به گزارش مشرق، همشهري ماه در شماره 50 خود مصاحبه اي تفصيلي از فاطمه رجبي منتشر کرد؛ برخي از سوالهاي اين مصاحبه درباره هاشمي رفسنجاني پرسيده شده و فاطمه رجبي نيز مواضع خود درباره وي را در پاسخ به اين سوالها تشريح کرده است.
سوال/ قبل از اينکه وارد تحليل دولت هاشمي رفسنجاني بشويم اين سؤال را بپرسم که مسأله ذهني شما با آقاي هاشمي در چيست؟ چرا که شما ميگوييد بچههاي شما توقع داشتند کتابهاي آقاي هاشمي را نگه نداريد؟
چون سالهاي سال است که مخالفت من با آقاي هاشمي را ديدهاند.
از چه سالي؟
از زماني که بچههاي من عقلشان رسيده است.
از چه سالي اين مخالفت شروع شده است؟
از اول انقلاب با آقاي هاشمي مخالف بودم.
چرا از اول انقلاب؟
نميدانم چقدر از عمر انقلاب گذشته بود، مخالفتم از آنجايي شروع شد که گوشه يکي از روزنامههاي آن زمان ديدم از قول يکي از خبرنگاران خارجي نوشته بود اکبر هاشمي رفسنجاني، ميرود به قدرتمندترين مرد ايران تبديل شود.
در کدام روزنامه اين خبر را خوانديد؟
کيهان يا اطلاعات. همين جا يک جرقه در ذهنم شکل گرفت. براي من خيلي نکته منفياي بود. امام(ره) را داشتيم که قدرتمندترين مرد جهان بود و شخصيتهاي بسيار بالاتر و توانمندتر از آقاي هاشمي.
آقاي هاشمي که خودش اظهار نظر نکرده بود که من ميخواهم تبديل به قدرتمندترين مرد ايران شوم.
نه گوش کنيد، بهشتي را داشتيم. شهداي محراب بودند. مقام معظم رهبري بود. هاشمي رفسنجاني چه نکتهاي از خودش نشان داده که اين خارجي اين برداشت را کرده است، سؤال من است.
ديگر چه انتقاداتي به آقاي هاشمي داريد؟
وارد شدن اعضاي خانواده ايشان به ميدان کارزار سياست. دختر ايشان به خصوص در فرهنگستيزي کم نگذاشت. من ميگويم پيشگام فرهنگستيزي در عرصه زنان، دختر آقاي هاشمي رفسنجاني بود. روزنامهاي که منتشر ميکرد، عقايدي که در خصوص زنان منتشر ميساخت. چند بار همراه با مردم تهران تظاهرات عليه فعاليتها و اقدامات وي داشتيم. منتها ما را فريب دادند. در طول راه شعارهاي مردم را سانسور و تغيير دادند و عدهاي جلوي مجلس با باتوم جلويمان ايستادند و ما را تهديد کردند که اگر نزديک شويد برخورد ميکنيم. از سوي ديگر واقعاً دختران ايشان چه امتيازاتي داشتند که وارد بسياري از عرصهها شدند. دختر ايشان با يک ديپلم وارد عرصه ورزش ميشود چه تخصص ورزشياي ايشان داشت؟!
شما مطلعيد؟
بله خودشان ميگويند بچههاي حزب جمهوري هم آن وقت ميگفتند حالا اصلاً ديپلم نه ليسانس. تخصصشان چه بود و من اينجا ميگويم من به عنوان دختر يک روحاني ميگويم که اين کارها حريمشکني و سنتشکني در رفتار روحانيون است که آقاي هاشمي خيلي راحت به اين ساختارشکني تن داد. ما به عنوان خانوادههاي روحاني از هاشمي رفسنجاني نميگذريم. حداقل اين حق را براي خود محفوظ داريم. سنتشکني دخترش در عرصه ورزش تا جايي پيش رفت که سندش الآن هم هست که نشريه صبح گزارش داد که در مسابقات ورزش زنانه در پاکستان چنان فاجعه بيحجابي و حرکات موزون پيش ميآيد که بينظير بوتو آنجا را ترک ميکند اما فائزه هاشمي در آنجا مينشيند و به تماشاي ادامه مراسم ميپردازد. هنوز هم اين سؤال پابرجاست که فرزندان ايشان چه شخصيت علمي و سياسي دارند که يکيشان بشود مسئول بيماريهاي خاص، يکي در ورزش، يکي در مترو و...
خيلي در نوشتهها و حرفهايتان هست که مافياي قدرت و ثروت کشور اينان هستند و از واژه هزار فاميل بهره ميگيريد اين هزار فاميل را شما شرعاً بايد آدرس بدهيد.
هزار فاميل را برويد در خيابانها از مردم سراغ بگيريد. يک وقت خطاب به آقاي نيازي هم که رئيس سازمان بازرسي کل کشور که گفته بود من هزار فاميل نميبينم، گفتم بيا در خيابان تا از مردم بپرسيم هزار فاميل چه کساني هستند تا مردم آدرس آنها را بدهند.
خيلي از واژه هاشميزم استفاده ميکنيد منظورتان دقيقاً چيست؟ چه چيزي را ميخواهيد به مخاطبتان القاء کنيد؟
هاشميزم يعني فرهنگي که هرکاري که اينها ميکنند بدون پاسخگويي است و حتي بدون جواز پرسش!
نمونه اين تفکر را کجا مشاهده کرديد؟
هرکاري دلشان ميخواهد، ميکنند و پاسخي در کار نيست. آقاي هاشمي هرچه دلشان ميخواهد ميگويد و حتي حرفي را نسبت به امام(ره) بزند.
خود آقاي هاشمي ثروتمند هستند؟
آقاي هاشمي با پدرم دوستي داشتند. البته ارتباطات خانوادگي نداشتيم مثل اينکه يک روز خانم ايشان در قم به منزل ما آمد و يک بار هم در تهران آمدند. ما منزل ايشان نرفتيم که بدانم ثروتمند هستند يا نه. ولي شنيده بوديم که ارث پدري خانمشان بوده است که کم نبوده است البته الآن هم يک ارث پدري به ما رسيده که الحمدلله نميتوانم مافيا بشوم. براي من خيلي زياد بود، اما اينقدر نبود که بتوانم کاري انجام دهم. اينکه ايشان از قبل ثروت داشتند يک واقعيت است. يعني دروغ است که بگويم با انقلاب ايشان ثروتمند شد، اما وقتي ملت ميگويند فرزندان شما در نفت و گاز و ديگر مسائل شبهه و سؤال وارد ميکنند، ايشان بايد پاسخ بدهد که استعداد و نبوغ ذاتيشان است. بعد آقاي هاشمي ميگويد اينها فقط در کشاورزي هستند پس چرا مهدي هاشمي را مدير نفتي معرفي ميکنند اگر تخصصاش کشاورزي است. پس مديريت در نفت به چه معني است پس چرا محسن هاشمي مدير مترو ميشود.
هاشمي حدود سي سال است که روي ذهن و فکر مردم کار ميکند.
يعني مردم فريب خوردند؟
نه مردم فريب نخوردند. اما گروهي مدافعش هستند. مدافع سياستهايش.
شما که ميگوييد مردم مدافع هاشمي نيستند الآن که نقض ميکنيد حرف خودتان را؟
مردم را نميگويم. خبرگاني که به هاشمي رفسنجاني رأي دادند را ميگويم. آن رأيها در خبرگان رهبري هم براساس اخباري که منتشر شد دختران ايشان هزاران برگه کارت نظارت شوراي نگهبان را در دست داشتند و به نظر من اين رأيها واقعي نيست.
خانم رجبي در جامعه رسانهاي کشور اينگونه استنباط شده است که شما با خانواده هاشمي مشکل شخصي داريد.
الآن شما داريد اين بحث را مطرح ميکنيد. واقعاً از نظر شخصي حساب هاشمي را با خاتمي يکسان نميدانم، هاشمي را داراي مزاياي بيشتري از لحاظ مسائل شخصي نسبت به خاتمي ميدانم.
از نظر شخصي چه مزايايي دارد؟
براي مثال گاهي مواقع به روحاني بودن خود تکيه ميکرد. من هم به عنوان دختر يک روحاني خيلي از اين کار آقاي هاشمي استقبال ميکردم. در زمان رياست جمهوري خودشان يا آقاي خاتمي بود که بازديدي از تلويزيون داشتند، آنجا از ايشان درباره هنرپيشهها و بازيگران سؤال کردند که نظر خود را بگوييد. يک جمله ماندگار که هيچ وقت از ذهن من بيرون نميرود پاسخ دادند، ايشان با لبخند گفتند که من يک طلبه هستم و راجع به هنر از من سؤال نپرسيد. من مدافع هاشمي هستم حرفهاي من دفاع از هاشمي است ايشان بيايد حساب خودش را، لباسش، سابقهاش را از اين رفتار، اعمال و اطرافيان جدا کند. ايشان الآن مدافع سرسخت حزبگرايي شده است. آقاي هاشمي شما زمان خودتان کي حزبگرايي را مطرح ميکرديد. شما زمان خودتان کي مردمگرايي را مطرح ميکرديد. کي به آراي مردم اهميت ميداديد.
شما فکر ميکنيد هاشمي خراب شود من چه نفعي ميبرم؟ نفعي از انتقاد به هاشمي عايد من نميشود که ضرر هم ميکنم چرا که پدر من هم يک روحاني بود.
نقاط ضعف و قوت ديگري در دولت سازندگي هاشمي رفسنجاني نبود که غافل باشيم.
ساخت و سازهايي که نياز جامعه بود واقعاً نقطه مثبت بود واقعاً هم انجام شد هيچ چشم بينايي هم نميتواند منکر اين خدمات بشود. ولي ضربههايي که برنامه توسعه به فرهنگ بومي-اسلامي اين سرزمين زد غيرقابل جبران است. چرا از دل دولت هاشمي، دولت خاتمي بيرون ميآيد؟ کسي که با شعار آزادي و تسامح و تساهل آمد به راحتي در جامعه خون داده رأي ميآورد. يادم ميآيد همان روزهاي انتخابات داخل تاکسي نشسته بودم دو جوان داشتند صحبت ميکردند که به چه کسي رأي بدهند و رسيدند به خاتمي. نگاهشان که کردم ديدم اينها با اين وضعيت و تيپ لباسهايي که دارند چه ربطي به خاتمي با لباس روحاني دارند. بعد شروع به نقد فحاشانه عليه ناطق نوري کردند که من گفتم شخص سومي هم براي رأي دادن به اسم ريشهري هست. گفتند، نه او که وزير اطلاعات بوده و ما هرگز به او رأي نميدهيم. من فهميدم خاتمي چه شخصيتي از خود معرفي کرده است. مگر وزير اطلاعات نظام جمهوري اسلامي بودن اشکال دارد که اينطور عليه آقاي ريشهري موضع ميگرفتند. بيرون آمدن دولت اصلاحات از دولت توسعه نشان ميداد که برنامههاي توسعه نتيجه خود را داده است همان نتايجي که پيش از اين اشاره شد. البته يک نکته مثبت در دولت اصلاحات بود از يک سو 99درصد به اسلام حمله ميکردند و بعد به نظام اسلامي حمله کردند، اما از اين طرف هم براي يک درصد هم راه باز شد تا امثال من بتوانند حرفهاي خود را بزنند.
هاشميزم يعني فرهنگي که هرکاري که اينها ميکنند بدون پاسخگويي است و حتي بدون جواز پرسش!