همان بحث مناظره است که آقاي احمدينژاد در زمان انتخابات داشتند و يک سري مسائل را راجع به آقاي هاشمي گفتند. بعد هم ايشان توقع داشتند که دفاع کنند. هر وقت هم صحبت شد آقاي احمدينژاد گفتند من واقعيت ها را گفتم، نمي خواستم بگويم ولي گفتم و نتيجتاً اين اختلاف پيش آمده ولي ما به قدري که مي توانستيم در جهت حل اختلاف تلاش کرديم. اين موضوع را براي اولين بار مي گويم. به عنوان کميسيون تحقيق خبرگان جدا جدا پيش آقاي هاشمي و آقاي احمدينژاد رفتيم تا موضوع اختلاف اين دو بزرگوار را تا حد امکان کم کنيم ولي به نتيجه درستي نرسيديم به خاطر اينکه استدلالها، غالباً استدلاهاي محکمي از دو طرف بودند.
اما مسئله درون نهاد رياست جمهوري را بر اساس اينکه نظر شريف آقا اين است که مسائل فرعي را اصلي نکنيم، ما آن مسئله فرعي را نمي خواهيم دنبال بکنيم. البته به جايش دنبال کرديم، با شخص رئيس جمهور چند بار مطرح کرديم، با ديگراني که بايد در جاهايي که بايد مطرح کنيم مطرح کرديم و انشاالله اميدوار هستيم که در آينده هم به شکل خوبي پيش برود.
*ما هدفمان اين نيست که اين موضوع را بخواهيم دنبال کنيم يا يک موضوع فرعي را بخواهيم اصلي کنيم. تکليف امت حزب الله چيست؟
خوشبختانه امت حزب الله راحت مي تواند تشخيص بدهد که از چه کسي بايد حمايت کند و از چه کسي نبايد حمايت کند. تکليف مشخص است؛ مسلماً اسلام بر ايران تقدم دارد. مردم کشور ما به جمهوري اسلامي ايران رأي دادند و آن همه تاکيدهايي که رهبري و مؤسس نظام جمهوري اسلامي ايران يعني شخص امام رضوان الله تعالي عليه در تأسيس جمهوري اسلامي داشتند و روي اسلام تکيه کردند، بعد يک کسي بيايد بگويد فرهنگ ايراني چنين است و فرهنگ ايراني را بر اسلام مقدم بدانيم و در نظام جمهوري اسلامي از ايرانيت دم بزند، ممکن است چند نفر قبول کنند ولي ملت به معناي عامه مردم ما معلوم است که قبول نمي کنند، بلکه مخالفت هم مي کنند.
بعضي جشنها، بعضي اقدامات، بعضي حرکت ها، از نظر ما مردود است و گاهي عمل هم مي شود اينها مردود است و واقعاً حلم و حوصله مردم ما است که برخوردهاي قاطع تري ندارند، والا معلوم است که مردود است. تکليف حزب الله هم معلوم است که با الله بايد باشد و با ولايت الله حرکت کند و بايد وظايف خدايياش را انجام بدهد. خوشبختانه حزب الله غير از خدا هيچ کس را مؤثر نمي داند.