به گزارش مشرق، از منظر جامعه شناختی میتوان مخالفان نظام سیاسی آل سعودی را به پنج گروه عمده تقسیم کرد. نخستین گروه از منتقدان داخلی، شاهزادگان لیبرال سعودی هستند؛ این مجموعه حامی روند و ارزشهای مدرنیزاسیون هستند، و گرایشات پارلمانتالیستی دارند.
بخش دوم منتقدان، نیروهای محافظه کار هستند؛ آنها بر این باوراند که جامعه عربستان آمریکاییزه شده است، و اصلاحات انجام شده جامعه عربستان را از دستگاه ایدئولوژیک وهابی دور کرده است.
سومین گروه از منتقدان سعودی، مقام های نظامی و امنیتی مانند شاهزاده بندر سلطان هستند؛ آنها بر این باورند که حکومت عربستان توانایی مشارکت مستقیم در منازعات منطقه را ندارد؛ لذا عربستان سعودی نیاز به جنگی داردکه موقعیت اش را در منطقه تثبیت کند. این مجموعه بزرگترین گروه منتقد در عربستان را تشکیل میدهند، و دستگاه ایدئولوژیک، درآمد سرشار نفتی و البته فضای نظامی – امنیتی را در اختیار گرفته است. ملک سلمان پادشاه جدید سعودی نیز دست این مجموعه ها را در ساخت سیاسی باز گذارده است.
بخش چهارم منتقدان و مخالفان، گروههای شیعی( به ویژه در استان قطیف) هستند. مخالفت آنها به این واقعیات باز میگردد: نظام عربستان حقوق شیعیان (که اقلیت بزرگی در عربستان است)را رعایت نمی کند، گرفتاری های بسیار برای آنها ایجاد کرده است، تقسیم ناعادلانه درآمد نفتی در ارتباط با شیعیان، و فقدان حضور شیعیان حتی در مجلس مشورتی فرمایشی رژیم . شیعیان عربستان از ایران و موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه تاثیر میپذیرند. به همین دلیل عربستان این شیعیان به چشم بیگانه (به گونه ای که این ها به رژیمی خارج از مرزهای سعودی وابسته هستند) مینگرد.
پنجمین گروه از منتقدان و مخالفان سعودی، شامل نیروهای اجتماعی میشود که حامل ارزشها و مطالبات نوین از جمله آزادی اجتماعی و حقوق مدنی هستند. بخش های از جامعه تحصیل کرده، زنان و جوانان جامعه عربستان از این جمله اند. براین اساس آنها از یکسو منتقد وضعیت اجتماعی حاکم و گرایشات رادیکال سلفی- وهابی هستند و از دگرسو منقد مصرف زدگی اقتصادی جامعه و حکومت بهش مار می آِیند.
گروههای مخالف عمده و به طور مشخص شیعیان، جوانان و زنان با گرایش های لیبرال به دنبال انتخابات آزاد، پارلمانتاریسم و لیبرالیسم سیاسی هستند. نکته آنجاست که تعداد این گروههای اجتماعی در حال افزایش است. در همین راستا در دوران ملک عبداله نوعی از پروستریکا در عربستان سعودی رخ داد. هرچند فضای اجتماعی جامعه سعودی به گونه ای نیست که معترضان به خیابان ها آمده و خواسته های خود را اعلام کنند و یا با شیعیان اتحاد علنی بیابند. لذا در شرایط کنونی این مجموعه های منتقد در موقعیت قدرتمندی نیستند که بتوانند تاثیر مهمی بر معادلات سیاسی آل سعود داشته باشند.
منشا بحران درون سیستم چیست؟
بزرگترین شکاف در داخل ساختار حکومت به بافت حکومت آل سعود مربوط می شود، رژیمی که بر اساس حاکمیت یک قبیله شکل گرفته، فرزندان یکی پس از دیگری، حکومت می کنند ظرفیت بالایی برای بحران دارد؛ ، تعداد زیاد شاهزادگان است، توزیع ناعادلانه ثروت ، نگرش هایی که دلالت بر خودخواهی و رقابت منفی برای کسب قدرت سیاسی دارد و... میتواند منشا انواع بحرانهای درون ساختاری گردد. با آمدن ملک سلمان به نظر می رسد به صورت موقت این شکاف ها التیام یافته است. اما ساز و کار انتقال قدرت و رقابت شدید برای تصرف نهاد سلطنت، نظام آل سعود را از درون میخورد و تحلیل میبرد.
ایران، عامل وحدت یا تفرقه؟
جامعه عربستان جامعه متکثری نظیر جامعه ایران نیست، که شاهد وجود انواع گروه های اجتماعی باشیم. از این روی شکاف درون نظام آل سعود را نمی توان جدی گرفت، چراکه تفاوت های ماهوی بین این مجموعه ها وجود ندارد. طیف گروههای میانه رو و گروههای سلفی در مقامعمل یکسان رفتار میکنند. . به طور مثال میان نگرش آقای بندر بن سلطان با آقای عادل الجبیر تفاوت چندانی نمی توان یافت؛ چراکه هردو نگاه مشترکی به ایالات متحده به عنوان متحد استراتژیک ، به وحدت وهابی ،و به جنبش های رادیکال-سلفی فراسوی مرزهای شبه جزیره عرب دارند. آنها به داعش کمک می کرده و اکنون نیز کمک می کنند. همانطور که با قبلا حوثی ها جنگ می کردند و اکنون نیز همین جنگ جریان دارد. در این بین میان آنجه مهم مینماید کاهش مشروعیت و بحران مقبولیت مدل حاکمیتی آل سعودی است. آل سعود برای بازسازی مشروعیت از دست رفته اش گاه به سلفی گری، و گاه به درآمدهای متوسل می شود. علیرغم این یکدستی و وحدت رویه ظاهری، ساختار سیاسی عربستان شکاف های جدی دارد.
مساله ایران از عوامل اساسی بروز اختلاف در ساخت سیاسی عربستان است. در واقع نحوه مواجهه و اتخاذ راهبرد در مقابل جمهوری اسلامی، و اساسا "چه باید کرد " عربستان در مقابل ایران نوعی اختلاف نظر جدی را بازتولید میکند. سوالاتی چون آیا باید با ایران مصالحه کرد یا جنگید؟ و آیا باید به صورت نیابتی با ایران جنگید؟
مضافا آنکه کنش و واکنش های دولت ایالات متحده نیز از عوامل تاثیرگذار بر رفتار سیاست خارجی عربستان است. سعودی ها گمان می کنند، ایالات متحده آمریکا امتیازهای مهمی به جمهوری اسلامی ایران می دهد، لذا امریکا دیگر آن متحد لجستیک نیمه قرن گذشته برای عربستان سعودی نیست و عربستان باید مستقلا به دنبال منافع خود در منطقه باشد. این تحلیل باعث شد تعدادی از شاهزادگان سعودی به سمت نزدیکی با اسرائیل ' گرایش یابند. این موضوع در هفته های اخیر در رسانه ها انعکاس یافت . چنانچه یکی از مدیران ارشد سازمان امنیت عربستان سعودی، با مدیر کل وزارت خارجه اسرائیل ملاقات داشته است. اسرائیل و عربستان تصور می کنند ایالات متحده امتیازهای بزرگی را به جمهوری اسلامی داده است، درنتیجه این تحلیل زمینه همگرایی میان این دو کشور فرا رسیده است.
آینده شناسی مخالفان آل سعود
مهم ترین عامل موثر بر آینده مخالفان آل سعود، تحولات یمن و بحرین است. با اینکه تحولات بحرین تا حدودی مهار شده است، اما اگر در یمن حوثی ها استقرار یابند و عملیات عربستان سعودی شکست بخورد ، قطیف میتواند به سمت اعتصاب یا آشوب هدایت شود.
میتوان گفت راه برون رفت جامعه سعودی از ائتلاف گروههای اجتماعی ناراضی و منتقد وضع موجود میگذرد؛ نیروهای همچون شیعیان و گروههای لیبرال. نیز گروههای اجتماعی نظیر زنان و جوانان میتوانند جنبش اعتراضی در آینده را شکل دهند. همچنین برخی از شاهزاده های میانه رو تر که تحصیل کرده از جنبش زنان و جوانان حمایت می کنند.
آینده اختلافات در خاندان آل سعود
به نظر می رسد عصر ائتلاف میان سلفی های نظامی و نظامیان سلفی آغاز شده است. آنچه این گروهها در آینده به دنبال آن هستند مشابه همان چیزی که هم اکنون خاورمیانه به خود می بیند در قالب داعش. ماهیت حکومت ملک سلمان با آنچه در موصل توسط داعش جاری میشود، تمایزی نمی کند. عربستان سعی دارد همچنان در قالب جنگ نیابتی نیات مقابله جویانه خود را دنبال کند. این تصور که اختلافات داخل سیستم سعودی الزاما باعث فروپاشی این رژیم می شود، نادرست است؛ فروپاشی این رژیم به تحولات جامعه عربستان و جنبش های احتمالا قدرتمندتر اجتماعی در آینده ، بازمی گردد.