اما ابراهیم را نزد فرماندهاش میبرند. او که در هیچ شرایطی دروغ نمیگوید در پاسخ به این سوال فرمانده اش که «پس به شما توهین نکرده، به یکی از کارآموزها بوده، اگر به خود شما میگفت چکار میکردید؟» جواب میدهد: «میکشتمش.»
فرمانده ابراهیم دست میزند و روی شانهاش میکوبد و میگوید: «ایران برای دفاع از خودش به چنین خلبانانی نیاز دارد.» این برخورد قهر افسر آمریکایی را به دنبال داشته و در این سوی میدان روحیه دانشجویان را بالا میبرد.
سرهنگ خلبان محمدعلی سرباز در رابطه با اینکه ابراهیم فخری چگونه 4200 بار شهید شده است روایت میکند: یکی باید برود در میدان نبرد و خمپاره بریزد روی سرش تا اگر یکی گفت: «6 روز جبهه بودم» در جواب نگوید: «همهاش 6 روز؟!» از میان حرفهای امثال اوست که میشود فهمید این 6 روز 60 سال بوده است چون پروازهای جنگی ما هر کدام 10 دقیقه بود.
وقتی 6 بار در روز اعزام میشد، رویهم میشد یک ساعت اما نباید بگوییم روزی یک ساعت! چرا که در همین یکساعته خلبان هزار بار میمرد! ابراهیم فخرایی 700ساعت از هزار و 100 ساعت پروازش تقریباً عملیاتی است، حالا خودتان این زمان را بر 10 دقیقه تقسیم کنید، ببینید چندبار مرده است.
700را در 6ضرب کنید؛ 4200 بار مردن کم است! آنهم برای آدمی که دانسته میرود! میداند موشک «سام» جلویش است، آواکس روی سرش است، توپ ضدهوایی و موشکانداز جلویش است، آرپیجی پیش رویش هست و باران گلوله. فخرایی خلبانی است که 4200 بار شهید شده است. یادش بخیر؛ کافی بود بگوید «سلام» و دلت را ببرد.»
ابراهیم فخرایی روز 15 اسفند 1365 در عملیات «کربلای 5» به شهادت رسید.