به گزارش مشرق، تیم ملی والیبال ایران پس از پایان کارش در لیگ جهانی سال 2015 با انتقادهای زیادی مواجه شد؛ از نیمکت ضعیف گرفته تا اشتباهات کواچ و لیست سیاهی که گفته میشود سرمربی تیم ملی روی آنها برای همیشه خط قرمز کشیده است. اینکه تیم ملی نتوانست به مرحله نهایی لیگ جهانی صعود کند بر شدت انتقادها افزود. در این میان نوک پیکان برخی از این انتقادها به سمت فدراسیون والیبال نشانه گرفته شد و عدهای معتقد بودند فدراسیون در این میان باید به صورت جدیتر وارد عمل شود.
محمدرضا داورزنی اما بهعنوان رئیس فدراسیون والیبال برخی از این انتقادها را دلسوزانه میداند و برخی دیگر را منفعتطلبی میخواند. داورزنی در این گفتوگو به صورت صریح به همه ابهامات و مسائلی که در این مدت پیش آمده، پاسخ داد.
** نگران خودشان هستند نه تیم ملی
موضوعی که بعد از هر تورنمنتی در چند ماه گذشته در مورد تیم ملی مطرح شده، دستیاران اسلوبودان کواچ، ضعف کادر فنی و حتی ضعف سرمربی صرب تیم ملی در شناخت نفرات اصلی و هدایت تیم ایران است. میخواهیم مصاحبه را از این موضوع آغاز کنیم.
آیا کسی در این روزها، شخص دیگری را قبول دارد؟ کسانی که خیلی نگران تیم ملی هستند در واقع نگران خودشان هستند نه کادر فنی تیم. اگر از بین مربیانی که در تیم ملی نیستند، یکی را انتخاب کنیم، چه کسی او را قبول دارد؟ علاوه بر این در کجای دنیا، یک مربی استخدام و دستیارانش را نیز به او تحمیل میکنند؟ کدام یک از منتقدان حاضرند که سرمربی تیم ملی باشند ولی دستیاران آنها توسط فدراسیون انتخاب شود؟
بحث، بیشتر بر سر تقویت کادر فنی است.
این صحبتها بیشتر احساسی است. چطور ممکن است تیمی به درجات قابل قبول موفقیت در جهان برسد و ما بگوییم کادر آن ضعیف بوده است؟ دوستانی که انتقاد میکنند، چند گروه هستند. یک گروه که امتحان خود را پس دادهاند و مربی و سرمربی تیم ملی بودهاند. من اسم نمیبرم ولی نتایج آنها در مسابقات مختلف مشخص است. در 8 سال گذشته همواره شاهد اختلاف نظر و سلیقههای مختلف بودهایم. مثلا میگویند که اطلاعات غلط به رئیس فدراسیون میدهند و رئیس در جریان نیست. طبیعی است که در یک کار گروهی، اختلاف نظر و سلیقه به وجود بیاید ولی باید جهت حرکت گروه را در نظر گرفت. زمانی که زوران گاییچ به ایران آمد، گفتند که ما قرارداد ترکمنچای با او بستهایم. بعد نوبت به زنده یاد حسین معدنی رسید. زمانی که ولاسکو هم وارد ایران شد، عدهای گفتند که او دیگر پیر شده، در کشورهای قبلی که سرمربی بوده، موفق نبوده و والیبال او تمام شده است. پس از کسب نتایج خوب در سطح جهان، عدهای هم از آن طرف غش کردند و گفتند که همه نتایج فقط متعلق ولاسکو است.
** چشم به صندلی دستیاری کواچ دارند
بعد از ولاسکو هم نوبت کواچ رسید.
جوانی و بیتجربگی، مهمترین ایرادی بود که منتقدان، به کواچ میگرفتند. سبک و سیاق هر کدام از مربیانی که در تیم ملی کار کردند با یکدیگر متفاوت است. ما برای رسیدن به هدفی که با تیم ملی والیبال داشتیم باید به یک مربی اعتماد میکردیم و به او زمان میدادیم تا کار کند. در عین حال نمیشود که مرتب به او ایراد بگیریم و در مورد او اظهار نظر کنیم.
ولاسکو با چند مربی داخلی کار کرد؟ دوستان اجازه بدهند من زیاد در این مورد حرف نزنم. مربیان داخلی ما چه رفتارهایی با ولاسکو انجام دادند و چه توهینهایی به خودشان کردند؟ ما چند مربی را کنار ولاسکو قرار دادیم تا کار کنند؟ آنها آنقدر علیه هم حرف زدند که ولاسکو کلافه شده بود. ما مربیان خوب و کارآمدی داریم که در کادر فنی تیمهای دیگر در حال فعالیت هستند اما چرا همه نگاهها متوجه نیمکت کنار کواچ در تیم ملی است؟
چرا همه در زمان ولاسکو هم دنبال آن صندلی بودند و اگر قرار نبود که مربی باشند، دیگر با ولاسکو کار نمیکردند؟ مگر همه ما ادعا نمیکنیم که عشق ما والیبال و تیم ملی و ایران است اما در نهایت همه به دنبال همان صندلی هستند؟ علاوه بر این همه به دنبال تقویت نیمکت تیم ملی هستند اما به محض اینکه اسم فرد خاصی مطرح میشود از او انتقاد میکنند و میگویند ضعیف است. این حرف غلطی است که مطرح کنیم در فدراسیون، یک نفر تصمیم گیرنده است و غیر والیبالیها در فدراسیون، تصمیم گیرنده هستند.
شما نمیتوانید یک مربی 40 یا 50 ساله را به ایران بیاورید و توقع داشته باشید آنطور که ما میخواهیم رفتار کند. تعامل و رفتار کواچ با بازیکنان در مقایسه با ولاسکو کاملاً متفاوت است. مگر سرمربیان ایتالیا، برزیل و آلمان، شبیه هم هستند؟ ما باید به نتیجه و معدل عملکرد مربی توجه کنیم نه اینکه بارها و بارها بپرسیم که آیا کواچ در سال گذشته بد عمل کرد یا خوب. باز هم تکرار میکنم کسی دنبال جایگاه مربی بدنساز یا پزشک تیم نیست و همه، صندلی مربی (دستیار کواچ) را میبینند. اگر کسی به فکر کمک به تیم ملی باشد که به دنبال پست و صندلی نیست و هر کاری که از دستش برمیآید برای تیم ملی انجام میدهد.
** برخی از منتقدان یک روز هم تیمداری نکردهاند
اشاره آنها به جوانی و کم تجربگی رحمان محمدیراد است.
رحمان در تیم کار میکند و زحمت میکشد ولی همیشه متهم بوده که جوان و کمتجربه است. سؤال من این است که کدام یک از مربیانی که به رحمان ایراد میگیرند، تجربه دارند؟ جالب اینکه در بین منتقدان، کسانی حضور دارند که اصلاً مربی نیستند و سابقه یک روز تیمداری را ندارند. احترام منتقدان بر همه ما واجب است و ما حرفهای همه آنها را میشنویم اما این دوستان بدانند که فدراسیون بر پایه یک تدبیر خاص، کارهایش را پیش میبرد. این طور نیست که هر لحظه بتوان مربی عوض کرد. بسیاری از ملیپوشان سابق و مربیان ایرانی در حال حاضر در تیمهای نوجوانان، جوانان و امید ما کار میکنند اما جالب است که همه توجهات فقط و فقط به صندلی دستیاری کواچ است و اهمیت دارد. بعد هم این قضیه را رسانهای میکنند و همه دوستان با هم نیمکت کواچ را نشانه میروند.
البته دامنه این قضیه فراتر از دستیاری کواچ بود و حتی هنوز هم منتقدان اعتقاد دارند که کواچ، بازیکنان اصلیاش را تا بازیهای آخر نشناخته بود.
یک تحلیل باید بر پایه مبانی منطقی باشد. یعنی اگر با اطلاعات غلط به تحلیل یک قضیه بپردازیم، نتیجه غلط به دست میآید. روزی بود که همین آقایان، همه موفقیتها را به حساب ولاسکو میگذاشتند. ما گفتیم که مجموعه عوامل باید در کنار هم قرار بگیرد تا نتیجه مطلوب به دست آید. فدراسیون، مربی و بازیکن به تنهایی نمیتوانند در صحنهای موفق باشند.
چطور میتوان گفت که موفقیتهای قبل متعلق به ولاسکو بوده ولی موفقیتهای فعلی متعلق به کاپیتان تیم است؟ آیا این حرف منطقی است؟ برای مثال، کواچ از مهدی مرندی (لیبروی تیم) در دیدارهای پایانی استفاده کرد. ما باید کواچ را محاکمه کنیم که چرا تا به حال از مرندی استفاده نکرده است و او باید پاسخ بدهد؟ این ادبیات صحبت کردن در رسانههای ماست. مگر همین افراد در سال گذشته، کواچ را به خاطر استفاده از میلاد عبادیپور بمباران نکردند؟ ما نمیخواهیم بگوییم کواچ کامل است. کدامیک از مربیان کامل هستند؟!
** در کجای دنیا اینگونه تیم را تحلیل میکنند؟
و البته میگویند نیمکت ایران ضعیف است...
گفته میشود ضعیفترین نیمکت در لیگ جهانی متعلق به ایران بوده است. اگر ما ضعیفترین نیمکت را داشتیم پس نیمکت روسیه، استرالیا و ایتالیا چه بوده است؟ آیا این تحلیل درستی است؟ ما نباید پس از باختهای پیش بینی شده در هفتههای نخست لیگ جهانی به تیم ملی حمله کنیم. کدام مربی دوست دارد در کوران مسابقات، عملکرد ضعیف داشته باشد؟ جان اسپراو (سرمربی تیم ملی آمریکا) که به ایران آمد و هر 2 بازی خود را باخت با چه عکس العملی از طرف مسئولانش مواجه شد؟ آیا به او حمله کردند که چرا نیمکتت ضعیف است و به درد نمیخورد؟ مگر لهستان بازی اول خود را به ایران در تهران نباخت؟
در بازی دوم ایران مقابل روسیه که به شکست ایران انجامید، شما باید نقش عوامل انگیزشی را مورد توجه قرار دهید. بازی دوم لهستان مقابل ایران در تهران برای این تیم حیاتی بود. در مجموع 12 بازی مرحله بین قارهای لیگ جهانی در این بازی باید منطقیتر بازی میکردیم ولی در سایر دیدارها، عملکرد بازیکنان عالی بود. از 6 میزبانی در تهران در 4 بازی برنده بودیم. آیا درست است که وقتی تیم میبرد، نقش کواچ را صفر در نظر میگیریم ولی وقتی تیم ملی میبازد، نقش او را پررنگ میکنیم؟ در کجای دنیا این طور تیم را تحلیل میکنند؟ همه عوامل تیم در موفقیتها و شکستهای تیم سهیم بودهاند. از تخریب سرمربی تیم ملی چه چیزی عاید ما میشود؟ کواچ تا پایان المپیک 2016، سرمربی تیم ملی ایران است. اگر قرار بود ما تحت تأثیر جو رسانهای به صورت انفعالی عمل میکردیم که باید کارمان را تعطیل میکردیم.
یعنی فدراسیون، کادر فنی فعلی تیم ملی را تا پایان المپیک 2016 حفظ میکند؟
شاید تغییراتی اتفاق بیفتد یا شاید کواچ در کادر فنی خود، تغییراتی ایجاد کند. در چند سال گذشته همیشه عدهای منتقد سرمربی تیم ملی بودهاند. یادتان هست پس از بازیهای آسیایی دوره گذشته چه جوی علیه مرحوم حسین معدنی راه افتاد؟ بعد نوبت ولاسکو رسید. وقتی او آمد مورد حمله شدید قرار گرفت که والیبالش تمام شده است و وقتی ایران را ترک کرد، همه داشتند حسرت میخوردند. برخی به مردم آمار و اطلاعات غلط میدهند و دروغ میگویند. آمار و اطلاعات غلط دادن نوعی دروغ است و هدف آن، راه انداختن جو منفی در مقابل تیم ملی است.
مورد جالبی که به تازگی شنیدهام این است که عدهای میگویند، بازیکنان فعلی تیم ملی، دست پروده «ایوان بوگاینکوف» هستند! این خندهدار است. هیچکدام از بازیکنان فعلی تیم ملی ربطی به «ایوان» ندارند. برخی از دوستان میگویند که بازیکنان حال حاضر تیم ملی در زمانی که مدرسه میرفتند توسط آنها و ایوان زیر نظر بوده و انتخاب شدهاند. مطرح کردن این مسائل درست نیست. خیلی بیشتر از ایوان، مربیان داخلی ما در شهرستانها زحمت کشیدند. اگر این بازیکنان دست پرورده ایوان هستند در مورد «سوتکوویچ» چه باید بگوییم؟
سال کذشته ما در همه مقاطع سنی در آسیا، حرف اول را زدیم. آیا پشتوانهسازی بهتر از این هم میتوانست انجام شود؟ ما نمیگوییم نقص نداریم ولی بر پایه تدبیر خاصی تصمیمگیری و حرکت میکنیم. امکان ندارد وقتی قرار است 18 تا 24 یا حتی بیشتر بازیکن در اردوی تیم ملی برای چند ماه کنار باشند، اتفاقی نیفتد. ما ترجیح میدهیم از یک بازیکن 70 درصدی و همگون با سایر بازیکنان در ترکیب تیم ملی استفاده کنیم تا یک بازیکن 90 درصدی که با سایرین هماهنگ نیست چون خروجی کلی تیم برای ما مهم است. اگر میخواهیم نقدی انجام دهیم باید منصفانه و غیرمغرضانه و به دور از منافع شخصی بوده و منطقی باشد. ما از لحاظ نظم اردویی، یکی از بهترین تیمهای جهان هستیم ولی وقتی تیم نتیجه نمیگیرد، بلافاصله مطرح میشود که آنها خودشان نبودهاند و معلوم نیست شب قبل از مسابقه کجا بودهاند. بازیکنان ما جز سالن تمرین، وزنه و رستوران چه جایی دارند که بروند؟ با مطرح کردن این سؤال چه چیزی را میخواهیم به جامعه القا کنیم؟ به اعتقاد من همه دوستان باید به تیم ملی احترام بگذارند و همه نقاط ضعف و قوت تیم را با هم مطرح کنند نه اینکه بازیکن و مربی را مورد هدف قرار دهند؟ چطور ممکن است که یک مربی در لیگ صربستان و ایتالیا بهترین مربی باشد ولی ما بگوییم او کارنامه ندارد و توانا نیست؟
** فراموش کردهاند والیبال ما به سمت دره در حال حرکت بود
در مورد نحوه گزارش بازیها با سرافراز، رئیس سازمان صدا و سیما صحبتی داشتهاید؟
نه، در چند سال گذشته متناسب با رشد والیبال ما، تحلیلگر و گزارشگر تربیت نشده است. گزارشگران فعلی از حدود 40 سال پیش مشغول گزارش هستند. آنها زحمت خود را میکشند اما مردم نسبت این نوع گزارش و حرف زدن اعتراض دارند.
تیم ما در 2 بازی مقابل آمریکا، قهرمان لیگ جهانی، بازی کرد اما طوری حرف زدند که انگار در حال بازی با بورکینافاسو است. تیم ملی در بالاترین سطح ممکن در حال بازی است پس نباید به مردم اطلاعات غلط بدهیم و در ضمن گزارش بازی باید هیجان داشته باشد. شما گزارش بازی ایران و آمریکا را ببینید، انگار تیم ملی با بنگلادش و سریلانکا بازی دارد!
باز هم تأکید میکنم که نیت بیشتر این دوستان دلسوزی است ولی خیلی از آنها نمیدانند که تیم ملی چطور تمرین میکند. اگر تیم ملی ایران در طول تاریخ خود مثل 3 سال گذشته نتیجه گرفته، من حرفی ندارم ولی اگر این نتایج درخشان مربوط به دوره اخیر است پس اجازه بدهید تیم ملی مسیر درست خود را طی کند و به المپیک برسد. ما با شیب درستی به سمت قله در حال حرکت هستیم. دوستان فراموش کردهاند که والیبال ما به سمت دره در حال حرکت بود و حتی در بازیهای غرب آسیا به قطر باختیم؟! ما در آسیا فقط پنجم یا ششم میشدیم. در حال حاضر، والیبال دنیا، فدراسیون جهانی و همه تیمهای قدرتمند جهان به تیم ایران احترام میگذارند ولی ما مشغول تخریب و انتقاد هستیم و تنها ژست منتقدی داریم. حداقل انتقاد کردن و تحلیل را از مردم یاد بگیریم و ببینیم چطور از تیم ملی تعریف میکنند و از بازیهای آن لذت ببرند.
عدهای هستند که با کارنامه مشخص همیشه نگاه منتقدانه و تخریبی داشتهاند و در معدود دفعاتی که از تیم ملی تعریف کردهاند، مجبور شدهاند این کار را انجام دهند. عدهای هم چون در کادر فنی هیچکدام از تیمهای ملی نیستند، انتقاد میکنند. مربیای که در تیم خودش لیبرو را فراموش میکند یا در تعویضها بدون پاسور میماند، چطور از تیم ملی در بالاترین سطح ممکن انتفاد میکند؟ زمانی که یک نفر با سابقه قهرمانی جهان، المپیک یا با سابقهای روشن از تیم ملی انتقاد میکند، ما این انتقاد را روی چشممان میگذاریم و از آن استفاده میکنیم. باز هم تاکید میکنم طرف صحبت من همه دوستان نیستند و خیلی از آنها دلسوز هستند ولی این تخریبها و بمبارانهای تیم ملی تا چه زمانی ادامه دارد؟
** لیست سیاهی در کار نیست
* گفته میشود کواچ لیست سیاهی برای حذف یا دعوت بازیکنان به تیم ملی دارد.
من مفهوم لیست سیاه را متوجه نمیشوم. رفتار فدراسیون و کادر فنی در مقابل بازیکنان باید تابع یک الگوی سیستماتیک و منطقی باشد. ممکن است بازیکنی به تیم ملی پشت کند و یا به هر دلیلی خودش را با تیم هماهنگ نکند. بنابراین باید همیشه یک اصل را در نظر داشت و آن اینکه تیم ملی نباید قائم به یک نفر باشد. اگر این طور شد، تیم ملی دچار مشکل میشود. بازیکنان زحمت کشی در تیم ملی بودهاند که حتی فکر نبودن آنها هم برای کسی قابل تصور نبود. علی نادی، حمزه زرینی و محمد محمدکاظم از این دست بودند.
ما در مقاطعی سعید معروف، امیر غفور و محمد موسوی را از دست دادیم. فرهاد ظریف و آرمین تشکری از بازیکنان خوب و تأثیرگذار ما بودند اما باید برای رسیدن به هدف یک تیم هماهنگ را تشکیل دهیم که بازیکنان آن همدل باشند. برخی اوقات لازم است که کادر فنی تذکراتی را به بازیکنان بدهد یا خود بازیکن متوجه اشتباهاتش شود و هماهنگی بیشتری با سایرین داشته باشد. در میدان جنگ نمیشود هر کسی برای خودش فرماندهی کند. ما در فدراسیون و تیم ملی، لیست سیاه نداریم ولی یک اصل کلی داریم که همه بازیکنان باید مثل سرباز در خدمت تیم ملی باشند. انتخاب بازیکنان نیز بر عهده سرمربی و کارد فنی است. برای مثال، حضور و میدان دادن به جواد معنوینژاد برای آینده تیم ملی ضروری است. حضور او در تیم ملی منوط به حذف یک بازیکن هم پست او از تیم است. قضیه به همین سادگی است و لیست سیاهی در کار نیست. حذف و اضافه کردن بازیکنان به معنی توهین به کسی نیست. منافع ملی کشور باید همیشه مد نظر ما باشد. بازیکنان باید بدانند سرباز تیم ملی هستند و فرمانده تشخیص میدهد از چه زمانی و از چه کسی استفاده کند. من به همه بازیکنان تیم ملی مثل پسر خودم علاقه دارم ولی منافع ملی همیشه باید مورد توجه باشد.
شما بارها گفتهاید که به صِرف حضور در المپیک راضی نیستید و به دنبال مدال المپیک هستید. برای رسیدن به این هدف چه کارهای دیگری میتوان در مورد تیم ملی انجام داد؟
حضور موفق در میادین بزرگی مثل جام جهانی و المپیک نیاز به پختگی و تجربه بیشتر دارد. ظرفیت تیم ما خوب است و ما باید شرایط را طوری برای بازیکنان مهیا کنیم تا مصممتر و باانگیزهتر بازی کنند. مردم در درجه اول به دنبال دیدن بازیهای خوب و سپس کسب نتیجه از تیم ملی هستند. بعضی اوقات، پیروزیها، نقاط ضعف تیم را میپوشاند؛ بنابراین شکست میتواند مقدمه یک پیروزی باشد.
من از نتایج ایران در لیگ جهانی 2015 و حتی شکست مقابل لهستان راضی هستم. البته از عدم راهیابی تیم به مرحله نهایی ناراحتم اما این باخت، اشکالات ما را نشان داد و به کادر فنی و بازیکنان تذکر داد که بیشتر باید تلاش کنند. عدهای میگویند جو سالن آزادی و میزبانی باعث شد ما برنده شویم، پس آن دو بازی که در کازان بردیم چه بود؟ ما میخواهیم دوستان نظر کارشناسی خود را مطرح کنند نه اینکه متوجه نشوند چه میگویند. مربیای که بهترین عنوانش، نهمی آسیا بوده چطور و بر چه مبنایی میتواند، تیم ملی را تحلیل کند؟ آنها حاضر نیستند حتی تمرینات تیم ملی را ببینند و به لطف دوستان خود در شبکههای مختلف هم صحبت میکنند.
هجمههای تخریبی و مغرضانه، فضای عمومی را تخریب میکند. بازیکنان تیم ملی مورد توجه مردم هستند. آن وقت هر کسی که حتی سابقه روشنی در ورزش و آکادمی ندارد تبدیل به کارشناس خبره میشود. رسانهها باید در این مورد هوشیار باشند و سمت و سو نگیرند چون هر رسانه یک منبع خبری موثق است. رسانهها نباید با توجه به این افراد که 50 سال پیش در دبیرستان یا دانشگاه دستی به توپ زدهاند، اعتبار خود را زیر سوال ببرند. ما رمان و قصه نمینویسیم، قصد تحلیل تیم ملی را داریم و باید از افراد آگاه استفاده کنیم. با این حال، همه این افراد جزو خانواده والیبال و قابل احترام هستند. ما باید در کنار هم و با استفاده از فضای مساعد عمومی به سمت هدفمان حرکت کنیم. رشد والیبال ایران در سالهای گذشته موشکی بوده و باید این موضوع را مد نظر داشت.
** از تماشاگران عذرخواهی میکنم
برخی مسائل در میزبانی ایران در لیگ جهانی وجود داشت که خارج از اراده فدراسیون یا وزارت ورزش بود. این مسائل و مشکلات میتواند تأثیر منفی روی امتیاز میزبانی ایران داشته باشد؟
در میزبانی ایران نکات مثبت زیادی داشت که ما از همین طریق نمره قبولی خود را گرفتیم اما هنوز با حد مطلوب فاصله زیادی داریم. دوستان ما در حراست، پلیس امنیت، پلیس دیپلماتیک، یگان ویژه، امداد و ...آمده بودند تا به برگزاری امن و منظم مسابقات کمک کنند. با این حال باید این واقعیت را قبول کنیم که نتوانستهایم عواملی را تربیت کنیم که بتوانند انضباط را با ادبیات خودش در مسابقات حاکم کنند. در بسیاری از نقاط دنیا، جمعیت حاضر در سالن به صورت نامحسوس کنترل میشوند و شما حضور پلیس و نیروهای امنیتی زیادی را در سالن احساس نمیکنید. یک نکته دیگر اینکه از کسانی که بلیت داشتند و نتوانستند وارد سالن شوند عذرخواهی میکنم. امیدوارم با شمارهگذاری صندلیها در سال آینده این مشکل برطرف شود.
** نیت سعید معروف دلسوازنه بود
موضوع بعدی نوع برخورد سعید معروف و صحبتهای او با محمد نهاوندیان رئیس دفتر رئیس جمهور و محمدحسن ابوترابیفرد، نایب رئیس اول مجلس شورای اسلامی در رختکن تیم ملی است. نطر شما در مورد این اتفاق چیست؟
قصد و نیت مجموعه دولت، حمایت از تیم ملی بوده و تا الآن هم حمایت کرده و به تمام وعدهها، عمل شده است. این اتفاق در یک فضای صمیمی و غیررسمی افتاد. همه به نیت خیر نزد بازیکنان میروند تا خسته نباشید بگویند اما ممکن است سوءبرداشتهایی صورت بگیرد. اتفاقی که آن روز در رختکن افتاد نباید فیلمبرداری میشد و در فضای مجازی قرار میگرفت چون به هر حال بازیکن 2 ساعت تحت فشار روحی و جسمی سنگین بوده است.
سال گذشته دولت مصوبهای داشت که نیاز به اصلاح داشت و اجرا نشد تا اینکه با پیگیری وزیر ورزش این مشکل حدود یک ماه پیش برطرف شد. هیئت دولت قصد داشت به تیم ملی کمک کند اما دست آنها از لحاظ مقررات بسته بود. هیئت دولت پیش از این واردات خودروهایی با حجم موتور بالای 2500 سیسی را ممنوع کرده بود و حالا نمیتوانست حواله واردات این خودروها را به بازیکنان تیم ملی بدهد. 2 روز قبل از حضور نهاوندیان در سالن، این مشکل برطرف شد. این موضوع در بازیکنان ایجاد توقع کرده بود ولی سعید خیلی عادی حرفش را زد. حرف زدن عادی سعید معروف هم کمی تند به نظر میرسد اما نیت او قطعا دلسوزانه و به خاطر سایر هم تیمیهایش بوده، با این حال میشد کمی ملایمتر مطرح شود.
در ورزشهای گروهی، نتایج و سطحی که والیبال دارد با سایر رشتهها قابل قیاس نیست. متناسب با این رشد، توقعاتی ایجاد میشود. بازیکنان ما از بازیکنان خارجی میپرسند که پس از هر موفقیت چه برخوردی با آنها شده است. بازیکنان ما پاداش خود را از مردم میگیرند. رسانهها نباید به این موضوع دامن بزنند چون هدف سعید هم چیزی نبود که دیده شد. دولت در همه زمینهها تلاش زیادی میکند، در اینجا باید از تیم مذاکره کننده ایران در مسائل هستهای از طرف خانواده والیبال تشکر کنم چون در طول تاریخ ایران در هیچ مقطعی مذاکرهای انجام نشده مگر اینکه قسمتی از ایران از دست رفته است. اقتدار کنونی ایران در سطح جهان، تاریخی و بینظیر است.
امیر عابدینی، عضو مجمع فدراسیون فوتبال میگفت عنوان بهترین مدافع سال را باید به محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه داد.
عنوان بهترین مدافع سال نه، قرن را باید به ظریف داد. آرامش ایجاد شده در جامعه پس از سالها در نوع خودش قابل ستایش است. اقتدار و توانمندی ایران در سطح رقابتی دنیا به مردم اعتماد به نفس و غرور میدهد.
در مورد قضیه ورود بانوان به سالنهای والیبال هم ممکن است توضیحاتی بدهید.
باید با تدبیر بهتر شرایطی را مهیا کرد که بانوان و خانوادهها به سالن بیایند و در عین حال در چارچوب ارزشها و مسائل دینی نیز حفظ شود. ما در این راه تلاش میکنیم.
بهعنوان سؤال آخر، از این ملی «ب» انتظار قهرمانی در مسابقات مردان آسیا در تهران را دارید؟
در هر مسابقهای که شرکت میکنیم انتظار مدال داریم و از میادین آسیایی نیز مدال طلا میخواهیم. اعتقاد داریم که تیم «ب» میتواند از مسابقات پیشرو مدال بگیرد و روی سکو بایستد. ضمن اینکه آنها فرصت خوبی دارند مقابل تیمهای آسیایی محک بخورند و آماده کمک به تیم ملی «الف» شوند. تیمهای ملی ایران و استرالیا برای حضور در المپیک نیازی به مسابقات قهرمانی آسیا ندارند ولی مدال طلای مسابقات قهرمانی آسیا برای کره و چین حیاتی است.
محمدرضا داورزنی اما بهعنوان رئیس فدراسیون والیبال برخی از این انتقادها را دلسوزانه میداند و برخی دیگر را منفعتطلبی میخواند. داورزنی در این گفتوگو به صورت صریح به همه ابهامات و مسائلی که در این مدت پیش آمده، پاسخ داد.
** نگران خودشان هستند نه تیم ملی
موضوعی که بعد از هر تورنمنتی در چند ماه گذشته در مورد تیم ملی مطرح شده، دستیاران اسلوبودان کواچ، ضعف کادر فنی و حتی ضعف سرمربی صرب تیم ملی در شناخت نفرات اصلی و هدایت تیم ایران است. میخواهیم مصاحبه را از این موضوع آغاز کنیم.
آیا کسی در این روزها، شخص دیگری را قبول دارد؟ کسانی که خیلی نگران تیم ملی هستند در واقع نگران خودشان هستند نه کادر فنی تیم. اگر از بین مربیانی که در تیم ملی نیستند، یکی را انتخاب کنیم، چه کسی او را قبول دارد؟ علاوه بر این در کجای دنیا، یک مربی استخدام و دستیارانش را نیز به او تحمیل میکنند؟ کدام یک از منتقدان حاضرند که سرمربی تیم ملی باشند ولی دستیاران آنها توسط فدراسیون انتخاب شود؟
بحث، بیشتر بر سر تقویت کادر فنی است.
این صحبتها بیشتر احساسی است. چطور ممکن است تیمی به درجات قابل قبول موفقیت در جهان برسد و ما بگوییم کادر آن ضعیف بوده است؟ دوستانی که انتقاد میکنند، چند گروه هستند. یک گروه که امتحان خود را پس دادهاند و مربی و سرمربی تیم ملی بودهاند. من اسم نمیبرم ولی نتایج آنها در مسابقات مختلف مشخص است. در 8 سال گذشته همواره شاهد اختلاف نظر و سلیقههای مختلف بودهایم. مثلا میگویند که اطلاعات غلط به رئیس فدراسیون میدهند و رئیس در جریان نیست. طبیعی است که در یک کار گروهی، اختلاف نظر و سلیقه به وجود بیاید ولی باید جهت حرکت گروه را در نظر گرفت. زمانی که زوران گاییچ به ایران آمد، گفتند که ما قرارداد ترکمنچای با او بستهایم. بعد نوبت به زنده یاد حسین معدنی رسید. زمانی که ولاسکو هم وارد ایران شد، عدهای گفتند که او دیگر پیر شده، در کشورهای قبلی که سرمربی بوده، موفق نبوده و والیبال او تمام شده است. پس از کسب نتایج خوب در سطح جهان، عدهای هم از آن طرف غش کردند و گفتند که همه نتایج فقط متعلق ولاسکو است.
** چشم به صندلی دستیاری کواچ دارند
بعد از ولاسکو هم نوبت کواچ رسید.
جوانی و بیتجربگی، مهمترین ایرادی بود که منتقدان، به کواچ میگرفتند. سبک و سیاق هر کدام از مربیانی که در تیم ملی کار کردند با یکدیگر متفاوت است. ما برای رسیدن به هدفی که با تیم ملی والیبال داشتیم باید به یک مربی اعتماد میکردیم و به او زمان میدادیم تا کار کند. در عین حال نمیشود که مرتب به او ایراد بگیریم و در مورد او اظهار نظر کنیم.
ولاسکو با چند مربی داخلی کار کرد؟ دوستان اجازه بدهند من زیاد در این مورد حرف نزنم. مربیان داخلی ما چه رفتارهایی با ولاسکو انجام دادند و چه توهینهایی به خودشان کردند؟ ما چند مربی را کنار ولاسکو قرار دادیم تا کار کنند؟ آنها آنقدر علیه هم حرف زدند که ولاسکو کلافه شده بود. ما مربیان خوب و کارآمدی داریم که در کادر فنی تیمهای دیگر در حال فعالیت هستند اما چرا همه نگاهها متوجه نیمکت کنار کواچ در تیم ملی است؟
چرا همه در زمان ولاسکو هم دنبال آن صندلی بودند و اگر قرار نبود که مربی باشند، دیگر با ولاسکو کار نمیکردند؟ مگر همه ما ادعا نمیکنیم که عشق ما والیبال و تیم ملی و ایران است اما در نهایت همه به دنبال همان صندلی هستند؟ علاوه بر این همه به دنبال تقویت نیمکت تیم ملی هستند اما به محض اینکه اسم فرد خاصی مطرح میشود از او انتقاد میکنند و میگویند ضعیف است. این حرف غلطی است که مطرح کنیم در فدراسیون، یک نفر تصمیم گیرنده است و غیر والیبالیها در فدراسیون، تصمیم گیرنده هستند.
شما نمیتوانید یک مربی 40 یا 50 ساله را به ایران بیاورید و توقع داشته باشید آنطور که ما میخواهیم رفتار کند. تعامل و رفتار کواچ با بازیکنان در مقایسه با ولاسکو کاملاً متفاوت است. مگر سرمربیان ایتالیا، برزیل و آلمان، شبیه هم هستند؟ ما باید به نتیجه و معدل عملکرد مربی توجه کنیم نه اینکه بارها و بارها بپرسیم که آیا کواچ در سال گذشته بد عمل کرد یا خوب. باز هم تکرار میکنم کسی دنبال جایگاه مربی بدنساز یا پزشک تیم نیست و همه، صندلی مربی (دستیار کواچ) را میبینند. اگر کسی به فکر کمک به تیم ملی باشد که به دنبال پست و صندلی نیست و هر کاری که از دستش برمیآید برای تیم ملی انجام میدهد.
** برخی از منتقدان یک روز هم تیمداری نکردهاند
اشاره آنها به جوانی و کم تجربگی رحمان محمدیراد است.
رحمان در تیم کار میکند و زحمت میکشد ولی همیشه متهم بوده که جوان و کمتجربه است. سؤال من این است که کدام یک از مربیانی که به رحمان ایراد میگیرند، تجربه دارند؟ جالب اینکه در بین منتقدان، کسانی حضور دارند که اصلاً مربی نیستند و سابقه یک روز تیمداری را ندارند. احترام منتقدان بر همه ما واجب است و ما حرفهای همه آنها را میشنویم اما این دوستان بدانند که فدراسیون بر پایه یک تدبیر خاص، کارهایش را پیش میبرد. این طور نیست که هر لحظه بتوان مربی عوض کرد. بسیاری از ملیپوشان سابق و مربیان ایرانی در حال حاضر در تیمهای نوجوانان، جوانان و امید ما کار میکنند اما جالب است که همه توجهات فقط و فقط به صندلی دستیاری کواچ است و اهمیت دارد. بعد هم این قضیه را رسانهای میکنند و همه دوستان با هم نیمکت کواچ را نشانه میروند.
البته دامنه این قضیه فراتر از دستیاری کواچ بود و حتی هنوز هم منتقدان اعتقاد دارند که کواچ، بازیکنان اصلیاش را تا بازیهای آخر نشناخته بود.
یک تحلیل باید بر پایه مبانی منطقی باشد. یعنی اگر با اطلاعات غلط به تحلیل یک قضیه بپردازیم، نتیجه غلط به دست میآید. روزی بود که همین آقایان، همه موفقیتها را به حساب ولاسکو میگذاشتند. ما گفتیم که مجموعه عوامل باید در کنار هم قرار بگیرد تا نتیجه مطلوب به دست آید. فدراسیون، مربی و بازیکن به تنهایی نمیتوانند در صحنهای موفق باشند.
چطور میتوان گفت که موفقیتهای قبل متعلق به ولاسکو بوده ولی موفقیتهای فعلی متعلق به کاپیتان تیم است؟ آیا این حرف منطقی است؟ برای مثال، کواچ از مهدی مرندی (لیبروی تیم) در دیدارهای پایانی استفاده کرد. ما باید کواچ را محاکمه کنیم که چرا تا به حال از مرندی استفاده نکرده است و او باید پاسخ بدهد؟ این ادبیات صحبت کردن در رسانههای ماست. مگر همین افراد در سال گذشته، کواچ را به خاطر استفاده از میلاد عبادیپور بمباران نکردند؟ ما نمیخواهیم بگوییم کواچ کامل است. کدامیک از مربیان کامل هستند؟!
** در کجای دنیا اینگونه تیم را تحلیل میکنند؟
و البته میگویند نیمکت ایران ضعیف است...
گفته میشود ضعیفترین نیمکت در لیگ جهانی متعلق به ایران بوده است. اگر ما ضعیفترین نیمکت را داشتیم پس نیمکت روسیه، استرالیا و ایتالیا چه بوده است؟ آیا این تحلیل درستی است؟ ما نباید پس از باختهای پیش بینی شده در هفتههای نخست لیگ جهانی به تیم ملی حمله کنیم. کدام مربی دوست دارد در کوران مسابقات، عملکرد ضعیف داشته باشد؟ جان اسپراو (سرمربی تیم ملی آمریکا) که به ایران آمد و هر 2 بازی خود را باخت با چه عکس العملی از طرف مسئولانش مواجه شد؟ آیا به او حمله کردند که چرا نیمکتت ضعیف است و به درد نمیخورد؟ مگر لهستان بازی اول خود را به ایران در تهران نباخت؟
در بازی دوم ایران مقابل روسیه که به شکست ایران انجامید، شما باید نقش عوامل انگیزشی را مورد توجه قرار دهید. بازی دوم لهستان مقابل ایران در تهران برای این تیم حیاتی بود. در مجموع 12 بازی مرحله بین قارهای لیگ جهانی در این بازی باید منطقیتر بازی میکردیم ولی در سایر دیدارها، عملکرد بازیکنان عالی بود. از 6 میزبانی در تهران در 4 بازی برنده بودیم. آیا درست است که وقتی تیم میبرد، نقش کواچ را صفر در نظر میگیریم ولی وقتی تیم ملی میبازد، نقش او را پررنگ میکنیم؟ در کجای دنیا این طور تیم را تحلیل میکنند؟ همه عوامل تیم در موفقیتها و شکستهای تیم سهیم بودهاند. از تخریب سرمربی تیم ملی چه چیزی عاید ما میشود؟ کواچ تا پایان المپیک 2016، سرمربی تیم ملی ایران است. اگر قرار بود ما تحت تأثیر جو رسانهای به صورت انفعالی عمل میکردیم که باید کارمان را تعطیل میکردیم.
یعنی فدراسیون، کادر فنی فعلی تیم ملی را تا پایان المپیک 2016 حفظ میکند؟
شاید تغییراتی اتفاق بیفتد یا شاید کواچ در کادر فنی خود، تغییراتی ایجاد کند. در چند سال گذشته همیشه عدهای منتقد سرمربی تیم ملی بودهاند. یادتان هست پس از بازیهای آسیایی دوره گذشته چه جوی علیه مرحوم حسین معدنی راه افتاد؟ بعد نوبت ولاسکو رسید. وقتی او آمد مورد حمله شدید قرار گرفت که والیبالش تمام شده است و وقتی ایران را ترک کرد، همه داشتند حسرت میخوردند. برخی به مردم آمار و اطلاعات غلط میدهند و دروغ میگویند. آمار و اطلاعات غلط دادن نوعی دروغ است و هدف آن، راه انداختن جو منفی در مقابل تیم ملی است.
مورد جالبی که به تازگی شنیدهام این است که عدهای میگویند، بازیکنان فعلی تیم ملی، دست پروده «ایوان بوگاینکوف» هستند! این خندهدار است. هیچکدام از بازیکنان فعلی تیم ملی ربطی به «ایوان» ندارند. برخی از دوستان میگویند که بازیکنان حال حاضر تیم ملی در زمانی که مدرسه میرفتند توسط آنها و ایوان زیر نظر بوده و انتخاب شدهاند. مطرح کردن این مسائل درست نیست. خیلی بیشتر از ایوان، مربیان داخلی ما در شهرستانها زحمت کشیدند. اگر این بازیکنان دست پرورده ایوان هستند در مورد «سوتکوویچ» چه باید بگوییم؟
سال کذشته ما در همه مقاطع سنی در آسیا، حرف اول را زدیم. آیا پشتوانهسازی بهتر از این هم میتوانست انجام شود؟ ما نمیگوییم نقص نداریم ولی بر پایه تدبیر خاصی تصمیمگیری و حرکت میکنیم. امکان ندارد وقتی قرار است 18 تا 24 یا حتی بیشتر بازیکن در اردوی تیم ملی برای چند ماه کنار باشند، اتفاقی نیفتد. ما ترجیح میدهیم از یک بازیکن 70 درصدی و همگون با سایر بازیکنان در ترکیب تیم ملی استفاده کنیم تا یک بازیکن 90 درصدی که با سایرین هماهنگ نیست چون خروجی کلی تیم برای ما مهم است. اگر میخواهیم نقدی انجام دهیم باید منصفانه و غیرمغرضانه و به دور از منافع شخصی بوده و منطقی باشد. ما از لحاظ نظم اردویی، یکی از بهترین تیمهای جهان هستیم ولی وقتی تیم نتیجه نمیگیرد، بلافاصله مطرح میشود که آنها خودشان نبودهاند و معلوم نیست شب قبل از مسابقه کجا بودهاند. بازیکنان ما جز سالن تمرین، وزنه و رستوران چه جایی دارند که بروند؟ با مطرح کردن این سؤال چه چیزی را میخواهیم به جامعه القا کنیم؟ به اعتقاد من همه دوستان باید به تیم ملی احترام بگذارند و همه نقاط ضعف و قوت تیم را با هم مطرح کنند نه اینکه بازیکن و مربی را مورد هدف قرار دهند؟ چطور ممکن است که یک مربی در لیگ صربستان و ایتالیا بهترین مربی باشد ولی ما بگوییم او کارنامه ندارد و توانا نیست؟
** فراموش کردهاند والیبال ما به سمت دره در حال حرکت بود
در مورد نحوه گزارش بازیها با سرافراز، رئیس سازمان صدا و سیما صحبتی داشتهاید؟
نه، در چند سال گذشته متناسب با رشد والیبال ما، تحلیلگر و گزارشگر تربیت نشده است. گزارشگران فعلی از حدود 40 سال پیش مشغول گزارش هستند. آنها زحمت خود را میکشند اما مردم نسبت این نوع گزارش و حرف زدن اعتراض دارند.
تیم ما در 2 بازی مقابل آمریکا، قهرمان لیگ جهانی، بازی کرد اما طوری حرف زدند که انگار در حال بازی با بورکینافاسو است. تیم ملی در بالاترین سطح ممکن در حال بازی است پس نباید به مردم اطلاعات غلط بدهیم و در ضمن گزارش بازی باید هیجان داشته باشد. شما گزارش بازی ایران و آمریکا را ببینید، انگار تیم ملی با بنگلادش و سریلانکا بازی دارد!
باز هم تأکید میکنم که نیت بیشتر این دوستان دلسوزی است ولی خیلی از آنها نمیدانند که تیم ملی چطور تمرین میکند. اگر تیم ملی ایران در طول تاریخ خود مثل 3 سال گذشته نتیجه گرفته، من حرفی ندارم ولی اگر این نتایج درخشان مربوط به دوره اخیر است پس اجازه بدهید تیم ملی مسیر درست خود را طی کند و به المپیک برسد. ما با شیب درستی به سمت قله در حال حرکت هستیم. دوستان فراموش کردهاند که والیبال ما به سمت دره در حال حرکت بود و حتی در بازیهای غرب آسیا به قطر باختیم؟! ما در آسیا فقط پنجم یا ششم میشدیم. در حال حاضر، والیبال دنیا، فدراسیون جهانی و همه تیمهای قدرتمند جهان به تیم ایران احترام میگذارند ولی ما مشغول تخریب و انتقاد هستیم و تنها ژست منتقدی داریم. حداقل انتقاد کردن و تحلیل را از مردم یاد بگیریم و ببینیم چطور از تیم ملی تعریف میکنند و از بازیهای آن لذت ببرند.
عدهای هستند که با کارنامه مشخص همیشه نگاه منتقدانه و تخریبی داشتهاند و در معدود دفعاتی که از تیم ملی تعریف کردهاند، مجبور شدهاند این کار را انجام دهند. عدهای هم چون در کادر فنی هیچکدام از تیمهای ملی نیستند، انتقاد میکنند. مربیای که در تیم خودش لیبرو را فراموش میکند یا در تعویضها بدون پاسور میماند، چطور از تیم ملی در بالاترین سطح ممکن انتفاد میکند؟ زمانی که یک نفر با سابقه قهرمانی جهان، المپیک یا با سابقهای روشن از تیم ملی انتقاد میکند، ما این انتقاد را روی چشممان میگذاریم و از آن استفاده میکنیم. باز هم تاکید میکنم طرف صحبت من همه دوستان نیستند و خیلی از آنها دلسوز هستند ولی این تخریبها و بمبارانهای تیم ملی تا چه زمانی ادامه دارد؟
** لیست سیاهی در کار نیست
* گفته میشود کواچ لیست سیاهی برای حذف یا دعوت بازیکنان به تیم ملی دارد.
من مفهوم لیست سیاه را متوجه نمیشوم. رفتار فدراسیون و کادر فنی در مقابل بازیکنان باید تابع یک الگوی سیستماتیک و منطقی باشد. ممکن است بازیکنی به تیم ملی پشت کند و یا به هر دلیلی خودش را با تیم هماهنگ نکند. بنابراین باید همیشه یک اصل را در نظر داشت و آن اینکه تیم ملی نباید قائم به یک نفر باشد. اگر این طور شد، تیم ملی دچار مشکل میشود. بازیکنان زحمت کشی در تیم ملی بودهاند که حتی فکر نبودن آنها هم برای کسی قابل تصور نبود. علی نادی، حمزه زرینی و محمد محمدکاظم از این دست بودند.
ما در مقاطعی سعید معروف، امیر غفور و محمد موسوی را از دست دادیم. فرهاد ظریف و آرمین تشکری از بازیکنان خوب و تأثیرگذار ما بودند اما باید برای رسیدن به هدف یک تیم هماهنگ را تشکیل دهیم که بازیکنان آن همدل باشند. برخی اوقات لازم است که کادر فنی تذکراتی را به بازیکنان بدهد یا خود بازیکن متوجه اشتباهاتش شود و هماهنگی بیشتری با سایرین داشته باشد. در میدان جنگ نمیشود هر کسی برای خودش فرماندهی کند. ما در فدراسیون و تیم ملی، لیست سیاه نداریم ولی یک اصل کلی داریم که همه بازیکنان باید مثل سرباز در خدمت تیم ملی باشند. انتخاب بازیکنان نیز بر عهده سرمربی و کارد فنی است. برای مثال، حضور و میدان دادن به جواد معنوینژاد برای آینده تیم ملی ضروری است. حضور او در تیم ملی منوط به حذف یک بازیکن هم پست او از تیم است. قضیه به همین سادگی است و لیست سیاهی در کار نیست. حذف و اضافه کردن بازیکنان به معنی توهین به کسی نیست. منافع ملی کشور باید همیشه مد نظر ما باشد. بازیکنان باید بدانند سرباز تیم ملی هستند و فرمانده تشخیص میدهد از چه زمانی و از چه کسی استفاده کند. من به همه بازیکنان تیم ملی مثل پسر خودم علاقه دارم ولی منافع ملی همیشه باید مورد توجه باشد.
شما بارها گفتهاید که به صِرف حضور در المپیک راضی نیستید و به دنبال مدال المپیک هستید. برای رسیدن به این هدف چه کارهای دیگری میتوان در مورد تیم ملی انجام داد؟
حضور موفق در میادین بزرگی مثل جام جهانی و المپیک نیاز به پختگی و تجربه بیشتر دارد. ظرفیت تیم ما خوب است و ما باید شرایط را طوری برای بازیکنان مهیا کنیم تا مصممتر و باانگیزهتر بازی کنند. مردم در درجه اول به دنبال دیدن بازیهای خوب و سپس کسب نتیجه از تیم ملی هستند. بعضی اوقات، پیروزیها، نقاط ضعف تیم را میپوشاند؛ بنابراین شکست میتواند مقدمه یک پیروزی باشد.
من از نتایج ایران در لیگ جهانی 2015 و حتی شکست مقابل لهستان راضی هستم. البته از عدم راهیابی تیم به مرحله نهایی ناراحتم اما این باخت، اشکالات ما را نشان داد و به کادر فنی و بازیکنان تذکر داد که بیشتر باید تلاش کنند. عدهای میگویند جو سالن آزادی و میزبانی باعث شد ما برنده شویم، پس آن دو بازی که در کازان بردیم چه بود؟ ما میخواهیم دوستان نظر کارشناسی خود را مطرح کنند نه اینکه متوجه نشوند چه میگویند. مربیای که بهترین عنوانش، نهمی آسیا بوده چطور و بر چه مبنایی میتواند، تیم ملی را تحلیل کند؟ آنها حاضر نیستند حتی تمرینات تیم ملی را ببینند و به لطف دوستان خود در شبکههای مختلف هم صحبت میکنند.
هجمههای تخریبی و مغرضانه، فضای عمومی را تخریب میکند. بازیکنان تیم ملی مورد توجه مردم هستند. آن وقت هر کسی که حتی سابقه روشنی در ورزش و آکادمی ندارد تبدیل به کارشناس خبره میشود. رسانهها باید در این مورد هوشیار باشند و سمت و سو نگیرند چون هر رسانه یک منبع خبری موثق است. رسانهها نباید با توجه به این افراد که 50 سال پیش در دبیرستان یا دانشگاه دستی به توپ زدهاند، اعتبار خود را زیر سوال ببرند. ما رمان و قصه نمینویسیم، قصد تحلیل تیم ملی را داریم و باید از افراد آگاه استفاده کنیم. با این حال، همه این افراد جزو خانواده والیبال و قابل احترام هستند. ما باید در کنار هم و با استفاده از فضای مساعد عمومی به سمت هدفمان حرکت کنیم. رشد والیبال ایران در سالهای گذشته موشکی بوده و باید این موضوع را مد نظر داشت.
** از تماشاگران عذرخواهی میکنم
برخی مسائل در میزبانی ایران در لیگ جهانی وجود داشت که خارج از اراده فدراسیون یا وزارت ورزش بود. این مسائل و مشکلات میتواند تأثیر منفی روی امتیاز میزبانی ایران داشته باشد؟
در میزبانی ایران نکات مثبت زیادی داشت که ما از همین طریق نمره قبولی خود را گرفتیم اما هنوز با حد مطلوب فاصله زیادی داریم. دوستان ما در حراست، پلیس امنیت، پلیس دیپلماتیک، یگان ویژه، امداد و ...آمده بودند تا به برگزاری امن و منظم مسابقات کمک کنند. با این حال باید این واقعیت را قبول کنیم که نتوانستهایم عواملی را تربیت کنیم که بتوانند انضباط را با ادبیات خودش در مسابقات حاکم کنند. در بسیاری از نقاط دنیا، جمعیت حاضر در سالن به صورت نامحسوس کنترل میشوند و شما حضور پلیس و نیروهای امنیتی زیادی را در سالن احساس نمیکنید. یک نکته دیگر اینکه از کسانی که بلیت داشتند و نتوانستند وارد سالن شوند عذرخواهی میکنم. امیدوارم با شمارهگذاری صندلیها در سال آینده این مشکل برطرف شود.
** نیت سعید معروف دلسوازنه بود
موضوع بعدی نوع برخورد سعید معروف و صحبتهای او با محمد نهاوندیان رئیس دفتر رئیس جمهور و محمدحسن ابوترابیفرد، نایب رئیس اول مجلس شورای اسلامی در رختکن تیم ملی است. نطر شما در مورد این اتفاق چیست؟
قصد و نیت مجموعه دولت، حمایت از تیم ملی بوده و تا الآن هم حمایت کرده و به تمام وعدهها، عمل شده است. این اتفاق در یک فضای صمیمی و غیررسمی افتاد. همه به نیت خیر نزد بازیکنان میروند تا خسته نباشید بگویند اما ممکن است سوءبرداشتهایی صورت بگیرد. اتفاقی که آن روز در رختکن افتاد نباید فیلمبرداری میشد و در فضای مجازی قرار میگرفت چون به هر حال بازیکن 2 ساعت تحت فشار روحی و جسمی سنگین بوده است.
سال گذشته دولت مصوبهای داشت که نیاز به اصلاح داشت و اجرا نشد تا اینکه با پیگیری وزیر ورزش این مشکل حدود یک ماه پیش برطرف شد. هیئت دولت قصد داشت به تیم ملی کمک کند اما دست آنها از لحاظ مقررات بسته بود. هیئت دولت پیش از این واردات خودروهایی با حجم موتور بالای 2500 سیسی را ممنوع کرده بود و حالا نمیتوانست حواله واردات این خودروها را به بازیکنان تیم ملی بدهد. 2 روز قبل از حضور نهاوندیان در سالن، این مشکل برطرف شد. این موضوع در بازیکنان ایجاد توقع کرده بود ولی سعید خیلی عادی حرفش را زد. حرف زدن عادی سعید معروف هم کمی تند به نظر میرسد اما نیت او قطعا دلسوزانه و به خاطر سایر هم تیمیهایش بوده، با این حال میشد کمی ملایمتر مطرح شود.
در ورزشهای گروهی، نتایج و سطحی که والیبال دارد با سایر رشتهها قابل قیاس نیست. متناسب با این رشد، توقعاتی ایجاد میشود. بازیکنان ما از بازیکنان خارجی میپرسند که پس از هر موفقیت چه برخوردی با آنها شده است. بازیکنان ما پاداش خود را از مردم میگیرند. رسانهها نباید به این موضوع دامن بزنند چون هدف سعید هم چیزی نبود که دیده شد. دولت در همه زمینهها تلاش زیادی میکند، در اینجا باید از تیم مذاکره کننده ایران در مسائل هستهای از طرف خانواده والیبال تشکر کنم چون در طول تاریخ ایران در هیچ مقطعی مذاکرهای انجام نشده مگر اینکه قسمتی از ایران از دست رفته است. اقتدار کنونی ایران در سطح جهان، تاریخی و بینظیر است.
امیر عابدینی، عضو مجمع فدراسیون فوتبال میگفت عنوان بهترین مدافع سال را باید به محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه داد.
عنوان بهترین مدافع سال نه، قرن را باید به ظریف داد. آرامش ایجاد شده در جامعه پس از سالها در نوع خودش قابل ستایش است. اقتدار و توانمندی ایران در سطح رقابتی دنیا به مردم اعتماد به نفس و غرور میدهد.
در مورد قضیه ورود بانوان به سالنهای والیبال هم ممکن است توضیحاتی بدهید.
باید با تدبیر بهتر شرایطی را مهیا کرد که بانوان و خانوادهها به سالن بیایند و در عین حال در چارچوب ارزشها و مسائل دینی نیز حفظ شود. ما در این راه تلاش میکنیم.
بهعنوان سؤال آخر، از این ملی «ب» انتظار قهرمانی در مسابقات مردان آسیا در تهران را دارید؟
در هر مسابقهای که شرکت میکنیم انتظار مدال داریم و از میادین آسیایی نیز مدال طلا میخواهیم. اعتقاد داریم که تیم «ب» میتواند از مسابقات پیشرو مدال بگیرد و روی سکو بایستد. ضمن اینکه آنها فرصت خوبی دارند مقابل تیمهای آسیایی محک بخورند و آماده کمک به تیم ملی «الف» شوند. تیمهای ملی ایران و استرالیا برای حضور در المپیک نیازی به مسابقات قهرمانی آسیا ندارند ولی مدال طلای مسابقات قهرمانی آسیا برای کره و چین حیاتی است.