وی از جمله علمای بسیار سادهزیست ساکن جنوب تهران و محل رجوع جمع کثیری از مردم آن محلات است.
چندی پیش یکی از هفتهنامهها با ایشان مصاحبهای درباره موضوعات مختلف منتشر کرد که برداشتهای متفاوتی از آن در برخی رسانهها و محافل سیاسی و غیرسیاسی در اذهان متبادر شد. با ایشان درباره برخی مطالب مندرج در آن مصاحبه و همچنین مسائل روز گفتوگوی مشروحی انجام دادهاند که متن کامل آن به شرح ذیل است:
مهمترین محورهای این مصاحبه به شرح ذیل است:
*قصد تخریب آیتالله مصباح را نداشته و ندارم؛ ایشان علامه و متبحر در فلسفه است؛ حیف است که در کشمکشهای سیاسی سطح پایین وارد شود
* رفتار متفاوت آقای هاشمی را دلیل بر عدم همراهی و تمکین از نظام و رهبری نمیبینم
* انتقاداتم را مستمراً و کراراً به هاشمی میگویم/ اینگونه نیست که هرچه هاشمی بگوید قبول داشته باشم/ خیلی جاها ایشان نتوانسته من را نسبت به مواضعش قانع کند
* درباره مواضع فائزه و خانم عفت مرعشی با آیتالله هاشمی درگیر شدم
* اولین آخوندی هستم که در رسانه ملی اعلام کردم تقلب در انتخابات 88 دروغ است
* به موسوی نامه دادم که اغتشاش را کنار بگذارد
* اگر آیتالله هاشمی علیه قوه قضائیه صحبت کرده باشد قطعاً کار غلطی بوده
* عدم اعتراف خاتمی به عدم تقلب در انتخابات 88 ناشی از ضعف اخلاقی است
* به روحانی نوشتم که نحوه برخوردت با منتقدان خوب نیست
* در ماجرای وام 25 میلیونی خودرو، آمدند ابرو را درست کنند چشم را هم کور کردند
* انتقاد شدید از خوی اشرافی گری در برخی مسئولان
* آقای ترکان به جای دادن سکه به عوامل برنامه تلویزیونی، این پولها را به زوجهای جوان بدهد
* چاپ اسکناس که توسط دولت در حال انجام است بسیار خطرناک است/ این کار دولت، برداشتن پول از جیب مردم است
* جوانگرایی در مجلس خبرگان هیچ مبنایی ندارد/ مجلس خبرگان جای پیرمردهای توانمند است
* اگر لازم شد سیدحسن خمینی باید برای خبرگان امتحان بدهد
* مقام معظم رهبری کمنظیر نیست، بی نظیر است
ضمن سلام و تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. به عنوان سوال اول، اخیراً مصاحبهای از شما منتشر شد. برخی برداشتها از مصاحبه شما به این شکل بود که حضرتعالی انتقادات بسیار مبنایی و جدی به آقای مصباح دارید. آیا برداشت ها از مصاحبه شما بویژه توسط روزنامهها و رسانههای مرتبط با طیف دوم خرداد برداشت واقعی بود؟ و دیگر اینکه نظر شما درباره آقای مصباح چیست؟
برداشتهایی که از آن مصاحبه شد و برخی مطالبی که به نقل از من ادعا شد، تحریف شده بود و من آنها را قبول ندارم. خیلی متاسف و متاثرم از اینکه حرفها را و محتوا را تغییر میدهند. خدا باید کمک کند که این مشکلات پیش نیاید. من اصلاً نمیخواستم به این شکل وارد بحث آقای مصباح بشوم.
آیتالله مصباح یزدی علامه است و در فلسفه متبحر هستند. من حرفم این است که خیلی حیف است که ایشان در این کشمکشهای سیاسی سطح پایین وارد شوند. واقعاً حیف است. ایشان علامه است و کشور میتواند از مباحث فلسفی و اعتقادی ایشان و از خدمات موسسه امام خمینی(ره) در سطح بالاتری استفاده کند. ولی ورود آقای مصباح در این سطح از سیاست باعث میشود که کشور نتواند آنطور که باید و شاید از ایشان بهره بگیرد. ضمن اینکه معتقدم آقای مصباح به آن میزان که در فلسفه متبحر است، در سیاست تخصص ندارد و وارد نیست.
من قصد تخریب آقای مصباح را نداشته و ندارم. هرچند اختلاف سلیقههایی در مباحث سیاسی با ایشان دارم. مثلاً من اصرارشان روی آقای لنکرانی یا حمایت از آقای جلیلی را اصلاً قبول نداشتم. نباید ایشان ورود کند به این شکل. البته اینطور نیست که من با پایداریکلاً مشکل داشته باشم. بعضی از پایداریها واقعاً خوب هستند و من به آنها علاقمندم.
از طرف دیگر معتقدم که باید شان جامعتین حفظ شود و این شان به هم نخورد. من مثلا خودم موافق حضور آقای هاشمی در لیست جامعه روحانیت بودم ولی چون این تشکل مخالفت کرد من هم با تصمیم جمع همراه هستم.
با توجه به مقابله آقای مصباح با جریان فکری سکولار بویژه در دوران دوم خرداد جبهه ای توسط ضدانقلاب و رادیکالهای دومخردادی علیه ایشان شکل گرفته است. همین جریان برخی اختلاف سلیقههای شما با ایشان را هم در طول کینه ورزی خودشان علیه آقای مصباح قرار داده واز آن سوءاستفاده میکنند.
اتفاقاً من در همان مصاحبه ام گفتم و تایید کردم آن اقدامات آقای مصباح را. بحث من کلاً همین است که خوب است آقای مصباح در همین حوزهها از سنگرهای عقیدتی نظام دفاع کنند و وارد مسائل خرد سیاسی نشوند.
مقام معظم رهبری درباره همین خدمات ایشان در دفاع از مبانی انقلاب و اسلام به ایشان لقب "مطهری زمان" دادند.
ایشان مثل آقای مطهری باید عمل کنند و وارد حزب و گروههای سیاسی نشوند. وقتی ایشان وارد فعالیت های حزبی میشود طرف مقابل دستاویز پیدا می کند برای هجمه به ایشان. لذا من از پایگاه ناصح بودن به ایشان مطالبی عرض کردم و قصد انتقاد ندارم به آن معنا. ایشان باید در سطح ارشاد علمی و اخلاقی برای همگان نقش ایفا کنند. چون در سیاست هم تخصص کافی را ندارند به نظر من.
یکی دیگر از شبهاتی که از مصاحبه اخیر شما با یک هفته نامه اصلاحطلب برمیآمد تعریف و تمجیدهایی بود که به نقل از شما درباره آقای هاشمی مخابره شد. این شبهه پیش آمد که آیا هر اقدامی که آقای هاشمی میکند مورد تایید شماست؟ هرچه آن خسرو کند شیرین بود؟
نه قطعاً اینطور نیست. من در آن مصاحبه هم چنین حرفی نزدم. گفتم ایشان قدیمیترین دوست مقام معظم رهبری است. آقای هاشمی به نظر من تابع رهبری است و اگر نظرش هم با نظر آقا متفاوت باشد، اعتقاد دارد که باید تبعیت کند از رهبری.
حتما تایید می فرمایید که یکی از برهههای معیار و شاخص برای سنجش عیار ولایتپذیری افراد فتنه 88 است. آقای هاشمی مشخصا در این برهه، در چندین موضوع دچار لغزش شد و با نظام همراهی نکرد. قبول دارید؟
به نظر من شئون افراد در مخالفت فرق میکند. من رفتار متفاوت آقای هاشمی را دلیل بر عدم همراهی و تمکین نمیبینم. به نظرم ایشان نقشی داشت که آن را ایفا میکرد.
مقام معظم رهبری سلامت انتخابات سال 88 را تایید کردند و فرمودند اعتراض کاندیداها از مسیرقانونی باشد. ولی آقای هاشمی در 25 تیر یعنی حدود یک ماه از خطبه های تاریخی مقام معظم رهبری در 29 خرداد 88، مجدداً به نوعی شبهه تقلب را تثبیت کردند. حتی در خواست آزادی زندانیانی دادند که همانها در دادگاه رسماً اعلام کردند که تقلب را به عنوان اسم رمزی برای آشوب برگزیده بودند و اعتقاد واقعی به تقلب هم نداشتند.
آقای هاشمی آنجا بحث محاکمه این زندانیان را مطرح کردند و گفتند محاکمه کنید و اگر گناهکار نبودند آزاد کنید.
ولی آقای هاشمی بحثی از محاکمه نکردند بلکه رسماً درخواست آزادی آنها را مطرح کردند.
یقیناً اینطور نباید باشد که بی جهت آزاد شوند. بلکه باید محاکمه شوند و اگر مقصر نبودند آزاد شوند. منظور آقای هاشمی هم همین بوده است.
وقتی شورای نگهبان بررسی میکند و میگوید تقلب نبوده و انتخابات را تایید میکنند؛ آقای هاشمی به عنوان یکی از پیشروان انقلاب و از شخصیتهای برجسته نظام، دوباره شبهه تقلب را القا میکنند...
من از بیان ایشان نوعی آرامش برای مخالفان برداشت کردم. ضمن اینکه ایشان رسماً اعلام میکند که باید از نظر آقا تبعیت شود.
ولی صحبتهای ایشان به قدری برای ضدانقلاب دستاویز مناسبی بود که بیبیسی برای اولین بار این خطبهها را به صورت مکتوب و تصویری پوشش زنده داد.
هنر سیاسی آقای هاشمی این بود که نقشی به عنوان مکمل برای نظام ایفا کرده و مخالفان را مدیریت کند. این دوگانگی که در ظاهر ممکن است از آقای هاشمی ببینید، به نظر من در راستای مدیریت مخالفان است. و در نهایت حفظ نظام را تعقیب می کند.
شما به عنوان فردی باسابقه و صدالبته خوش سابقه در انقلاب که انتخاباتهای بسیاری را تجربه کردهاید و به سازوکارهای انتخاباتی کشور اشراف دارید، نظرتان مشخصاً درباره انتخابات سال 88 چیست؟ آیا قائل به تقلب هستید؟
من اولین آخوندی هستم که در رسانه ملی گفتم و فیلم آن هم هست که بر صحت انتخابات88 تاکید کردم. منتها در همان برنامه گفتم که آقای احمدی نژاد هم مخالفانش را خس و خاشاک نداند و شال سبز گردنش نیندازد. من هیچ قائل نبودم که در انتخابات تقلب شده است.
اگر هاشمی معتقد باشد تقلب شده، شما هم قبول میکنید؟
به هیچ وجه قبول نمیکنم. منتها این را میدانم که آقای هاشمی بعضی وقتها با مخالفان به نوعی همراهی کند تا آنها را مدیریت و آرام کند.
درباره این نقش که می فرمایید، مثلاً فردی مثل مرحوم عسگراولادی هم بود که برخی مخالفان به ایشان مراجعه و حرفهایشان را میزدند و ایشان هم حرفهای آنها را می شنید و حتی نامه نگاری هم میکردند. منتها همه میفهمیدند که آقای عسگراولادی پای ولایت و رهبری ایستاده. اگر چنین نقشی برای آقای هاشمی قائل شویم، بهتر نبود آقای هاشمی هم مثل آقای عسگراولادی عمل کند تا این برداشت نشود که فردی مثل آیتالله هاشمی در ردیف اپوزیسیون قرار گرفته است؟ شدت ایفای نقش آقای هاشمی زیاد نبود؟
اگر آقای هاشمی ناگزیر به شدت شده باشد اشکال ندارد. اما اینکه آقای هاشمی بخواهد العیاذ بالله از لحاظ باطن بگوید تقلب شده، غلط است من فکر نمیکنم این کار را کرده باشد. ایشان هم به نظر من می داند که در انتخابات هیچ تقلبی نشد. منتها سعی می کند چنین نقشی ایفا کند.
اگر هم فرض کنیم چنین نقشی وجود داشته، مربوط به خود آیتالله هاشمی بوده است. فرزندان آقای هاشمی که این نقش را نداشتند؟ خانم فائزه هاشمی در مقابل صداوسیما و در جمع فتنهگران حضور یافت و علیه ارکان نظام شعار داد. صوت و فیلمش هم از تلویزیون هم پخش شد.
قطعا و ابدا این مواضع ایشان(فائزه هاشمی) مورد تایید نیست. من که بچههای آقای هاشمی را تایید نمیکنم. پسر نوح پیغمبر ربطی به حضرت نوح ندارد.
همسر آقای هاشمی هم گفت که اگر موسوی رای نیاورد مردم به خیابان ها بریزند.
این کار هم مورد تایید من نیست. مورد تایید خود آیت الله هاشمی هم به نظرم نبود.
بعد از شعار نه غزه نه لبنان فتنه گران در روز قدس و شعارهایی مانند "انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است" و یا اتفاقای مانند اتفاقات عاشور و همچنین مسائل 25 بهمن که حتی امثال آقای روحانی و آقای عارف هم آمدند و علیه این مسائل موضعگیری کردند. ولی آقای هاشمی در این برهه هم حتی موضع گیری نکرد.
این را هم در راستای نقش آقای هاشمی برای مدیریت مخالفان به نفع نظام میدانم.
نظرتان درباره نامه آقای هاشمی قبل از انتخابات چیست؟ همان نامهای که در آن از فوران آتشفشانها و ...صحبت شده بود؟
این نامه به معنای هشدار و پیشبینی بود تا بشود آن را کنترل کرد. من این نامه را به معنای فتنهانگیزی نمیدانم. من اعتقاد ندارم که آقای هاشمی روبروی نظام ایستادهاند.
یک مطلب دیگر هم عرض کنم. منظورم در آن مصاحبه این نبود که آقای هاشمی تنها دوست مقام معظم رهبری است که دلش برای ایشان میتپد بلکه منظورم این بود که ایشان دوست بسیار قدیمی آقاست. و از قدیم دلشان با رهبری بوده و هست.
به نظر شما آقای هاشمی بهتر نبود با توجه به موقعیتی که در طیف معترضان داشتند دو سه جمله به موسوی و کروبی و خاتمی میگفتند فتنه نکنید؟ بهتر نبود آقای هاشمی از این نفوذ خودشان در راستای جلوگیری از شروع فتنه استفاده میکردند نه اینکه بگذارند فتنه شروع شود و بعد نقش مدیریت مخالفان را ایفا کنند؟ فتنه تا مرز براندازی پیش رفت. تا اینجا که دیگر نباید در نقششان فرو میرفتند.
من خودم فردای انتخابات به آقای موسوی نامه دادم و گفتم که اغتشاش نکند.
آقای هاشمی هم میتوانست این نامه را بزند.
من وقتی کسی را در رابطه ای به عنوان متخصص و آگاه می دانم، درباره این مسائلش فکر نمیکنم. ممکن است رفته باشد و گفته باشد.
بعضی وقتها به او می گویم چرا این کار را کردی؟ و او جواب میدهد.
یعنی بعضی انتقادات و سوالات را از خودشان میپرسید؟
بله من کراراً به ایشان نقد کردهام بعضی جاها جواب داده ولی جاهای زیادی هم شده که از جوابهایشان قانع نشدهام. مثلاً در قضیه فائزه با آقای هاشمی درگیر شدم. یک اظهاراتی کرده بود خانم فائزه من به آقای هاشمی گفتم این چه حرفهایی است؟ آقای هاشمی گفت خودت به او بگو. من گفتم وقتی شما هستی چرا من بگویم؟ خانمش هم بود. به خانمش هم مطلبی گفتم ولی جواب تندی به من داد. من دوباره چیزهایی گفتم.
در چه موضوعی با خانم عفت مرعشی صحبت و بحث کردید؟
درباره همان که گفته بود اگر موسوی رای نیاورد بریزید به خیابان.
جواب خانم مرعشی چه بود؟
خانم مرعشی میگفت من نمیخواستم این حرفها را بگویم.
من به خانم مرعشی گفتم: یعنی چه که نمیخواستم بگویم، تو که گفتی و منتشر هم شده است. بعد بهش گفتم اگر نمیخواستی بگویی من از جانب شما مصاحبه میکنم و میگویم که شما قصد گفتن چنین جمله ای نداشتید. ولی خانم مرعشی گفت نه نه این کار را نکنید. خلاصه دعوایمان شد.(خنده)
شما با این نظر موافقید که انقلاب از مسیرش منحرف شده باشد؟
حجتالاسلام طباطبایی: نه اصلا.
آقای هاشمی همین جمله را چند هفته پیش گفته است.
من فکر میکنم این را در مقابل تندروهای داعش گفته است.
ولی ایشان درباره انقلاب اسلامی گفته است.
بله. آخر داعش گفته ما همان کاری را می کنیم که انقلاب اسلامی انجام داد. آقای هاشمی این را در جواب آن ادعای داعش داد و خواست بگوید که داعش انحراف است.
یکی دیگر از مسائلی که درباره آقای هاشمی مطرح است عدم تمکین ایشان به رای قوه قضائیه درباره آقای مهدی هاشمی است. آقای هاشمی به انحاء مختلف سعی کرد اعتراض خود را به این حکم اعلام کند. فیلم خداحافظی آنچنانی منتشر کردند و یا مطالب عجیبی که علیه نظام قضائی کشور مطرح کرد و از ظلمها و جورهای فراوان در این دستگاه گفت! درباره مهدی هاشمی رسماً گفت مهدی بیگناه است.
باید حکم قوه قضائیه پذیرفته شود. البته در هر قضاوتی ممکن است اشتباه صورت گیرد ولی نباید قوه قضائیه زیر سوال برو د.
اگر فردی مانند آیتالله هاشمی که از بزرگان انقلاب اسلامی و از شخصیتهای برجسته کشور است قوه قضائیه نظام را به این شکل زیر سوال ببرد از یک فرد عادی چه انتظاری برای تمکین به این دستگاه قضا می توان داشت؟
حجتالاسلام طباطبایی: یقیناً چنین حرفی را علیه قوه قضائیه نزده. ولی اگر زده باشد قطعاً غلط است. من که همه حرفهای هاشمی را قبول ندارم.
حدود یکی دو سال پیش و در شرایطی که غربیها قصد داشتند با دروغ پردازی علیه دولت سوریه و این ادعا که این دولت از سلاح شیمیایی علیه مردم خود استفاده کرده یک نوعی از اجماع بین المللی در سطح دولتها و افکار عمومی برای حمله نظامی گسترده به این کشور و ساقط کردن دولت بشار اسد ایجاد کنند. در همان شرایط آقای هاشمی طی یک سخنرانی در شمال کشور همان حرف غربیها را تکرار کرد. و به گونه ای موضع گرفت که گویا واقعا دولت سوریه از این سلاح ها استفاده کرده است.
من این حرف را نشنیدم و از آن خبر نداشتم. ولی اگر گفته باشند خیلی حرف نامناسبی است. من قطعاً این موضع را قبول ندارم.
یا سایت ایشان اخیراً جملاتی از آقای هاشمی منتشر کرد که هشت سال دولت های نهم و دهم را به دچار شدن کشور به مرض هاری تشبیه کرده بودند. بعضی از وابستگان ایشان مانند حسین مرعشی هم در مصاحبه ای با یک خبرگزاری دوم خردادی گفته بود که اگر کسی مخالف روی کارآمدن دولتی مانند دولت احمدی نژاد نباشد "شرف ندارد". نظر شما به عنوان یک استاد اخلاق درباره این تعابیر و جملات چیست؟
من خودم به آقای هاشمی گفتم که خشمت از احمدی نژاد نباید در جملاتت متبلور شود. در سیاست نباید اینگونه خشمگین بود. این حرفها اخلاقاً خوب نیست.
مثلا درباره آقای روحانی هم همینطور. من به ایشان نامه دادم و گفتم که برخی تعابیرشان درباره منتقدان بد است. اینکه آدم از کسی بدش بیاید دلیل نمیشود این حرفها را بزند.
اخیراً به آقای روحانی هم گفتم که موضع گیری شما دربرابر قوه قضائیه غلط است. دو قوه نباید به جان هم بیفتند. البته هر دو غلط بود ولی آقای روحانی شروع کرد.
آقای روحانی با شما مشورت میکنند؟
من نقدهایم را به صورت نامه محرمانه ارائه میکنم. و وقتی جواب ندادند مصاحبه می کنم و می گویم. آقای روحانی به نامهها جواب نمیدهد و از ایشان جواب مثبت نمی شنوم. ولی با آقای هاشمی حضوری صحبت میکنم و بعضی وقتها هم نامه میدهم. ایشان یا جواب میدهد یا می گوید باید حضوری صحبت کنیم.
چند وقت یکبار آقای هاشمی را می بینید؟
من معمولاً ماهی دوبار با ایشان ملاقات میکنم. البته بیشتر تلفن می زنم و حرفهایم را به ایشان می گویم.
علت این است که بعضی ها در دفتر آقای هاشمی رفت و آمد می کنند در رفت و آمدهایشان می ترسم ذهنشان را خراب کنند. چیزهایی مطرح شود و به نظام لطمه بخورد. اندازه ای که می فهمم سعی میکنم نگذارم این اتفاقات پیش بیاید.
مثلا چند وقت پیش فردی به اسم هراتی به عنوان مشاور ایشان مشغول فعالیت شده بود. بعدا معلوم شد که ایشان فردی بدنام و ضدامام و رهبری است که بیانیههایی نیز علیه امام و رهبری منتشر کرده است.
بله. می ترسم از نفوذیهایی که پیش ایشان می روند. میترسم از اینکه در دفترشان نفوذ کنند.
بعد از انتخابات 88 پیش محمد خاتمی هم رفتم. هرچند ظاهراً به شخصیتم لطمه میخورد که من خدمت آقای محمد خاتمی بروم. ولی رفتم و درباره برخی مواضع وی با او صحبت کردم. اول نمی پذیرفت ولی بعد پذیرفت و قرار شد برخی حرفها را نزند.
خود آقای خاتمی خصوصی و در جمع بعضی جوانان میگوید تقلب نشده ولی عمومی حاضر نیست این حرف را بگوید.
خب گاهی اینها ناشی از ضعف اخلاقی است. برای چه میخواهیم به خاطر نگهداشتن 4نفر حقیقت را نگوییم؟
آقای طباطبایی، شما به عنوان فردی که مورد رجوع بسیاری از مردم هستید و از جمله روحانیون خوشنامی هستید که هنوز در جنوب تهران با مردم زندگی میکنید و مورد وثوق، اعتماد و مراجعه مردم هستید، مهمترین مشکل فعلی مردم را چه میدانید؟
قطعاً مشکلات اقتصادی. من نگران فقرا هستم. ولی متاسفانه روحیه اشرافیگری هم در دولت روحانی و هم دولت هاشمی وجود دارد. مشکلاتی مانند اشتغال و بیکاری و ... جدی است.
یک مسئله دیگر اینکه به نظر من چاپ کردن اسکناس کار خطرناکی است. الان دارد انجام می شود. دوره احمدی نژاد هم انجام شد.
وقتی اسکناس چاپ میکنید و به بازار میآورید انگار از جیب ملت برمیدارید. چیز خطرناکی است. ولی دارد این کار می شود. این کار بعدا مشکلات جدی ایجاد خواهد کرد.هرچند الان ممکن است کارشان را راه بیندازد.
یا در اقدامی دیگر سیبزمینیها را امحا کردند. من گفتم در آمریکا با توجه به ایده های نظام سرمایهداری از این کارها می کنند تا نرخ ها پایین نیاید ولی ما چرا اینکار را میکنیم؟خب این سیب زمینیها را بدهید به مردم.
شما به عنوان فردی که خیلی از زوج های جوان برای ازدواج و جاری کردن خطبه عقد شرعی به شما مراجعه میکنند و شما با زندگی مردم آشنا هستید، آیا قبول دارید که وام 25 میلیونی برای خودرو بدهند ولی وام ازدواج را متوقف کنند؟
اینها دیدند ماشینها مانده و کارخانه دارد تعطیل میشود. نه پول دارد و نه جا برای نگهداری پارکینگ. آمدند کار خودروساز را راه بیندازند. لذا خواستد ابرو را درست کنند زدند و چشم را کور کردند.
من در سخنرانی ام هم اخیراً اعلام کردم که برای دولت باید ازدواج و اشتغال اولویت داشته باشد.
ما باید حامی فقرا باشیم. ما بعضاً برای برخی مراجعین نیازمند دارو که پول ندارند دارو تهیه میکنیم. بعضی داروها افزایش قیمت داشته است. دارویی که یک میلیون و 500 میخریدیم الان 2 میلیون و 100 هزار تومان است.
البته حق باید داد که دولتمردی که برای یک برنامه تلویزیونی 4 سکه طلا هدیه می فرستد(ماجرای آقای ترکان و برنامه پایش) داروی یک میلیون و پانصدی با دو میلیون و صدی چندان تفاوتی ندارد.
این کارها به نظام واقعاً ضربه میزند. نظام از 4 تا حرف ضدانقلاب ضربه نمیبیند ولی این کارها به نظام ضربه می زند. همین 4 سکه 4 میلیون است کم که نیست. همین را به یک دختر جوان بدهند چند تکه جهازیه اش را میخرد.
یکی دیگر از شبهاتی که در مصاحبه اخیر شما وجود داشت این بود که شما مخالف حضور افراد مسن در مجلس خبرگان هستید. برخی این گفته شما را در کنار برخی مواضع و تحرکات مشکوک جناحی با توصیفاتی نظیر "جوانگرایی خبرگان" قراردادند. منظور شما هم جوانگرایی بود؟
نه به هیچ وجه. من بحثم این است که پیر ناتوان داریم و پیر توانمند. اتفاقا مجلس خبرگان جای پیرمردهای توانمند است. پیرهای خبره. نه اینکه جوانگرایی کنیم. من فقط گفتم آنها که ناتوان هستند نیایند. اصلاً خبرگان جای افراد ریش سفید باشند. جای جوانگرایی اینجا نیست.
جوانگرایی کلاً در حد حوزههای اجرایی خوب است ولی در حوزه قانونگذاری و قضاوت باید تجربه داشته باشد.
من اخیراً به آقای آملی گفتم بعضی جاها فردی را قاضی (برای قضاوت بین زوجین) گذاشتی که خودش با پدر زنش دعوا دارد. در حالی که باید فرد مسنی بگذاری که دخترش را طلاق داده باشند و آمده باشد در خانه نشسته باشد و دلش خون باشد تا بفهمد که نباید زود طلاق بدهد.
شما به درستی فرمودید جوانگرایی در اجرا و حوزههای اجرایی خوب است. ولی دولت آقای روحانی طبق آمار پیرترین دولت بعد از انقلاب است.
اینهم خوب نبود. دولت ضعیف می شود.
برخی که گمان می رود در انتخابات خبرگان آتی نامزد شوند، از اطرافیانشان شنیده میشود که شرکت در آزمون را شان خودشان نمیدانند. نظر شما چیست؟
نه اگر لازم باشد باید شرکت کنند.
مثلا میگویند آقای سید حسن خمینی نباید آزمون بدهد چون شانش زیر سوال می رود.
این موضوع شانی ندارد. شان آنجاست که فقاهت داشته باشد. اگر فقاهت ندارد امتحان هم ندهد. منتها اگر در حوزه علمیه مشهور به علم است نرود امتحان بدهد. کسی که شاگرد دارد و مدرس است و مشهور به علم است، قانون میگوید نیازی به امتحان ندارد.
چنین فردی نباید نگران امتحان هم باشد.
درست است ولی نباید هم سبک شود. بستگی دارد که چه کسی ممتحن باشد.
اگر شورای نگهبان به ایشان هم گفت که بیاید امتحان بدهد چه باید بکند؟
اگر ممتحن درجه بالایی داشته باشد باید امتحان بدهد. مثلا آقای شاهرودی اگر امتحان میگیرد ایشان برود شرکت کند.
پس در هر صورت درخواست امتحان دادن کسر شانش نیست؟
نه کسر شان نیست. مگر در مواردی که قانون گفته است
خیلی ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید. به عنوان جمله پایانی اگر نکتهای دارید بفرمایید.
باید عرض کنم که الان رهبر معظم انقلاب حتی کم نظیر هم نیست، بلکه بی نظیر است. آقای خامنه ای شخصیت فراجناحی دارند و رهبر کل یک ملت هستند. نباید برخی اصولگرایان بگویند رهبری فقط متعلق به اصولگرایان است. باید شان رهبری را حفظ کرد.