تغییر نگرش سیاسی در اصلاحات از روشنفکریسم به پوپولیسم محسوس است. افرادی چون محمدرضا تاجیک که نشان دادهاند تأثیرگذاری بیشتری نسبت به تئوریسینهای دیگر اصلاحات همچون حجاریان و عبدی در این جریان دارند و بیشتر به واقعیتهای درون این جریان و آسیبشناسی در آن میپردازند، به تشریح پوپولیسم در اصلاحات میپردازند و از این موضوع گلایه میکنند که چرا باوجوداینکه این جریان سیاسی پوپولیسم را مورداستفاده قرار میدهد، نگرشی دهه شصتی به آن دارد.
تاجیک که با طرح مسئله نواصلاحطلبی سبب ایجاد تغییرات محسوسی در این جریان سیاسی شد، اینک به تئوری سازی پوپولیسم در این جریان سیاسی میپردازد و بیان میکند که باید اقتضائات و استلزامات روح دوران را درک کرد.
وی در همین باب یکی از اقتضائات دوران حاضر را پوپولیسم میداند و در مورد آن میگوید: «علت تحویل داده شدن چریکها به ساواک، این بود که حزب، مبارزه کوه کاسترو، جنگل چهگوارا، ده مائو و حزب حرفهای لنین را گرفته بود بدون اینکه بخواهد به ذائقه ایرانی توجه کند. همین باعث شد که حقنه کند و بالا بیاورد. مثلاینکه من در انتخابات به گوشهای دور از کشور بروم و درباره پستمدرنیسم و افکار دریدا صحبت کنم؛ بعد یک نفر دیگر درباره بزغاله حرف بزند و رأی بیاورد، بعد من بگویم که عجب مردم پوپولیستی. درحالیکه در این شرایط من باید به فهم خود مراجعه کنم. اگر میخواهیم در این جامعه حرکت کنیم، نمیتوان انتظار داشت که بنشینم پشت لپتاپ با آنها حرف بزنم. دراینصورت باید صبر کنم تا همه دکترا بگیرند و حرف من را بفهمند. ما در ذهنمان هنوز همان مفهوم پوپولیسم دهه ۶۰ است. این در حالی است که حتی هنوز بعضی از این مفاهیم در فضای روشنفکری را هم درنمییابیم. بروید پوپولیسم لاکلائو را بخوانید و ببینید چقدر مفهوم پوپولیسم فرق کرده است.»[1]
تاجیک در مصاحبه با نشریه صدا نیز به تفکرات بهاصطلاح روشنفکری انتقاد میکند و بیان میکند که روشنفکران دچار آسیبهای متعددی هستند که مشکل اصلی آن در ناکامی روشنفکران در خروج از صغارت و نابالغی خود کرده و دگر کرده است، و نشانههای این وضعیت را در ضعف شجاعت روشنفکری در امتناع از خود و آنچه میخواهند باشد، گرفتار بودن در چنبره نوعی لمپنیزم و پوپولیسم روشنفکری، اسیر بتها و بتوارههای خیال و آرزو بودن، کرختی نظری و اندیشگی و خمودگی عملی، نوعی فرهنگ مازوخیستی و تنوعطلبی و نوعی گفتمان سکتاریستی (جدایی از تودهها) عنوان میکند. [2]
با این شرایط تاجیک سعی دارد با تغییر تعابیر جریان اصلاحطلبی بهنوعی پوپولیسم را بهعنوان ابزاری برای گشایش کار سیاسی به این جریان معرفی کند. البته باید گفت که جریان اصلاحطلبی نیز در تئوریسازی دچار نوعی عقبافتادگی و جاافتادگی است؛ چراکه باوجوداینکه اصلاحطلبانی مانند سریع القلم و هادی خامنهای پوپولیسم را تقبیح میکنند اما در عمل این جریان از ابزار پوپولیستی برای ایجاد شادابی و نشاط سیاسی در جریان خود استفاده میکند و حال این جریان به این نتیجه رسیده که درزمینهٔ تئوریسازی نیز این تناقض را برطرف سازد. موضوعی که بهخوبی در افعال برخی از دولتمردان و استفاده از نمادهایی مانند کلید آشکار است. این مسئله در دستور کار روزنامههای زنجیرهای این جریان نیز بهغایت مورداستفاده قرارگرفته و بسیار محسوس است. نگرشی که اصلاحطلبان به برجام با موضوع چرخش همزمان چرخ هستهای و زندگی مردم ارائه میدهند و رونمایی از سردیس ظریف نیز در همین راستاست.
البته اصلاحطلبان در این زمینه رفتار دوگانه پنهان و آشکاری را از خود به نمایش گذاشتهاند. درحالیکه هادی خامنهای پوپولیسم را فریب مردم میخواند[3] و سریعالقلم پوپولیسم را محصول فضای احساسی و غیرعقلانی جامعه قلمداد میکند و خط فاصلهای میان افراد علمگرا و پوپولیستی میکشد [4] اما درواقع آنچه در عالم واقع در این جریان دیده میشود گذر از روشنفکریسم جدا از مردم به پوپولیسمی است که با تعریف تاجیک حالا به دو نوع خوب و بد تعریف میشود که قرار است اصلاحات به تعبیر خود از نوع خوب آن به نفع خود بهرهبرداری تام کند.
[1] http://www.sharghdaily.ir/News/74677
[2] هفته نامه صدا، شماره 57، صفحه 32
[3] http://www.armandaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=1018
[4] http://www.fardanews.com/fa/news/309428