«اين هم روايتي است. به روال سي و چند سال گذشته، امروز هم در راهپيمايي روز قدس به عنوان نمادي از ايستادگي مقابل ظلم، عازم خيابان انقلاب شدم.
بسياري از مردم؛ پير و جوان و زن و مرد و كودك در زير آفتاب داغ نيمروزي تيرماه آمده بودند و با چهرههاي گشاده آشنايي ميدادند و حتي برخي در فرصتي كوتاه، طي راه به بيان مسائل ميپرداختند. اما در اين ميان، گروهي اندك البته با صدايي بلند و به نظر هدايتشده هم بودند كه در بزنگاههايي جلو آمدند و با پرخاش، مسائلي را مطرح كردند.
مثلا اين كه چرا من خواستار رسيدگي به سگكشي شدهام! جالب اين كه به طور هماهنگ شعارهاي مرگ بر فتنهگر هم سر ميدادند. اما من هرچه به اطرافم نگاه كردم فتنهگري نديدم! ظاهرا دلواپسان از ياد بردهاند كه روز قدس نمادي از وحدت همه انسانهاي آزاديخواه عليه ظلم است؛ آن هم در شرايطي كه تلاشي عامدانه براي تفرقه ميان اقوام و مذاهب مختلف در جريان است. يكي از آنها معترض بود كه چرا به وضعيت آلودگي هواي تهران نميرسيد.
پاسخ دادم آلودگي ناشي از سوختهاي فسيلي مانند بنزن كه بدترين و خطرناكترين نوع آلودگي است با تلاشهاي دولت يازدهم كاهش يافته و افزايش تعداد روزهاي سالم گواه اين مهم است. خبرنگاران هم فراوان بودند با سوالات متعدد.
خبرنگار تلويزيون آلمان پرسيد آيا شعارها مغايرتي با روند مذاكرات ندارد؟ گفتم مذاكرات روند خود را دارد و لازم است با نتيجه متعادل و در بر گيرنده حقوق ايرانيان به اتمام برسد. درمورد آثار جنگ در منطقه بر محيط زيست سوال شد كه به نامه سال گذشتهام خطاب به آقاي بان كي مون درمورد وضعيت اسفناك محيط زيستي غزه اشاره داشتم.
هنگام مصاحبهها و حضور مردمي كه با علاقه پيگير مسائل بودند، باز صداي تعداد قليلي سازماندهي شده شنيده ميشد كه مرگ بر فتنهگر و منافق ميگفتند. همانجا به يكي از خبرنگاران گفتم گويا براي عدهاي همدلي و همزباني بين دولت و ملت هيچ مفهومي ندارد.»