کد خبر 3884
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۴:۱۵

حاکميت طبقه متوسط غربگرا و خط ميانه، که بي شک رژيم مطلوب کارتلهاي امريکايي صهيونيستي محسوب مي شود، ضمن مشروعيت بخشيدن به سرمايه داري ليبرال، الگوهايي از توسعه را برمي گزيند که با مقتضيات حفظ و گسترش نظام جهاني سرمايه داري ، تحت حاکميت ايالات متحده سازگار

مشرق-يکي از مباحث راهبردي در عرصه مناسبات بين المللي و سياستهاي پشت پرده ايالات متحده امريکا و اسرائيل که اينروزها از سوي برخي محافل مطرح مي شود اين است که: " امريکا و اسرائيل (عليرغم حمايتهاي ظاهري) از جنبشهايي مانند جنبش سبز در ايران که براي ليبراليزاسيون در کشورهاي مبداء خود تلاش مي کنند خشنود نبوده و با لطائف الحيل، الغاي چنين روندي را دنبال مي کنند و سقوط دولت مصدق در ايران، آلنده در شيلي و حمايت آمريکا از دولتهاي مرتجع و ديکتاتور عرب را شاهدي بر ادعاي خود ارائه مي کنند. (1)
اين مقاله در پي آنست که اين ادعا را با " محک تجربه " بيازمايد و صحت و سقم آن را از طريق کالبد شکافي سياستهاي کلان دنياي استکبار و صهيونيسم بين الملل ارزيابي نمايد. نگارنده برآنست که طرح چنين مباحثي به دور از شانتاژهاي تبليغاتي و غليان احساسات سياسي، افق روشني را در تحليل وضعيت حال و آينده انقلاب اسلامي ترسيم مي نمايد.
براي آنکه بتوانيم با تاکتيک هاي جهان استکبار در برخورد با جوامع جهان سوم آشنا شويم، لازم است در ابتدا اهداف و استراتژي مستکبران را در نزديکي با کشورهاي حاشيه شناسايي نماييم، چرا که در هر مجموعه واقعي، رابطه اي منطقي و عيني ميان روش ها و غايات موجود مي باشد. آغاز قرن بيستم با توسعه مداوم صنايع در حوزه اقتصادي جامعه آمريکا همراه شد و اين امر باعث گرديد تا اين کشور به طور روزافزون به منابع موادخام، که خود فاقد بسياري از آنها بوده است، متکي شود
رهبران کارتلها، بنيادهاي عمده و طراحان نظامي امريکا در طول اين سالها، هيچگاه نگراني خود را درخصوص احتمال بروز وقفه در انتقال منابع مورد نياز صنايع و تشکيلات دفاعي امريکا مخفي نکرده اند، بطوريکه هر اقدامي که دسترسي صنايع ايالات متحده به موادخام حياتي براي رشد اقتصاد آمريکا را به مخاطره مي انداخت، به مثابه عملي مهلک تلقي مي شد.
"فارين افرز " نشريه متنفذ شوراي روابط خارجي امريکا که گفته مي شود منعکس کننده نظرات رسمي واشنگتن است، طي مقاله اي درسال 1958 صراحتا اعلام کرد که: « هدف ما بايد تشويق گسترش توليد کم هزينه و کسب اطمينان در مورد اين مساله باشد، که نه سياستهاي استقلال طلبانه و نه نفوذ کمونيسم، هيچيک نتواند صنايع امريکا را از دسترسي به موادخام اساسي و ضروري براي ادامه رشد معقول اقتصاد ايالات متحده ، محروم سازد. (2)
مراجعه به اسناد لانه جاسوسي امريکا در ايران و افشاگريهاي دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، اين حقيقت را بهتر آشکار مي کند که منافع حياتي امريکا در ايران، دسترسي بي دردسر و ارزان به « نفت » بعنوان پايه اي ترين ماده خام ماشين اقتصادي امپرياليسم مي باشد و در غير اين صورت شريانهاي اقتصادي صنعتي اروپا، امريکا، ژاپن و ديگر اقمار امپرياليسم جهاني قطع خواهد شد. در همين رابطه جاسوسخانه امريکا در ايران چنين مي نويسد: " اهداف ما در ايران دسترسي به نفت، رد نفوذ شوروي ، ارتقا دوستي، غيرمتعهد بودن و بالاخره برپايي يک دولت ميانه رو مي باشد." (3)
با چنين پيش زمينه اي واضح است که استراتژي امريکا در برخورد با کشورهاي جهان سوم آن است که با بهره گيري از منابع داخلي ممالک جنوب به ايجاد و گسترش طبقه متوسط غربگرا و خط ميانه در اين جوامع اقدام نموده بطوريکه اولا با تعميم و حاکميت يافتن چنين طبقه اي، که نيازها و رفاه خود را در سايه روابط صميمانه و نزديک با غرب يافته و شيفته فرهنگ، تمدن و شيوه زندگي غربي مي باشد، بر پايگاههاي گسترده اقتصادي و بازار وسيع داخلي سيطره يافته و ثانيا از اين طريق موانعي جدي در برابر رشد بنيادگرايي و مخالفت با امپرياليسم ايجاد نمايد. (4)
حاکميت طبقه متوسط غربگرا و خط ميانه، که بي شک رژيم مطلوب کارتلهاي امريکايي صهيونيستي محسوب مي شود، ضمن مشروعيت بخشيدن به سرمايه داري ليبرال، الگوهايي از توسعه را برمي گزيند که با مقتضيات حفظ و گسترش نظام جهاني سرمايه داري ، تحت حاکميت ايالات متحده سازگار باشد و در گام نخست ضمن فراهم آوردن محيطي مناسب براي سرمايه گذاران غربي، در برابر مصادره و ملي کردن اموال شرکت هاي خارجي مقاومت کرده، نيروي کار منضبط و ارزان را در اختيار خارجيان قرار مي دهد و در صورت لزوم حق ادامه استخراج و صدور مواد خام شرايط مطلوب را براي شرکتهاي آنان تضمين خواهد کرد و با هر پديده اي بر خلاف منافع غرب به شدت مبارزه مي نمايد. اين حلقه شوم با کنترل و نظارت نهادهاي به ظاهر مستقلي چون بانک جهاني( 5 ) از طريق اعطاي وام در قبال ديکته شدن شرايط توسعه در راستاي اهداف ايالات متحده، تکميل مي شود.
با اين تفاصيل دور از ذهن نمي باشد که پس از بهمن57 وزارت امورخارجه امريکا، سياست دولت متبوعش را در قبال ايران اينگونه تشريح کند:" ما مي خواهيم براي ايراني کار کنيم که ميانه رو باشد و ناسيوناليست هاي مخالف روحانيت تسلط بيشتري در اداره مملکت داشته باشند. درضمن تا قبل از استقرار دولت جديد ما مي توانيم طريق نفوذ در ايران را امتحان کنيم. بايستي موقعيت توام با اطمينان و احترام در ايران را رواج دهيم. ما معتقديم که بايستي حالا شروع به رفع مسائل دو طرف بکنيم ." (6)
سوليوان آخرين سفير امريکا در ايران نيز در دوم ژانويه 79 خطاب به وزارت امور خارجه امريکا چنين مي نويسد: " هر گروه ميانه رو و متمايل به غرب که به مبارزه عليه روحانيت برخيزد، در مورد او بعنوان يک گروه مترقي با علاقه تمام تبليغ خواهيم کرد." (7)
اکنون اين واقعيت آشکار مي شود که امپرياليسم امريکا در صورتي که نسبت به حاکميت طبقه متوسط متمايل به غرب و خط ميانه از طريق ساز و کارهاي دمکراتيک اطمينان حاصل نمايد، بي وقفه شعار دمکراسي سر داده تا بتواند با پزي دمکراتيک، منافع و مقاصد خود را عوامفريبانه به پيش برد و در هر نقطه اي از جهان که حاکميت از مهار خط ميانه و کارگزار وابستگي خارج شده و قدرت در اختيار انقلابيون غرب ستيز قرار گرفته است، نقاب دمکراسي را به کنار افکنده و چهره واقعي سرکوبگر خويش را نمايان مي سازد و اين واقعيت و تضاد دروني امپرياليسم، کلينتون رييس جمهور امريکا را وامي دارد تا ضمن اختصاص « کمک بيشتر براي ياري دمکراتيک به عنوان بخش مشروعي از بودجه امنيت ملي خود » ، دست همکاري رهبر گروه سفاک و سرکوبگر و خونريز منافقين را فشرده و حمايت خود را از آنان اعلام دارد.

به اين سند توجه کنيد:
مسعود رجوي شوراي ملي مقاومت ايران
مسعود عزيز،
سياست خارجي ايالات متحده نمي تواند از اصول اخلاقي مورد اشتراک اکثر مردم امريکا جدا باشد. ما نمي توانيم نحوه رفتار ساير دولتها با مردم خودشان را ناديده بگيريم و دموکراسيها، طرف حسابهاي قابل اتکاتري در قياس با ديکتاتوريها هستند. آنها به حفاظت از محيط زيست و تبعيت از حقوق بين الملل علاقه مندتر
هستند. ما بايد به اختصاص کمک بيشتر براي ياري دمکراتيک به عنوان بخش مشروعي از بودجه امنيت ملي خود بنگريم. من بعنوان رييس جمهور به مردم امپراتوري شوروي سابق کمک خواهم کرد تا از نظامي گرايي خارج شده و نهادهاي آزاد سياسي و اقتصادي بنا کنند. نهايتا من از تشکيل يک سپاه دمکراسي براي اعزام هزار
داوطلب با استعداد امريکايي به کشورهايي که نياز به تخصص هاي حقوقي، مادي وسياسي داشته باشند حمايت مي نمايم. از علاقه شما نسبت به طرحهايم براي اولويت دادن به من و به جلو راندن کشورمان قدرداني مي کنم. در حالي که من و ال گور براي رويارو شدن با چالشهايي که پيش رو داريم اقدام مي کنيم. از نظرات شما استقبال مي نماييم. از نامه تبريک شما تشکر مي کنم.

ارادتمند بيل کلينتون 2 دسامبر 1992 (8)
با توجه به همه اين واقعيات و حقايق غيرقابل انکار، بايد به خاطر بسپاريم که اگر فرايند "توسعه" از متن اسلام ناب محمدي (ص) برنخيزد و با نيروهاي انقلابي و مسلمان ، غريبي نمايد و از مدار انديشه امام راحل که همان محوريت ارزشهاي ديني است خارج شود، چاه ويلي است که انقلاب بي بديلمان را با تمام عظمت و جلالش فرو بلعيده و راه را براي حاکميت مجدد ارزشهاي ارتجاعي و طاغوتيان سرسپرده هموار خواهد نمود.

* پي نوشتها

1- نشريه چشم انداز ايران در شماره هاي پياپي خود در صدد القاء چنين تحليلي حرکت مي کند.
2- ادوارد برمن کنترل فرهنگ نشر ني 1373 صفحه 70
3- دانشجويان مسلمان پيرو خط امام افشاگري شماره( 3 ) تحليل هاي امريکا در مورد
انقلاب ايران: صفحه 22
4- از دوستي شنيدم که مي گفت: « ماموران ساواک به منظور نمايش قدرت طبقه متوسط در
ايران مي گفتند که در ايران نيم ميليون « پيکان » سوار هست که هر مبارزه آزاديخواهانه و عدالت
طلبانه اي را در نطفه خفه مي کنند. » و به ياد اين جمله معروف دستگاه پهلوي افتادم که:" به اميد
روزي که هر ايراني يکدستگاه " پيکان " داشته باشد. ! "
5- بانک جهاني هيچگاه تحت رياست فردي غيرامريکايي قرار نداشته و امريکا بيش از
يک چهارم مجموعه آرا آن را در اختيار دارد.
6- دانشجويان مسلمان پيرو خط امام همان: صفحه 23
7- همان صفحه 30
8- طاهره باقرزاده قدرت و ديگر هيچ انتشارات اطلاعات 1373 صفحه 152