به گزارش مشرق، روزگاری نه چندان دور در ایران باشگاههای فوتبال شکل گرفتند و طبق اصول اولیه فوتبال فعالیت خود را آغاز کردند. چند باشگاه خصوصی پرطرفدار مثل شاهین (پرسپولیس)، تاج (استقلال)، شعاع، دارایی و مانند آنها در کنار باشگاههای دولتی مثل راهآهن فوتبال ایران را شکل داده بودند. از آن تیمهای ساختارمند و اصولی اکنون چیزی جز چند اسم پرطمطراق باقی نمانده است.
تیمهای زیادی در طول سالیان گذشته از بین رفته و دیگر اثری از آنها دیده نمیشود. هما، عقاب، شاهین، دارایی، شعاع و بانک ملی تنها چند نمونه از این باشگاهها هستند. حال و روز آنها که ماندهاند هم اما چندان تعریفی نیست. پرسپولیس، استقلال، راهآهن، آرارات، نفت آبادان، شاهین بوشهر، ملوان و مانند اینها اگرچه امروز وجود دارند اما با مشکلات مالی و ساختاری فراوانی که دارند، کمیت کارشان لنگ است.
این جا قرار است درباره یکی از این تیمها حرف بزنیم. تیمی که روزگاری نگین فوتبال تهران بود و بزرگان زیادی را به فوتبال ایران تحویل داد: راهآهن تهران. هرچند هنوز هم در تهران تمرین و از حریفانش میزبانی میکند، چند سالی است که به راهآهن شهرری تغییر نام داده است. البته این تنها تغییر نام باشگاه قدیمی تهران نیست؛ چرا که با هر تغییر مالکیتی یک پسوند یا پیشوند به نام باشگاه اضافه شده و سپس کم شده است.
راهآهن زمانی باشگاه پر رفت و آمدی بود. بازیکنان نامداری در این تیم رشد کردند و به تیمهای نامدارتر راه یافتند. فرشاد پیوس، رحمان رضایی، نصرالله عبداللهی، خداداد عزیزی، بهتاش فریبا، مهدی و مرتضی فنونیزاده، امیر قلعهنویی، اکبر کارگرجم، مهرداد میناوند و مهدی تارتار بازیکنان نامآشنای راهآهن بودهاند.
تولد باشگاه راهآهن در ورزش ایران به سال ۱۳۱۶ برمیگردد که اولین تیمهای ورزشی راهآهن زیر نظر شرکت راهآهن ایران تشکیل شد. راهآهن برای اولین بار در مسابقات قهرمانی باشگاههای تهران در سال ۱۳۱۸ شرکت کرد و در اولین بازی رسمی تاریخ خود مقابل تیم بازرگانی قرار گرفت و با نتیجه ۱۱ بر صفر این تیم را شکست داد. چند سال بعد، وقوع جنگ جهانی دوم باعث تعطیلی فعالیتهای ورزشی کشور و باشگاه نوپای راهآهن شد. در سالهای دهه ۳۰ فعالیت این باشگاه فقط منحصر به ورزش کارگری بود اما از اوایل دهه ۳۰، باشگاه فعالیتهای خود را در زمینه فوتبال به صورت جدیتر از قبل آغاز کرد و چندین سال در مسابقات فوتبال باشگاههای تهران حضور داشت.
دهه پنجاه شمسی آغاز دوران جدیدی در تاریخ فوتبال راهآهن بود. با راهاندازی جام تخت جمشید، راهآهن یکی از تیمهای تهرانی بود که در این لیگ پذیرفته شد. تیمی که با شروع فعالیتش به لوکوموتیورانان مشهور شده بود در اولین تجربه حضور در لیگ هفتم شد.
پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران، راهآهن در اولین دوره مسابقات رسمی که برگزار شد، مقامی کسب نکرد. در سال ۵۹ و در مسابقات انتخابی جام حذفی تهران، راهآهن هر دو تیم استقلال و پرسپولیس - که پرطرفدارترین تیمهای ایران هستند - را از گردونه مسابقات خارج کرد و لقب گربه سیاه فوتبال ایران را از سوی رسانهها و تماشاگران دریافت کرد. راهآهن اگرچه چند سال در مسابقات باشگاههای تهران موفق ظاهر شد اما با راهاندازی لیگ فوتبال ایران نتوانست در این لیگ حضور پیدا کند تا اینکه در فصل ۸۳ لیگ دسته یک ایران با اقتدار به لیگ برتر فوتبال ایران صعود کرد و پس از سالها دوباره در جمع بزرگان فوتبال ایران قرار گرفت.
راهآهن در اولین فصل حضور در لیگ برتر در رتبه سیزدهم قرار گرفت که مقام خوبی برای یک تیم تازهوارد بود. بعد از آن هم راهآهن به ثبات رسید و از فصل ۸۴ تا به حال در لیگ برتر ایران حضور داشته است. نایبقهرمانی جام حذفی در سال ۱۳۶۱ و قهرمانی در جام اتحادیه باشگاههای ایران در سال ۱۳۸۲ و قهرمانیهای پیدرپی در ردههای پایه از جمله مهمترین افتخارات تیم فوتبال راهآهن است.
پس از چندین فصل حضور در لیگ برتر فوتبال ایران و فراز و نشیبهای متعدد، امسال راهآهن با سرعت زیاد به سمت نابودی پیش میرود. وقتی کنترل قطاری از دست لکوموتیورانش خارج میشود و سرعتش به قدری زیاد میشود که نمیتواند مهارش کرد، به اصطلاح میگویند که قطار، فرار کرده است. حالا به نظر میرسد که قطار فوتبال راهآهن هم فرار کرده و کسی را یارای متوقف کردنش نیست.
تغییر پیاپی مالک باشگاه و در نهایت پدیدهای به نام بابک زنجانی باشگاه راهآهن را به قعر چاه مشکلات انداخت. درآوردن این قربانی از دل چاه کار دشواری است و به نظر نمیرسد که مسکنهای موقتی مثل تغییر سرمربی بتواند دردی از این تیم دوا کند.
راهآهن فصل چهاردهم را با حمید استیلی در نقش مالک، مدیرعامل و سرمربی آغاز کرد ولی در میانههای راه، استیلی از کار خسته شد و رفت تا علی لطیفی جایش را بگیرد. مشکل راهآهن با رفتن استیلی و آمدن لطیفی کمتر که نشد، بیشتر هم شد چون سرمربی جوان و بیتجربه راهآهن تنها پس از سه هفته و با سه باخت متوالی از کار برکنار شد و تیم را با مشکلاتش تنها گذاشت.
در ادامه فرهاد کاظمی با تجربه هدایت راهاهن را بر عهده گرفت و یک برد خوب به همراه این تیم کسب کرد اما نتایج راهآهن در طول فصل آنقدر بد و ناامیدکننده بوده که دیگر امید چندانی به نجاتش نیست. راهآهن در حالی پس از هفتهها یک برد به دست آورد که به همراه سه تیم 19 امتیازی دیگر در قعر جدول به سر میبرد.
راهآهن برای ماندن در لیگ برتر باید با نفت مسجدسلیمان، گسترش فولاد و استقلال خوزستان رقابت کند. دو تیم خوزستانی و پرطرفدار و یک تیم تبریزی با ساختار حرفهای رقبای آسانی برای راهآهن بحرانزده نیستند.
متولیان ورزش تهران اگر دلسوز فوتبال قدیمی و پرافتخار پایتخت هستند، باید برای جلوگیری از نابودی تیمهای ریشهدار تهرانی مانند راهآهن، چارهای اندیشه کنند وگرنه باید شاهد انحلال و اضمحلال آنها یکی پس از دیگری باشیم.
تیمی که روزگاری "گربه سیاه" استقلال و پرسپولیس لقب گرفته بود هر لحظه ممکن است تعادلش را از دست بدهد و سقوط کند. لکوموتیورانان فوتبال ایران این روزها تنها میتوانند به آینده دل خوش کنند؛ آیندهای که شاید در آن بار دیگر جشن صعود به لیگ برتر را بگیرند و این بار با قدرت بیشتر و با ساختار بهتر پا به میدان رقابت حرفهایها بگذارند. اما حقیقت این است که در دنیای فوتبال ایران، در دنیایی که پول و رابطه حرف اول را میزند، در دنیایی که حرفهای بودن با حرف و شعار معنی میشود و ظهور مییابد و در دنیایی که تیمهای سازنده رو به انزوا و انحلال میروند و دلالی و تنبلی و کسالت مثل قارچ در آن رشد میکند، سرنوشت امثال راهآهن خاموشی و فراموشی است.
تیمهای زیادی در طول سالیان گذشته از بین رفته و دیگر اثری از آنها دیده نمیشود. هما، عقاب، شاهین، دارایی، شعاع و بانک ملی تنها چند نمونه از این باشگاهها هستند. حال و روز آنها که ماندهاند هم اما چندان تعریفی نیست. پرسپولیس، استقلال، راهآهن، آرارات، نفت آبادان، شاهین بوشهر، ملوان و مانند اینها اگرچه امروز وجود دارند اما با مشکلات مالی و ساختاری فراوانی که دارند، کمیت کارشان لنگ است.
این جا قرار است درباره یکی از این تیمها حرف بزنیم. تیمی که روزگاری نگین فوتبال تهران بود و بزرگان زیادی را به فوتبال ایران تحویل داد: راهآهن تهران. هرچند هنوز هم در تهران تمرین و از حریفانش میزبانی میکند، چند سالی است که به راهآهن شهرری تغییر نام داده است. البته این تنها تغییر نام باشگاه قدیمی تهران نیست؛ چرا که با هر تغییر مالکیتی یک پسوند یا پیشوند به نام باشگاه اضافه شده و سپس کم شده است.
راهآهن زمانی باشگاه پر رفت و آمدی بود. بازیکنان نامداری در این تیم رشد کردند و به تیمهای نامدارتر راه یافتند. فرشاد پیوس، رحمان رضایی، نصرالله عبداللهی، خداداد عزیزی، بهتاش فریبا، مهدی و مرتضی فنونیزاده، امیر قلعهنویی، اکبر کارگرجم، مهرداد میناوند و مهدی تارتار بازیکنان نامآشنای راهآهن بودهاند.
تولد باشگاه راهآهن در ورزش ایران به سال ۱۳۱۶ برمیگردد که اولین تیمهای ورزشی راهآهن زیر نظر شرکت راهآهن ایران تشکیل شد. راهآهن برای اولین بار در مسابقات قهرمانی باشگاههای تهران در سال ۱۳۱۸ شرکت کرد و در اولین بازی رسمی تاریخ خود مقابل تیم بازرگانی قرار گرفت و با نتیجه ۱۱ بر صفر این تیم را شکست داد. چند سال بعد، وقوع جنگ جهانی دوم باعث تعطیلی فعالیتهای ورزشی کشور و باشگاه نوپای راهآهن شد. در سالهای دهه ۳۰ فعالیت این باشگاه فقط منحصر به ورزش کارگری بود اما از اوایل دهه ۳۰، باشگاه فعالیتهای خود را در زمینه فوتبال به صورت جدیتر از قبل آغاز کرد و چندین سال در مسابقات فوتبال باشگاههای تهران حضور داشت.
دهه پنجاه شمسی آغاز دوران جدیدی در تاریخ فوتبال راهآهن بود. با راهاندازی جام تخت جمشید، راهآهن یکی از تیمهای تهرانی بود که در این لیگ پذیرفته شد. تیمی که با شروع فعالیتش به لوکوموتیورانان مشهور شده بود در اولین تجربه حضور در لیگ هفتم شد.
پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران، راهآهن در اولین دوره مسابقات رسمی که برگزار شد، مقامی کسب نکرد. در سال ۵۹ و در مسابقات انتخابی جام حذفی تهران، راهآهن هر دو تیم استقلال و پرسپولیس - که پرطرفدارترین تیمهای ایران هستند - را از گردونه مسابقات خارج کرد و لقب گربه سیاه فوتبال ایران را از سوی رسانهها و تماشاگران دریافت کرد. راهآهن اگرچه چند سال در مسابقات باشگاههای تهران موفق ظاهر شد اما با راهاندازی لیگ فوتبال ایران نتوانست در این لیگ حضور پیدا کند تا اینکه در فصل ۸۳ لیگ دسته یک ایران با اقتدار به لیگ برتر فوتبال ایران صعود کرد و پس از سالها دوباره در جمع بزرگان فوتبال ایران قرار گرفت.
راهآهن در اولین فصل حضور در لیگ برتر در رتبه سیزدهم قرار گرفت که مقام خوبی برای یک تیم تازهوارد بود. بعد از آن هم راهآهن به ثبات رسید و از فصل ۸۴ تا به حال در لیگ برتر ایران حضور داشته است. نایبقهرمانی جام حذفی در سال ۱۳۶۱ و قهرمانی در جام اتحادیه باشگاههای ایران در سال ۱۳۸۲ و قهرمانیهای پیدرپی در ردههای پایه از جمله مهمترین افتخارات تیم فوتبال راهآهن است.
پس از چندین فصل حضور در لیگ برتر فوتبال ایران و فراز و نشیبهای متعدد، امسال راهآهن با سرعت زیاد به سمت نابودی پیش میرود. وقتی کنترل قطاری از دست لکوموتیورانش خارج میشود و سرعتش به قدری زیاد میشود که نمیتواند مهارش کرد، به اصطلاح میگویند که قطار، فرار کرده است. حالا به نظر میرسد که قطار فوتبال راهآهن هم فرار کرده و کسی را یارای متوقف کردنش نیست.
تغییر پیاپی مالک باشگاه و در نهایت پدیدهای به نام بابک زنجانی باشگاه راهآهن را به قعر چاه مشکلات انداخت. درآوردن این قربانی از دل چاه کار دشواری است و به نظر نمیرسد که مسکنهای موقتی مثل تغییر سرمربی بتواند دردی از این تیم دوا کند.
راهآهن فصل چهاردهم را با حمید استیلی در نقش مالک، مدیرعامل و سرمربی آغاز کرد ولی در میانههای راه، استیلی از کار خسته شد و رفت تا علی لطیفی جایش را بگیرد. مشکل راهآهن با رفتن استیلی و آمدن لطیفی کمتر که نشد، بیشتر هم شد چون سرمربی جوان و بیتجربه راهآهن تنها پس از سه هفته و با سه باخت متوالی از کار برکنار شد و تیم را با مشکلاتش تنها گذاشت.
در ادامه فرهاد کاظمی با تجربه هدایت راهاهن را بر عهده گرفت و یک برد خوب به همراه این تیم کسب کرد اما نتایج راهآهن در طول فصل آنقدر بد و ناامیدکننده بوده که دیگر امید چندانی به نجاتش نیست. راهآهن در حالی پس از هفتهها یک برد به دست آورد که به همراه سه تیم 19 امتیازی دیگر در قعر جدول به سر میبرد.
راهآهن برای ماندن در لیگ برتر باید با نفت مسجدسلیمان، گسترش فولاد و استقلال خوزستان رقابت کند. دو تیم خوزستانی و پرطرفدار و یک تیم تبریزی با ساختار حرفهای رقبای آسانی برای راهآهن بحرانزده نیستند.
متولیان ورزش تهران اگر دلسوز فوتبال قدیمی و پرافتخار پایتخت هستند، باید برای جلوگیری از نابودی تیمهای ریشهدار تهرانی مانند راهآهن، چارهای اندیشه کنند وگرنه باید شاهد انحلال و اضمحلال آنها یکی پس از دیگری باشیم.
تیمی که روزگاری "گربه سیاه" استقلال و پرسپولیس لقب گرفته بود هر لحظه ممکن است تعادلش را از دست بدهد و سقوط کند. لکوموتیورانان فوتبال ایران این روزها تنها میتوانند به آینده دل خوش کنند؛ آیندهای که شاید در آن بار دیگر جشن صعود به لیگ برتر را بگیرند و این بار با قدرت بیشتر و با ساختار بهتر پا به میدان رقابت حرفهایها بگذارند. اما حقیقت این است که در دنیای فوتبال ایران، در دنیایی که پول و رابطه حرف اول را میزند، در دنیایی که حرفهای بودن با حرف و شعار معنی میشود و ظهور مییابد و در دنیایی که تیمهای سازنده رو به انزوا و انحلال میروند و دلالی و تنبلی و کسالت مثل قارچ در آن رشد میکند، سرنوشت امثال راهآهن خاموشی و فراموشی است.