به گزارش مشرق، عباس سليمي نمين ?? سال مدير مسئول کيهان هوايي بوده و سالهاست که رييس دفتر مطالعات تدوين تاريخ ايران است. وي از پژوهشگران و روزنامهنگاران اصولگراي شناختهشدهاي است که تاکنون ثابت کرده نقدهايش بههيچ وجه براي کسب مقام و منسبي نبوده است. هفته نامه پنجره با او درباره اسفنديار رحيم مشايي گفت و گو کرده که با توجه به نگاهي که به تاريخ ايران دارد، اظهارنظرهاي جالبتوجهي ارائه کرده است.
بدون مقدمه ميروم سر اصل مطلب؛ حرکتها و مواضع و عملکرد غير اصولگرايانه آقاي مشايي ما را بهکجا ميبرد؟
اينکه ما نسبت بههمه مسايل جامعه اشراف داشته باشيم، بسيار خوب است اما در کنار اين اشراف بايد اولويتبنديها را بهصورت دقيق حفظ کنيم و دقت داشته باشيم که از اين اولويت بنديها خارج نشويم. براي هر جامعهاي تهديدات متنوعي وجود دارد و جامعهاي موفق است که در شناخت تهديدات خود دقيق شود و آنها را اولويتبندي کند و در مقابله با تهديدات دچار اشتباه نشود. آقاي احمدينژاد هم بهطور مسلم داراي ضعفها و قوتهايي است و مردم از آنجايي که قوتها را بر ضعفهايش برتر يافتند، او را انتخاب کردند. آقاي احمدينژاد در کنار خصلتهاي خوب سادهزيستي و خدمت به مردم، داراي ضعفهايي هم هست يکي از آن ضعفها اين است که اگر به يک جمعبندي و اعتقادي در مورد يک نفر برسد، خيلي دشوار است که به ايشان بقبولانيم که اين شناخت اصولي نيست. بهعنوان نمونه، اين دشواري را ما در مورد اعتقاد آقاي احمدينژاد به نسبت آقاي مشايي داريم. اينکه ما مسئله آقاي مشايي را خيلي پررنگ کنيم، من آن را يک نکته انحرافي ميدانم و اگر خيلي هم بخواهيم اين موضوع را ناديده بگيريم، باز هم اين را انحرافي ميدانم. بايد مسئله آقاي مشايي را در ذهن داشته باشيم و نسبت به آن هوشيارانه برخورد کنيم. اما اينکه در مسايل جامعهمان آنچنان وزني بهآن بدهيم و مسايل مهمتر را فراموش کنيم، اين يک خطاي استراتژيک خواهد بود. بههمين دليل، من معتقدم بايد آقاي مشايي را در حد يک فرد متملقي که در تملقات خود از مظاهر ديني استفاده ميکند. بدانيم. از اين نبايد بالاتر رفت. بهخصوص درباره کساني که ميخواهند مسلمانتر از پيامبر جلوه کنند که در مورد دينداري آنها بايد تشکيک کرد. وقتي شما در احوال آقاي مشايي مطالعه ميکنيد، ميبينيد که از پوشش اعتقادي استفاده ميکند براي بيان برخي تملقات نسبت به آقاي احمدينژاد. بهنظر من اگر کمي فرصت بدهيم، کاملا روشن ميشود. نوع تيپهايي که آقاي مشايي دارد در بدنه دولت ميگمارد و افرادي را که ايشان دارد از دولت اصولگرا دفع ميکند بهزودي ماهيت آقاي مشايي را روشن ميکند. شما دقت کنيد که آدمهاي بسيار پاک، معتقد و سالم با برنامهريزي آقاي مشايي از اطراف آقاي احمدينژاد دور شدند و آدمهاي متملق و متظاهر نزديک شدند. خود اين موضوع کنه آقاي مشايي را مشخص ميکند و در آينده همه چيز کاملا روشن خواهد شد.
فکر نميکنيد اين موضوع زماني روشن شود که ديگر دير شده است؟
نه، اينطور نيست. من برخلاف آن چيزي که برخي ميخواهند آقاي مشايي را خيلي بزرگ کنند، ايشان را غير از يک آدم متملقي که به لباس اعتقادي درآمده، نميدانم. آقاي مشايي آمده است و متناسب با سادهزيستي آقاي احمدينژاد تملق ميکند. من نميدانم مثلا هاله نور را چه کسي مطرح کرد ولي اگر چنين حرفي زده شده، قطعا محصول اين نوع تملقات است. البته شما شک نکنيد که براي مقابله با قوتهاي انقلاب اسلامي در هر نوعي که باشد، چينش خاصي صورت ميگيرد. امروز آقاي احمدينژاد قطعا يک نيروي مناسب و توانمندي است و توانسته تحولاتي را در عرصه اجرايي کشور بهوجود بياورد و من فکر ميکنم آقاي مشايي از جمله مواردي است که تلاش ميکند تا اين توانمندي و استعداد را از مسير خدمتگذاري به ملت باز بدارد.
ببينيد اگر کسي هم بخواهد مخالف يک جريان اجتماعي صحبت کند، نميتواند اين همه حرفهاي عجيب و غريب را در مدت زماني کوتاه بگويد. شما فکر ميکنيد اين يک حالت معمولي براي اظهارنظر و ارائه افکار يک شخص است يا اينکه تلاش مضاعفي وجود دارد که يک شخص بخواهد خودش را اينگونه فرياد بزند؟
بهخاطر اينکه آقاي مشايي نميخواهد پيوند آقاي احمدينژاد با آن جاهايي که بايد باشد، برقرار شود. ببينيد يکي از مراکزي که آقاي مشايي سعي ميکند ارتباط آقاي احمدينژاد را با آنجا تيره کند، قم است. اگر دقت بکنيد، هر خيزي که توسط دلسوزان برداشته ميشود براي اينکه ارتباط آقاي احمدينژاد با قم بهعنوان يک مرکز سلامت و پايگاه اصالت بهبود پيدا کند، آقاي مشايي يک حرفي ميزند تا اين ارتباط دوباره دچار مشکل شود.
ميگويند تاريخ تکرار ميشود. آيا در گذشته هم نمونه آقاي مشايي را داشتيم؟
درست است که تاريخ تکرار ميشود اما ملتها از همان سوراخي که چند بار گزيده ميشوند، دوباره گزيده نميشوند. در دوران پس از انقلاب هم موضوع تملق در زمان آقايان هاشمي و خاتمي تأثيرات سويي گذاشت. تملقي که در دوران آقاي هاشمي خيلي زياد بود و در دوران آقاي خاتمي کمتر شد. مردم متوجه اين موضوع شدند که تملق جايگاه قوه مجريه در کشور بسيار ضربه زننده است. براي همين مردم روي چرخش قدرت تأکيد کردند. امروز پديده آقاي مشايي يک پديده نويي نيست و مردم در اين چند سال متوجه شدهاند که تملق چقدر مخرب است و چقدر ميتواند آدمهاي ارزشمند را از مسير خدمتگزاري بهمردم دور کند. چون مردم اين موضوع را فهميدهاند. البته درست است که تملق در دوران آقاي هاشمي و خاتمي از پوشش اشرافيت استفاده ميکرد و الان از يک پوشش ديگر استفاده ميکند اما محتواي آن يکي است و مردم آن را درک ميکنند. آن تملق اشرافيت را ما دفع کرديم، اين هم ديگر بهطريق اولي دفع ميشود و از اين جهت من خيلي نگران نيستم.
موضوع اين نيست، بحث ما اين است که تا کي قرار است بچههاي مذهبي و انقلابي هنرمند و فرهنگي جلوي روشنفکران ذبح شوند تا چهره سياسيون حفظ شود؟
چيزي که من ميخواهم بگويم اين است که آقاي مشايي سه سال ديگر بهنقطه صفر ميرسد. همه تلاشهاي ايشان تا زماني است که مسئول دفتر رييسجمهور است و بعد از آن هيچ جايگاهي ندارد. اگر کسي بگويد بعد از اين دوران جايگاهي دارد، من ميپرسم که در کدام قشر. همين خانم هديه تهراني بعد از اين هيچ احترامي براي آقاي مشايي قائل نخواهد بود. احترام امروز خانم تهراني بهخاطر پولي است که الان از آقاي مشايي دريافت ميکند. آيا در آينده، روحانيت براي ايشان احترامي قائل خواهند بود؟ اهل اعتقاد از کساني که ادعاي ارتباط با عوالم ويژه داشته باشد، بدشان ميآيد و اين را يک نوع تظاهر ميدانند. مردم از کسي که تا دوربين بهسمت او ميرود شروع ميکند بهورد خواندن، بدشان ميآيد. اينکه من ميگويم موضوع آقاي مشايي را خيلي بزرگ نشان ندهيد، بهخاطر اين است که سه سال ديگر موضوع ايشان کاملا تمام است.
دير نيست؟
به هرحال شما بايد قبول کنيد که آقاي احمدينژاد يک سري ضعفهايي هم دارد. ما که نميتوانيم رييسجمهور را از بهشت بياوريم که جامع کمالات باشد و هيچ ايرادي نداشته باشد. ما در مسايل سياسي بايد نسبيگرا باشيم و نبايد بگوييم که اگر ما يک اصولگرا را بهعنوان رييسجمهور انتخاب کرديم و اين شخص ضعفي داشت، بگوييم که پس هيچچيز اين شخص را نميخواهيم. ما آدم اصولگرايي را پيدا کرديم که آدم پرکار و سادهزيست و دلسوزي است اما در عين حال، ضعفهايي هم دارد. در آينده هم همينطور است و رييسجمهورهاي آينده هم ممکن است ضعف هايي داشته باشند.
آيا روشنگري هم نبايد کرد؟
تا حدي که باعث انحراف در دشمنشناسي و شناخت آفتهاي جديتر در جامعه نشود. بايد دانست که اين جريان آمده و خدمات خود را ارائه ميدهد و ضعفهايش را با خود ميبرد و قدرت اين را که ضعفهاي خود را در نظام ما نهادينه کند، ندارد. شما مطمئن باشيد که در پايان اين دوره، برخي از اين آقايان هيچ بدعتي را نميتوانند در نظام ما ايجاد کنند. البته من نميگويم نسبت به آقاي مشايي حساسيت نداشته باشيم اما بيشتر از يک متملق بهمشايي نگاه نکنيم. آقاي مشايي نميتواند هيچ چيزي را در جامعه گسترش دهد. حتي آدمهايي که الان هم در دولت هستند، ميدانم که ميگويند ما بهخاطر اينکه همراه اين دولت اصولگرا باشيم حالا در ظاهر بايد با آقاي مشايي همراه باشيم.
ملت براي اين چرخش قدرت و ماندن اصولگرايان هزينه زيادي کرده است. پس پاسخ بهاين هزينه ملت چه ميشود؟
اين موضوع را دقت کنيم که چرخش قدرت جلوي آفاتي را ميگيرد که اگر جلوي آن گرفته نشود، ديگر قابل اصلاح نخواهد بود. اگر هزينههايي هم در اين راه بدهيم، بهدليل اينکه آفاتي که دفع ميشود بسيار مهلک است، اين هزينهها رقمي نخواهد بود.
فکر نميکنيد با حرکتهاي آقاي مشايي مردم از اين چرخش قدرت بهدست خودشان، پشيمان بشوند؟
وقتي من با همه قشرهايي که مذهبي و انقلابي هستند برخورد ميکنم، ميبينم با وجود اينکه به آقاي مشايي حساسيت و انتقاد دارند اما هنوز پشتيبان آقاي احمدينژاد هستند. اينها بهآقاي احمدينژاد ميگويند که ما تو را قبول داريم ولي آقاي مشايي را يک وصله ناچسب ميدانيم. اين در جامعه ما يک جهش و رشد سياسي است که فردي را انتخاب ميکنند و هم ضعفها را ميبينند هم قوتها را. در گذشته اصلا اينگونه نبود و اگر يک نفر انتخاب ميشد، هيچکس حق نداشت ضعفهاي او را ببيند و بهاو بگويد که تو در اينجاها کارآمدي و در اين موارد غير کارآمد. امروز ملت دستهبندي ميکند و هر چيزي را سر جاي خودش ميگذارد. اين خيلي مهم است که کساني که به آقاي احمدينژاد رأي دادند با علم به ضعفهاي او به او رأي دادند. آقاي احمدينژاد را نور نديدند بلکه نور به طرف انداختند و کامل او را ديدند. مردم آقاي احمدينژاد را يک مدير ديدند که داراي ضعفها و قوتهاست. اين دستاورد بسيار بزرگي است و اصلا نبايد نگران شد و بهاعتقاد من اين عبور ملت به يک مرحله بسيارخشنودکننده است.