ديشب، شب تولد امام حسن مجتبي(ع) مانند هر سال ماه رمضان شعرا به ديدن رهبر انقلاب رفته بودند. همه جور شاعري را مي شد در ميان آنها پيدا کرد. پير و جوان و تهراني و شهرستاني، پيش کسوت و گمنام، حتي يک دانش آموز هم آمده بود تا شعر بخواند و شعر بشنود.

به گزارش خبرنگار فرهنگي مشرق،از معلم و گرمارودي و ميرشکاک دود چراغ خورده بگيريد تا کلامي که هر سال مي آيد و شعري ترکي مي خواند. فريد هم آمده بود، اگر چه اندکي رنجيده حال، وقتي قزوه گفته بود که ما آقاي فريد(شاعر مثنوي مشهور و ماندگار شهادت)را تنها بايد سالي يک بار آن هم در اينجا ببينيم، او هم زبان به شکوه از نهادهاي فرهنگي باز کرده بود که ما را دعوت نمي کنند اگر نه ما اهل آمدنيم و انصاف بايد داشت که فريد اهل تبختر نيست و خاکي است مانند شعرهايش.
جوان تر ها هم بودند، حتي همان دانش آموز که آمده بود شعر بخواند و محسن خاتمي که شعرش را خواند. از ميان شعرا حسين جنتي نامي هم بود از ورامين، که شعرش دامنه پيدا کرد، مايه هاي اجتماعي داشت و دغدغه شعرش، ايمان بود و شک و... که البته آقا در باره اين شعر در انتهاي شعر خواني ها حرف زدند.
اما از هر چه بگذريم شيريني شعرها حضور " افشين علاء" شيرين کرد. اعلا آمد فارغ از هر گونه سليقه سياسي که داشت. با اينکه کم نبودند از دوستان و دشمنانش که همه غمشان را گذاشتند تا ميان او و اين نظام خطي فرضي بکشند که به چهره جمهوري اسلامي بخندند که نديديد هيچ کس با شما نيست. اما حالا علاء خط ها را کنار زده بود و آمده بود تا بگويد آن چه بايد.
او گفته بود که علي رغم اينکه فردا سالگرد فوت مادرم بود، آمدم تا از نبودنم بعضي برداشت ديگري نکنند و اينکه ارادت هاي قديمي اش را فراموش نکرده و کنار نگذاشته است. رهبر انقلاب در جواب گفته بود اين ضرب المثل را که دوري و دوستي و علاء گفته بود که نباشد کسي که دوري بخواهد.
شعر خواني ها مثل هر سال بود، مثل هر سال فيض شعر طنر مي خواند، آقاي رشاد هم شعري مي خواند و شاعري نيز از بم شعري، ختم کلام را هم آقاي گلپايگاني مي خواند.
اما هر آنچه گفتني بود افشين علاء گفت.