البته ما در پروژه‌هاي بزرگ نيز فعاليت كرده‌ايم، جاده كمربندي چمخاله. جاده و پل روي آب قشم كه به شكل كمربندي بوده است يا پروژه بزرگ ناجا واقع در بزرگراه همت غرب كه ١٣ هكتار بود و پروژه علمي نام گرفت نيز توسط همكاران ما به اجرا درآمد.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - «جانباز»؛ اين واژه چگونه انساني را در ذهن مي‌سازد؟ انساني كه در دوره‌اي بخشي از وجودش را در ميدان‌هاي جنگ جا گذاشته است و حالا ديگر تواني براي فعاليت ندارد؟ اگر اين تصوير در ذهن كسي ساخته شود، بدان معناست كه به كل در اشتباه است چرا كه نقيض اين تصوير بسيار در جامعه ديده مي‌شود. جانبازاني كه فعالانه اداره امور را بر عهده دارند و كمتر كسي در مواجهه با آنان حدس مي‌زند جنگ بخش‌هايي از بدن آنان را به يادگار برده باشد.


راه و راهسازي جزو لاينفك فعاليت‌هاي جبهه‌ها بود، از اين رو پس از پايان جنگ تحميلي، بسياري از فعالان خط مقدم وارد راهسازي و جاده‌ها شدند. مديران شركت توسعه عمران‌رايا از آن دسته‌اند. سردار جلاييان و سردار فرشباف كه مديرعامل و رييس هيات‌مديره اين شركت هستند از خاطرات جاده‌سازي براي رزمنده‌ها تا فعاليت‌هاي راهسازي در امروز مي‌گويند. اين دو از آشنايي در جبهه‌ها مي‌گويند تا رفت و آمد در راه‌هايي كه امروز به دست همرزمان ديروزشان ساخته مي‌شود.

‌ وقتي مي‌گوييم جبهه، تصوير تانك و توپ و تفنگ در ذهن‌ها پديدار مي‌شود؛ اين در حالي است كه جبهه‌ها پذيراي فعاليت‌هاي فراواني بوده‌اند. به عنوان مثال راهسازي و فعاليت‌هاي مهندسي از آن جمله هستند. گويا شما در اين حوزه فعاليت داشتيد، درست است؟

سردار جلاييان: بله. فعاليت اصلي ما در جبهه‌ها در حوزه مهندسي راه بود. فعاليت در اين حوزه بود كه علاقه مرا به بخش راهسازي براي خودم آشكار كرد. آن سال‌ها بايد راهي ساخته مي‌شد براي آنكه رزمندگان بتوانند از آن عبور كنند و بعد از پايان جنگ بود كه من اقدام به تحصيل در اين رشته كردم. نوع كاري كه در جبهه انجام مي‌شد با امروز بسيار متفاوت است، زيرا آن زمان زير شديدترين بمباران‌ها بايد پروژه‌ها پيش مي‌رفت. در جبهه هر روز ما سه شيفت كار مي‌كرديم و زير بمباران دشمن به ساخت و ساز ادامه مي‌داديم. ما در تيپ مهندسي رزمي كوثر فعاليت مي‌كرديم، فرمانده اصلي آن در تهران و در وزارت سپاه، شهيد جولايي بودند. البته وي بيشتر از پشت جبهه مسائل را كنترل مي‌كردند ولي در پروژه‌هايي مانند سد بهمنشير حضور مستقيم داشتند. ما بيشتر در بخش سدسازي و جاده‌سازي فعاليت داشتيم. از همان زمان در پروژه‌هاي مانند سد بهمنشير كار كرديم. عمليات ساخت اين سد بعد از عمليات فاو شروع شد و زير بمباران سنگين دشمن هم كارها روي زمين باقي نماند. درواقع پل‌سازي، جاده‌سازي و سد‌سازي مهم‌ترين پروژه‌هاي ما در دوران دفاع مقدس بودند.

هنوز ابعاد گوناگون جبهه براي افكار عمومي آشكار نشده است. مثلا وضعيت راهسازان، وضعيت آنها كه سنگر مي‌ساختند و... در زمان جنگ ما بايد زير بمباران‌هاي شديد كار را انجام مي‌داديم، تعطيلي در كار نبود. البته براي اداره امور بايد با طيف‌هاي گوناگون برخورد مي‌كرديم. يكي از مسائل نوع برخورد با برخي راننده‌هاي كاميون بود. آنها به واسطه فرهنگ خاصي كه داشتند برخوردهاي جالبي مي‌كردند كه اسباب شوخي ما را هم فراهم مي‌كرد. درست است كه افراد وطن پرست به جبهه مي‌‌آمدند اما بالاخره آنجا زندگي هم جريان داشت. به عنوان مثال مي‌گفتند به ما كنسرو و كمپوت بدهيد. بچه‌ها هم اين كار را مي‌كردند اما همين اسباب شوخي شده بود. اين مساله هميشه خاطره شيرين من از آن دوران است كه بچه‌ها در زير بدترين فشارها به راحتي از خير كنسرو و كمپوت مي‌گذشتند و آن را به رانندگان مي‌دادند. اينها همه در شرايطي بود كه لودر و بولدوزر زير بمباران هواپيماهاي عراقي جاده‌سازي مي‌كردند. بوي گوشت و سوختگي دايما در فضا بود. در يكي از حملات شديد عراق به ما، پاي يكي از جانبازان زير بولدوزر گير كرد و بدنش به سمت ديگري پرتاب شد. بعد از هر حمله‌اي اعضاي بدن همرزمان خود را از گوشه جاده‌ها و نيزارها پيدا مي‌كرديم و آنها را مي‌بوسيديم. به واقع اگر در آن دوران ايمان قوي نداشتيم اصلا نمي‌توانستيم شرايط را تحمل كنيم.

وقتي جنگ تمام شد اين صحنه‌ها هميشه در مقابل چشمان ما رژه مي‌رفتند و باعث مي‌شدند كه يك دم هم از فكر آباداني كشور خارج نشويم. چون به هر حال تمام آنها به دليل آباداني، آزادي و استقلال ايران به جبهه رفتند و اگر امروز هم بودند طبيعتا در اين مسير گام برمي‌داشتند. ما هم كه باقيمانده آن عزيزان هستيم همواره تلاش‌مان همين بوده است. با اين تفاوت كه ما بايد در حد توان خود از فرزندان و عزيزان آنها هم حمايت كنيم. چرا كه همان‌طوري كه سردار فرشباف هم گفتند ما نسبت به آنها مسووليم. به‌طور مثال اگر سعادت شهادت نصيب من هم مي‌شد توقعم از دوستاني مانند سردار فرشباف اين بود كه فرزندان من را تنها نگذارند و كم و كسري‌هاي آنها را در حدي كه مي‌توانند جبران كنند. اين توقع هم واقعي است زيرا وقتي فردي همه‌چيز خود را طبق اخلاص مي‌گذارد، حداقل توقعي كه مي‌تواند داشته باشد، آسايش حداقلي فرزندانش است.

‌ چه شد كه تصميم به تاسيس شركت گرفتيد؟

سردار جلاييان: تجربه همان سال‌ها ما را به اين نتيجه رساند كه چنين اقدامي كنيم. تمام دست‌اندركاران اين شركت از دوران جنگ با يكديگر آشنا شده‌اند. به هر حال اين شركت در سال ١٣٩٠ آغاز به كار كرد. هر چند سوابق ما و تيمي كه مديريت شركت عمران توسعه رايا را برعهده گرفته است، دقيقا بلافاصله بعد از جنگ آغاز فعاليت‌شان را آغاز كرده‌اند اما در سال‌هاي گذشته با توجه به تغيير قوانين، شركت توسعه عمران‌رايا را تشكيل داديم. افرادي كه دست‌اندركار اين شركت بودند، عمدتا افرادي هستند كه سوابق دوستي از دوران جبهه را داشتند و در آنجا با يكديگر آشنا شدند. وقتي جنگ تمام شد فكر كرديم كه كشور نياز به توسعه دارد لذا با توجه به توانايي‌هاي جمعي خود تصميم گرفتيم در حوزه عمراني و زيرساختي فعال شويم. همان افراد جبهه، با همان توان، افق و آرمان دست به تاسيس اين شركت زديم.

عمده پرسنل اين شركت از خانواده معظم شهدا، جانبازان و ايثارگران تشكيل شده است. البته خود من هم جانباز ٥٠ درصد هستم و سردار فرشباف هم جانباز ٧٠ درصد و شيميايي هستند همان ابتداي جنگ آسيب ديديم و تا آخر هم در جبهه مانديم. البته دوستان ديگر هم مي‌آيند و در مورد مسائل علمي روز دنيا در مورد عمراني به بحث و گفت‌وگو مي‌كنيم.

چند درصد پرسنل از خانواده‌هاي رزمندگان هستند؟

سردار فرشباف: رقم دقيق بستگي به پروژه‌هايي دارد كه شركت قبول كرده است اما ٧٠ درصد پرسنل به‌طور ميانگين از خانواده‌هاي اين عزيزان هستند.

‌ سرمايه اوليه اين شركت چقدر است؟

سردار جلاييان: تمام سرمايه اين شركت از طرف خود اعضاي هيات‌مديره آن تامين شده است.

ما پروژه‌هاي مختلفي داشتيم. از پل‌سازي و جاده‌سازي تا نوسازي مدارس. درواقع هر كاري كه از دست ما برآيد انجام مي‌دهيم.

از طرف ديگر ما با همان توانمندي و پتانسيل جبهه به پروژه‌ها مي‌پردازيم و شبانه‌روز كارها را انجام مي‌دهيم. به‌طور مثال چندي پيش پروژه‌اي در كرج داشتيم كه قرارداد سه‌ماهه را ٢٥روزه تحويل داديم. اين قرارداد مربوط به يك دبيرستان دخترانه است و الان آماده است كه دانش‌آموزان ابتداي سال تحصيلي در كلاس‌هاي درس خود حاضر شوند. عمده پروژه‌هاي ما به‌همين شكل است و به‌نحوي اين پروژه‌ها را انجام مي‌دهيم كه هم سرعت تكميل پروژه و هم كيفيت كار تعجب همگان را برمي‌انگيزد. درواقع با همان آرماني كه سال‌ها در جبهه بودم كماكان فعاليت مي‌كنيم ولي در شكلي كه امروز لازم است. آرمان همان آرمان است.

البته ما در پروژه‌هاي بزرگ نيز فعاليت كرده‌ايم، جاده كمربندي چمخاله. جاده و پل روي آب قشم كه به شكل كمربندي بوده است يا پروژه بزرگ ناجا واقع در بزرگراه همت غرب كه ١٣ هكتار بود و پروژه علمي نام گرفت نيز توسط همكاران ما به اجرا درآمد.

‌ گفتيد تمام همكاران‌تان بعد از جنگ تحميلي فعال بوده‌اند، بفرماييد ضرورت تغيير ساختار فعاليتي‌تان چه بود كه در قالب شركت گرد هم آمديد؟

سردار فرشباف: ما مي‌خواهيم تا جايي كه مي‌توانيم، با همان رويه و ديدگاه زمان جنگ در راه سازندگي مملكت خود گام ‌برداريم و راه شهدا را در اين سنگر ادامه دهيم. پروژه‌هاي ما نشان‌دهنده عزم ما است.

ما بعد از جنگ به واسطه اينكه در حوزه عمراني توانايي داشتيم، فعاليت خود را با بچه‌هاي تيپ كوثر آغاز كرديم. اما آن زمان قوانين فرق داشت و به‌عنوان يك شركت ديگر فعاليت مي‌كرديم منتها با تغيير قانون، ما هم به قانون جديد تمكين و شركت توسعه عمران‌رايا افتتاح كرديم.

در ضمن ما در همان جبهه‌هاي جنگ بود كه به خودباوري رسيديم. با دست خالي جاده زديم و سد ساختيم و پل احداث كرديم. اگر اين عزم نبود ما نمي‌توانستيم جنگ را اداره كنيم. اين خودباوري سبب شد ما بتوانيم امروز در موقعيتي تازه قرار‌گيريم. ما بعد از جنگ فكر نكرديم همه‌چيز تمام شده است به همين خاطر به‌جاي آنكه منزوي شويم، سعي كرديم همچنان در جايي كه مي‌توانيم براي كشور و مردم خود مفيد باشيم. علاوه بر اين بسياري از دوستان و عزيزان ما در جبهه دچار مشكلاتي شدند و دولت توانايي آن را هم نداشت كه همه مشكلات اين خانواده‌ها را تامين كند. به همين خاطر تصميم گرفتيم، كاري كنيم كه اصطلاحا بتوانيم با يك تير دو نشان را بزنيم. هم در حوزه تخصصي خود كه عمراني است در كنار مردم حضور داشته باشيم و هم بتوانيم جايي براي فعاليت همرزمان و دوستان ديروز بسازيم.

از همان ابتداي انقلاب آموختيم كه بايد با مردم صادق باشيم. به ما آموختند كه اگر گريه‌هاي خود را پيش مردم انجام مي‌دهيم در خنده‌هاي خود هم مردم را شريك كنيم. از همين‌جا تصميم گرفتيم كه به‌جاي رفتن به سمت فعاليت‌هاي سياسي كه البته در تخصص ما هم نبود، به سمت كاري برويم كه آموخته‌ايم و مي‌توانيم انجام دهيم. به همين خاطر تيمي را دور خود جمع كرديم كه همه همفكر بوديم و گفتيم بايد دست را به زانوي خود بزنيم و برخيزيم. هدف اين بود كه يار باشيم نه بار. جمهوري اسلامي در حد توان خود به رزمندگان كمك كرده ولي ما هم بايد خود را پيدا كنيم. ما بعضي اوقات كاري مي‌كنيم كه مسوولان از كرده خود پشيمان مي‌شوند. اما اگر همان جانبازان بخواهند مي‌توانيم روي پاي خود بايستيم و فشار كمتري به دولت هم بياوريم. پتانسيل‌هاي زيادي در بچه‌هاي جبهه هست كه اگر پراكندگي ميان دوستان از بين برود، مي‌توانيم باز هم گام‌هاي بزرگي براي كشور‌ برداريم.

روزي كه ما اين شركت را تاسيس كرديم، هدف عمده ما كمك به خانواده رزمندگان بود، كه به هر حال كار اقتصادي سود خود را خواهد داشت اما شيرين‌تر اين است كه بتوانيم سود خود را با عزيزان دوستان خود تقسيم كنيم. اين به‌نوعي پلاتفرم ما براي تاسيس شركت بود و تاكنون هم به عنوان رييس هيات‌مديره اعتقاد دارم كه تاحدودي موفق بوديم. من خودم را به هيچ عنوان چيزي بيش از كارمند نمي‌بينم و فكر مي‌كنم درنهايت اين شركت با همه دارايي‌اش بايد به دست فرزندان دوستان شهيدمان برسد.

‌ فضاي امروز اقتصاد ايران مهياي سرمايه‌گذاري و فعاليت اقتصادي است؟

سردار فرشباف: من ترجيح مي‌دهم به جاي پاسخ مستقيم به اين سوال نوعي ديگر جواب دهم. ببينيد اگر ما سرمايه‌اي كه در اين شركت گذاشتيم را در بانك مي‌گذاشتيم بدون هيچ دردسري سود بيشتري مي‌برديم اما نمي‌خواستيم صرفا سود كنيم بلكه قصد داشتيم در توسعه كشور هم نقش داشته باشيم.

ما مي‌دانيم اينجا ميدان مين است اما قصد داشتيم در توليد و توسعه كشور نقش داشته باشم. علاوه بر اين ما قصد داشتيم براي فرزندان رزمندگان اشتغال هم ايجاد كنيم. البته شايد هم ما جسارت زيادي داريم كه رو به حماقت آورده اما من از اين مساله ناراحت نيستم.

‌ بسياري از دوستان ديروزتان امروز فعاليت سياسي مي‌كنند، به نظرتان آنها راحت‌تر كار مي‌كنند يا شما؟

سردار جلاييان: اگر دنبال سياست مي‌رفتم نهايتا به كجا مي‌رسيدم؟ منصف باشم مي‌گويم همين جا. بعد از چهار دوره نمايندگي مردم بايد مي‌آمديم و شركت خصوصي مي‌زديم. اما ما تصميم گرفتيم كه از همان ابتدا درگير تخصص خود باشيم. به نظر من اينجا بيشتر نياز به كار و فعاليت داشتيم. همچنين هميشه سعي داشتم از سياست دور باشم و عشق ويژه‌اي به كار خودم دارم.

در ضمن ما تجربه كانديداتوري براي نمايندگي مجلس را داريم. اما تجربه به ما نشان داد نه مي‌توانيم هزينه تبليغات بدهيم و نه مجلس زمين‌بازي ما بود. در واقع ما آدم سياست نيستيم. ما ميهن خود را دوست داريم و مي‌خواهيم در جايي كه مي‌توانيم و توان داريم درراستاي اعتلاي ميهن خود گام‌ برداريم. اما سياست در حال حاضر چنين زميني نيست. همچنين ما هم تخصص فعاليت سياسي را نداريم و با روح ما هم نمي‌خواند. درثاني در سينه ما هم دردهايي هست كه بهتر است بيان نشود و همان بهتر كه عطاي سياست را به لقايش ببخشيم. به هر حال هدفي كه ما در جبهه داشتيم با اين بازي‌هاي سياسي امروز متفاوت است.

‌ طيف متنوعي از فعاليت‌ها را برشمرديد كه بدان اشتغال داريد. از راهسازي تا مدرسه‌سازي. كدام حوزه براي‌تان جذاب‌تر است؟

سردار فرشباف: ببينيد ما مثلا پروژه‌هاي بسيار بزرگي داشته و داريم اما نوسازي مدارس براي من جذاب است چرا كه پول آن بسيار بابركت است و تمام هم نمي‌شود، هرچند پول كمي است. مدرسه‌اي را رفتيم و ديديم كه در آنجا انفجار رخ داده بود. سه‌شيفته كار كرديم تا اين مدرسه بازسازي شد. هنوز نه پول گرفتيم نه قرارداد داريم اما از اين اتفاق خوشحاليم.

‌ شما در اداره اين شركت تا چه اندازه به سپاه پاسداران وابسته هستيد؟

سردار جلاييان: در اداره و تامين نيازهاي مالي و سرمايه‌اي اين شركت هيچ نوع وابستگي مالي به سپاه نداريم و تمام هزينه‌ها را خودمان تامين كرديم. ما درواقع به شكل سازمان‌هاي مردم نهاد يا NGOكار مي‌كنيم. البته اگر كسي بخواهد به ما كمك كند، اعم از كمك مالي يا علمي، آن را مي‌پذيريم. درنهايت هم همان‌طور كه قبل‌تر هم اشاره كردم اين شركت با همه دارايي‌هايش بايد نهايتا به فرزندان ايثارگران برسد.

‌ وضعيت كشور را بعد از جنگ چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

سردار فرشباف: البته ما خود را سياسي نمي‌دانيم و زياد هم تمايلي نداريم وارد بحث‌هاي سياسي شويم هرچند دردهاي زيادي براي گفتن داريم. اما به‌طور‌اجمالي مي‌توان گفت بعد از وفات امام، به وصاياي ايشان عمل نشد. امام تاكيد داشتند كه انقلاب نبايد به دست نااهلان بيفتد ولي متاسفانه برخي از نااهلان توانستند در نظام رخنه كنند. امام صريحا گفته بود كه خانواده شهدا و جانبازان بايد در اولويت كار و تحصيل باشند اما هيچ‌كدام اجرا نشده. اين تعداد بورسيه خارج كشور با معدل‌هاي ١٠ و ١٢ انجام شد، ببينيد كدام آنها از خانواده رزمندگان و ايثارگران بودند. الان ديگر وضعيت طوري شده كه فرزند جانباز و شهيد براي استخدام يا ثبت‌نام دانشگاه مراجعه مي‌كند، خجالت بكشد. خودم در سال ١٣٦٤ براي كارداني دانشگاه رفتم و البته بيشتر جبهه بودم و سه سال است كارداني گرفتم. اما در دوره كارشناسي كه در دانشگاه خواجه‌نصير بوديم اوضاع بسيار عوض شده بود. خود اساتيد به ما مي‌گفتند جنگنده. يعني حتي ما را رزمنده هم نمي‌دانستند بلكه برپاكننده جنگ مي‌دانستند. هر چند كه من در اين مساله آنها را مقصر نمي‌دانم زيرا رفتارهايي كه توسط برخی نااهلان انجام شد، موجبات بدنامي همه رزمندگان را فراهم آورد.

‌ امروز بسياري از فعالان اقتصادي مي‌گويند براي سرمايه‌گذاري، سود سرمايه‌گذار بايد در اولويت قرار بگيرد. نظر شما در اين رابطه چيست؟

سردار جلاييان: البته حالا اين مباحث بيشتر مربوط به مباحث كلان اقتصادي است. اما در حيطه كاري خودمان، ما دنبال سود زيادي نيستم. ما فقط نمي‌خواهيم ضرر كنيم و يك مقداري هم سود كنيم كه چرخ شركت بچرخد. نهايتا سودي هم كه مي‌گيريم بين ١٠ تا ١٥ درصد است تا بتوانيم حقوق كاركنان هم بدهيم. به همين قانع هستيم چون همان‌طور كه گفتم هنوز آرمان‌گراييم و هدف ما كسب سود حداكثري است. من در حالي كه سه دختر بزرگ و دانشجو دارم، چرخ زندگي‌ام با سه تا چهار ميليون تومان هم نهايتا مي‌گذرد. اما برخي ديگر به اين دنيا آمدند كه فقط پول دربياورند و مصرف كنند. در اول بحث‌ها اشاره كرديم كه ما بچه‌هاي جنگ هستيم و طور ديگري به مسائل نگاه مي‌كنيم. نگرش اينكه بايد سود زياد داشت، مادر رانت‌خواري‌ها و انواع فسادهاي اقتصادي امروز است.

‌ و كلام آخر

سردار فرشباف: حرف من اين است كه دوستان و همكاران خود و همه كساني كه تعهدي به خانواده ايثارگران دارند، بايد ديگر آستين‌ها را بالا بزنند. به هر حال ما حتما مرامي داشتيم كه رفتيم جبهه و هنوز هم بايد اين مرام را تبليغ كنيم. بايد سعي كنيم خواسته‌هاي فرزندان رزمندگان را تامين كنيم. بايد كارهايي را سازمان دهيم تا مشكلات اين مسائل حل شود. آنچه هستيم باشيم و خود را گم نكنيم. بچه‌ها و خانواده‌هاي جانبازان و شهدا، امروز از ما انتظار دارند، كسي به ما چشمداشتي ندارد، اما ايجاد اشتغال، ديگر مساله مهمي نيست. من همه رزمندگاني كه هستند را دعوت مي‌كنم كه دست به دست هم دهيم. با بنياد شهيد رقابت نخواهيم كرد، در حد توان خود گام برمي‌داريم. ببينيد آنها فرزندان آن پدران هستند، خود ‌كننده كارهاي بزرگي هستند و ما نهايتا مي‌توانيم چراغ قوه را به دست آنها دهيم. در هر حال من هر آنچه بلد بودم را گفتم و اگر هم چيزي را نگفتم طبيعتا بلد نبودم.

سردار جلاييان: سردار فرشباف همه‌چيز را گفتند اما ما هم دست دراز مي‌كنيم به تمام شركت‌هايي كه مي‌توانند ما را ياري برسانند. علاوه بر اين حاضر به همكاري با شركت‌هاي ديگر هم هستيم و مي‌خواهيم دست به دست هم دهيم كه ميهن خود را آباد كنيم. به هر حال در سازندگي سود هم هست و مي‌تواند زندگي ما را هم به پيش ببرد. بايد مملكت خود را بسازيم. هما‌ن‌طور كه در زمان جنگ با اشاره انگشت امام صد‌ها هزار نفر رهسپار جبهه‌ها مي‌شدند امروز هم بايد به فكر ميهن خود باشيم. حالا هم بايد براي سازندگي دست به دست هم دهيم. راه خدمت براي همه ما باز است.

*روزنامه اعتماد