فرایند آمریکایی شدن فوتبال آغاز شده و حملات اخیر به فیفا و تمام اتفاقات را باید در این راستا دید که یک کودتا علیه این ورزش است.

گروه ورزشی مشرق- ریشه‌های فوتبال یا همان چیزی که در آمریکا Soccer خوانده می‌شود، با توجه به رسوایی‌ها و افشاگری‌هایی که در رابطه با فساد، اخیراً صورت گرفته و رخ داده کاملا متزلزل شده است.

این موضوع ممکن است برای مقامات عالیرتبه فیفا که استثنائاً پاک و مبرا بوده‌اند مناسب و جالب باشد و شاید این افراد بتوانند در این شلوغی به جایگاهی بهتر برسند و رشد کنند؛ اما اگر همه ماجرا به همین حد و سطح خلاصه شود، ابعاد بسیاری از موضوع پنهان می‌ماند و در تصویر کلی از یک فساد تاریخی در یک سازمان ورزشی جهانی، گم می‌شوند.

البته بسیاری از مردم نسبت به این نوع پردازش به موضوع معترضند. آنها اعتقاد دارند که اتفاقاً اصل موضوع هم همین است که عده‌ای از مقامات عالیرتبه فیفا رشوه گرفته و متهم به فساد هستند و باید برابر قانون با آنها برخورد شود، همین.


اما انصافا موضوع فقط همین نیست. در جریان همین رشوه گرفتن‌ها میزبانی از جام جهانی در سالهای 2018 و 2022 برای روسیه و قطر شکل گرفت. البته سپ بلاتر هم چند ساعت پس از پیروزی در انتخابات فیفا، استعفا کرد و سوالی که در همان لحظه در ذهن مردم  و خبرنگاران نقش بست، این که او تا چه حد در این فساد نقش داشته و دارد؟ او چه اطلاعاتی دارد که ممکن است به خاطر افشای آنها برای برخی دردسر درست کند؟ نکند او در یک تصادف ساختگی بمیرد!

البته فهرست متهمان و مجرمان بسیار طولانی و بلند بالاست. مسلم است زمان زیادی طول خواهد کشید تا تکلیف این پرونده قطور روشن شود. چندان هم نباید به پایان خوش این فیلم سینمایی خوش بین و امیدوار باشیم. امید به این که همه مجرمان به جزای خود برسند. این هرگز شدنی نیست.

اما یک چیز خیلی روشن است؛ آن هم این که آبشاری از اشتباهات به صورت تصادفی و ناگهانی بر سر فیفا سرازیر نمی‌شود. مدیریت معیوب و پر از ایراد در سازمان جهانی فوتبال باعث شده تا چنین مشکلات بزرگی رخ دهد. خطراتی که ممکن است از همین بخش متوجه دنیا شود، بسیار روشن و واضح هستند. بخش عظیمی از ثروت نجومی آرام گرفته در دنیای فوتبال، ممکن است از آن خارج شده و در جای دیگری هزینه شود. ثروتمندانی که مدت ها پول خود را صرف قاچاق کالا یا مواد مخدر می‌کردند، مدتی بود به هزینه کردن در دنیای درآمدزای فوتبال راضی شده بودند اما حالا که چنین سازمان فاسد و خطرناکی را رویت کرده‌اند، دلیلی برای ادامه مهربانی با آن ندارند و شاید ثروت خود را جای دیگری به جریان بیندازند.

راه حل روشن و واضحی پیش روی فیفا قرار دارد. حالا دیگر همه می‌دانند که فیفا از سال های سال قبل، دچار تب دیکتاتوری شده و ماجرای "یک کشور – یک رای" تنها در حد شعار در این سازمان معنا شده است. گویی یک شورای امنیت پنهان، در قلب فیفا وجود داشته و هر کاری که دلش خواسته، کرده است. رای این همه کشور هم گویا تاثیری در اصل سیاست‌های فیفا نداشته و ندارد. وقتی سازمان ملل متحد در جهان خود را برابر ده‌ها سازمان بسیار بزرگتر می‌بیند، دیگر اعتماد به نفسی ندارد. دیگر دلیلی برای جنگیدن با ظالمان نمی‌بیند. دیگر از هر تلاشی برای برقراری عدالت صرف نظر می‌کند؛ اما همیشه ویترینی از مساوات و عدالت را دور تا دور ساختمانش می‌چیند تا همچنان دوستش بدارند و تعطیل نشود. فیفا هم دچار همین مشکل شده است، او خیلی کوچکتر از میزان قدرتی بود که در اختیارش گذاشته بودند و شاید ظرفیت این همه بزرگی را نداشت. از خود بیخود شد و دست به کارهایی زد که مدیران جهانی را خوش نیامد، اشتباه کرد و باعث شد تا خشم آمریکا و انگلیس برانگیخته شود. این بزرگترین اشتباه فیفا بود، این سازمان به ظاهر بزرگ اما به غایت کوچک نباید آمریکا را عصبانی می‌کرد!


اگر فیفا کنترل بیشتری بر عملکرد خود داشت، اگر نظارت بیشتری بر سازمانش وجود داشت، فسادش هم کمتر می‌شد. این یک حقیقت است. در آمریکا آنچه اهمیت ندارد، فوتبال است. کل کشور را تب بسکتبال، هاکی و بیس بال گرفته و مردم گاهی به بهانه تیم ملی و تبلیغاتی که برای ملی گرایی صورت می‌گیرد، کمی با فوتبال آشتی می‌کنند؛ آنهم به این شرط که بلیت‌ها ارزان باشد و آب و هوا خوب و جشنی هم قبل یا بعد از مسابقه برپا شود تا به کسی بد نگذرد. در چنین شرایطی اصرار شدید آمریکا برای داشتن امتیاز میزبانی جام جهانی هرگز به خاطر مردم نیست؛ بلکه به خاطر دو هدف عمده است. اول اینکه بار دیگر آمریکا به دنیا معرفی شود و وجهه منفی این کشور به خاطر جنگ‌ها، تحریم‌ها و ... تا حدودی تلطیف شود. دوم اینکه روسیه، کشوری که تحت تحریم آمریکا است از میزبانی جام جهانی هم محروم شود.

مشکل بزرگ فوتبال در کل این است که باید آمریکایی شود و به آمریکایی شدن تن نمی‌دهد. البته که این آمریکایی شدن می تواند معانی زیادی داشته باشد اما در یک سطح پایین و معمولی هم می‌شود به این موضوع پرداختف مثلا چرا باید فوتبال آمریکایی دو داور اصلی داشته باشد، بسکتبال ۳ داور و اما فوتبال تنها یک داور؟

اگر امکان بازبینی و ویدئو چک در فوتبال وجود داشته باشد، اگر بیش از یک داور آنهم خارج از زمین و در حالتی کاملا مسلط حضور داشته باشد، بسیاری از خطاها و درگیری‌ها در فوتبال تشخیص داده می‌شوند و تعداد خطاها و خشونت‌ها هم کمتر می‌شود. سیستم مجازات در فوتبال هم زیادی شدید است و داور که می‌بیند با یک کارت زرد، بازیکنی را به مرز اخراج نزدیک می‌کند به این راحتی به او کارت زرد نمی‌دهد؛ در حالی که مثلا در هاکی یا در فوتبال آمریکایی اخراج یک بازیکن ربطی به بازی بعدی ندارد و برای دقایقی مجبور می‌شود خارج از زمین بماند.


قوانین فوتبال ایراد زیادی دارند و اصلاح آنها هم در یک روز و یک ماه شدنی نیست. از طرفی، فوتبال و فیفا به شرط اصلاح و رشد قانونی و پیشرفت مدیریتی باز هم نباید فراموش کنند که مستقل نیستند و بزرگی خود را مدیون فضای بزرگی هستند که آن را هدیه گرفته‌اند و کوچکی خود را پشت سر آن پنهان کرده‌اند. فرایند آمریکایی شدن فوتبال خوب پیش می‌رود و بعید است که آمریکا با این تلاش جدی و حملات پرهزینه به ساختمان فیفا، به اهدافش نرسد، این فوتبال هم در قوانین خود آمریکایی تر خواهد شد و هم در مالکیت خود.

× ریچارد اپستین (استاد دانشکده حقوق دانشگاه شیکاگو و دانشگاه نیویورک)