کافی است فقط خلاصه‌ای از عملکرد دو معاون سینمایی (رییس سازمان سینمایی) و هنری را مقایسه کنیم تا ببینیم چگونه نگاه و منش و روش یک مقام مسؤول می‌تواند سیاست‌هایی کاملا متفاوت و حتی متضاد را موجب شود.

گروه فرهنگی مشرق- شاید بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم کمتر کسی فکر می‌کرد در حوزه فرهنگ و هنر عملکردها، سیاستگزاریها و موضع‌گیری‌ها تا این اندازه متکی به شخص مدیر باشد. اگرچه مدیریت اجرایی کلی در حوزه هنر با علی جنتی وزیر ارشاد است اما مدیرانی که هر یک در حوزه اختیاراتشان عملکردی متفاوت دارند موجب ایجاد فضاهای اجرایی متفاوتی در وزارت ارشاد شده‌اند.

برای نمونه کافی است فقط خلاصه‌ای از عملکرد دو معاون سینمایی(رییس سازمان سینمایی) و هنری را مقایسه کنیم تا ببینیم چگونه نگاه و منش و روش یک مقام مسول می‌تواند سیاست‌هایی کاملا متفاوت و حتی متضاد را موجب شود.

علی مرادخانی –معاون هنری- مردی است که اغلب او را با چند ویژگی (درست یا غلط) می‌شناسند:




1-   می‌گویند شان و جایگاه مدیریتی خود را بسیار بالا می‌داند. درست یا غلط، این در مورد مرادخانی شایع است که او کارهایش را با دو مقام بالاتر هماهنگ می‌کند . پیش‌تر و زمانی که مرادخانی رییس موزه موسیقی هم بود چنین بحثی درمورد شیوه کار او وجود داشت.


2-   مشهور است که به رسانه‌های منتقد اهمیتی نمی‌دهد. برای او نقد رسانه‌های منتقد عملکردش به اندازه ای بی اهمیت است (یا سعی می‌کند آنها را بی اهمیت نشان دهد) که چندی پیش حتی صدای منتقدان هم درآمد و با دادن القابی مانند چشم اسفندیار و پاشنه آشیل و رویین تن و ...تلاش کردند تا ناخرسندیشان را از شیوه تعامل مرادخانی با رسانه‌های منتقد نشان دهند.




3-    اتکای او به هنرمندان نزدیک به نگاه و گرایش‌های او بیش از اندازه است. اصولا طیفی از هنرمندان شامل چندنفر از خوانندگان و نوازندگان برجسته، چند کارگردان تئاتر، دو سه بازیگر سینما و چند نفر از اهالی هنرهای تجسمی حلقه اول اطرافیانش هستند. در مرکز آنها هم یک خواننده به‌نام موسیقی سنتی قرار دارد.حلقه هنرمندان اطراف مرادخانی لایه دومی هم دارد که شامل بعضی هنرمندان است که صلاح و مصلحت را در دوستی با او می‌بینند اما مثل لایه اول دلبسته او نیستند.



جالب اینجاست که حلقه اول دلبستگان مرادخانی که از حمایت قاطع و بی چون و چرای او هم برخوردارند عموما حاشیه دار هستند و شاید فقط سی چهل درصدشان هنرمندانی بی حاشیه باشند که به دلایل شخصی رابطه دوستی محکمی با او برقرار کردند. هنرمندان لایه اول اطراف مرادخانی قدرتشان از بعضی مدیران و حتی مدیرکل‌های او هم بیشتر است و آنقدر قدرت دارند که اگر مدیر یا مدیرکلی جلویشان ایستاد در چشم به هم زدنی او را استعفا دهند.

مرادخانی و هنرمندان حلقه اولش البته رابطه‌ای دو سویه دارند و همانطور که مرادخانی قدرت نانوشته زیادی برایشان قائل شده است، آنها نیز تا پای جان از مرادخانی حمایت می‌کنند و شاید همین حمایت باشد که جنتی را وامی‌دارد تا با وجود مخالفت‌های فراوان با مدیر حاشیه سازش همچنان پیه همه هزینه‌ها را به تنش بمالد و او را از روی صندلی‌اش بلند نکند (اگرچه طبیعی است که این حمایت مصلحتی هم زمانی به پایان خواهد رسید و مرادخانی با وجود همه دوستانش ناچار می‌شود از روی صندلیش بلند شود و جایش را به مدیری کم حاشیه‌تر بدهد.)

4-    مرادخانی هیچ ابایی ندارد که مثلا 66 نفر مدیرانش را با بعضی اعضای خانواده‌شان راهی میلان کند. کاری هم برایش ندارد. از پول فلان جا می‌زند و بلیط و هزینه و سفر...سفرهایی که هرکدامش می‌شود یک رای حمایت از مرادخانی.



5-    این یک روایت شایع در معاونت هنری است که مرادخانی وقتی به شرایط بحرانی برسد و فشارها از سوی مقامات بالا و پایین و منتقد و هنرمند زیاد شود یک سیاست کلی دارد. "سیاست قربانی کردن یک مدیر برای کنترل بحران". اصولا بیش از ده تغییر و استعفا در مدت کمتر از دو سال نشان می‌دهد که در معاونت هنری هر مدیر و کارمندی به‌صورت بالقوه مستعد قربانی شدن است و هر زمانی ممکن است این استعداد بالقوه به فعلیت برسد.



6-    انگار مرادخانی عاشق حاشیه است. نمی‌دانم چه سری است اما هرجا حاشیه هست علی مرادخانی هم هست. اگر در مجلسی خانمی تکخوانی کند بعدها خبرش در می‌آید که مرادخانی هم آنجا بوده و از قضا حواسش نبوده و دست هم می‌زده. یا وقتی ماجرای دفن اعضای گروه موسیقی زیرزمینی در قطعه هنرمندان مطرح شد باز نام او می‌درخشید. وقتی بحث سفر گروه ایرانی به آمریکا مطرح شد دوباره مرادخانی هم بود. هرجا فلان خواننده پرحاشیه است معاون هنری هم هست و خلاصه انگار حاشیه، حالا دیگر سایه مرادخانی شده و اگر آفتابی باشد مرادخانی از سایه‌اش جدا نمی‌شود.





حالا فقط همین پنج مورد را مقایسه کنید با رییس سازمان سینمایی که پیشتر معاون سینمایی بود و طرازش طراز معاونت وزیر.

1-    ایوبی با وجود همه مشکلاتی که ممکن است در شیوه مدیریتی او یا هر مدیر دیگری باشد یک ویژگی خوب دارد. او اصلا آدم مغروری نیست. از دیگران مشورت می‌گیرد. برای مقام مافوقش احترام قائل است و برای مقامات ذیل خود را صاحب شان بالا و طرف مشورت می‌داند. این روحیه فرهنگی و فرهیخته گرایی او پیشتر هم چه در زمانی که او در ژان بارت تلاش می‌کرد تا صورت دیگری از سینمای ایران را به فرانسوی ها نشان دهد وجود داشت چه در وزارت کشور و چه در اکو.




2-    به رسانه‌ها و اصولا نظرات مخالف اهمیت می‌دهد. با وجودی‌که گاهی روی حرفش سفت و محکم می‌ایستد و مقابل هر نگاه و جایگاهی هم می‌ایستد و برای اثبات ادعایش بحث می‌کند اما هرجا ببیند حق با طرف مقابل است  نقد را می‌پذیرد، از پیشنهاد سازنده استقبال می‌کند و تلاش می‌کند تاکار درست را انجام ‌دهد. نمونه‌اش هم جشنواره فیلم فجر بود که دو سال قبل با وجود همه هزینه‌هایی که دوستان نزدیک به او ونگاهش به او تحمیل کردند چند فیلم را به‌صورتی مسالمت آمیز از جشنواره کنار گذاشت.




جشنواره سال گذشته هم حتی به‌نسبت آخرین جشنواره دولت گذشته کاملا جشنواره‌ای کم حاشیه بود که فیلم‌ها نه طعنه‌های تند سیاسی داشتند و نه مشکلات اخلاقی. فیلم هایی در دوره او ساخته شده بودند که عموما برای خطوط قرمز و قانون احترام قائل شده‌بودند.

3-    ایوبی اگرچه طبیعتا فیلمسازان نزدیک به او و نگاه و گرایش سیاسی‌اش بیشتر میدان می‌دهد اما حلقه‌ای در اطرافش ندارد و میان کارگردان ارزشی و مذهبی و اجتماعی تبعیضی قائل نمی شود. او خود را پدر سینما در مقطع کنونی می‌داند و تلاش می‌کند تا برای هنرمندان موافق و مخالفش پدری کند.

4-    ایوبی از حاشیه‌ها گریزان است. هرجا ببیند بوی حاشیه و دردسر می‌آید یا تلاش می‌کند حاشیه را ازبین ببرد و یا اصلاحش کند. نمونه دم دستی هم برای این ادعا چگونگی برخورد او با فیلم های پر حاشیه بود. فیلم‌هایی که بعضی اکران نشدند و بعضی با اصلاحات زیاد سالم سازی شدند و تمام مواردی که می‌توانست حاشیه ساز باشد  اصلاح شد.




5-    با این همه شاید گرایش ایوبی به سینمای هنرو تجربه‌ای و فیلم‌های بی قهرمان و سرد و خاکستری با خط کمرنگ قصه پاشنه آشیل او باشد. پاشنه آشیلی که بعدها هم ممکن است با وجود تمام ویژگیهای شخصی و مدیریتی مثبت او اجازه ندهد از تولیدات دوره او به نیکی یاد شود.

**کیوان امجدیان