کد خبر 41282
تاریخ انتشار: ۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۰:۵۶

روزنامه کيهان در ستون "يادداشت روز" خود به تحليل خبر استعفاي مصلحي پرداخته که متن آن چنين است:

مشرق--- انتشار خبر استعفاي! وزير اطلاعات در ساعات پاياني يکشنبه شب- ساعتي که روزنامه ها زير چاپ رفته اند و توزيع آنها آغاز مي شود- قدري عجيب بود، درست مانند زمان انتشار خبر تغيير وزير امور خارجه در شب تاسوعا که چند روز تعطيلي پشت سر هم افتاده بود و در حالي که او در سفر سنگال به سر مي برد. اصلا انتشار خبر چرا تحت عنوان «استعفا»؟ چرا در خبر منتشره متن استعفايي وجود نداشت؟ برکناري يک مقام مهم بدون هيچ توجيه روشن و واگذاري تحليل آن به رسانه هاي خارجي؟!... ناگهان روز سه شنبه آقاي اسفنديار رحيم مشايي آفتابي مي شود و با الفاظي دوپهلو مي گويد «ابعاد تحولات و قيام هاي مردم منطقه را بايد با علم به قصد و طرح قدرت هاي بزرگ براي تسلط به منطقه تحليل کرد و در لايه هاي پايين تحولات متوقف نشويم. دستگاه هاي مسئول بايد در اسرع وقت ضعف هاي اطلاعاتي و ارتباطي خود را در خصوص تحولات منطقه جبران کنند».
او همچنين مي گويد «نمي توانيم با قاطعيت نتيجه بگيريم که خواسته و افق آرمان مردم اين کشورها دقيقاً همان مطالبات و خواسته هاي ملت ايران است... نداشتن اخبار و تحليل صحيح و دقيق درباره هر يک از اين کشورها و ارتباط همه اين رويدادها با طرح کلان سلطه گران [ارتباط همه اين رويدادها با طرح کلان سلطه گران!!؟] ما را در موضع گيري ها و تصميم گيري ها به اشتباه خواهد انداخت». آيا عزيمت مشايي به دربار شاه اردن و همزمان، گسيل دستيار ارشد او- بقايي- به کاخ علي عبدالله صالح در يمن در راستاي آگاهي از «طرح کلان سلطه گران در ارتباط با همين انقلاب هاي منطقه» بوده است؟! مي توان با چينش چند معلوم در کنار هم، پرده از روي برخي مجهولات برداشت. اظهارات اخير آقاي مشايي را که همزمان در قواره وزير خارجه و اطلاعات ظاهر شده- مانند مواقعي که از موضع وزير فرهنگ و ارشاد يا وزير کشور و رئيس سازمان مديريت و برنامه ريزي سخن مي گويد!- مي توان در کنار اظهارات چندي پيش وي نهاد که از اسلام ايراني دم زد و سندي به دست جريان هاي ضدايراني منطقه ساخت تا بگويند غصه ايراني ها، اسلام نيست، کشورگشايي است! يا در کنار اظهارات ملک عبدالله اردن که گفت ايران در حال تشکيل هلال شيعي و تسخير منطقه است. به راستي سؤال مهمي است که «اردن» کجاي نقشه سياسي خاورميانه جديد و در حال تحول قرار دارد، همچنان که يمن.
ماجراي برکناري وزير اطلاعات يا تغيير وزير خارجه را از دو منظر مي توان ارزيابي کرد. يکي از زاويه تلقي رئيس جمهور محترم، و ديگري از منظر پازل بزرگي به نام تحولات خاورميانه و نگراني جبهه دشمن از نقش ويژه ايران در اين تحولات و آرايش جبهه دشمن.
چه نامي بر تحولات خاورميانه مي توان نهاد؟ 10 سال پيش، استراتژيست هاي تيم بوش از «جنگ جهاني چهارم» و خاورميانه جديد و قرن جديد آمريکايي سخن گفتند؟ کارشان که به بن بست خورد، پاي عنوان جنگ نرم به ميان کشيده شد. امروز سخن از «انقلاب»هاست. اين منطقه همچنان که 4 جنگ را در کمتر از 8 سال در افغانستان و عراق و لبنان و غزه تجربه کرد، چشم به بيداري «اسلامي» در حدفاصل ترکيه و عراق و لبنان و فلسطين و مصر و عربستان و ليبي و تونس و بحرين و يمن و... گشود. در واقع جنگي همه جانبه با مختصات به هم آميخته گرم و سرد، و سخت و نرم در جريان است. يک جنگ بزرگ با جبهه هاي متعدد. بعد از ماتم بزرگ آمريکا در لبنان و غزه و عراق، مصر يکي از 3 رکن مهم سياست خارجي کاخ سفيد در منطقه بود که فرو ريخت. اضطرابي که از ناحيه سرنگوني حسني مبارک به جان سران دو رکن ديگر (اسرائيل و رژيم سعودي) افتاده قابل محاسبه نيست. اين دو ستون ديگر در چه وضعيتي به سر مي برند؟ اگر از اين حقيقت عبور کنيم که سران دو رژيم هر لحظه منتظرند انتفاضه اسلامي از درون مرزهاي فلسطين و عربستان بجوشد، يک نگراني واقعي در تحليل هاي زمامداران هر دو رژيم موج مي زند و آن اينکه مي گويند اسرائيل يا عربستان توسط جبهه مقاومت و کشورهاي دستخوش انقلاب اسلامي «محاصره» شده اند. اسرائيل خود را در محاصره رو به تقويت از جانب لبنان، سوريه، غزه و اينک مصر جديد مي بيند همچنان که عربستان مي داند رژيم پوسيده و وابسته و مرتجعي است که در محاصره عراق، سوريه و به تدريج مصر و بحرين و يمن انقلابي قرار گرفته است. در اين ميان هر دو کشور نگراني ويژه اي نسبت به انتفاضه مشابه در «اردن» دارند، کشوري همجوار اسرائيل و عربستان.
آنها با نگراني، دوام يا اسقاط ملک عبدالله اردني را رصد مي کنند و يقين دارند اگر اين ديوار تيغه اي فرو بريزد چهارراه بزرگي در قلب خاورميانه گشوده مي شود، چندان که يکي از مقامات ارشد صهيونيستي چند ماه پيش گفته بود فرو ريختن اردن در همسايگي عراق جديد يعني پيش آمدن و رسيدن ايران از شرق به مرزهاي اسرائيل. براساس اين واقعيات، جاي سؤال دارد که دور زدن وزارت خارجه- دستگاه زير نظر رئيس جمهور محترم- و ارتباط ويژه با پادشاه اسلام ستيز و مطلقاً آمريکايي اردن واجد چه معنايي مي تواند باشد؟ جز بازي در زمين و نقشه دشمن؟ خوش بينانه اگر بنگريم آقاي مشايي به اعتبار خامي و ناپختگي، وارد اين بازي شده که بايد گفت اگر خامي بوده چرا وارد اين گود شده و به رغم مخالفت وزارت خارجه و ساير نهادهاي ذي ربط، اصرار بر تداوم بازي در زمين دشمن وجود داشته است و چرا بايد آقاي مشايي و تيم وي به جاي توبيخ شدن، وزارت خارجه يا اطلاعات را سرزنش کنند؟ اما اگر از اين خوش گماني عبور کنيم- که اصرار بر تداوم راه غلط، اين خوش گماني را نقض مي کند- تحليل ديگر اين خواهد بود که صرف نظر از تصور و تلقي رئيس جمهور محترم، دور زدن وزارت خارجه و بسترسازي براي فشلي و کم کاري آن در طول يک سال اخير، براساس سناريويي شک برانگيز و هماهنگ صورت گرفته است، سناريويي که فاز ديگر آن از مدت ها قبل متوجه وزارت اطلاعات به عنوان چشم رصدگر و مشت اقتدار نظام در برابر فتنه گران داخلي و خارجي بوده است. اين سناريو يک بار 13 سال پيش- به بهانه قتل هاي زنجيره اي- در دولت اصلاحات به شکل علني و «شمشير از رو» عليه وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي به اجرا درآمد تا اگر توانست به طور کامل اين نهاد را «قفل» کند اما اگر هم اين هدف حداکثري اجرايي نشد، بتوان وزارت را به انفعال و فشلي کشاند. سناريوي مذکور همواره در دستورکار سرويس هاي سه گانه سيا، موساد و اينتليجنس سرويس قرار داشته است. وزارت اطلاعات به ويژه طي 2 سؤال اخير به خاطر نقش آفريني هاي درخشان و کم سابقه(از جمله در برابر فتنه 88 و شبکه موساد و گروهک ريگي و...) مورد حقد و کينه دشمنان تابلودار نظام و سرويس هاي بيگانه اي قرار داشته که انهدام سناريوي 20 ساله خود را در فتنه سبز به چشم مي ديدند.
خيال و نقشه دشمنان، به تضعيف دستگاه هايي چون وزارت خارجه و اطلاعات محدود نمي شود. آنها در شطرنج بزرگ خاورميانه و درحالي که در معرض هزيمت کامل قرار گرفته اند، به کليت دولت اصولگرا و رئيس جمهور آن به چشم يک خاکريز بزرگ مي نگرند. اين تحليل راز مگويي نيست و بارها در کلام سياستمداران و تحليل گران آمريکايي و اسرائيلي و انگليسي منتشر شده که غرب چه در چالش هسته اي و چه درباره تغيير نقشه وجغرافياي سياسي خاورميانه، پروژه را با اصلاح طلبان بسته و تمام کرده بود اما روي کارآمدن اصولگرايان به ويژه احمدي نژاد و اطاعت و هماهنگي آنها با رهبري که تدبير و شجاعت را به هم آميخته، هر دو پروژه را به ضدخود تبديل کرد. آنها مي دانند که ضربه بزرگ را از اضمحلال سناريوي حاکميت دوگانه و انسجام حاکميت زيرلواي ولايت فقيه خورده اند و بنابراين ضربه را بايد به خاکريز اول نظام- يعني دولت و رئيس جمهور- بزنند اما نه از روبرو، بلکه از عمق دولت! و نه با گارد تقابل بلکه با نفوذ به روش اسب تروا. در شطرنج نيز وقتي مهره هاي دو حريف به مقابل هم مي رسند و يکديگر را سد مي کنند، تنها مهره اي که امکان دور زدن و پريدن از روي مهره هاي حريف را دارد، مهره اسب است. اصطلاح نظامي آن- اگرچه نارسا- پياده کردن چترباز در عمق جبهه حريف و اصطلاح اطلاعاتي آن نفوذ و همرنگي و زدن شبيخون به هنگام غفلت از عمق جبهه مقابل است.
فتنه سال 88 از چنين تحليلي برآمد چرا که طيفي در غرب مانند شيمون پرز به اين پروژه رسيده بودند که «جنگ با جمهوري اسلامي از داخل مرزهاي ايران آغاز مي شود و اپوزيسيون سبز به نيابت از ما با رژيم مي جنگند». قرائن و شواهد بسيار نشان مي دهد دشمن پس از هزيمت در آن فتنه، درصدد است به خاکريز اول نظام- دولت مکتبي و اصولگرا - از درون آن و به واسطه ايجاد تقابل و بن بست با نظام آسيب بزند، از جمله به علت کينه اي که نسبت به خط شکني احمدي نژاد و کليت دولت اصولگرا در برابر جبهه استکبار دارد و فارغ از اين که رئيس جمهور در ذهن خويش چه تصور و قضاوتي مي کند. در اين فاز، آشکار است که فرقه انحرافي چند نفره- و البته وصل شده با عقبه و بقاياي فتنه سبز- تقلا مي کند سناريوي مرده حاکميت دوگانه را به هر قيمت ولو رفتارهاي انتحاري زنده کند. براي آمريکايي که در وضعيت مرگ و زندگي مجبور شد پشت نوکران 30 ساله را به اعتبار وخامت اوضاع در خاورميانه خالي کند، فرمان انتحار مهره هاي کم بهاتر در ايران به طريق اولي واجب است، اتفاقي که درباره برخي سران خاکستري فتنه سبز هم رخ داد.
احمدي نژاد در جبهه ولايت بارها به صف دشمن زده و در کنار پرچمداري، خط شکني کرده است. درست به دليل همين خدمتگزاري و عدالت خواهي و دشمن ستيزي هم بود که مورد تأييد و حمايت و پشتيباني جبهه بزرگ اصولگرايان و مقتداي فرزانه انقلاب قرار گرفت. اما تحرکات روشني در جريان است تا در اين اتفاق و انسجام و اتحاد رخنه اندازد و وقتي ميان دولت و نظام فاصله انداخت، ابتدا با دولت و سپس با اصل نظام جمهوري اسلامي به عنوان خارچشم جبهه استکبار تسويه حساب کند. هدف اين پروژه زدن رگ و ريشه هاي حيات دولت به دست برخي عناصر نفوذي است. کدام درخت با قطع ريشه ها مي تواند ادامه حيات دهد؟ اصولگرايي سرمايه بزرگ نظام ماست و نظام و جبهه اصولگرايان نمي گذارند غباري بر اين سرمايه بنشيند تا چه رسد به آسيب يا غارت اعتبار آن. با اين حال بايد کلام حضرت امام خميني(ره) را متذکر شد که مي فرمودند اگر غفلت کنيم، توهم پيروزي براي ما سستي مي آورد و ريشه هاي گنديده براي توطئه به هم مي رسند.
ملت و مسئولان ما رمز پيروزي را مي دانند. مکتب ما شاقول روشني درکف مؤمنان قرار داده است. «به پروردگارت سوگند ايمان نمي آورند مگر آن که در مشاجرات، حکميت نزد تو آورند، سپس در نفس خويش هيچ حرجي نسبت به حکمي که دادي پيدا نکنند و تسليم کامل باشند (سوره نساء- آيه 65). انقلاب اسلامي ما را همين فرمول معجزه آسا در طوفان هاي بزرگ پيش برد و نگين يکدانه حلقه انقلاب ها و رويدادهاي بزرگ خاورميانه کرد. در مقابل، زحمت هايي که در اين سه دهه پديد آمد ناشي از برخي غفلت ها بود که اصحاب جبهه حق کردند تا زبان بريده دشمنان دراز شد. بارها فتنه از سيماي زشت خود نقاب گشود و شاهد بازاري! شد چون ناشنيده مانده بود هشدار اميرمؤمنان(ع) درباره آغاز تکوين آن؛ «... و اگر حق خالص مي ماند و با باطل نمي آميخت، زبان معاندان از ملامت حق کوتاه و قطع مي شد» (خطبه 50 نهج البلاغه).
احمدي نژاد که اراده کرد پا جاي پاي شهيد رجايي- مرد مکتبي مقلد امام- بگذارد، بارها دشمن را به عزا نشاند و دوستان انقلاب در جاي جاي خاورميانه را شادمان کرد. اين روزها که مسلمانان بي پناه در بحرين و يمن و ليبي و عربستان و فلسطين و... به خاک و خون کشيده مي شوند و زير شکنجه دژخيمان مظلومانه و بي سروصدا جان مي سپارند، تنها اميدشان به جمهوري اسلامي است. اکنون اولين و مهم ترين مسئوليت، رسيدن به فرياد آنهاست و هرکاري جز اين، خيانت به امت اسلامي و شراکت در ريختن خون آنان است. هيچ روزي - به ويژه امروز- روز شاد کردن دشمن نيست. امروز روز نااميد کردن دشمنان و شتافتن به ياري مظلومان منطقه است. امروز روز لبيک است نه روز اما و اگر و ليک. خدا نياورد روزي را که شرمنده رسول خدا، اميرمؤمنان و فاطمه زهرا(عليهم السلام) شويم به خاطر خالي کردن پشت مستضعفان انقلابي جهان و غفلت از مرز جبهه دوست و دشمن. امروز روز شوکت جبهه اميرمؤمنان(ع) به برکت دلاوري مالک اشترها و عمارهاست، اگر از اشعث ها غفلت نشود. انتظار آن است که احمدي نژاد، مالک اشتر باشد حتي اگر اين بار در تشخيص اين که تير پرتاب شده از جانب دشمن - با امضاي «م ن عبدالله الناصح»!- از سر خيانت و فريب است، به خطا رفته باشد. بنده خيرخواه خدا و مشق آموزه هاي دشمن؟!
محمد ايماني